شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

ازدواج نا موفق

  1. اقای sami28فکر کنم شما قصد توهین را به من دارید یک نگاهی به نظرات بقیه بکنید و خجالت بکشید.فکر کنم شما شکاک هستید که به حرفهای من اطمینان نمیکنید  یه مثل قدیمی هست که میگه کافر همه را به کیش خود می پندارد.شما شکاک و بدبین هستید که ندیده نظر غلط خودت رو ارائه میدی؟دوست ندارم دیگه توی این موضوع دخالت کنی.ما توافقی از هم جدا شدیم.نه اون منو ترک کرد نه من اونو.مطمئن باش کسانی که به عشق من و اون ایمان داشتند با قاطعیت تمام میگویند دوباره با هم بر میگردید یا باور نمیکنند.یه چیزو یادت میدم که هیچ وقت قضاوت بیخود نکن.من شک داشتم اما هر شخصی اوایل ازدواحش این موضوع براش پیش میاد که با کمک نامزدم ودکترم که خانوم شعله طوبایی که از اساتید دانشگاه و ریس بخش خواهران بیمارستان ابن سینا و مشاور روانشناس صدا و سیمای فارس که مرتبا مردم فارس شاهد حضور اون در تلوزیون هستند.اینو بدون قطب پزشکی کشورمون شیراز میباشد.و.... رفع شد.از خانوم bluesae2008تشکر میکنم که با صحبت های زیبا شون زشتی حرفهای شما رو پاک کردند.
     
  2. maepc نوشته است: اقای sami28فکر کنم شما قصد توهین را به من دارید یک نگاهی به نظرات بقیه بکنید و خجالت بکشید.فکر کنم شما شکاک هستید که به حرفهای من اطمینان نمیکنید  یه مثل قدیمی هست که میگه کافر همه را به کیش خود می پندارد.شما شکاک و بدبین هستید که ندیده نظر غلط خودت رو ارائه میدی؟دوست ندارم دیگه توی این موضوع دخالت کنی.ما توافقی از هم جدا شدیم.نه اون منو ترک کرد نه من اونو.مطمئن باش کسانی که به عشق من و اون ایمان داشتند با قاطعیت تمام میگویند دوباره با هم بر میگردید یا باور نمیکنند.یه چیزو یادت میدم که هیچ وقت قضاوت بیخود نکن.من شک داشتم اما هر شخصی اوایل ازدواحش این موضوع براش پیش میاد که با کمک نامزدم ودکترم که خانوم شعله طوبایی که از اساتید دانشگاه و ریس بخش خواهران بیمارستان ابن سینا و مشاور روانشناس صدا و سیمای فارس که مرتبا مردم فارس شاهد حضور اون در تلوزیون هستند.اینو بدون قطب پزشکی کشورمون شیراز میباشد.و.... رفع شد.از خانوم bluesae2008تشکر میکنم که با صحبت های زیبا شون زشتی حرفهای شما رو پاک کردند.


    دوست عزیز خیلی عصبانی نباش.
    سعی کن اونقدر رو خودت کنترل داشته باشی که هر نقدی در مورد خودت را گوش کنی.حتی اگر درست نباشه.
    شما کمی خوددارتر باشید چون بیخودی با یکی از بهترین کاربرهای ما کل کل کردید. ایشون تا بحال نظرات خوبی در جاهای دیگر دادند.
    اما مگر نگفتم از سرزنشها نهراس پس اینگونه می خواهی قوی باشی.
    در ضمن من بازم ترجیح میدهم قضاوت نکنم اما شما دنبال عشقی که شکسته شده نباش ونرو کمی به خودت فرصت بده تا بفهمی کارت درسته یا نه؟
    شناختت چقدر درست وقویه؟
    بعد دنبال رجوع ذهنی وعملی باش.
    سعی کن خودتو گول نزنی و دنبال چیزی باشی که برات اگر هم میمونه خوشبختتت کنه. باشه.
     
  3. maepc نوشته است: سلام خدمت همه دوستانی که جواب منو دادند:
    اول جواب آقای احمد رو بدم ما با هم دوست بودیم و چون نامزدم قبل از دوستی کلیه شرایط روحی مادرش رو واسه من توضیح داده بود من اجازه تحقیق به خانوادهام ندادم که نکنه مانعی سر راه من شوند ولی روز اول خواستگاری مادرم به من گفت مادرش نرمال نیست.خدمت babijoonعرض کنم خیر به هم خوردن رابطه فقط از طرف اونها نبوده رفتار زشت و اشتباه اونها و حرف های دروغی که پشت سر من میزدندو کم محلی و بی احترامی که به من و خانوادم میکردند همه همه دست در دست هم داد که اختلاف بین من و نامزدم بندازن آخه همه این کارها از طرف خانواده اون بود و فقط من تحت فشار بودم به همین خاطر نا خود آگاه رفتار معکوس داشتم.مادر اون به مادر من میگت چرا دخترمو مامان صدا میکنی من(یعنی خودش)مادرشم نه تو.به من میگفت تو با محبت به دخترم داری اونو از ما جدا میکنی.ببیند سطح فرهنگو.به جای اینکه خوشحال باشه که دخترش راحته زندگی خوبی داره .....حالا جواب خانم vahidehکه ازش معلومه این متن رو کاملا نخونده:من عقد نبودم نامزد بودم  من یه نفر رو میشناسم 4 بار عقد کرده سنش 40 سالشه اما رفته یک دختر 20 ساله گرفته.خدا نکنه ما مثل اون باشیم!!!ولی با همه اینکه از اول حرفتون ناراحت شدم ولی آخرش رو قبول دارم!یک غالط املایی هم داشتید و اون این بود که غلت رو اینجور نمی نویسند اینجور مینویسند غلط    من در یک فرصت مناسب کاملا زندگی نامه ام رو تایپ میکنم .از دوستان خواهش میکنم این موضوع را ادامه بدید تا من به نقاط ضعفم پی ببرم با کمک شما.

    دوست عزیز شما من را مجبور کردید که یک بار دیگر موضوعی را گوشزدکنم.
    شما همیشه اینقدر سریع جواب میدهید؟
    حتی اگر حق هم داشته باشید.
    من بر خلاف شما از اقای سامی28 ممنونم چون اونقدر به فکر شما بوده که حتی میدونستند شما در پارسال هم سوالی در رابطه با زندگیتون پرسیدید.
    حالا اگر نظری دادند که نباید این گونه برخورد کرد.
    حالا اگر از من هم ناراحت نمیشی ادامه میدهم:
    مشکل پارسالتون را خوندم اگر موردی برای شما حل نشده دوباره بپرسید تا جواب بگیرید.
    اما اگر مبحث پارسال تمام شده که هیچ ولی برای من جالب هست که شما هنوز مشخص نکردید که دارید دردو دل میکنید یا کمک میخواهید یا دنبال این میگردید که حق را به شما دهند و از شما طرفداری کنن.
    شما روال کار را بر این بگذار که مشکلت را هر چقدر که لازم میدانی مطرح کن در هر بابی.
    بعد منتظر شنیدن هر حرفی باش چون به اندازه هر سری یک نظر هست که ممکنه درست یا غلط مورد خوشایند شما واقع نشه.
    من میبینم هر کسی حرفی زده شما زود جواب دادید که شما خوب نخوندید مشکل من این نیست و غیره... و سعی کردید از خودتون حمایت و دفاع کنید حتی غلط املایی که در تایپ صد در صد پیش می اید را برویشان زدید.
    این از شخصیت یک مرد عاقل بدور هست نکنه با خانومت هم، اینگونه برخورد میکردی ها؟
    شما باید ممنون باشید که حتی جواب سربالا براتون تایپ شده چون حتما کاربر برای شما وقتی گذاشته.
    پس یک کاری کن اگر میخواهی موفق باشی تو همین سایت خودت را کامل واصلاح کن.
    چطوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    هر چه می خواهد دل تنگت بگو بعد منتظر شنیدن نظرات مختلف باش از همه ممنون باش چون برات وقت گذاشتن دنبال این نباش که خوبیه خودت را نشان دهی چون اولین خوبیه تو این هست که شجاعت پیدا کردی خودت را تغییر دهی.
    شاید این اقتضای سن شما باشد اما عجولانه برخورد نکن. آرام و با تمانینه برخورد کن.
    مدارا کن برای جواب دادن هبچ وقت دیر نیست اما برای عذر خواهی بابت جواب سربالا شخصیتت کم میشود.
    فعلا چیزی که من در تو دیدم این هست که بخاطر مشکلاتی که 2 سال طول کشیده اونقدر حرف شنیدی که خسته شدی وحالت تدافعی به خودت گرفتی و هر کسی حرفی میزند شما سریع میخواهید بگیید من بد نیستم.
    نترس همه ما بد هستیم پس سعی کن همانطور که قبل هم گفتم خودت را مثل یک مرد بسازی تا لایق عشقی زیبا و زندگیه شیرینی شوی.
     
  4. سلام خانومbluesae2008 والا به خدا خیلی گیج شدم.اصلا دیگه اعصاب برام نمونده.هم دوست دارم دردل کنم هم دوست دارم کمکم کنید.آقای سامی نظرشون با بقیه فرق میکرد.مادر نامزدم اونو  تشویق میکرد که هیچ چیزو واسه نامزدت نگو.اجازه دخالت به اون نده خلاصه همش یه کاری میکرد زندگی ما به هم بخوره.شک من از زمانی شروع شد که عدهای با تماس به موبایلم شروع به گفتن بدی نامزدم میکرد.منم اولش محلش نذاشتم اما اون ول کن نبود.چیزایی میگفت که تا حدودی منم میدونستم.منم حق داشتم اول نامزدی ام شک کنم تا اینکه اون شخص رو پیداش کردم و گفت مادر نامزدت این شماره رو داده به من تا من به تو این حرفها رو بزنم و اون کسی نبود جز دوست نامزدم که یه عالمه ابراز پشیمانی کرد.حالا مشکل اصلی من اینه که از لحاظ روحی خرابم.و هیچ وقت دوست نداشتم به خاطر بقیه زندگی ام خراب بشه که شد.چند با نامزدم پیش من اومد و و ابرا پشیمانی کرد و گفت دوست دارد برگردیم اما رفت دیگه پیداش نشد تا اینکه مادرم باهاش قرار گذاشته بوده و با هم صحبت کرده بودند وبه این نتیجه رسیده بودند که مشکل اصلی ما خانواده اش هستند که نمیشه متقاعدشون کرد.اشتباه من این بود که از رفتار پدر مادرش خسته شده بودم سر اون خالی میکردم.باور کنید خاله ها و دایی نامزدم و حتی برادر های نامزدم میگن این نمیذاره هیچکس زندگی کنه میگن خیلی نفهمه.میگن عادت کرده به دخالت کردن.همشون هم تعریف من و خانوادم میکنند میگن لیاقت خوبی رو ندارن.باور کنید نامزدم از همون روز اول میگفت که من از پدر و مادرم از بچگی ام بدم میاد.دوست دارم یه متن خلاصه از زنگی ام بنویسم و داخل سایت ارئه بدم نظر شما چیه؟
     
  5. خب شما نشون دادی که علاوه بر بدبینی خوش اخلاق هم هستی . احتمالا با مادر خانمت هم همینجوری خوب رفتار می کردی که ایشون عاشقت بودند ...
    نقد های گل و بلبل و آی بابا ماشاالله برای امثال شما تنها کاربردی که داره اینه که بیشتر باورت بشه حق باشماست و ندونی از کجا خوردی و دوباره اشتباهاتت رو تکرار کنی و خودت که خیلی مهم نیست اما یک دختر دیگر رو هم بندازی تووی هچل

    اینجا تمام دنیا هم شما رو تایید کنند کار علمی و درستی نکردند چون شما داری روایت خودت رو از ماجرا می گی و باید حرفهای طرف مقابل رو هم شنید . بلانسبت هیتلر و شمر و ... هم برای کارهای خودشون دلیل داشتند و اگر تنها روایت آنها رو گوش می کردی بهشون حق می دادی

    چشم . من دیگه دخالت نمی کنم و امیدوارم مشکل شما هم با نوشته های احساسی دوستان حل بشه ولی مطمئن باش اگر با ماشاالله و دمت گرم مشکلت حل می شد همون خانم دکتر مشکلت رو حل کرده بود و الان اینجا نبودی . اگر هم عصبی و پرخاشگر نبودی متن من رو درست می خوندی و متوجه می شدی که گفتم

    یا اون دکتر بی تجربه بوده
    یا خواسته  اعتماد شما رو جهت ادامه درمان جلب کنه

    بگذریم

    در مورد ادبیاتت و عصبی و پرخاشگر بودنت که فکر کنم خودت خودت رو همین الان لو دادی
    و در مورد شکاک بودنت هم توصیه می کنم دوباره حرفهای خودت رو در لینک زیر بخونی تا متوجه بشی چه موجود دوست داشتنی هستی

    http://www.roham.ws/web/ftopic-1482-0-days0-orderasc-.html

    آیینه گر نقش تو بنمود راست
    خود شکن آیینه شکستن خطاست
     
  6. سلام آقای سامی
    شما منو محکوم کن!حرفهای منو باور نکن.خانوم bluesea2008درس خوبی به من داده و اون اینه که صبور باشم.البته همیشه صبور بودم.اینو اعتراف کنم که از روز اول مادر نامزدم مخالف این ازدواج بود حتی چند بار داخل بله برون بحث راه انداخت.ریشه کینه اون از روز اول بود که الان به یک درخت بزرگ تبدیل شده.روز آخر نامزدم رو به مادرش کرد و گفت من به خاطر شما به هم میزنم و خدا از سرتون نمیگذره.من مطمئنم الان دلش میخواد با من برگرده اما فکر کنم داره پدر و مادرش رو درست میکنه آخه  خیلی منو دوست داره.منم دوسش دارم ما اگه بحث و مشکلی داشتیم فقط سر خانوادش بود.قسم میخورم که مادرش یه مدت بستری بیمارستان روانی بوده و اصلا تعادل روحی نداره.قبول دارم که من هم بی تقصیر نبودم اما اگه کاری میکردم از رو غرور از دست رفته ام تو این خانواده بود.
     
  7. maepc نوشته است: سلام آقای سامی
    شما منو محکوم کن!حرفهای منو باور نکن.خانوم bluesea2008درس خوبی به من داده و اون اینه که صبور باشم.البته همیشه صبور بودم.اینو اعتراف کنم که از روز اول مادر نامزدم مخالف این ازدواج بود حتی چند بار داخل بله برون بحث راه انداخت.ریشه کینه اون از روز اول بود که الان به یک درخت بزرگ تبدیل شده.روز آخر نامزدم رو به مادرش کرد و گفت من به خاطر شما به هم میزنم و خدا از سرتون نمیگذره.من مطمئنم الان دلش میخواد با من برگرده اما فکر کنم داره پدر و مادرش رو درست میکنه آخه  خیلی منو دوست داره.منم دوسش دارم ما اگه بحث و مشکلی داشتیم فقط سر خانوادش بود.قسم میخورم که مادرش یه مدت بستری بیمارستان روانی بوده و اصلا تعادل روحی نداره.قبول دارم که من هم بی تقصیر نبودم اما اگه کاری میکردم از رو غرور از دست رفته ام تو این خانواده بود.

    دوست عزیز سلام<xml><o></o>

    باورتون میشه من از این صحبتهای شما فقط خندم میگیره، چون متاسفانه متوجه شدم هردوتون کم صبر هستید و در مقابل انتقاد حتی غلط ، برخورد غلط تری میکنید.<o></o>
    البته من هم اینگونه بودم اما یک دوست خوب من را کمک کرد که در مقابل اتفاقات و گفتگوها سریع و عجولانه برخورد نکنم.<o></o>
    و من هم به پاس کمک ایشون این کار را به همه توصیه میکنم. که در تصمیم گیری و پاسخ گویی عجله نکنید تا مجبور نشوید عذر خواهی کنید.<o></o>
    اما همین جا از همه میخواهم که کل کل را بگذارید کنار هر کسی هر کمکی لازم دونست انجام بده چون اصل هدف حضور ما در این سایت همین هست، کمک بدون چشمداشت.<o></o>
    حالا میرم سر اصل مطلب.نتنها شما بلکه هر کاربری مجاز هست که سوالاتش را در چارچوب قانون سایت برای پاسخ گویی بگذارد.<o></o>
    شما هر چه می خواهی بگو ولی به یک شرط سوال بپرس یعنی هدفت بازگو کردن مسائل خصوصیت نباشه چون کار درستی نیست شما فقط سعی کن اگر سوالی برات مونده از اینکه مثلا علت رفتار خانواده نامزدت چه بوده؟ یا آیا کار آنها یا شما درست بوده؟ یا اینکه شما باید چه میکردید؟ یا اکنون چه باید کرد؟<o></o>
    و این مهم را در نظر بگیر اگر هنوز نتونستی با این اتفاق تقریبا کنار بیایی و داره عجیب خوردت میکنه به این گفتگوهای سایت بسنده نکن وحتما به مشاور مراجعه کن.<o></o>
    در هر حال من فکر میکنم که شما همزمان به مشاور هم مراجعه کنید بهتر است چون هرچی باشه اونها علمشو دارند. اما در اینجا نظرات شخصی هر کاربری ذکر میشه وشما تازه باید فکر کنید که کدوم میتونه برای شما راهکار باشه و کدوم نه. چون نظر تخصصی نیست.<o></o>
    چند نکته هست که باید حتما شما خوب به آن فکر کنید شما تجربه بدی داشتید تجربه ای که چون شروع خوبی هم نداشته، باعث شده که روی زندگیتون تاثیر بگذاره.<o></o>
    ولی بدونید شما تنها نبودید که در ادامه دادن ناتوان گشتید حتما نامزدتون هم مثل شما نابلد بودند واین به خاطر کم سن سالیه شماها و عجله تان برای نامزدی بوده، به هر حال از این مشکلات به طرق مختلف زیاده که همیشه اولین ضرری را که دارد این هست که روی اعصاب تاثیر میگذارد، یک سری خصوصیات نادرست به آدم هدیه میکند، مثل حالت تدافعی، انزوا، شکاک بودن و غیره... .<o></o>
    پس شما سعی کنید در خودتان یک جستجو را شروع کنید و به یک مکاشفه در خودتان دست یابید، ابتدا یک دفترچه حاضر کنید واین موارد را یادداشت کنید:<o></o>
    1-

    تمام اخلاقهای خوب و بد خودتان را تا قبل نامزدی اتان لیست کنید.<o></o>
    2-

    تمام اخلاقهای خوب وبدی که در دوران نامزدی خودتان داشتید که قبلا نداشتید یا متوجه اش نشدید.<o></o>
    3-

    تمام اخلاقهای خوب وبد نامزدتان و اطرافیانتان که براتون مهم بوده است.<o></o>
    4-

    و در آخر تمام اخلاقهای بد و خوبتان بعد جداییتان تا به حال.<o></o>
    حالا با توجه به لیست علت بروز هر اخلاقی را در خودتان بررسی کنید حتما به جوابهای خوبی خواهید رسید مثلا متوجه شدید که بعد نامزدی دچار شک شدید. یا بعد جدایی دودلی رهایتان نمیکند.<o></o>
    وقتی علت هر تغییر خوب یا بد را در خودتان یافتید حتما می تونید وارد مرحله بعد شوید.<o></o>
    در این مرحله فکر کنید که واقعا چرا این اخلاق را کسب کردید؟<o></o>
    آیا شما بی تقصیر بودید و یا نه؟<o></o>
    چرا دیگران تونستند روی شما اثر بگذارند؟<o></o>
    آیا راه آخر، این تغییر رفتاری بود یا راه دیگری هم داشتید.<o></o>
    اون موقع میفهمید دقیقا کجا هستید و چرا به اینجا رسیدید یک مثالی میزنم مثلا فکر کنید که: شما شکاک نبودی اما اونقدر بشما دروغ گفتند وسرتون بازی درآوردند که شما به همه چیز شکاک شدید اما آیا این راهش بوده، مسلما نه.<o></o>
    اما این طبیعیه و هر انسان معمولی در اولین فشارها وتالمات روحی چنین عکس العملی نشان میدهد اما اگر دانا باشد ادامه نمیدهد و یا از یک دوست فهمیده یا یک مشاوره کمک میگیرد.<o></o>
    به هر حال شما جای اینکه چکنم چکنم کنید، سعی کنید روخودتون کار کنید و خودتون را آنقدر از لحاظ  روحی قوی کنید که در مقابل مشکلات و فشارهای روحی انعطاف پذیرتر باشید و عادات بد دیگران را فرا نگیرید.<o></o>
    اما سخن آخر از حرفاتون معلوم هست که شما هنوز نامزدتون را دوست دارید و به رجوع می اندیشید این هم طبیعی هست اما من توصیه میکنم که الان دنبال او نروید بگذارید تا هم شما ساخته و پخته تر شوید و هم او شما هردوتون بچه سالید. بگذار اول خودت را خوب بشناسی بعد انتخاب کنی.<o></o>
    احساس رجوع به عشق در همه شکست خورده ها نرمال است اما کار درست اینه که به خودتون فرصت دهید کمی ارام شوید وبهتر وعاقلانه فکر کنید. این بار عجله گذشته را تکرار نکنید.<o></o>
    به قول شاعر:<o></o>
    آنکه می خواهد برود    بگذار تا برود    اگر از آن تو باشد    روزی باز خواهد گشت.<o></o>
    شاید یک ماه دیگر شاید چند سال دیگر وقت لازم باشد تا شما مرد دانا و عاقلی شوید که بدانید عشق لازم هست اما کافی نیست و میتوان کمی تامل کرد تا خوشبخت شد.<o></o>
    در پناه حق.<o></o>
     
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 2 از 2
رفتن به صفحه    2


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.44 ثانیه (65)