دیوانگی ....عاشقی

با سلام. دليل خشم و عصبانيت همسرتون هر چيزي که باشه، از قبل بوده يا واقعا بعد از ازدواج به وجود اومده باشه، يه راه داره اونم رفتن پيش مشاوره.  
بهش پيشنهاد کن بره يوگا ثبت نام کنه. يک ماه تحمل کن اگه تاثير نذاشت رو آرامش همسرت، ديگه نذار بره. من خودم دارم تاثيرشو رو وجود خودم  و خيلي از آدماي دوروبرم ميبينم. نخندين. جديتر فکر کنين روش.. ارزش امتحان کردنشو داره.. چرا ما با هر چيز ناشناخته اي انقد بد برخورد ميکنيم، باورکنين تاثيرش در روح وجسم فوق العاده س.
من فقط پيشنهاد دوستانه دادم. اما آرزو ميکنم مشکلتون زودتر حل بشه.

سلام تشکر می کنم از همه دوستان  راستش جواباتون چندین بار خوندم باورتون نمیشه بگم همه کارها رو انجام دادممن دوره مجردیم کتاب زنان ونوسیوم... وکتاب انچه زنان بدانند .. وکتاب انچه مردان  باید بدانند .. رو خوندم وهمه اونهارو در زندگیم عملی کردم وبعد از ازدواج هم دوباره خونم و البته به همسرم تاکید کردم بخونه ولی... همچنین کتاب جوانان چرا .. 4/5 کتاب  جنسی دیکه . میخوام بگم همه رو می دونم ولی بن بست .........  ای کاش نمی خوندم زنهارو درک نمی کردم. امروز یه اتفاق بدی افتاد زمانی که من تو سایت بودم همسرم مچم رو گرفت و زمانی بود .. به ناچار تمامی حرفهای مطرح شده رو دیدوحالا فکر میکنه زیر سرم بلند شده  ومن داشتم بادختر چت میکردم همون  قیافه واخللاق همیشگی با تصور اینکه من چه فکری در مورد اون باشما مطرح کردم داد دعوا زدن من و برای 2بار من زدمش .. بهش گفتم ازت میخوام جدا شم واون گفت خودش رو خواهد کشت وگناه شو میندازه  گردن من حالا  هم 2.3 ساعتی که ازمحیط کارمون رفت ( من هنوز محل کارم هستم) و یه نامه نوشت به مادر وپدرش به این ...مادر وپدر منو ببخشید من نمی تونم غصه خوردن تون رو ببینم و... تمامی تقصیرها با علی هستش اون هرروز میخواد با من رابطه جنسی کنه اون با  دختر ها چت میکنه  من مطمئنم زیر سرش بلند شده اون منو تاحالا مشهد نبرده .. منو پیش پزشک زنان نبرده  . و دنبالش نوشت اون به من انرژی منفی میده( در ضمن برادر . خ.اهر های همسرم همه از قرص  های قوی عصبی استفاده میکنن و حتی خاله همسسرم )د بن بست  بن بست ب ن ب س ت ....

سلام

دوست من حرفهات درست
ولی باز هم اینو بدون که مسالتون ریشه داره که به اینجا رسیده، الان نمیشه گفت مقصر تو هستی یا اون... باید هر دوتون مقصر باشید که مشکلتون بزرگ شده... چند تا مساله رو با توجه به حرفهات بهت میگم ، اینکه چطور ازشون برداشت کنی باخودت...

--- کتاب خوندن و دونستن با عمل کردن فاصله داره...
خیلی ها میدونن که سیگار ضرر داره ولی بهش معتادن!.... خیلی ها میدونن نبستن کمربند ایمنی ریسک آسیب دیدن در تصادفات رو بالا میبره ولی اهمیت نمیدن!.... و یک عالمه مثال دیگه........
پس کسی که خیلی چیزها رو میدونه تا عمل نکنه تاثیری نمی بینه!
البته من نمیدونم حرف تا عمل شما چقدر فاصله است ولی خودت در صحبتهای اولت گفتی که در مقابلش سکوت میکردی و این بیشتر اونو عصبی میکرده، آخه قربونت کسی که همچین کتابایی رو خونده حداقل این یک خصوصیت بارز زنها رو که دیگه میدونه!

---اینکه در رابطه جنسی باهم مشکل دارید و اون بهت بی رغبت شده فقط مشکل روحی هست که اون الان پیدا کرده ، اکثر زنها تا از نظر روحی شخصی رو نخوان هرگز جسمش رو نمیتونن بپذیرن! پس در این مساله داره برات جبهه میگیره چون فعلا خود تو رو نمیتونه بپذیره. در مقابل اینطور زنها اسرار تو باعث تنفر بیشترش از تو و از رابطه جنسی میشه... پس فعلا بی خیال این مساله شو! میدونم که تو فکر میکنی الان با رابطه جنسی یک طوری از نظر روحی میتونی احساست رو بهش نشون بدی... ولی اگه همون کتابایی رو که میگی خوندی... با دقت خونده بودی به حرفم میرسیدی که اون یک زنه و در این مواقع طرز فکرش با تو متفاوته!

--- در رابطه با شکی که بهت داره دو حالت وجود داره... یا تو با رفتارت به صورت نااگاهانه و ناخود آگاه باعث شدی که اون الان این احساس رو بهت داشته باشه هر چند که به نظرت ناعادلانه باشه... و یا واقعا شکاک بودن جز رفتار ذاتی اون هست که در اینصورت تو در دوران 4 سال دوستی هم باید به این خصوصیتش پی میبردی نه الان!

---اینکه میگی در سابقه ی خانوادگی همسرت افسردگی و... وجود داره، باید بگم متاسفانه زمینه ی اینطور بیماریها در افرادی که سابقه ی خانوادگی دارند ، خودشو این طور مواقع نشون میده. یعنی بیماریهایی مثل وسواس ، اضطراب و افسردگی و... جنبه ی ارثی هم دارند. که واسه فهمیدن این مساله هم 4 سال دوستی زمان کمی نبوده!

---در هیچ زمان و هیچ حالتی و هیچ موقعیتی تو حق نداشتی و نداری که روی همسرت دست بلند کنی!!! اینکه تو از نظر جسمی از زن قویتر باشی و این باعث بشه از این زور بازوت بر علیه زن استفاده کنی حتی اگر از دستش عصبانی باشی... باز هم نشون میده که عزیزم تو اون کتابها رو با دقت نخوندی! و هیچ توجیحی برای این عملت پذیرفته نیست!
در مقابل این عملت نامه نوشتن به خونوادش و اظهار بی علاقگی به تو کمترین کاری بوده که میتونسته انجام بده تا از نظر روحی خودش رو تخلیه کنه.

باز هم دوست من بیشتر فکرکن... نمیدونم چرا نمی رید پیش یک مشاور... برید حداقل یک نفر بی طرف باهاتون صحبت کنه... هنوز زوده بخواین عجولانه تصمیم بگیرین و به جدایی فکر کنین... جدایی همیشه مرحله آخره... هرموقع تلاشت رو کردی و دیدی نشد بعد روش فکر کن... نه اینکه اینو مقابل همسرت به زبون بیاری!! خوب معلومه دیگه با توجه به زمینه ی افسردگی که داره اونهم از خودکشی حرف میزنه.

برو پیش مشاور. اول خودت برو بعدش با پیشنهاد مشاور ازت خواسته میشه که در جلسات بعدی همسرت هم همراهت باشه...
حیفه عزیزم 4 سال با هم دوست بودید ... 4 سال با هم زندگی کردید ، اونوقت تو واسه نجات زندگیت از همون اول به انتها فکر میکنی!؟

برات آرزوی موفقیت میکنم.

شاد باشی.

بازم سلام.به نظر منم بهتر با یه مشاور مشورت کنین.باید راضیش کنید که با شما بیاد.اگه نمی تونید،خودتون تنهایی برید ولی اگه حرف دوتاتونو بشنوه بهتره

به نظر من کار اشتباهی کردی که دست روی اون بلند کردی.....چرا نذاشتی این پستا رو بخونه؟؟؟؟از چی ترسیدی؟؟؟اینا یه سری راهنمایی بودن که برای هر دوی شما و هرچه بهتر شدن زندگی شما گفته شدن و همه ی دوستان سعی کردن که با توجه به اطلاعاتی که شما در اختیارشون گذاشتید راهنماییتون کنن....
تازه خیلی بهتر و عالی تر بود که همسرت اینا رو می خوند و فکر نمی کرد که داری چت می کنی....می دید که برای حفظ زندگیتون در تلاشی و دوست داری که بمونی و باهاش زندگی کنی و اونو از رنج و عذاب رها کنی....پس برو و بخاطر اتفاقاتی که افتاده مثل یه مرد عذرخواهی کن و اصلا فکر نکن با اینکار کوچیک می شی...اونو هم بیار و با سایت آشناش کن.....شاید اونم تمایل داشته باشه حرفای نگفته شو مطرح کنه و با مشورت با دوستان زیادی که در اینجا دور هم جمع شدن مشکل شما هم به سلامتی حل بشه....شاید اونم تونست مشکلاتش رو به زبون بیاره.....
به امید موفقیت هرچه بهتر شما

به نظر مياد که همسرتون مشکل شخصيتی داره، و خود شما هم تا حدودی مشکل عاطفی-احساس کمبود توجه و ترس از محبوب نبودن و تنهايی دارين!
حد تعادل رو حفظ کنيد و روی رابطه داشتن و نداشتن گير ندين.بيشتر به گردش های 2 نفره اهميت بدين.
همسر شما يه خورده احتياج به فرصت داره تا خودش رو پيدا کنه.
بهتون پيشنهاد ميکنم تا بيشتر از اين احترام ها از بين نرفته،  باهم به يه مشاور مراجعه کنيد. حتماً به نتيجه ميرسين.

سلام قراره این هفته 2تامون بریم مشاوره  البته همسرم گفت اول اون تنهایی بره . بعد با هم بریم .. همسرم بعد از هر دعوایی 1 هفته ای آروم میشه ولی از تند بودن کم میشه  اون منو مقصر عصبی بودن خودش میدونه و با کوچکترین حرفی مهر ومحبت پدر ومادرش و نسبت به من به رخم میکشه  واز اینکه خانواده تو اینجوری نیستن  نمی دونم شاید واقعا من مشکل داشته باشم ولی با شناخت خودم می دونم نسبت به همسرم خیلی کوتاه اومدم شاید من بیشتر دوستش دارم ا ... البته باید  اینو بگم که اون 24 ساعته در حال بوسیدن منه و همیشه منو نوازش میکنه موقع خواب تا بغلش نکنم نمی خوابه نسبت به رابطه جنسی یه روز عالیه وروز دیگه.....وهمیشه نسبت به هوسی بودن بیش از حد من معترضه

واقعا خوشحال شدم و از ته قلب واستون ارزوی خوشبختی میکنم.
امیدوارم زودتر مشکلتون حل بشه.

سلام

دوست عزیز منهم از اینکه همچین پستی رو از شما دیدم خوشحال شدم.
اینکه بالاخره تصمیم گرفتید برای حل مشکلتون دنبال بهترین راه حل باشی.... یعنی زندگیتو میخوای.... وخیلی عالیه.
با رفتن پیش مشاور حتما خیلی از مسائل براتون حل میشه... مطمئن باش با حل شدن سایر مسائل ،  وقتی روح و روانتون از این تنشها آروم بشه ...حتی در مسائل جنسی هم که میگی جدیدا مشکل بینتون پیش اومده ، با برطرف شدن این تنشها همسرت مثل گذشته در این روابط گرم میشه.  

شاد باشی.