شوخ طبعي و سلامت روان
به دنبال شادکامي
داويد مايرز، نويسنده کتاب «به دنبال شادکامي؛ چه کسي شاد است و چرا؟» شادکامي را چنين تعريف مي کند: حسِّ خوشي؛ احساس اينکه زندگي، در کل، به خوبي و خوشي ادامه مي يابد.
او مي نويسد که اين احساس، از طريق رسيدن به چيزهاي خيلي زياد و برجسته به دست نمي آيد؛ بلکه لذّتهاي کوچک، بيشتر مي توانند ما را شادمان سازند.
مطالعات و پژوهش هاي روان شناسان در سالهاي اخير، نشان مي دهد که اگر مردم، عوامل شادکامي نسبتاً پايدار (مانند همسر يا دوستاني مهربان و حمايت کننده، شغلي سالم و سازنده، برنامه تفريحي لذّت بخش و منظّم) را با شادي هاي کوچک و گذرا (نظير گرفتن نمره خوب يا تشويق کاري، رفتن به گردش يا مسافرتي کوتاه مدّت) بياميزند، به بالاترين درجه شادکامي نائل مي شوند.
مدّتهاست که ثابت شده خوشبختي به پول و امکانات زياد، موقعيّت اجتماعي بالا، زن يا مرد بودن، از نژاد خاص بودن، برخورداري از چهره اي زيبا و... بستگي ندارد؛ چرا که اگر نگوييم بسياري از دارندگان عوامل ياد شده، داراي گرفتاري ها و رنجهاي فراوان تري از مردم عادي هستند، مي توان گفت که از نظر شادي پايدار و دروني، امتيازي بر ديگران ندارند. پس شادکامي به چه خصوصيات و عواملي مربوط است؟
پژوهش هاي تجربي، بر: صفات معيّني از شخصيت، شغل متناسب با مهارتها، پيوندهاي صميمانه دوستي، و ايمان مذهبي تأکيد مي کنند.
در ميان صفات و خصلت هاي شخصيت، اعتماد به نفس بالا، خوش بيني، برون گرايي و احساس و باورِ کنترل داشتن برخود، اهميّت بيشتري دارند.
شادي، تنها يک حالت رواني يا ذهني نيست؛بلکه دقيقاً به وضعيّت مغز نيز ارتباط دارد. دانشمندان عصب شناس، پي برده اند که ترکيبات شيميايي و کارکرد مغزِ کساني که داراي خُلق شاد، افسرده، خشمگين و... هستند، با هم تفاوت دارد. شادکامي، هم در زنان و هم در مردان به منطقه جلويي قشر مخ، مربوط مي شود؛ گر چه در حالت غمگيني، وسعت اين منطقه مغزي در زنان، بيشتر از مردان است.
شادکامي، علاوه بر تغييراتي که در قسمت هاي شيميايي مغز ايجاد مي کند، بر کارکرد آن نيز تأثير مي گذارد. در يک آزمايش، معلوم شد که تفاوت افراد در پردازش اطّلاعاتي که در زمينه ناميدن و تشخيص کلمات به آنها داده شده است، به ميزان حالات شادي آنها بستگي دارد.
شوخي طبعي و سلامت روان
روان شناسان نامدار، آن گاه که درباره سلامت روان بحث مي کنند، شوخ طبعي را يکي از ويژگي هاي مهم افراد سالم مي شمرند. براي نمونه، به ديدگاه آبراهام مازلو(1908 - 1970م)،
روان شناس معروف معاصر، اشاره مي کنيم. مازلو نيازهاي اساسي انسان را به صورت سلسله مراتبي از پايين به بالا، مطابق شکل زير تعريف کرده است:
اين سلسله مراتب را مي توان همچون نردباني پنداشت که همه ما پيش از رفتن به پله دوم آن، بايد پاي خود را روي پلّه اوّل بگذاريم و پيش از رفتن به پلّه سوم، بايد پايمان را روي پلّه دوم قرار دهيم و همين طور تا بالاترين پلّه. به عبارت ديگر، شرط دست يافتن به عالي ترين نيازها (يعني خودشکوفايي)، ارضاي نيازهاي پايين تر است.
خودشکوفايي يا (تحقّق خود) را مي توان بالاترين مرتبه کمال دانست. کساني که به اين مرتبه برسند (يعني آنها که نيازشان شکوفا کردن تمام استعدادهاي خدادادشان است)،
طبق طرح مازلو، نيازهاي سطوح پايين ترشان، يعني نيازهاي جسماني، ايمني، محبّت، احترام، دانستن و زيبايي را برآورده ساخته اند. آنها روان ْ رنجور و درمانده نيستند و از بلوغ، پختگي، سلامت و آرامش برخوردارند و مي دانند که کيستند و به کجا مي روند.
مازلو، ويژگي هاي زير را مهم ترين خصوصيات خواستاران تحقّق خود مي داند:
1)ادراک صحيح واقعيت،
2)پذيرش کلّي طبيعت، ديگران و خويشتن،
3)خود انگيختگي، سادگي و طبيعي بودن،
4)توجّه به مسائل بيرون از خويشتن، وظيفه شناسي و فداکاري،
5)نياز به خلوت و استقلال؛
6)واکنش مستقل و متّکي بودن به انگيزه هاي دروني؛
7)تازگي مداوم تجربه هاي زندگي؛
8 ) تجربه هاي عارفانه؛
9)نوع دوستي و احساس همدلي با جامعه انساني؛
10)داشتن روابط متقابل با ديگران؛
11)اهميت دادن به هدف، بيش از وسيله و قدرت تشخيص خير از شر؛
12)شکيبايي، بردباري و مردمگرايي؛
13)حسّ طنز و شوخي مهربانانه؛
14)آفرينندگي و ابتکار؛
15)مقاومت در برابر فرهنگ پذيري و فشارهاي اجتماعي.
مازلو معتقد است که شوخ طبعي افرادِ کاملاً سالم، با شوخي کردن و خنديدن افراد عادي تفاوت دارد. اشخاصي که از سلامت روان کمتري برخوردارند، به سه گونه شوخي مي خندند:
1. شوخيِ خصمانه که لازمه اش آزار کسي است؛
2. شوخيِ برتري طلبانه که به تحقير شخص يا گروهي ديگر مي پردازد؛
3. شوخيِ عصيان در برابر قدرت که نشانه هاي ضعف و وقاحت را با خود دارد.
شوخي خواستارانِ خودشکوفايي، در عين اينکه فيلسوفانه است و به کلّ انسانها باز مي گردد (نه به يک فرد خاص)، غالباً طنزي است آموزنده و علاوه بر خنداندن، نکته اي در آن هست؛ طنزي است انديشمندانه که به جاي خنده بلند، تبسّم و سرتکان دادني حاکي از فهم و ادراک را در پي خود مي آورد. اين گونه طنز، تنها مورد تحسين کساني قرار مي گيرد که به همان پايه، از سلامت روان برخوردار باشند.
پژوهش هاي اخير، ثابت کرده است که شوخي هاي سالم، يکي از بهترين راههاي مقابله با فشارهاي زندگي است. خنده، بر فعاليّت سازنده قلب مي افزايد، امواج مغزي را نظم مي بخشد، دريچه هاي تنفّسي را اصلاح مي کند و ادراک از درد را کاهش مي دهد.
شوخي و خنده اي که از انگيزه هاي سالم بر مي خيزد، تراوش هورمونهاي مربوط به فشار رواني را کم مي کند و توان سيستم ايمني بدن را بالا مي برد. از اين رو، حتي در بيماري هاي وخيم و مهلک، شوخ طبعي کمک مي کند تا بيمار با شادي و آرامش بيشتري زندگي خود را سپري کند.
بذله گويي، خنديدن و خنداندن، راههاي مثبتي براي ابراز هيجانهاي خوشايند، و نيز عوامل مؤثرّي براي غلبه بر ترس و ترديدها هستند. با شوخ طبعي متعادل و درست، مي توان با ديگران پيوند دوستي برقرار کرد و از شعله ور شدن زبانه خشم، جلوگيري نمود؛
چرا که غير ممکن است خنده و خشم را با هم بياميزيم و در حال بذله گويي، بر سر کسي فرياد بکشيم!
حال که مزاح و خنده تا اين اندازه بر سلامت روان ، تاثير مثبت دارند، بياييد به استقبال اين داروهاي رايگان برويم و با سهيم کردن دوستان و آشنايان در موضوعات خنده آور، شادي خود را چند برابر کنيم.
طرح سه ميمي شادي!
خانم اليزابت هارلوک،
روان شناس معاصر، سه «ميم» را عوامل اصلي شادي مي داند:
1)محبوبيت،
2)مقبوليت،
3)موفقيت.
محبوبيت يعني ديگران را دوست داشته باشيم و دوستمان داشته باشند.
مقبوليت، يعني مورد پذيرش ديگران بودن و انجام دادن تعهّد و مسئوليتي مشخّص.
موفقيت، يعني موفّق بودن در کارها، بخصوص در کار و وظيفه اصلي، و داشتن انگيزه موفقيّت.
منابع
1. روان شناسي کمال، دوآن شولتس، ترجمه: گيتي خوشدل، تهران: نو، 1362 ش.
2.Publishers, U.S.A
3.Hales, Dianne' "An Invitation to Health" 8th, 1999, IT P,u.S.A
4."Personality Development".
به دنبال شادکامي
داويد مايرز، نويسنده کتاب «به دنبال شادکامي؛ چه کسي شاد است و چرا؟» شادکامي را چنين تعريف مي کند: حسِّ خوشي؛ احساس اينکه زندگي، در کل، به خوبي و خوشي ادامه مي يابد.
او مي نويسد که اين احساس، از طريق رسيدن به چيزهاي خيلي زياد و برجسته به دست نمي آيد؛ بلکه لذّتهاي کوچک، بيشتر مي توانند ما را شادمان سازند.
مطالعات و پژوهش هاي روان شناسان در سالهاي اخير، نشان مي دهد که اگر مردم، عوامل شادکامي نسبتاً پايدار (مانند همسر يا دوستاني مهربان و حمايت کننده، شغلي سالم و سازنده، برنامه تفريحي لذّت بخش و منظّم) را با شادي هاي کوچک و گذرا (نظير گرفتن نمره خوب يا تشويق کاري، رفتن به گردش يا مسافرتي کوتاه مدّت) بياميزند، به بالاترين درجه شادکامي نائل مي شوند.
مدّتهاست که ثابت شده خوشبختي به پول و امکانات زياد، موقعيّت اجتماعي بالا، زن يا مرد بودن، از نژاد خاص بودن، برخورداري از چهره اي زيبا و... بستگي ندارد؛ چرا که اگر نگوييم بسياري از دارندگان عوامل ياد شده، داراي گرفتاري ها و رنجهاي فراوان تري از مردم عادي هستند، مي توان گفت که از نظر شادي پايدار و دروني، امتيازي بر ديگران ندارند. پس شادکامي به چه خصوصيات و عواملي مربوط است؟
پژوهش هاي تجربي، بر: صفات معيّني از شخصيت، شغل متناسب با مهارتها، پيوندهاي صميمانه دوستي، و ايمان مذهبي تأکيد مي کنند.
در ميان صفات و خصلت هاي شخصيت، اعتماد به نفس بالا، خوش بيني، برون گرايي و احساس و باورِ کنترل داشتن برخود، اهميّت بيشتري دارند.
شادي، تنها يک حالت رواني يا ذهني نيست؛بلکه دقيقاً به وضعيّت مغز نيز ارتباط دارد. دانشمندان عصب شناس، پي برده اند که ترکيبات شيميايي و کارکرد مغزِ کساني که داراي خُلق شاد، افسرده، خشمگين و... هستند، با هم تفاوت دارد. شادکامي، هم در زنان و هم در مردان به منطقه جلويي قشر مخ، مربوط مي شود؛ گر چه در حالت غمگيني، وسعت اين منطقه مغزي در زنان، بيشتر از مردان است.
شادکامي، علاوه بر تغييراتي که در قسمت هاي شيميايي مغز ايجاد مي کند، بر کارکرد آن نيز تأثير مي گذارد. در يک آزمايش، معلوم شد که تفاوت افراد در پردازش اطّلاعاتي که در زمينه ناميدن و تشخيص کلمات به آنها داده شده است، به ميزان حالات شادي آنها بستگي دارد.
شوخي طبعي و سلامت روان
روان شناسان نامدار، آن گاه که درباره سلامت روان بحث مي کنند، شوخ طبعي را يکي از ويژگي هاي مهم افراد سالم مي شمرند. براي نمونه، به ديدگاه آبراهام مازلو(1908 - 1970م)،
روان شناس معروف معاصر، اشاره مي کنيم. مازلو نيازهاي اساسي انسان را به صورت سلسله مراتبي از پايين به بالا، مطابق شکل زير تعريف کرده است:
اين سلسله مراتب را مي توان همچون نردباني پنداشت که همه ما پيش از رفتن به پله دوم آن، بايد پاي خود را روي پلّه اوّل بگذاريم و پيش از رفتن به پلّه سوم، بايد پايمان را روي پلّه دوم قرار دهيم و همين طور تا بالاترين پلّه. به عبارت ديگر، شرط دست يافتن به عالي ترين نيازها (يعني خودشکوفايي)، ارضاي نيازهاي پايين تر است.
خودشکوفايي يا (تحقّق خود) را مي توان بالاترين مرتبه کمال دانست. کساني که به اين مرتبه برسند (يعني آنها که نيازشان شکوفا کردن تمام استعدادهاي خدادادشان است)،
طبق طرح مازلو، نيازهاي سطوح پايين ترشان، يعني نيازهاي جسماني، ايمني، محبّت، احترام، دانستن و زيبايي را برآورده ساخته اند. آنها روان ْ رنجور و درمانده نيستند و از بلوغ، پختگي، سلامت و آرامش برخوردارند و مي دانند که کيستند و به کجا مي روند.
مازلو، ويژگي هاي زير را مهم ترين خصوصيات خواستاران تحقّق خود مي داند:
1)ادراک صحيح واقعيت،
2)پذيرش کلّي طبيعت، ديگران و خويشتن،
3)خود انگيختگي، سادگي و طبيعي بودن،
4)توجّه به مسائل بيرون از خويشتن، وظيفه شناسي و فداکاري،
5)نياز به خلوت و استقلال؛
6)واکنش مستقل و متّکي بودن به انگيزه هاي دروني؛
7)تازگي مداوم تجربه هاي زندگي؛
8 ) تجربه هاي عارفانه؛
9)نوع دوستي و احساس همدلي با جامعه انساني؛
10)داشتن روابط متقابل با ديگران؛
11)اهميت دادن به هدف، بيش از وسيله و قدرت تشخيص خير از شر؛
12)شکيبايي، بردباري و مردمگرايي؛
13)حسّ طنز و شوخي مهربانانه؛
14)آفرينندگي و ابتکار؛
15)مقاومت در برابر فرهنگ پذيري و فشارهاي اجتماعي.
مازلو معتقد است که شوخ طبعي افرادِ کاملاً سالم، با شوخي کردن و خنديدن افراد عادي تفاوت دارد. اشخاصي که از سلامت روان کمتري برخوردارند، به سه گونه شوخي مي خندند:
1. شوخيِ خصمانه که لازمه اش آزار کسي است؛
2. شوخيِ برتري طلبانه که به تحقير شخص يا گروهي ديگر مي پردازد؛
3. شوخيِ عصيان در برابر قدرت که نشانه هاي ضعف و وقاحت را با خود دارد.
شوخي خواستارانِ خودشکوفايي، در عين اينکه فيلسوفانه است و به کلّ انسانها باز مي گردد (نه به يک فرد خاص)، غالباً طنزي است آموزنده و علاوه بر خنداندن، نکته اي در آن هست؛ طنزي است انديشمندانه که به جاي خنده بلند، تبسّم و سرتکان دادني حاکي از فهم و ادراک را در پي خود مي آورد. اين گونه طنز، تنها مورد تحسين کساني قرار مي گيرد که به همان پايه، از سلامت روان برخوردار باشند.
پژوهش هاي اخير، ثابت کرده است که شوخي هاي سالم، يکي از بهترين راههاي مقابله با فشارهاي زندگي است. خنده، بر فعاليّت سازنده قلب مي افزايد، امواج مغزي را نظم مي بخشد، دريچه هاي تنفّسي را اصلاح مي کند و ادراک از درد را کاهش مي دهد.
شوخي و خنده اي که از انگيزه هاي سالم بر مي خيزد، تراوش هورمونهاي مربوط به فشار رواني را کم مي کند و توان سيستم ايمني بدن را بالا مي برد. از اين رو، حتي در بيماري هاي وخيم و مهلک، شوخ طبعي کمک مي کند تا بيمار با شادي و آرامش بيشتري زندگي خود را سپري کند.
بذله گويي، خنديدن و خنداندن، راههاي مثبتي براي ابراز هيجانهاي خوشايند، و نيز عوامل مؤثرّي براي غلبه بر ترس و ترديدها هستند. با شوخ طبعي متعادل و درست، مي توان با ديگران پيوند دوستي برقرار کرد و از شعله ور شدن زبانه خشم، جلوگيري نمود؛
چرا که غير ممکن است خنده و خشم را با هم بياميزيم و در حال بذله گويي، بر سر کسي فرياد بکشيم!
حال که مزاح و خنده تا اين اندازه بر سلامت روان ، تاثير مثبت دارند، بياييد به استقبال اين داروهاي رايگان برويم و با سهيم کردن دوستان و آشنايان در موضوعات خنده آور، شادي خود را چند برابر کنيم.
طرح سه ميمي شادي!
خانم اليزابت هارلوک،
روان شناس معاصر، سه «ميم» را عوامل اصلي شادي مي داند:
1)محبوبيت،
2)مقبوليت،
3)موفقيت.
محبوبيت يعني ديگران را دوست داشته باشيم و دوستمان داشته باشند.
مقبوليت، يعني مورد پذيرش ديگران بودن و انجام دادن تعهّد و مسئوليتي مشخّص.
موفقيت، يعني موفّق بودن در کارها، بخصوص در کار و وظيفه اصلي، و داشتن انگيزه موفقيّت.
منابع
1. روان شناسي کمال، دوآن شولتس، ترجمه: گيتي خوشدل، تهران: نو، 1362 ش.
2.Publishers, U.S.A
3.Hales, Dianne' "An Invitation to Health" 8th, 1999, IT P,u.S.A
4."Personality Development".