با سلام خدمت همهٔ دوستان من دچار یه مشکله خیل بزرگی شدم یجور دوگانگی همیشه تو وجودم هست نمیدونم واقعاً یه چیزو دوست دارم یا تلقینه. این احساس داره رابطهٔ عشقیم هم خراب میکنه میدونید این حسو نه فقط در خودم بلکه نسبت به دیگران هم همین دید رو دارم مثلا حس میکنم چرا شریکم منو دوست داره اصلا راست میگه؟یا اینکه خودم میگم اینو دوست داری یا .....الانم با شریکم دچار مشکل شدم و با ایشون قهر کردم و از خونش زدم بیرون چون حس میکنم هر چیزیو به من ترجیح میده هر چند که خودش خیلی اصرار به نبودن هم چین چیزی میکنه دلیل مشکلمون هم امروز این بود که ایشون میخواستن برن به خونهٔ داداش بزرگترشون که دشمن خونی منه و به من خیلی راحت میگه من میخوام برم خونهٔ داداشم تو برو خونهٔ خودت؟؟؟؟؟؟منم بهم بر خورد و قاطی کردم دعوا کردم اومدم خونهٔ خودم البته بارها توضیح داده که چون مشکل دارید نمیخوام همو ببینید ولی چرا ترجیح میده آخر هفته پیش اون باشه چرا من اینجوری نیستم دلم میخواد طرفم همیشه پیشم باشه خیلی بهم بر خورده فکر میکنید راه حل چیه من باید چطوری برخورد کنم با این مساله؟؟؟؟؟؟؟چکار باید کنم که اونم همچین حسی داشته باشه آخه مگه نه که میگن ۲تا آدم که همو دوست دارن دلشون میخواد باهم باشن من میدونم که اون منو دوست داره ولی کارش کلی اعصابمو خرد میکنه نمیدونم واقعاً چکار کنم!!!
سلام دوست عزیز
شما کمی به رفتار همسرتان حساس شده اید.
این حس شما را میتوان با اعتماد به همسرتان و تجزیه و تحلیل بر روی رفتار و حرفهای همسرتان در نتیجه با رسیدن به نکات مثبت همسرتان ازبین برود.
همسرتان را درک کنید.
قبل از اینکه شما وارد زندگی همسرتان شوید اون شخصی که الان به قول خودتان باهاش دشمنید برادر اون بوده است.
خودتان را جای همسرتان بگذارید میتوانید از خواهر و برادرتان جدا شوید؟؟
در حد حرف شاید بگویید بله اما در حد عمل اینطور نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اشتباه بزرگ همسر شما این است که آخر هفته را با اون میگذراند که من به شما حق می دهم دلخور باشید......................................................
مشکلات زندگی که از روی لج بازی به وجود می آیند مثل دیواری می باشد که خود طرفین با اعمال و رفتار بدشان و از روی لج و لج بازی میسازند.شالوده دیوار اختلاف فقط با یک حرف ساخته میشود.
یک آجرجدایی زن میچیند یک آجرجدایی مرد..............................................................................تا .................
در اول به دلیل کوتاه بودن دیوار مشکلات به چشم نمی آید و در اثره یک لج بازی یا یک حرف بی معنی بچگانه شروع به ساختن میشود..........................................
آنقدر این دیوار بزرگ میشود که دیگر همدیگر رو نمیبینند و مجبور به جدایی از هم میشوند.
با قهر و لج بازی مطمئن باشید هیچ چیز ذرست نخواهد شد.
مشکلات را دست کم نگیرید و تا آن را حل نکنید ازش نگذرید که روی هم انباشته نشود.
[quote="maepc"]سلام دوست عزیز
شما کمی به رفتار همسرتان حساس شده اید.
این حس شما را میتوان با اعتماد به همسرتان و تجزیه و تحلیل بر روی رفتار و حرفهای همسرتان در نتیجه با رسیدن به نکات مثبت همسرتان ازبین برود.
همسرتان را درک کنید.
قبل از اینکه شما وارد زندگی همسرتان شوید اون شخصی که الان به قول خودتان باهاش دشمنید برادر اون بوده است.
خودتان را جای همسرتان بگذارید میتوانید از خواهر و برادرتان جدا شوید؟؟
در حد حرف شاید بگویید بله اما در حد عمل اینطور نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اشتباه بزرگ همسر شما این است که آخر هفته را با اون میگذراند که من به شما حق می دهم دلخور باشید......................................................
مشکلات زندگی که از روی لج بازی به وجود می آیند مثل دیواری می باشد که خود طرفین با اعمال و رفتار بدشان و از روی لج و لج بازی میسازند.شالوده دیوار اختلاف فقط با یک حرف ساخته میشود.
یک آجرجدایی زن میچیند یک آجرجدایی مرد..............................................................................تا .................
در اول به دلیل کوتاه بودن دیوار مشکلات به چشم نمی آید و در اثره یک لج بازی یا یک حرف بی معنی بچگانه شروع به ساختن میشود..........................................
آنقدر این دیوار بزرگ میشود که دیگر همدیگر رو نمیبینند و مجبور به جدایی از هم میشوند.
با قهر و لج بازی مطمئن باشید هیچ چیز ذرست نخواهد شد.
مشکلات را دست کم نگیرید و تا آن را حل نکنید ازش نگذرید که روی هم انباشته نشود.
موفق باشید.[/quote
سلام مرسی دوست عزیز از جوابتون من یه مشکله بزرگ دیگه که دارم اینه که طرف من یه جورایی بازی با دختر رو دوست داره که دختررو سر کار بذااره اونارو اذیت میکنه و اگه اونا راضی باشن با اونها حتا رابطهٔ رابطه جنسیی ایجاد میکنه و بد ولشون میکنه الان ۱ساله من با اون هستم اون همه کار واسعم میکنه قسم میخوره میگه اینا واسه من بازین تو چرا فکر میکنی مثل اینأی و......من عاشقشم اونم منو دوست داره چون بارها اینو فهمیدم فقط نمیدونم چطوری میتونم این عادتو از سرش بریزم بیرون این شده واسه من کابوس دارم از دست میرم نمیتونم جلوشو بگیرم خسته شدم چکار کنم خواهش میکنم یه راهی جلوی پای من بذرید که بتونم درستش کنم .....من نمیتونم ببینم کسی دیگه به جز من تو بغل اون باشه وایییییییی......
maepc نوشته است:
سلام دوست عزیز
شما کمی به رفتار همسرتان حساس شده اید.
این حس شما را میتوان با اعتماد به همسرتان و تجزیه و تحلیل بر روی رفتار و حرفهای همسرتان در نتیجه با رسیدن به نکات مثبت همسرتان ازبین برود.
همسرتان را درک کنید.
قبل از اینکه شما وارد زندگی همسرتان شوید اون شخصی که الان به قول خودتان باهاش دشمنید برادر اون بوده است.
خودتان را جای همسرتان بگذارید میتوانید از خواهر و برادرتان جدا شوید؟؟
در حد حرف شاید بگویید بله اما در حد عمل اینطور نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اشتباه بزرگ همسر شما این است که آخر هفته را با اون میگذراند که من به شما حق می دهم دلخور باشید......................................................
مشکلات زندگی که از روی لج بازی به وجود می آیند مثل دیواری می باشد که خود طرفین با اعمال و رفتار بدشان و از روی لج و لج بازی میسازند.شالوده دیوار اختلاف فقط با یک حرف ساخته میشود.
یک آجرجدایی زن میچیند یک آجرجدایی مرد..............................................................................تا .................
در اول به دلیل کوتاه بودن دیوار مشکلات به چشم نمی آید و در اثره یک لج بازی یا یک حرف بی معنی بچگانه شروع به ساختن میشود..........................................
آنقدر این دیوار بزرگ میشود که دیگر همدیگر رو نمیبینند و مجبور به جدایی از هم میشوند.
با قهر و لج بازی مطمئن باشید هیچ چیز ذرست نخواهد شد.
مشکلات را دست کم نگیرید و تا آن را حل نکنید ازش نگذرید که روی هم انباشته نشود.
موفق باشید.
سلام مرسی دوست عزیز از جوابتون من یه مشکله بزرگ دیگه که دارم اینه که طرف من یه جورایی بازی با دختر رو دوست داره که دختررو سر کار بذااره اونارو اذیت میکنه و اگه اونا راضی باشن با اونها حتا رابطهٔ رابطه جنسیی ایجاد میکنه و بد ولشون میکنه الان ۱ساله من با اون هستم اون همه کار واسعم میکنه قسم میخوره میگه اینا واسه من بازین تو چرا فکر میکنی مثل اینأی و......من عاشقشم اونم منو دوست داره چون بارها اینو فهمیدم فقط نمیدونم چطوری میتونم این عادتو از سرش بریزم بیرون این شده واسه من کابوس دارم از دست میرم نمیتونم جلوشو بگیرم خسته شدم چکار کنم خواهش میکنم یه راهی جلوی پای من بذرید که بتونم درستش کنم .....من نمیتونم ببینم کسی دیگه به جز من تو بغل اون باشه وایییییییی......
هر کسی نظری داره ولی من فکر میکنم اگر کسی در رابطه بخواهد با کس دیگری باشد . رابطه اول عملا از بین میرود حتی اگر اینجوری که میگی فقط برای رابطه جنسی باشه.
نمیخوام بدبین باشم ولی شما مطمئن هستی با هم هنوز رابطه داری و نمیخواد آخر هفته بره رابطه با دختر ؟!
هر کسی نظری داره ولی من فکر میکنم اگر کسی در رابطه بخواهد با کس دیگری باشد . رابطه اول عملا از بین میرود حتی اگر اینجوری که میگی فقط برای رابطه جنسی باشه.
نمیخوام بدبین باشم ولی شما مطمئن هستی با هم هنوز رابطه داری و نمیخواد آخر هفته بره رابطه با دختر ؟!
اصلاً چه طور میتونید راجع به این موضوع با هم به راحتی صحبت کنید؟
دوست شما به نظر من اصلاً قابل اطمینان نیست. و حسی که شما دارید کاملاً درسته و نه تردید.
به نظر من بیشتر از این خودتو دست این شخص هوسباز ،نده که ارزششو نداره.(البته اگه دوسش داری ، ازم ناراحت نشو که این نظر را دارم)
و این جور اخلاقها معمولاً درست نمیشوند.(یک دوستی دارم که 10 ساله که ازدواج کرده و شوهرش زنبازه و تمام راههای ممکن را رفته.و با اینکه شوهرش میگه عاشقشه، و حاضر هم نیست به هیچ وجهی طلاق بده ولی موفق نشده اصلاحش کنه و دوستم هم به خاطر بچه شون داره میسوزه و میسازه )
سلام
خانوم محترم تقیر خود شماست که الان ایشون دارن اینکار رو انجام میدن
دوست من دور و برت رو ببین , چندتا روانشناسی مطالعه کن , مشاوره کن حتی
تحمیلی نباشه اما شما قبل از ازدواج می بایست میخ رو چنان میکوبیدی که اولا مردتون اخر هفته به شما به جای گفتن این حرفا حتی نه هم نگه و هم اینکه انقد شما رو ملکه حضور خویشتن کنه که بوی شما همیشه وقتی به چیزای دیگه فک میکنه به مشامش بخوره و دست از کارش بکشه
شا ابتدا خودتون رو از خودتون پس بگیرید و بعد شوهرتون رو از نفسشون
فک نمیکنم هر هفته دیدن خانواده قبلی زیاد مهم باشه
موفق باشید و پوزش من رو از نهی کردنم بپذیرید
سلام
اول باید رفتار همسر شما که نوعی بی بند و باری اجتماعی محسوب میشود تغییر کند.
ببخشید رک صحبت کردم اما رفتار همسر شما نشان از بی اهمیتی به زندگی مشترک شما دارد.
بسیار برای من تعجب آوره که شما این رفتار همسرتان را نوعی عادت میدانید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و از علاقه ان نسبت به خودتان صحبت میکنید.؟؟
هنوز علاقه یک مرد را به همسرش درک نکردید.
به فکر راه حل باشد که تباهی پای این مرد در اتنظار شماست.
باسلام خدمت دوستان عزیز یک چندماهی هست که من یک کارپراسترسی راشروع کرده ام والبته تاحدودی توانسته ام به خودمسلط شوم ولی یک هفته ای هست که خوابم کم شده است وسمت چپ بدنم (دست وپایم)سوزن سوزنی میشود وهنگامی که میخواهم به خواب عمیق بروم تمام اعصاب سمت چپ (دست وپایم)میگیردبه این صورت که انگاریک تخته سنگ 20کیلویی رامیگزارندروی سمت چپ بدنم وبدنم بخصوص صورت وگوش سمت چپم انگار حرارت آن خیلی میرودبالاتاجایی که دیگرنمیتوانم بخوابم لطفامراراهنمایی کنیدچه بکنم
سلام میدونی منم یه موقعی که تازه سر کار رفته بودم همین مشکلو داشتم البته نه به این شدت ولی خیلی عصبی بودم همش فکرو خیال داشتمو خوابم نمیبرد.
اگه کارتو تازه شرو کردی باید بگم که به خاطر اینه که اینجوری میشی یه مدت که کار کردی دیکه به کارت عادت میکنی.به نظر من بی خیال باش هرچی بیشتر راجب به این موضوع فکر کنی هم اعصابت بیشتر خورد میشه هم توی کارت بیشتر اشتباه میکنی همیشه فکر کن که تو توی کارت بهترینی البته میدونم کار خیلی سختیه و خیلی طول میکشه ولی شدنیه.
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید
.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریتو با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.