سلام
احساس ميكنم كه همجنس بازم و يا شايد يك دو جنسه !
بي رو دروايسي بايد بگم كه :
تمام اندام هاي من مردونه هستن و از نظر ظاهري هيچ فرقي با يه مرد ندارم به جز اينكه فقط كمي لاقرم كه اين ارثي هستش و كلا تمام خانواده پدري من لاغر اندامند
بدنم مو داره و تمام اندام جنسي من هم به خوبي كار ميكنن .
تنها مشكل من اينجاست كه من اصلا دلم نميخواد يه پسر باشم و دلم ميخواد ميخواد كه يه جسم دختر داشتم . آخه خيلي به پسرهاي ديگه علاقه مند ميشم و خيلي دوست دارم باهاشون رابطه جنسي بر قرار كنم .
حتي الان عاشق يه پسري شدم كه روم نميشه برم بهش بگم كه چه قدر دوسش دارم . آخه مسله من رو شدن فقط نيست اون منو به عنوان يه پسر ميبينه و اين خيلي تابلو و ناجوره كه من يعني يه پسر برم به يه پسر ديگه بگم كه چه قدر دوسش دارم .
در ضمن اگه من ميخوام رابطه جنسي بر قرار كنم از نوع زنانه هستش يعني منظورم اينه كه مفعول واقع بشم و ...
از وضعيت خودم به شدت رنج ميبرم براي اينكه اون چيزي نيستم كه هستم
رفتار خيلي شبيه دخترها نيست ولي گاهي اوقات در رفتار من آثاري از رفتار يك دختر معلوم ميشه
مثلا خيلي آدم احساسي هستم و بسيار دل نازكم . اصلا دلم نميخواد با كسي دعوا كنم حتي لفظي و مخصوصا از ورزش اونم فوتبال خيلي خيلي بدم مياد .
و به خاطر اين موضوع اكثر اطرافيانم به من ميگن بچه سوسول .
تا جايي كه يادم مياد يعني از 6 - 7 سالگي كه تقريبا ميتونستم بعضي چيزها رو بفهمم احساس ميكردم كه بايد دوستهاي اطراف من دختر باشن و اصلا دلم نميخواست كه با يه پسر دوست شم و يه جورايي حجالت ميكشيدم كه با يه پسر دوست شم . با دخترا رابطه خوبي برقرار ميكردم و طوري صحبت ميكنم كه خيلي با هم گرم ميگيريم .
از كاراي زنونه خيلي خوشم مياد .
دكتر صادقي خيلي نوشتم . فكر كنم كه سرتون رو درد آوردم. راستي من نيما هستم 17 ساله از تهران .
احساس ميكنم كه همجنس بازم و يا شايد يك دو جنسه !
بي رو دروايسي بايد بگم كه :
تمام اندام هاي من مردونه هستن و از نظر ظاهري هيچ فرقي با يه مرد ندارم به جز اينكه فقط كمي لاقرم كه اين ارثي هستش و كلا تمام خانواده پدري من لاغر اندامند
بدنم مو داره و تمام اندام جنسي من هم به خوبي كار ميكنن .
تنها مشكل من اينجاست كه من اصلا دلم نميخواد يه پسر باشم و دلم ميخواد ميخواد كه يه جسم دختر داشتم . آخه خيلي به پسرهاي ديگه علاقه مند ميشم و خيلي دوست دارم باهاشون رابطه جنسي بر قرار كنم .
حتي الان عاشق يه پسري شدم كه روم نميشه برم بهش بگم كه چه قدر دوسش دارم . آخه مسله من رو شدن فقط نيست اون منو به عنوان يه پسر ميبينه و اين خيلي تابلو و ناجوره كه من يعني يه پسر برم به يه پسر ديگه بگم كه چه قدر دوسش دارم .
در ضمن اگه من ميخوام رابطه جنسي بر قرار كنم از نوع زنانه هستش يعني منظورم اينه كه مفعول واقع بشم و ...
از وضعيت خودم به شدت رنج ميبرم براي اينكه اون چيزي نيستم كه هستم
رفتار خيلي شبيه دخترها نيست ولي گاهي اوقات در رفتار من آثاري از رفتار يك دختر معلوم ميشه
مثلا خيلي آدم احساسي هستم و بسيار دل نازكم . اصلا دلم نميخواد با كسي دعوا كنم حتي لفظي و مخصوصا از ورزش اونم فوتبال خيلي خيلي بدم مياد .
و به خاطر اين موضوع اكثر اطرافيانم به من ميگن بچه سوسول .
تا جايي كه يادم مياد يعني از 6 - 7 سالگي كه تقريبا ميتونستم بعضي چيزها رو بفهمم احساس ميكردم كه بايد دوستهاي اطراف من دختر باشن و اصلا دلم نميخواست كه با يه پسر دوست شم و يه جورايي حجالت ميكشيدم كه با يه پسر دوست شم . با دخترا رابطه خوبي برقرار ميكردم و طوري صحبت ميكنم كه خيلي با هم گرم ميگيريم .
از كاراي زنونه خيلي خوشم مياد .
دكتر صادقي خيلي نوشتم . فكر كنم كه سرتون رو درد آوردم. راستي من نيما هستم 17 ساله از تهران .