درود بر دوستان عزیز
اخلاقم به شدت عوض شده، نسبت به 1 سال پیش، خیلی پس رفت داشته
بگذارید 1 کم تعریف کنم
پسری هستم 20 ساله، متولد و ساکن شیراز
با ورود به دانشگاه، دنیای بچه بازی رو وداع گفته و تیدیل به 1 فردِ کاملا" متشخص شدم !!! ( الانم رو نبینید :دی )
همه چیز خوب پیش میرفت، تموم شدن 1 رابطه با 1 جی اف، در آذر پارسال،استارت تغییر اخلاقم رو زد، از همه بدم میومد دیگه، پس 1 کم اخلاقه بد شد،دیدم فایده نداره ، چرا بیخودی خودم رو اذیت کنم ؟!
بیخیال شدم، شدم همون آدم سابق
چیزی نگذشت که در بهمن پارسال، جی افی جدید از دوستانمان در دانشگاه اختیار کردیم ، که الان هنوز هم با همیم
این از لحاظ سابقه جی افی، پس مشکلی چندانی در این زمینه ندارم !!!
از طرف دیگه، آدم فوق العاده شوخی بودم، خیلی خیلی شوخ !!!
همیشه لبخندم تا بناگوش باز میشد :دی
خلاصه هر کی باهام بود، میخندید، شاد بود، ( دلقک بازی در نمیاوردم ها، شوخی میکردم )
یواش یواش، پیروِ 1 سری حوادث بد در خانواده اخلاقم بد و بدتر شد، طوری که به همه می پرم الان !!!!!
از جی افِ بیچاره که هیچ تقصیری نداره بگیر تا پدر و مادر و کلا" خانواده
الانم رو که با 1 سال پیش مقایسه میکنم، خیلی پس رفت داشتم، همین روند پیش بره، همه چیز 1 کی پس از دیگری از بین میره
چند روز پیش تا مرز خودکشی رفتم و تصمیم قطعی برای انجامش داشتم !!!!!!!!!!
اما 2 تا از دوستام نگذاشتند، در واقع اشک های 1 کیشون، بدجوری منصرفم کرد !!!
و 1 چیز دیگه :
الان به کوچکترین چیزها فکر میکنم، قبلا" هیچ چیز برام مهم نبود، شایدالکی خوش بودم، اما در هر صورت مهم نبودن چیزها، مغزم رو باز نگه میداشت
اینم از توضیحات بنده برای آقایون و خانوم های روان شناس
حالا کمک !!!!!!!!!!!
پیشاپیش ممنونم
اخلاقم به شدت عوض شده، نسبت به 1 سال پیش، خیلی پس رفت داشته
بگذارید 1 کم تعریف کنم
پسری هستم 20 ساله، متولد و ساکن شیراز
با ورود به دانشگاه، دنیای بچه بازی رو وداع گفته و تیدیل به 1 فردِ کاملا" متشخص شدم !!! ( الانم رو نبینید :دی )
همه چیز خوب پیش میرفت، تموم شدن 1 رابطه با 1 جی اف، در آذر پارسال،استارت تغییر اخلاقم رو زد، از همه بدم میومد دیگه، پس 1 کم اخلاقه بد شد،دیدم فایده نداره ، چرا بیخودی خودم رو اذیت کنم ؟!
بیخیال شدم، شدم همون آدم سابق
چیزی نگذشت که در بهمن پارسال، جی افی جدید از دوستانمان در دانشگاه اختیار کردیم ، که الان هنوز هم با همیم
این از لحاظ سابقه جی افی، پس مشکلی چندانی در این زمینه ندارم !!!
از طرف دیگه، آدم فوق العاده شوخی بودم، خیلی خیلی شوخ !!!
همیشه لبخندم تا بناگوش باز میشد :دی
خلاصه هر کی باهام بود، میخندید، شاد بود، ( دلقک بازی در نمیاوردم ها، شوخی میکردم )
یواش یواش، پیروِ 1 سری حوادث بد در خانواده اخلاقم بد و بدتر شد، طوری که به همه می پرم الان !!!!!
از جی افِ بیچاره که هیچ تقصیری نداره بگیر تا پدر و مادر و کلا" خانواده
الانم رو که با 1 سال پیش مقایسه میکنم، خیلی پس رفت داشتم، همین روند پیش بره، همه چیز 1 کی پس از دیگری از بین میره
چند روز پیش تا مرز خودکشی رفتم و تصمیم قطعی برای انجامش داشتم !!!!!!!!!!
اما 2 تا از دوستام نگذاشتند، در واقع اشک های 1 کیشون، بدجوری منصرفم کرد !!!
و 1 چیز دیگه :
الان به کوچکترین چیزها فکر میکنم، قبلا" هیچ چیز برام مهم نبود، شایدالکی خوش بودم، اما در هر صورت مهم نبودن چیزها، مغزم رو باز نگه میداشت
اینم از توضیحات بنده برای آقایون و خانوم های روان شناس
حالا کمک !!!!!!!!!!!
پیشاپیش ممنونم