سلام دوستان
نمیدونم نوشتن این سوالم خلاف مقررات هست یا خیر اگه بود از مدیریت میخوام که بنده را عفو نماید
دوستان من تو یه شرکت کار میکنم که 4 ماه پیش یه منشی جدید امد من 27 ساله و اون 30 ساله هست تو این چهارماه خیلی روابطی خشک داشتیم من که اصلا بعضی وقتها بهش سلام هم نمیدادم یعنی اصلا حسابش نمیکردم گذشت البته همیشه دوست داشتم همسرم باشه ولی نمیدونم چرا باهاش اینجوری بودم
گذشت تا هفته پیش که برای کاری چند نفر موندن شرکت یکی من بودم یکی هم اون بعد آخر وقت بود من پیشنهاد دادم که خانوم فلانی بیا من برسونمت سوار ماشین شدیم که بریم تو راه از همه چی گفتیم خندیدیم بعد تو همون بین یه قرار کوه باسه جمعه گذاشتیم جمعه باهام رفتیم کوه اونجا باهم کلی خندیدیم اون در مورد خودش خانواده اش خواستگارهایی که قبلا داشته و خیلی چیزها دیگه صحبت کرد ناهار خوردیم البته اون بالا من به طور غیر مستقیم بهش پشنهاد ازدواج دادم جوابی نداد اون بالا بعد از اون دو سری تلفنی باهام صحبت کردیم اون گفت میدونی سن من بیشتر از تو هست و گفتم آره اوتن میگفت در موردت چیزی نمیدونم
بعد دو بار تلفنی دیگه صحبتی نشد من زنگ نزدم ببینم اون میزنه که اونم نزده فقط یه اس شب یلدا داده
دوستان به نظرتون نظر اون دختر نسبت به چی هست چرا رفتارش با من اینطوره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام دوست عزيز.
خانومي كه شما بهش علاقمند شديد... ديگه نميتونه درگير احساسات تند و عاشقانه دوران نوجواني باشه... زنگ نزدنشم به همين خاطره. ميخواد خودش و شما رو درگير يه احساس سطحي و بدچه گانه نكنه . شما فقط براي چند بار تماس و رفتن به گردش به ايشون دل بستيد كه صد البته اينها مي تونه مقدمه شناخت شريك زندگي هر فرد باشه...
ايشون به اين نكته اشاره كرده كه چيزي از شما نميدونه... بهترين كار اينه كه مثل اون خانوم سعي كنيد تا جائي كه مي تونيد به رفتار و روحيات هم توجه كنيد.
پا پيش بزاريد و تحقيقاتتون رو شروع كنيد.
تو اين دوره و زمونه ديگه مسايلي مثل سن نمي تونه مانع ازدواج افراد با هم بشه...
اميدوارم اگه قسمت هم شديد سالهاي سال خوش و خرسند در كنار هم بمونيد.
موفق باشيد.
سلام
من و نامزدم الان حدوده ۳ ساله که با هم هستیم و توی این مدت هم عاشقانه همدیگرو دوست داشتیم .من دختر مغروری هستم و همیشه اگه قهر بودیم اون پا پیش گذاشته و چون خودش از اخلاقه من خبر داره همیشه اون واسه اشتی جلو میاد. ولی هیچ وقت از عشق و احساسم واسش کم نذاشتم.و اینو هم بگم من اولین دختری هستم که به من علاقمند شده و از تمام رفتارها و کارهاش با خبر هستمو هیچوقت هم بهم دروغ نگفته.ولی الان مدتی هست که با هم سر مسائل جزئی دوا میکنیم و احساس میکنم رفتارش باهام عوض شده.کمتر بهم توجه میکنه جدیدا شدت دعواهامون خیلی زیاد شده و همچنین مدت جداییمون.قبلا قهرمون به ۲ روز هم نمیکشید ولی الان ۳ هفته هست که با هم قهریم ولی هر از گاهی باهام تماس میگیره و حالمو میپرسه ولی از اشتی کردن حرفی نمیزنه
و من حس میکنم رفتارش کمی عوض شده.واسه همین من هم از بازگشت حرفی نمیزنم.این مسئله خیلی منو داره عذاب میده و جدائی از اون واسم سخته.اگه مینونید منو راهنمایی کنید که چجوری باید رفتار کنم ممنون میشم راستی من ۲۱ سالمه و اون هم ۲۱ سالشه
ممنون
سلام دوست عزیز
متاسفانه میان شما و نامزدتان اختلافاتی به وجود آمده که شاید ساده و بی معنی باشه که همین اختلافات سبب دلزدگی و خستگی طرفین خواهد شد.
طولانی شدن قهر ها نکته بسیار مهمی است که باد جدی گرفته شود.
پایین بودن سن نامزدتان از جمله در سن احساسات قرار داشتن نامزدتان سب به وجود آمدن شرایطی میشود که هر لحظه امکان سرد شدن از ادامه رابطه وجود دارد.
اگر نامزد شما،شما را دوست نداشت احتمال اینکه به شما تماس بگیرد کم بود.
اون منتظر این هست که شما به سراغ اون بروید و با یک عذر خواهی که 100٪ جواب نامزدتان هم عذر خواهی است مشکل رفع شود.
سن بین 20 تا 24 سن غرور آقایان است که بسیار مشکل ساز خواهد بود و ازدواج در این سن پیشنهاد نمی شود.
کمی با او مدارا کنید و به خواسته هایش گوش دهید.
مقالات و کتبی را که میتواند کمکتان کند مطالعه بفرمایید.
لج و لج بازی و قهر های مکرر سبب به وجود آمدن دیواری خراب نشدنی بین شما خواهد شد که هر دوی شما را با یک شکست عاطفی روبرو میکند.که تاوانش را فقط خودتان پس میدهید.
سعی کنید تا زمانی یک مشکل را حل نکنید و اون رو به نتیجه مطلوب خودتان نرساندید با هم دست از مذاکره بر ندارید.
شما هم دست از غرور بیجا و مخرب بردارید و به فکر آینده روشن و زیبا در کنار نامزدتان باشید.
شاد و پیروز
zahra1322 شاید حرفتون درست باشه کمی ولی من دلبستگیم سطحی نیست حداقل 4 ماه ایشان را مد نظر داشتم اتفاقا دیشب هم باهم رفتیم یه دوری خوردیم ایشون هم گفت دوست دارم تو این زمینه لاک پشتی حرکت کنه من هم موافقم ایشون میگفت که دوست داره خانواده من در جریان باشه منم گفتم مانعی نداره ولی ایشون خیلی به سن گیر میدن میگه بد ها به مشکل میخوریم
یه سوال دیشب به من گفت من به خیلی راحت گفتم نه ولی نمیدونم چرا به شما نمیتونم به این راحتی بگم
به نظر شما علت چی هست
سلام دوست عزيز.
ببين دوست عزيز هر انساني در هر مقطع از زندگي خودش يه خواسته ها و نيازهايي داره... دوره نوجواني برابر است با حس استقلال طلبي و پيوستن به گروه دوستان... دوره جواني تلاش براي ساختن آينده و رسيدن به آرزوها... آرزوهايي كه حتي ممكنه در خواب هم به آنها نرسيد و همينطور كه پيش مي ري بالاخره به دوره اي مي رسي كه نياز داري با يكي غير از همجنس خودت زندگي كني... مشكلتو بهش بگي و اون هم مسائلشو باهات در ميون بزاره .اينكه ايشون نتونسته به شما «نه» بگه و دوست داره اين رابطه زير نظر خانواده ها انجام بشه... همه اينها نشونه ميل و رغبت ايشون به شماست و دليل ديگش هم اينه كه نمي خواد راه رو اشتباه بره... البته ازدواج تو او ن سن هم آدم رو يه مقدار وسواسي مي كنه چون دوست داره مردي رو انتخاب كنه كه داراي حداكثر ملاكهاي مورد نظر رو داشته باشه...(ممكنه يه دختر تو سن پائينتر فقط به وضع ظاهري و مالي خواستگار توجه كنه ولي با گذشت زمان و كامل شدن بينش اين ملاكها جاش رو به خواسته هاي منطقي تري ميده)
به نظر من بد نيست يه جلسه معارفه با خانواده ها برگزار بشه... علاقه دختر و پسر به همديگه تو امر مهمي مثل ازدواج نميتونه منكر پذيرش خانواده ها بشه... بايد ديد آيا خانواده ها هم كف هم هستند يا نه... باور كنيد خيلي مهمه .
4 ماه براي شناختن طرف مقابل نه ميشه گفت زمان زياديه و نه كم... به هر حال مي تونيد اين قضيه رو جدي تر دنبال كنيد. از نظر گير دادن ايشون به سن هم خوب يه مقدار طبيعيه چون خانوما به دليل پروسه زايمان، پريود، زايمان، شيردهي و .... زودتر از آقايون شكسته مي شن و اگر هم چند سالي بزرگتر باشن ممكنه اين تغييرات بيشتر نمايان بشه .
در كل تو اين دور و زمونه خيلي چيزا عوض شده ... يكي از اونا هم همين سن ازدواجه ... اگر از لحاظ فرهنگي همراستاي هم باشيد مي تونيد با همكاري خونواده اون مشكل رو هم پشت سر بگذاريد.در ضمن نيازي هم نيست به هر ننه قمري كه از در اتاق وارد شد بگيد خانوم چند سال از شما بزرگتر هستن... همين كه پدر و مادر در جريان باشن كفايت ميكنه.
خيلي صحبت كردم
zahra1322 نوشته است:
سلام دوست عزيز.
خانومي كه شما بهش علاقمند شديد... ديگه نميتونه درگير احساسات تند و عاشقانه دوران نوجواني باشه... زنگ نزدنشم به همين خاطره. ميخواد خودش و شما رو درگير يه احساس سطحي و بدچه گانه نكنه . شما فقط براي چند بار تماس و رفتن به گردش به ايشون دل بستيد كه صد البته اينها مي تونه مقدمه شناخت شريك زندگي هر فرد باشه...
ايشون به اين نكته اشاره كرده كه چيزي از شما نميدونه... بهترين كار اينه كه مثل اون خانوم سعي كنيد تا جائي كه مي تونيد به رفتار و روحيات هم توجه كنيد.
پا پيش بزاريد و تحقيقاتتون رو شروع كنيد.
تو اين دوره و زمونه ديگه مسايلي مثل سن نمي تونه مانع ازدواج افراد با هم بشه...
اميدوارم اگه قسمت هم شديد سالهاي سال خوش و خرسند در كنار هم بمونيد.
موفق باشيد.
سلام.
من با zahra1322 موافقم. اون خانوم دوران شیطنت و شور و هیجان جوانی رو پشت سر گذاشته. اما این اصلا بد نیست در عوض اگه در شرایط تصمیم گیری قرار میگیره می تونه بر اساس عقل و احساس واقعی ( نه زود گذر ) تصمیم بگیره. اگر هم به شما گفته ازتون بزرگتره با توجه قبول پیشنهاد کوه منظورش این نبوده که به درد هم نمی خورین و فقط خواسته که شما از این مووع اطلاع داشته باشین. به قول zahra دیگه زمان این حرفا که می گفتن دختر باید چند سال از پسر کوچکتر باشه گذشته.
شما هم سعی کنید به احساسات غیر واقعی تون غلبه کنید و حس حقیقی تون رو در مورد این خانم پیدا کنید و بر اساس اون حس و عقلتون تصمیم بگیرین.
شاد و خوشبخت باشین.
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید
.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریتو با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.