زن عاقل خود را دیوانه نکنید 1
نويسنده:باربارادي آنجليس
آقايان مراقب باشيد! زن عاقل خود را به يک ديوانه زنجيري بدل نکنيد.
دکتر باربارادي آنجليس در کتاب رازهايي درباره زنان مي گويد:
کاري نکنيد که زن عاقل و سر به راه خود را به يک ديوانه ي زنجيري بدل کنيد؟!
خود را زن عاقل و سالمي مي دانم.اغلب اوقات منطقي، متمرکز و آسان گير هستم. هوش سرشار و اعتماد به نفس بالايي دارم. سي سال از زندگي خود را صرف تحصيلات، مطالعه، معنويات، مشاوره و روانکاوي شخصي کرده ام که همگي مهارت هاي فوق العاده اي را براي رو به رو شدن براي چالش هاي رواني و عاطفي زندگي در اختيارم قرار داده اند. با وجود اين اعتراف مي کنم که با تمامي اين تجارب و توانايي ها هنگامي که در رابطه اي صميمي و عشقي هستم، مردي که دوستش دارم مي تواند کاري کند که احساس کنم يک ديوانه ي تمام عيار هستم!
عنوان اين مقاله را بسيار دوست دارم.تمامي زن هاي ديگري که اين مطلب را به آن ها نشان داده ام، همين طور.زيرا همگي بارها آن را تجربه کرده اند.بدين معنا که در يک لحظه بسيار آرام و عاقل هستيم و سپس ناگهان نامزد/همسرمان کاري مي کند يا چيزي مي گويد که بدترين احساسات را در ما زنده مي کند و سپس لحظه اي بيش نمي گذرد که احساس مي کنيم به آن زني تبديل شده ايم که به خود قول داده بوديم هرگز نباشيم؟!
گويي دقيقاً همان دکمه اي را فشار داده اند که ما را وحشت زده، ترسو، پرتوقع، نق نقو يا حسود و عصباني مي کند. بدتر از همه اين که نامزد/همسرمان اصلاً هم رابطه ي ميان گفته ها يا رفتارهاي خود و واکنش نامطلوبي را که در ما رقم زده است نمي تواند ببيند!
بارها در روابط شخصي خود شاهد بوده ام مردي که دوستش دارم چيزي گفته است که مرا... خب، شايد گفتنش صحيح نباشد!درست در همين هنگام سعي مي کنم او را از مهلکه نجات دهم و فرصتي به او بدهم تا وضعيت را اصلاح کند.از او مي پرسم: (البته با اين اميد که بلکه متوجه معناي گفته ي خود بشود و آن را اصلاح کند.)
«آيا واقعاً اين را جدي مي گويي؟»يا جواب مي دهم: «اين حرف تو واقعاً مرا مي ترساند» يا «هر وقت که اين کار را مي کني، واقعاً مرا مي رنجاني.» پيش خودم فکر مي کنم چنانچه متوجه تأثير آنچه گفته يا کرده است بر روي من بشود کمي بيشتر مراعات کند، اما انگار هيچ فايده اي ندارد. بدين معنا که با بي خيالي تمام بر سر آنچه گفته يا کرده است ايستاده و بي خبر از اينکه موضع او مرا ديوانه کرده است و بدترين احساسات را در من زنده مي کند. با لج بازي تمام به رغم هشدارها، راهنمايي ها و خواهش هاي من کوچکترين تغييري نيز در موضع خود نمي دهد.
البته، اين تنها من نيستم که چنين احساساتي را تجربه کرده ام.هزاران زن ديگر را نيز شاهد بوده ام که همين سناريو را بارها و بارها تجربه کرده اند.مي گويند:«مي دانم همسرم عمداً نمي خواهد مرا ناراحت کند، اما انگار به خوبي مي داند چه کار کند تا مرا ديوانه سازد و در کار خود نيز بسيار استاد است!به طوري که با مهارت تمام يکي پس از ديگري گلوله هاي خود را شليک مي کند و بعداً هم نمي داند از اينکه چه کار کرده است که مرا منفجر ساخته است اظهار بي خبري مي کند!»
من نيز با اين گفته موافقم به اين معنا که بيشتر مردها قصد ندارند عمداً زني را که دوستش دارند، ناراحت کنند و عکس العمل هاي ناخوشايندي را در او رقم بزنند.اما متأسفانه اين همان اتفاقي است که هميشه مي افتد.بدين معنا که بي آنکه متوجه باشند، نامزد/همسر خود را ديوانه مي کنند.موضوع بحث ما نيز در اين مقاله همين است.
مردان عزيز:آيا دوست نداريد بدانيد چگونه از ديوانه ساختن نامزد/همسر خود و تبديل او به زني که لحظه اي نيز تحمل اش را هم نداريد جلوگيري کنيد؟ زنان عزيز: آيا مي توانيد تغيير موضع فوري خود را از زني منطقي و با اعتماد به نفس به ديوانه اي وحشت زده درک کنيد؟ در اين بخش به اشتباهاتي خواهيم پرداخت که مردها در روابط خود با زن ها مرتکب و موجب مي شوند که ناخواسته و بي آنکه متوجه باشند،همسر خود را به لحاظ روحي تخريب کنند.سپس به پاسخ پرسش هاي فوق خواهيم رسيد.
در زير فرمولي براي ديوانه ساختن زن زندگي تان ارائه شده است.اما چرا بايد يک مرد بخواهد که چنين فرمولي را مورد استفاده قرار دهد؟ خب، چنانچه بخواهد او را از سر باز کند يا با او به هم بزند يا ناراحتش کند و البته بيشتر مردها چنين هدف و نيتي ندارند. اما آيا به آن معنا است که نمي توانند اين فرمول را قدم به قدم و مو به مو اجرا کنند به طوري که به بهترين نحو ممکن مؤثر واقع شود؟ خير، هرگز اينطور نيست. بدين معنا که چه بخواهند و چه نخواهند، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، اين فرمول را به کار برند نتيجه همواره يکي است.
در تهيه ي اين فرمول از هزاران زن کمک گرفته ام.در سمينارها، مصاحبه ها، و تحقيقاتي که قبل از نگاشتن اين مقاله انجام دادم، از زن ها پرسيدم: «کدام يک از کارهاي نامزد/همسرتان شما را ديوانه مي سازد؟» فرمول ارائه شده در اين مقاله نتيجه ي پاسخ هاي صادقانه و اعترافاتي است که اين زن ها کرده اند.به عقيده من اين اطلاعات براي مردهايي که نامزد/همسرشان را دوست دارند و خواهان درگيري و اختلافات کمتري در روابط خود مي باشند بسيار گرانبها است.
مردان عزيز:چنانچه مي خواهيد دل نامزد/همسر خود را شاد کنيد ليست صفحه ي بعد را با دقت و با فکر و قلبي باز بخوانيد.اين ليست به شما نمي گويد که چه کار بکنيد.در واقع تنها به شما مي گويد که چه کارهايي نکنيد. اين ليست به شما نشان مي دهد که چنانچه خواهان آنيد تا بهترين احساسات را در زن زندگي خود توليد کنيد و روابطي هماهنگ، متفاهم و ارضا کننده داشته باشيد، بايد از چه کارهايي برحذر باشيد.خواسته اي که در اينجا از شما دارم اين است که هرگز اين کارها را نکنيد!
چگونه زن زندگي خود را ديوانه سازيد:
01 با او حرف نزنيد.
02 به صحبت هايش گوش نکنيد و نيازهايش را ناديده بگيريد.
03 در مقابل او شورش کنيد.
04 هرگز به او آسايش خاطر و آرامش خيال ندهيد.
05 با زن هاي ديگر گرم بگيريد.
06 از او فاصله بگيريد.
07 از او انتقاد کنيد.
08 مبهم، ناواضح و دو پهلو صحبت کنيد.
09 فراموشکار باشيد و کارها را به تعويق بياندازيد.
010 به او بي توجهي نشان دهيد.
011 از افکار و احساسات خود چيزي به او نگوييد.
مردان عزيز:در ارائه ي اطلاعات زير بسيار بي پرده و صريح بوده ام. اميدوارم اين اطلاعات بتواند رفتارهاي مخربي را که از شما سرزده است و تأثير منفي اي را که بر روي زن زندگي تان مي گذارد، به شما نشان بدهد. معتقدم بيشتر مردها از تأثير نيرومند رفتار خود بر روي ما زن ها آگاهي ندارند و عکس العمل زنان خود را در برابر اينگونه رفتارها نيز درک نمي کنند. در اينجا مقصودم هرگز اين نيست که مردها را بد جلوه دهم. بلکه تنها سعي دارم به شما کمک کنم ارتباط ميان خود و نامزد/همسرتان را بهبود ببخشيد.
01 با او حرف نزنيد.
مي خواهيم درباره ي بعضي از برنامه ريزي ها با شما صحبت کنيم، اما شما موضوع صحبت را عوض مي کنيد.
مي خواهيم سر ميز شام يا به هنگام رانندگي در ماشين با شما صحبت کنيم، اما شما کمي غرغر مي کنيد و به ندرت پاسخ مي گوييد.
مي خواهيم درباره ي چيزي که ناراحت مان کرده است صحبتي را پيش بکشيم، اما شما مي گوييد که نمي خواهيد درآن باره صحبتي بکنيد.
مردها به راستي در صحبت نکردن درباره ي چيزي که دوست ندارند صحبت اش را کنند مهارت بسيار خاصي دارند.
مردان عزيز:مي دانم الآن چه فکر مي کنيد.اصولاً طبيعت شما اين نيست که خود را ابراز کنيد.زيرا سروکله زدن با مسائل احساسي و روحي برايتان ساده و راحت نيست.به علاوه از ساکت بودن لذت مي بريد.به خصوص هنگامي که خسته يا نگران هستيد و حوصله ي جواب دادن به کسي را نداشته باشيد حتي زني که دوستش داريد.هيچ يک از اينها اشکال محسوب نمي شوند. اما حقيقتي که وجود دارد اين است که سکوت کردن و حرف نزدن با زن ها احساسات بدي را در آنها زنده مي کند.
مي توانم تصور کنم که چشمان خود را از ناراحتي به اين سو و آن سو مي چرخانيد و زير لب مي گوييد:«بفرماييد باز شروع شد، سخنراني در باره ي اينکه چرا بايد بيشتر صحبت کنيم.»
خب، متأسفانه بله.زيرا واقعاً صحت دارد. اولين مورد ليست نيز همين است. چرا که يکي از غالب ترين و رايج ترين شکايتهاي زن ها از مردها نيز همين است.
عده اي از مردها به اعتراض مي گويند:«منظورتان چيست؟ من هميشه با همسرم در حال صحبت کردن هستم.»
لازم مي بينم که بگويم که در اينجا منظور ما صحبت درباره ي هوا، اخبار روز، بچه ها يا ديگر موضوعات بچه ها يا ديگر موضوعات معمولي نيست. بلکه منظور پاسخ به نياز زن براي صحبت درباره ي موضوعي مشخص و خاص است که ذهن او را به خود مشغول ساخته است.حال چه برنامه ريزي براي آينده باشد، چه پرداختن به مسئله يا مشکلي و چه صحبت کردن در باره ي رابطه تان.
در زير برخي از اشتباهات مردان در اين باره و پاسخ هاي ناخوشايند احتمالي از جانب زن ها آورده شده اند.
کداميک از رفتارهاي مردان زن ها را ديوانه مي سازد
*هنگامي که موضوعي را پيش مي کشيم که دوست نداريد در باره ي آن صحبت کنيد، هيچگونه پاسخي نمي دهيد، ساکت مي مانيد يا يکي دو کلمه مي گوييد، اما عملاً گفته ي ما را نشنيده مي گيريد.
*از دست ما به اين دليل که مي خواهيم درباره ي چيزي صحبت کنيم، عصباني مي شويد و کاري مي کنيد احساس حماقت کنيم و ما را تحت فشار مي گذاريد يا مي ترسانيد که قيد آن را بزنيم.
*از زير صحبت کردن در مي رويد.يا به هنگام پاسخ دادن طفره مي رويد و هيچگونه بازتاب يا اطلاعات واقعي و عمل درآن باره به ما نمي دهيد.
*وسط صحبت کردن بلند مي شويد و کار ديگري را انجام مي دهيد.مثلاً تلويزيون تماشا مي کنيد، با کامپيوترتان ور مي رويد، به روزنامه ي روي ميز نگاهي مي اندازيد و عملاً به اين طريق مکالمه را پايان مي دهيد.
*مي گوييد که بعداً درباره اش صحبت خواهيد کرد، اما هرگز پي آن را نمي گيرد و موضوع را مجدداً مطرح نمي کنيد و هنگامي که ما مجدداً آن را پيش مي کشيم دوباره طفره مي رويد.
*به ما نمي گوييد چه چيزي شما را ناراحت کرده است و در عوض فاصله مي گيريد،خاموش مي شويد و از ما دوري مي کنيد.
چگونه صحبت نکردن احساسات بدي را در زن ها رقم مي زند
*در اين گونه اوقات ما زن ها مضطرب و نگران مي شويم و مي ترسيم که مبادا احساساتي را تجربه مي کنيد که نمي خواهيد به ما بگوييد.
*احساس ناامني مي کنيم، زيرا اطلاعات لازم را در دست نداريم و نيز به اين دليل که احساس مي کنيم که صحبت کردن با ما برايتان اهميت ندارد.
*احساس نيازمند بودن و محتاج بودن مي کنيم، زيرا شما ما را مرتباً پس مي زنيد و رد مي کنيد.
*سعي مي کنيم شما را وادار سازيم با ما صحبت کنيد، لذا زورگو و لجباز جلوه مي کنيم.
*با مطرح کردن دوباره و دوباره ي آن موضوع نق نقو و پرتوقع جلوه مي کنيم.
*به اين اميد که سرانجام شما را وادار سازيم به ما پاسخ گوييد، وسواسي جلوه مي کنيم.
نهايتاً نيز از اينکه به نيازها و خواسته هاي ما اهميت نمي دهيد از شما عصباني و بيزار مي شويم.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هنگامي که با ما صحبت نمي کنيد يا به حرف هاي ما پاسخ نمي دهيد، احساس محبوب نبودن و مهم بودن مي کنيم. مي دانيم که صحبت کردن هميشه براي شما ساده و راحت نيست، اما پيامدهاي صحبت نکردن حتي به مراتب نيز بدتر خواهد بود.
راه حل:
01 هنگامي که در مقابل از خود واکنش نشان مي دهيد، به خود يادآوري کنيد که اصرار نامزد/همسرتان در صحبت با شما از سر کنترل کردن و سلطه جويي نيست، بلکه تلاشي است براي برقراري ارتباط و مرتبط شدن با شما.
02 سکوت اختيار نکنيد.به اين نياز ما که با شما صحبت کنيم، صحه بگذاريد و چنانچه در همان لحظه نمي توانيد اين کار را بکنيد، وقتي را معين کنيد که بعداً حتماً اين کار را بکنيد.
03 به ياد داشته باشيد که هر چه بيشتر آن را به تعويق بيندازيد و به بعد موکول کنيد، برايتان مشکل تر خواهد شد. حال چه برنامه ريزي باشد چه رسيدگي به مسئله،چه مشکل کوچک و ظريف.به خود بگوييد که هر چه زودتر به آن رسيدگي کنيد، متحمل درد و رنج کمتري خواهيد شد.
02 به صحبت هايش گوش نکنيد و نيازهايش را ناديده بگيريد.
به شما مي گوييم به چه نياز داريم.شما به خودتان مي گوييد اهميت چنداني ندارد. به شما مي گوييم از رابطه مان راضي نيستيم و احساس خوشحالي نمي کنيم،اما شما آن را به حساب آن مي گذاريد که ما زيادي نق نقو و پرتوقع هستيم.
به شما توضيح مي دهيم که هفته ي سختي را در پيش داشته ايم و به کمک و حمايت شما نياز داريم، اما شما به کلي همه چيز را فراموش مي کنيد و حتي يک ذره هم از آنچه تقاضايش را کرده بوديم به ما نمي دهيد.
نه تمام زن ها، اما بيشتر آنها با خوشحالي تمام داوطلبانه به مردي که آنها را خوشحال کند، امتياز مي دهند.هم زمان با جدي شدن رابطه، زن ها اطلاعات زيادي را درباره ي نيازها، خواسته ها، آنچه موجب احساس امنيت آنها مي شود و آنچه ناراحت و عصباني شان مي سازد، در اختيار مرد زندگي شان قرار داده اند، اما براي آنکه مطمئن شوند حتماً آنها را به خوبي درک کرده ايد، مجدداً نيز بارها و بارها به شما مي گويند!اما در بيشتر اوقات شما مردان به ما گوش نمي دهيد و تمامي آنچه را که آنها درباره ي نيازهايشان با شما در ميان گذاشته بودند فراموش کرده يا ناديده مي گيريد.
مردها شنونده ي خوبي نيستند.براي نمونه نامزد/همسرتان به شما مي گويد که احساس مي کند او را ناديده مي گيريد.اما شما کوچکترين ترتيب اثري نمي دهيد.روزها، هفته ها و ماهها نيز مي گذرند، اما گويي هيچ چيزي به شما گفته نشده است.نامزد/همسرتان به شما مي گويد بسيار خوشحال خواهد شد هنگامي که در سفر هستيد به او زنگ بزنيد، اما باز هم شما اين کار را نمي کنيد، به او يادآوري مي کنيد، چهارشنبه شب که کلاس داريد او مواظب باشد، بچه ها پيش از خواب زياد تلويزيون تماشا نکنند تا بي خواب نشوند. چهارشنبه شب فرا مي رسد. به خانه مي رسيد و مي بينيد که بچه ها هنوز نخوابيده اند و نحسي مي کنند.تمامي اين داستان ها از يک چيز حکايت مي کنند: يا شما مردان به ما گوش نمي کنيد يا اين که به سادگي گفته هايمان را ناديده مي گيريد.
اخيراً يکي از دوستانم به من تلفن زد و خبرهاي تلخي را برايم تعريف کرد که به نحوي مطلوب اين اشتباه مردان را و نيز پيامدهاي بد آن را به تصوير مي کشيد.ليندا هيجده سال است که با شوهرش آيروينگ ازدواج کرده است. حاصل اين ازدواج دو بچه است و همچنين ارتباطي بين آن دو که از چشم دوستان آنها ارتباط خوبي محسوب مي شود.اما ظرف پنج سال گذشته ليندا احساس خوشحالي نمي کند.زيرا آيروينگ توجه زيادي به او ندارد و ظاهراً غرق دنياهاي خود، کار و نگراني هاي شخصي خودش مي باشد.گهگاه نيز افسرده و کج خلق مي شود و خشم خود را بر روي ليندا و حتي بچه ها خالي مي کند.عموماً نيز کنار او بودن و همنشيني با او چندان خوشايند نيست.ليندا و آيروينگ سالهاست که با يکديگر رابطه ي جنسي نداشته اند و عملاً رابطه شان بسيار بد و از هم پاشيده شده است.
ليندا بارها سعي کرده است درباره ي مشکلات شان با آيروينگ صحبت کند. وي در ابتدا سعي مي کرد با صحبت درباره ي احساساتش موضوع را پيش بکشد. اما آيروينگ سريعاً موضوع را عوض مي کرد يا از اتاق بيرون مي رفت. با گذشت زمان و تغيير نکردن اوضاع، ليندا به طرز فزاينده اي مأيوس و سرخورده شده بود و هرچند ماه يکبار به آيروينگ مي گفت که بايد درباره ي وضعيت شان با هم صحبت کنند.آيروينگ با بي ميلي و اکراه قبول مي کرد تا بنشيند و با ليندا صحبت کنند.اما هر بار، همان کار هميشگي اتفاق مي افتاد. بدين معنا که ليندا عجز و ناله مي کرد تا روي رابطه شان کار کنند اما آيروينگ روي کاناپه قوز کرده به دستهايش خيره مي شد و چيزي نمي گفت. مدتها بدون تغييري سپري مي شدند. ليندا به من گفت که ظرف نه ماه گذشته به جايي رسيده بود که مجبور شد آيروينگ را با به ميان کشيده موضوع طلاق تهديد کند تا بلکه او را وادار سازد کاري کند ازدواج شان را نجات دهند.اما اين کار نيز مؤثر واقع نشده بود.
يک روز، ليندا متوجه مي شود که ديگر تاب تحمل ندارم و تصميم مي گيرد به آيروينگ بگويد مي خواهد از او جدا شود.يک شب هنگامي که آيروينگ از سر کار به خانه مي آيد، مي بيند که ليندا منتظر او نشسته است. در حالي که گريه مي کند به او مي گويد:«آيروينگ، خيلي سعي کردم اما ديگه خسته شده ام.فکر مي کنم براي هر دوي ما بهتر است از هم جدا شويم. مي خواهم که خانه را ترک کني.»
آيروينگ در حالي که شوکه شده است مي پرسد:«آيا هيچ مي داني چه مي گويي؟ مي خواهي از من جدا شوي؟ نمي توانم باور کنم.مگر چه اتفاقي افتاده است؟»
ليندا با تعجب مي پرسد:«چه اتفاقي افتاده است؟ چطور مي تواني بپرسي چه اتفاقي افتاده است؟ پنج سال است از تو مي خواهم که بر روي رابطه مان کار کنيم. پنج سال است که به تو گفته ام احساس خوشبختي نمي کنم. اما مثل اينکه يک بار هم گوش نکردي!»
آيروينگ ملتمسانه مي گويد: «چطور مي تواني بدون اينکه فرصتي به من داده باشي يکباره مرا ترک کني.اين خيلي ناگهاني است.فکر نمي کني قبلاً بايد درباره اش فکر کنيم؟»
ليندا پاسخ مي دهد:«صدها بار به تو فرصت دادم. شوخي مي کني که مي گويي تعجب کرده اي. اين چند سال کجا بودي؟»
در تمام طول مدتي که ليندا اين داستان را برايم تعريف مي کرد، گريه کرد. او گفت «بدترين قسمت داستان اين است که آيروينگ واقعاً مرد خوبي است. تعجب آور است اما مثل اينکه او واقعاً تمام مدت اين پنج سال هيچ يک از حرف هاي مرا نشنيده است اما چگونه مي توانسته است هيچ يک از هشدارها و التماس هاي مرا نشنيده باشد؟»
پاسخ سؤال ليندا را به درستي نمي دانستم.شايد آيروينگ نيز مانند بسياري از مردهاي ديگر نمي خواسته و دوست نداشته است چيزهايي را بشنود که به او احساس شکست بدهند. شايد راه حلي براي مشکلات شان نداشته از اين رو ناخودآگاه به اين انتخاب دست زده بود که آنها را ناديده بگيرد. شايد هم شکايت هاي ليندا را خيلي جدي نگرفته و آنها را به حساب نق نقو بودن او گذاشته بود. اما به هر دليل واقعيت اين بود که شنونده ي خوبي نبود و بهايي که پرداخت نيز از دست دادن همسرش بود.
مردان عزيز: شايد همواره پيامدهاي گوش ندادن شما به خواسته ها يا شکايتهاي نامزد/همسرتان به اين حد وخيم و جدي نباشند؛ يا حداقل در آينده ي نزديک مخرب نباشند.
اما چرا بايد ما زن ها را به جايي برسانيد که نقطه ي برگشتي در کار نباشد؟ چرا بايد احساسات ما را چنان وخيم، جنون آميز و تهديد کننده کنيد؟ چرا نبايد به خود آييد و نيازهاي ما را جدي بگيريد؟
و در نهايت از ما بيزار شويد و وادارمان سازيد کاري کنيم که خودمان نيز از خودمان بيزار شويم؟
گاهي اوقات در سمينارهايم هنگامي که مي خواهم درباره ي اين موضوع با شنوندگان صحبت کنم،لطيفه ي زير را براي آن ها نقل مي کنم که طنز زيبايي در آن نهفته است:
زني است که به مدت چهل سال با همسر خود ازدواج کرده است.
زن مدت سي سال آخر زندگي شان هفته اي يکبار شوهرش را تهديد کرده است که چنانچه تغيير نکند،از او جدا خواهد شد.يک روز شوهر به خانه آمده است و زن را در حال بستن چمدانهايش مي بيند.از او مي پرسد؟:
«چي شده! آيا مشکلي پيش آمده؟»
زن هاي حاضر داستان فوق را با «مزه» ارزيابي مي کنند در حالي که مردها به ندرت به آن مي خندند. بارها از خودم پرسيده ام که آيا به اين دليل است که متوجه موضوع لطيفه نمي شوند يا اينکه متوجه مي شوند اما از آن خوششان نمي آيد.مردان عزيز: تمامي چيزي که سعي در گفتن آن را دارم اين است که:«هرگز زن را به حدي تحت فشار نگذاريد تا مجبور شود شما را به جدايي تهديد کند يا به لحاظ جنسي نسبت به شما سرد شود يا به زن نق نقو و جيغ جيغويي بدل شود تا سرانجام شما به گوش دادن به گفته هاي او تن بدهيد.
کدام يک از رفتارهاي مردها زن ها را ديوانه مي کند
*به گفته هاي ما صحه نمي گذاريد يا آنها را احمقانه يا اشتباه مي پنداريد و سپس طوري رفتار مي کنيد که گويي منتظريد صحبت هايمان تمام شود تا فوراً آن را از گوش به درکنيد.
*خواسته ها و نيازهاي ما را بي جا تلقي مي کنيد يا آنها را وارد نمي دانيد و با خودتان يا به ما مي گوييد که ما پرتوقع و زياده خواه هستيم.
*تا آخرين لحظه خواسته هاي ما را به تعويق مي اندازيد.گويي مي خواهيد ببينيد آيا مي توانيد ما را منحرف کنيد يا سرانجام وادارمان سازيد قيد آنها را بزنيم يا نه.
*اهميت خواسته ها و نيازهاي ما را دست کم مي گيرد و اينطور فکر مي کنيد که واقعاً مهم نيستند و لزومي ندارد آنها را برآورده سازيد.
*طوري وانمود مي کنيد که به نيازهاي ما گوش داده ايد و مي خواهيد آنها را برآورده سازيد، اما سپس کار خودتان را مي کنيد و همه چيز را ناديده مي گيريد و تلاشي براي برآورده ساختن آنها نمي کنيد.
چرا و چگونه گوش ندادن به زن ها و ناديده گرفتن نيازهايشان بدترين احساسات را در آنها توليد مي کند
*در اين گونه اوقات احساس ناامني مي کنيم و مي ترسيم.زيرا احساس مي کنيم به ما اهميتي نمي دهيد.
*نق نقو شده ايم و مدام از شما شکايت مي کنيم.زيرا مجبوريم براي يک چيز مدام از شما خواهش کنيم.
*عصباني شده از شما بيزار مي شويم.زيرا شما احساسات ما را ناديده مي گيريد.
*پرتوقع مي شويم و شما را تهديد مي کنيم.زيرا مي خواهيم سرانجام به نحوي توجه شما را جلب کنيم.
*بدجنس و مغرض مي شويم.زيرا متوجه مي شويم عامدانه به ما بي توجهي مي کنيد.
*زودرنج، عصبي و تحريک پذير مي شويم.زيرا مدام نگرانيم که سرانجام به خواسته هاي ما ترتيب اثر خواهيد داد يا نه.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هرگاه به ما گوش نمي کنيد و نيازهاي مان را ناديده مي گيريد، احساس مي کنيم که ما را دوست نداريد و ما را زياد جدي نمي گيريد و نگران آثار آن بر روي احساسات ما و پيامدهايي که براي رابطه يا ازدواج مان خواهد داشت، نيستيد. به طرز مضحکي هرچه ديرتر به نيازهاي ما ترتيب اثر دهيد، پرتوقع تر و نق نقوتر مي شويم و راضي کردن ما برايتان مشکلتر خواهد شد.
راه حل:
01 به گفته ها،خواسته ها و نيازهاي ما گوش کنيد و آن را به چشم تضميني براي رابطه بنگريد.ما به گفته هايمان و در ميان گذاشتن خواسته هايمان با شما در واقع کليدهاي خوشحال ساختن خود را در اختيار شما قرار داده ايم و هنگامي که شما ما را خوشحال و راضي نگه مي داريد، همسر به مراتب بهتري نيز براي شما خواهيم بود.
02 براي مدت يک هفته تنها بر روي يکي از نيازهاي ما تمرکز کنيد:صحبت بيشتر، گذران وقت بيشتر با بچه ها، جمع آوري کردن لباس هاي خودتان و...سپس سعي کنيد اندکي از آن را برآورده سازيد.
03 ما را جدي بگيريد.ما درگفته هاي خودجدي هستيم و چنانچه از شما خواسته اي داريم، به هيچ وجه احمقانه، يا از سر هوا و هوس نيست و برايمان بسيار نيز مهم است و اين به آن دليل است که شما برايمان مهم هستيد.
3-در مقابل او شورش کنيد
بارها از شما خواهش مي کنيم که در مرتب نگه داشتن اتاق خواب به ما کمک کنيد و لباس هايتان را سرجايشان بگذاريد، اما شما به سادگي آن را فراموش مي کنيد يا ناديده مي گيريد.
به شما مي گوييم دوست نداريم مجلات مستهجن بخوانيد يا فيلم هاي مبتذل تماشا کنيد و اينکه از اين کار شما ناراحت مي شويم. اما شما مي گوييد که ما مادر شما نيستيم و دوست نداريد که ما به شما بگوييم چه کار بکنيد و چه کار نکنيد.
از شما مي خواهيم شبهايي که دوست داريد تا ديروقت تلويزيون تماشا کنيد به ما خبر بدهيد و زودتر به ما «شب به خير»بگوييد تا ما تا ديروقت در بستر به انتظار شما بيدار نمانيم.اما شما ناراحت مي شويد و مي گوييد که دوست نداريد يک يک حرکات و کارهاي خود را به ما گزارش بدهيد و براي آن ها اجازه بگيريد.
مردان عزيز:مي دانم به اين موضوع حساسيت زيادي داريد لذا سعي مي کنم تا آنجايي که امکان دارد با ملايمت تمام آن را توضيح دهم.مردها بنابر غريزه نياز دارند مستقل باشند و از اينکه آزادي و خودمختاري خود را از دست بدهند، مي ترسند. مي دانم اصلاً دوست نداريد به «زني» جواب پس بدهيد يا از دستورها و فرمان هاي او اطاعت کنيد. از اين که مرتباً به شما دستور بدهند بيزاريد. اما حقيقت آن است که چنانچه مي خواهيد زن عاقل و مهربان خود را به يک ديوانه ي زنجيري تبديل کنيد، کافي است کنترل رابطه يا ازدواج خود را به دست بخش شورشي وجود خود بسپاريد.
همين و بس. ممکن است در برابر من جبهه بگيريد و اطلاعات ارائه شده در اين مقاله را نپذيريد. ممکن است در جايي از وجود خود احساس کنيد از شما مي خواهم که تسليم شويد، غلام حلقه به گوش نامزد/همسرتان شويد و اجازه دهيد شما را به بردگي بکشاند.هرگز اين طور نيست. اين از دست دادن آزادي نيست.بلکه آزاد شدن از شورشي و طغيان گر درون خودتان است که ممکن است زندگيتان را در دست خود گيرد.
اما اين شورشي و سرکشي از کجا مي آيد؟ اين شورشي از پسر کوچولوي درون هر مردي سرچشمه مي گيرد که مجبور بوده است روزي پيوندهاي عاطفي احساسي خود را با مادرش ببرد و مجدداً به عنوان موجودي مستقل و مجزا از مادرش دوباره تعريف کند تا مرد شود. اين فرآيند جدايي چنانچه قرار باشد که پسر به مردي مستقل؛ خودمختار و سالم بدل شود کاملاً ضروري به حساب مي آيد و مقاديري رفتار شورشي را نيز در پي خواهد داشت. بالاخص اين فرآيند در سالهاي نوجواني بيشتر صدق مي کند که در آن ميل و گرايش زيادي در پسر نوجوان وجود دارد که متفاوت از مادرش باشد و تولد دوباره اي به شخصيت واقعي و منحصر به فرد خويش به عنوان موجودي مجزا و مستقل بدهد.
پس مشکل در کجاست؟ خب، در بسياري از پسرهاي جوان اين فرآيند جدايي و استقلال هرگز کامل نمي شود.گاهي اوقات بدان دليل است که مادر اجازه ي اين استقلال و جدايي را نمي دهد و بسيار کودک را کنترل مي کند يا کاري مي کند که کودک به دليل اين تمايز احساس گناه کند. گاهي اوقات به اين دليل است که پسر مجبور است نقش پدر فوت شده، غايب يا آزاررسان خود را براي خانواده بازي کند و از نقش حمايتگر براي مادر خود سر باز بزند و گاهي اوقات نيز بدان دليل است که پيوندهاي عاطفي ميان اعضاي خانواده به حدي نزديک، صميمي و قوي است که کودک به طوري ناخودآگاه همواره به مادر خود وابسته مي ماند و اين تمايز و استقلال هرگز اتفاق نمي افتد.
اما هنگامي که پسر جوان فرآيند جدايي و استقلال روحي و احساسي خود را از مادرش به پايان نمي برد، چه پيامدهايي انتظار او را مي کشند؟ در اين گونه اوقات اين کار ناتمام را با زن هاي ديگر زندگي خود از قبيل همسر، نامزد و... از سر مي گيرد و در مقابل هر چيز که به او احساس کنترل شدگي يا مغلوب بودن بدهد، شورش مي کند.
حال ممکن است از خود سؤال کنيد که آيا مردها آگاهانه اين کار را مي کنند يا خير؟ پاسخ من به اين پرسش اين است که:«احتمالاً نه» چنانچه زني مهربان و با احساس با چنين مردي که هنوز در مقابل زن هاي زندگي اش شورش مي کند، ازدواج کند چه بر سر او خواهد آمد؟ از عصبانيت ديوانه خواهد شد!؟
مردان عزيز: از کجا مي توانيد بفهميد که آيا شما نيز يک شورشي هستيد يا خير؟ در زير آزموني وجود دارد که در تعيين اين نکته به شما کمک خواهد کرد.(البته چنانچه مايل نيستيد، مجبور نيستيد به پرسشهاي آن پاسخ دهيد!)
منبع : کتاب رازهايي درباره زنان
نويسنده:باربارادي آنجليس
آقايان مراقب باشيد! زن عاقل خود را به يک ديوانه زنجيري بدل نکنيد.
دکتر باربارادي آنجليس در کتاب رازهايي درباره زنان مي گويد:
کاري نکنيد که زن عاقل و سر به راه خود را به يک ديوانه ي زنجيري بدل کنيد؟!
خود را زن عاقل و سالمي مي دانم.اغلب اوقات منطقي، متمرکز و آسان گير هستم. هوش سرشار و اعتماد به نفس بالايي دارم. سي سال از زندگي خود را صرف تحصيلات، مطالعه، معنويات، مشاوره و روانکاوي شخصي کرده ام که همگي مهارت هاي فوق العاده اي را براي رو به رو شدن براي چالش هاي رواني و عاطفي زندگي در اختيارم قرار داده اند. با وجود اين اعتراف مي کنم که با تمامي اين تجارب و توانايي ها هنگامي که در رابطه اي صميمي و عشقي هستم، مردي که دوستش دارم مي تواند کاري کند که احساس کنم يک ديوانه ي تمام عيار هستم!
عنوان اين مقاله را بسيار دوست دارم.تمامي زن هاي ديگري که اين مطلب را به آن ها نشان داده ام، همين طور.زيرا همگي بارها آن را تجربه کرده اند.بدين معنا که در يک لحظه بسيار آرام و عاقل هستيم و سپس ناگهان نامزد/همسرمان کاري مي کند يا چيزي مي گويد که بدترين احساسات را در ما زنده مي کند و سپس لحظه اي بيش نمي گذرد که احساس مي کنيم به آن زني تبديل شده ايم که به خود قول داده بوديم هرگز نباشيم؟!
گويي دقيقاً همان دکمه اي را فشار داده اند که ما را وحشت زده، ترسو، پرتوقع، نق نقو يا حسود و عصباني مي کند. بدتر از همه اين که نامزد/همسرمان اصلاً هم رابطه ي ميان گفته ها يا رفتارهاي خود و واکنش نامطلوبي را که در ما رقم زده است نمي تواند ببيند!
بارها در روابط شخصي خود شاهد بوده ام مردي که دوستش دارم چيزي گفته است که مرا... خب، شايد گفتنش صحيح نباشد!درست در همين هنگام سعي مي کنم او را از مهلکه نجات دهم و فرصتي به او بدهم تا وضعيت را اصلاح کند.از او مي پرسم: (البته با اين اميد که بلکه متوجه معناي گفته ي خود بشود و آن را اصلاح کند.)
«آيا واقعاً اين را جدي مي گويي؟»يا جواب مي دهم: «اين حرف تو واقعاً مرا مي ترساند» يا «هر وقت که اين کار را مي کني، واقعاً مرا مي رنجاني.» پيش خودم فکر مي کنم چنانچه متوجه تأثير آنچه گفته يا کرده است بر روي من بشود کمي بيشتر مراعات کند، اما انگار هيچ فايده اي ندارد. بدين معنا که با بي خيالي تمام بر سر آنچه گفته يا کرده است ايستاده و بي خبر از اينکه موضع او مرا ديوانه کرده است و بدترين احساسات را در من زنده مي کند. با لج بازي تمام به رغم هشدارها، راهنمايي ها و خواهش هاي من کوچکترين تغييري نيز در موضع خود نمي دهد.
البته، اين تنها من نيستم که چنين احساساتي را تجربه کرده ام.هزاران زن ديگر را نيز شاهد بوده ام که همين سناريو را بارها و بارها تجربه کرده اند.مي گويند:«مي دانم همسرم عمداً نمي خواهد مرا ناراحت کند، اما انگار به خوبي مي داند چه کار کند تا مرا ديوانه سازد و در کار خود نيز بسيار استاد است!به طوري که با مهارت تمام يکي پس از ديگري گلوله هاي خود را شليک مي کند و بعداً هم نمي داند از اينکه چه کار کرده است که مرا منفجر ساخته است اظهار بي خبري مي کند!»
من نيز با اين گفته موافقم به اين معنا که بيشتر مردها قصد ندارند عمداً زني را که دوستش دارند، ناراحت کنند و عکس العمل هاي ناخوشايندي را در او رقم بزنند.اما متأسفانه اين همان اتفاقي است که هميشه مي افتد.بدين معنا که بي آنکه متوجه باشند، نامزد/همسر خود را ديوانه مي کنند.موضوع بحث ما نيز در اين مقاله همين است.
مردان عزيز:آيا دوست نداريد بدانيد چگونه از ديوانه ساختن نامزد/همسر خود و تبديل او به زني که لحظه اي نيز تحمل اش را هم نداريد جلوگيري کنيد؟ زنان عزيز: آيا مي توانيد تغيير موضع فوري خود را از زني منطقي و با اعتماد به نفس به ديوانه اي وحشت زده درک کنيد؟ در اين بخش به اشتباهاتي خواهيم پرداخت که مردها در روابط خود با زن ها مرتکب و موجب مي شوند که ناخواسته و بي آنکه متوجه باشند،همسر خود را به لحاظ روحي تخريب کنند.سپس به پاسخ پرسش هاي فوق خواهيم رسيد.
در زير فرمولي براي ديوانه ساختن زن زندگي تان ارائه شده است.اما چرا بايد يک مرد بخواهد که چنين فرمولي را مورد استفاده قرار دهد؟ خب، چنانچه بخواهد او را از سر باز کند يا با او به هم بزند يا ناراحتش کند و البته بيشتر مردها چنين هدف و نيتي ندارند. اما آيا به آن معنا است که نمي توانند اين فرمول را قدم به قدم و مو به مو اجرا کنند به طوري که به بهترين نحو ممکن مؤثر واقع شود؟ خير، هرگز اينطور نيست. بدين معنا که چه بخواهند و چه نخواهند، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، اين فرمول را به کار برند نتيجه همواره يکي است.
در تهيه ي اين فرمول از هزاران زن کمک گرفته ام.در سمينارها، مصاحبه ها، و تحقيقاتي که قبل از نگاشتن اين مقاله انجام دادم، از زن ها پرسيدم: «کدام يک از کارهاي نامزد/همسرتان شما را ديوانه مي سازد؟» فرمول ارائه شده در اين مقاله نتيجه ي پاسخ هاي صادقانه و اعترافاتي است که اين زن ها کرده اند.به عقيده من اين اطلاعات براي مردهايي که نامزد/همسرشان را دوست دارند و خواهان درگيري و اختلافات کمتري در روابط خود مي باشند بسيار گرانبها است.
مردان عزيز:چنانچه مي خواهيد دل نامزد/همسر خود را شاد کنيد ليست صفحه ي بعد را با دقت و با فکر و قلبي باز بخوانيد.اين ليست به شما نمي گويد که چه کار بکنيد.در واقع تنها به شما مي گويد که چه کارهايي نکنيد. اين ليست به شما نشان مي دهد که چنانچه خواهان آنيد تا بهترين احساسات را در زن زندگي خود توليد کنيد و روابطي هماهنگ، متفاهم و ارضا کننده داشته باشيد، بايد از چه کارهايي برحذر باشيد.خواسته اي که در اينجا از شما دارم اين است که هرگز اين کارها را نکنيد!
چگونه زن زندگي خود را ديوانه سازيد:
01 با او حرف نزنيد.
02 به صحبت هايش گوش نکنيد و نيازهايش را ناديده بگيريد.
03 در مقابل او شورش کنيد.
04 هرگز به او آسايش خاطر و آرامش خيال ندهيد.
05 با زن هاي ديگر گرم بگيريد.
06 از او فاصله بگيريد.
07 از او انتقاد کنيد.
08 مبهم، ناواضح و دو پهلو صحبت کنيد.
09 فراموشکار باشيد و کارها را به تعويق بياندازيد.
010 به او بي توجهي نشان دهيد.
011 از افکار و احساسات خود چيزي به او نگوييد.
مردان عزيز:در ارائه ي اطلاعات زير بسيار بي پرده و صريح بوده ام. اميدوارم اين اطلاعات بتواند رفتارهاي مخربي را که از شما سرزده است و تأثير منفي اي را که بر روي زن زندگي تان مي گذارد، به شما نشان بدهد. معتقدم بيشتر مردها از تأثير نيرومند رفتار خود بر روي ما زن ها آگاهي ندارند و عکس العمل زنان خود را در برابر اينگونه رفتارها نيز درک نمي کنند. در اينجا مقصودم هرگز اين نيست که مردها را بد جلوه دهم. بلکه تنها سعي دارم به شما کمک کنم ارتباط ميان خود و نامزد/همسرتان را بهبود ببخشيد.
01 با او حرف نزنيد.
مي خواهيم درباره ي بعضي از برنامه ريزي ها با شما صحبت کنيم، اما شما موضوع صحبت را عوض مي کنيد.
مي خواهيم سر ميز شام يا به هنگام رانندگي در ماشين با شما صحبت کنيم، اما شما کمي غرغر مي کنيد و به ندرت پاسخ مي گوييد.
مي خواهيم درباره ي چيزي که ناراحت مان کرده است صحبتي را پيش بکشيم، اما شما مي گوييد که نمي خواهيد درآن باره صحبتي بکنيد.
مردها به راستي در صحبت نکردن درباره ي چيزي که دوست ندارند صحبت اش را کنند مهارت بسيار خاصي دارند.
مردان عزيز:مي دانم الآن چه فکر مي کنيد.اصولاً طبيعت شما اين نيست که خود را ابراز کنيد.زيرا سروکله زدن با مسائل احساسي و روحي برايتان ساده و راحت نيست.به علاوه از ساکت بودن لذت مي بريد.به خصوص هنگامي که خسته يا نگران هستيد و حوصله ي جواب دادن به کسي را نداشته باشيد حتي زني که دوستش داريد.هيچ يک از اينها اشکال محسوب نمي شوند. اما حقيقتي که وجود دارد اين است که سکوت کردن و حرف نزدن با زن ها احساسات بدي را در آنها زنده مي کند.
مي توانم تصور کنم که چشمان خود را از ناراحتي به اين سو و آن سو مي چرخانيد و زير لب مي گوييد:«بفرماييد باز شروع شد، سخنراني در باره ي اينکه چرا بايد بيشتر صحبت کنيم.»
خب، متأسفانه بله.زيرا واقعاً صحت دارد. اولين مورد ليست نيز همين است. چرا که يکي از غالب ترين و رايج ترين شکايتهاي زن ها از مردها نيز همين است.
عده اي از مردها به اعتراض مي گويند:«منظورتان چيست؟ من هميشه با همسرم در حال صحبت کردن هستم.»
لازم مي بينم که بگويم که در اينجا منظور ما صحبت درباره ي هوا، اخبار روز، بچه ها يا ديگر موضوعات بچه ها يا ديگر موضوعات معمولي نيست. بلکه منظور پاسخ به نياز زن براي صحبت درباره ي موضوعي مشخص و خاص است که ذهن او را به خود مشغول ساخته است.حال چه برنامه ريزي براي آينده باشد، چه پرداختن به مسئله يا مشکلي و چه صحبت کردن در باره ي رابطه تان.
در زير برخي از اشتباهات مردان در اين باره و پاسخ هاي ناخوشايند احتمالي از جانب زن ها آورده شده اند.
کداميک از رفتارهاي مردان زن ها را ديوانه مي سازد
*هنگامي که موضوعي را پيش مي کشيم که دوست نداريد در باره ي آن صحبت کنيد، هيچگونه پاسخي نمي دهيد، ساکت مي مانيد يا يکي دو کلمه مي گوييد، اما عملاً گفته ي ما را نشنيده مي گيريد.
*از دست ما به اين دليل که مي خواهيم درباره ي چيزي صحبت کنيم، عصباني مي شويد و کاري مي کنيد احساس حماقت کنيم و ما را تحت فشار مي گذاريد يا مي ترسانيد که قيد آن را بزنيم.
*از زير صحبت کردن در مي رويد.يا به هنگام پاسخ دادن طفره مي رويد و هيچگونه بازتاب يا اطلاعات واقعي و عمل درآن باره به ما نمي دهيد.
*وسط صحبت کردن بلند مي شويد و کار ديگري را انجام مي دهيد.مثلاً تلويزيون تماشا مي کنيد، با کامپيوترتان ور مي رويد، به روزنامه ي روي ميز نگاهي مي اندازيد و عملاً به اين طريق مکالمه را پايان مي دهيد.
*مي گوييد که بعداً درباره اش صحبت خواهيد کرد، اما هرگز پي آن را نمي گيرد و موضوع را مجدداً مطرح نمي کنيد و هنگامي که ما مجدداً آن را پيش مي کشيم دوباره طفره مي رويد.
*به ما نمي گوييد چه چيزي شما را ناراحت کرده است و در عوض فاصله مي گيريد،خاموش مي شويد و از ما دوري مي کنيد.
چگونه صحبت نکردن احساسات بدي را در زن ها رقم مي زند
*در اين گونه اوقات ما زن ها مضطرب و نگران مي شويم و مي ترسيم که مبادا احساساتي را تجربه مي کنيد که نمي خواهيد به ما بگوييد.
*احساس ناامني مي کنيم، زيرا اطلاعات لازم را در دست نداريم و نيز به اين دليل که احساس مي کنيم که صحبت کردن با ما برايتان اهميت ندارد.
*احساس نيازمند بودن و محتاج بودن مي کنيم، زيرا شما ما را مرتباً پس مي زنيد و رد مي کنيد.
*سعي مي کنيم شما را وادار سازيم با ما صحبت کنيد، لذا زورگو و لجباز جلوه مي کنيم.
*با مطرح کردن دوباره و دوباره ي آن موضوع نق نقو و پرتوقع جلوه مي کنيم.
*به اين اميد که سرانجام شما را وادار سازيم به ما پاسخ گوييد، وسواسي جلوه مي کنيم.
نهايتاً نيز از اينکه به نيازها و خواسته هاي ما اهميت نمي دهيد از شما عصباني و بيزار مي شويم.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هنگامي که با ما صحبت نمي کنيد يا به حرف هاي ما پاسخ نمي دهيد، احساس محبوب نبودن و مهم بودن مي کنيم. مي دانيم که صحبت کردن هميشه براي شما ساده و راحت نيست، اما پيامدهاي صحبت نکردن حتي به مراتب نيز بدتر خواهد بود.
راه حل:
01 هنگامي که در مقابل از خود واکنش نشان مي دهيد، به خود يادآوري کنيد که اصرار نامزد/همسرتان در صحبت با شما از سر کنترل کردن و سلطه جويي نيست، بلکه تلاشي است براي برقراري ارتباط و مرتبط شدن با شما.
02 سکوت اختيار نکنيد.به اين نياز ما که با شما صحبت کنيم، صحه بگذاريد و چنانچه در همان لحظه نمي توانيد اين کار را بکنيد، وقتي را معين کنيد که بعداً حتماً اين کار را بکنيد.
03 به ياد داشته باشيد که هر چه بيشتر آن را به تعويق بيندازيد و به بعد موکول کنيد، برايتان مشکل تر خواهد شد. حال چه برنامه ريزي باشد چه رسيدگي به مسئله،چه مشکل کوچک و ظريف.به خود بگوييد که هر چه زودتر به آن رسيدگي کنيد، متحمل درد و رنج کمتري خواهيد شد.
02 به صحبت هايش گوش نکنيد و نيازهايش را ناديده بگيريد.
به شما مي گوييم به چه نياز داريم.شما به خودتان مي گوييد اهميت چنداني ندارد. به شما مي گوييم از رابطه مان راضي نيستيم و احساس خوشحالي نمي کنيم،اما شما آن را به حساب آن مي گذاريد که ما زيادي نق نقو و پرتوقع هستيم.
به شما توضيح مي دهيم که هفته ي سختي را در پيش داشته ايم و به کمک و حمايت شما نياز داريم، اما شما به کلي همه چيز را فراموش مي کنيد و حتي يک ذره هم از آنچه تقاضايش را کرده بوديم به ما نمي دهيد.
نه تمام زن ها، اما بيشتر آنها با خوشحالي تمام داوطلبانه به مردي که آنها را خوشحال کند، امتياز مي دهند.هم زمان با جدي شدن رابطه، زن ها اطلاعات زيادي را درباره ي نيازها، خواسته ها، آنچه موجب احساس امنيت آنها مي شود و آنچه ناراحت و عصباني شان مي سازد، در اختيار مرد زندگي شان قرار داده اند، اما براي آنکه مطمئن شوند حتماً آنها را به خوبي درک کرده ايد، مجدداً نيز بارها و بارها به شما مي گويند!اما در بيشتر اوقات شما مردان به ما گوش نمي دهيد و تمامي آنچه را که آنها درباره ي نيازهايشان با شما در ميان گذاشته بودند فراموش کرده يا ناديده مي گيريد.
مردها شنونده ي خوبي نيستند.براي نمونه نامزد/همسرتان به شما مي گويد که احساس مي کند او را ناديده مي گيريد.اما شما کوچکترين ترتيب اثري نمي دهيد.روزها، هفته ها و ماهها نيز مي گذرند، اما گويي هيچ چيزي به شما گفته نشده است.نامزد/همسرتان به شما مي گويد بسيار خوشحال خواهد شد هنگامي که در سفر هستيد به او زنگ بزنيد، اما باز هم شما اين کار را نمي کنيد، به او يادآوري مي کنيد، چهارشنبه شب که کلاس داريد او مواظب باشد، بچه ها پيش از خواب زياد تلويزيون تماشا نکنند تا بي خواب نشوند. چهارشنبه شب فرا مي رسد. به خانه مي رسيد و مي بينيد که بچه ها هنوز نخوابيده اند و نحسي مي کنند.تمامي اين داستان ها از يک چيز حکايت مي کنند: يا شما مردان به ما گوش نمي کنيد يا اين که به سادگي گفته هايمان را ناديده مي گيريد.
اخيراً يکي از دوستانم به من تلفن زد و خبرهاي تلخي را برايم تعريف کرد که به نحوي مطلوب اين اشتباه مردان را و نيز پيامدهاي بد آن را به تصوير مي کشيد.ليندا هيجده سال است که با شوهرش آيروينگ ازدواج کرده است. حاصل اين ازدواج دو بچه است و همچنين ارتباطي بين آن دو که از چشم دوستان آنها ارتباط خوبي محسوب مي شود.اما ظرف پنج سال گذشته ليندا احساس خوشحالي نمي کند.زيرا آيروينگ توجه زيادي به او ندارد و ظاهراً غرق دنياهاي خود، کار و نگراني هاي شخصي خودش مي باشد.گهگاه نيز افسرده و کج خلق مي شود و خشم خود را بر روي ليندا و حتي بچه ها خالي مي کند.عموماً نيز کنار او بودن و همنشيني با او چندان خوشايند نيست.ليندا و آيروينگ سالهاست که با يکديگر رابطه ي جنسي نداشته اند و عملاً رابطه شان بسيار بد و از هم پاشيده شده است.
ليندا بارها سعي کرده است درباره ي مشکلات شان با آيروينگ صحبت کند. وي در ابتدا سعي مي کرد با صحبت درباره ي احساساتش موضوع را پيش بکشد. اما آيروينگ سريعاً موضوع را عوض مي کرد يا از اتاق بيرون مي رفت. با گذشت زمان و تغيير نکردن اوضاع، ليندا به طرز فزاينده اي مأيوس و سرخورده شده بود و هرچند ماه يکبار به آيروينگ مي گفت که بايد درباره ي وضعيت شان با هم صحبت کنند.آيروينگ با بي ميلي و اکراه قبول مي کرد تا بنشيند و با ليندا صحبت کنند.اما هر بار، همان کار هميشگي اتفاق مي افتاد. بدين معنا که ليندا عجز و ناله مي کرد تا روي رابطه شان کار کنند اما آيروينگ روي کاناپه قوز کرده به دستهايش خيره مي شد و چيزي نمي گفت. مدتها بدون تغييري سپري مي شدند. ليندا به من گفت که ظرف نه ماه گذشته به جايي رسيده بود که مجبور شد آيروينگ را با به ميان کشيده موضوع طلاق تهديد کند تا بلکه او را وادار سازد کاري کند ازدواج شان را نجات دهند.اما اين کار نيز مؤثر واقع نشده بود.
يک روز، ليندا متوجه مي شود که ديگر تاب تحمل ندارم و تصميم مي گيرد به آيروينگ بگويد مي خواهد از او جدا شود.يک شب هنگامي که آيروينگ از سر کار به خانه مي آيد، مي بيند که ليندا منتظر او نشسته است. در حالي که گريه مي کند به او مي گويد:«آيروينگ، خيلي سعي کردم اما ديگه خسته شده ام.فکر مي کنم براي هر دوي ما بهتر است از هم جدا شويم. مي خواهم که خانه را ترک کني.»
آيروينگ در حالي که شوکه شده است مي پرسد:«آيا هيچ مي داني چه مي گويي؟ مي خواهي از من جدا شوي؟ نمي توانم باور کنم.مگر چه اتفاقي افتاده است؟»
ليندا با تعجب مي پرسد:«چه اتفاقي افتاده است؟ چطور مي تواني بپرسي چه اتفاقي افتاده است؟ پنج سال است از تو مي خواهم که بر روي رابطه مان کار کنيم. پنج سال است که به تو گفته ام احساس خوشبختي نمي کنم. اما مثل اينکه يک بار هم گوش نکردي!»
آيروينگ ملتمسانه مي گويد: «چطور مي تواني بدون اينکه فرصتي به من داده باشي يکباره مرا ترک کني.اين خيلي ناگهاني است.فکر نمي کني قبلاً بايد درباره اش فکر کنيم؟»
ليندا پاسخ مي دهد:«صدها بار به تو فرصت دادم. شوخي مي کني که مي گويي تعجب کرده اي. اين چند سال کجا بودي؟»
در تمام طول مدتي که ليندا اين داستان را برايم تعريف مي کرد، گريه کرد. او گفت «بدترين قسمت داستان اين است که آيروينگ واقعاً مرد خوبي است. تعجب آور است اما مثل اينکه او واقعاً تمام مدت اين پنج سال هيچ يک از حرف هاي مرا نشنيده است اما چگونه مي توانسته است هيچ يک از هشدارها و التماس هاي مرا نشنيده باشد؟»
پاسخ سؤال ليندا را به درستي نمي دانستم.شايد آيروينگ نيز مانند بسياري از مردهاي ديگر نمي خواسته و دوست نداشته است چيزهايي را بشنود که به او احساس شکست بدهند. شايد راه حلي براي مشکلات شان نداشته از اين رو ناخودآگاه به اين انتخاب دست زده بود که آنها را ناديده بگيرد. شايد هم شکايت هاي ليندا را خيلي جدي نگرفته و آنها را به حساب نق نقو بودن او گذاشته بود. اما به هر دليل واقعيت اين بود که شنونده ي خوبي نبود و بهايي که پرداخت نيز از دست دادن همسرش بود.
مردان عزيز: شايد همواره پيامدهاي گوش ندادن شما به خواسته ها يا شکايتهاي نامزد/همسرتان به اين حد وخيم و جدي نباشند؛ يا حداقل در آينده ي نزديک مخرب نباشند.
اما چرا بايد ما زن ها را به جايي برسانيد که نقطه ي برگشتي در کار نباشد؟ چرا بايد احساسات ما را چنان وخيم، جنون آميز و تهديد کننده کنيد؟ چرا نبايد به خود آييد و نيازهاي ما را جدي بگيريد؟
و در نهايت از ما بيزار شويد و وادارمان سازيد کاري کنيم که خودمان نيز از خودمان بيزار شويم؟
گاهي اوقات در سمينارهايم هنگامي که مي خواهم درباره ي اين موضوع با شنوندگان صحبت کنم،لطيفه ي زير را براي آن ها نقل مي کنم که طنز زيبايي در آن نهفته است:
زني است که به مدت چهل سال با همسر خود ازدواج کرده است.
زن مدت سي سال آخر زندگي شان هفته اي يکبار شوهرش را تهديد کرده است که چنانچه تغيير نکند،از او جدا خواهد شد.يک روز شوهر به خانه آمده است و زن را در حال بستن چمدانهايش مي بيند.از او مي پرسد؟:
«چي شده! آيا مشکلي پيش آمده؟»
زن هاي حاضر داستان فوق را با «مزه» ارزيابي مي کنند در حالي که مردها به ندرت به آن مي خندند. بارها از خودم پرسيده ام که آيا به اين دليل است که متوجه موضوع لطيفه نمي شوند يا اينکه متوجه مي شوند اما از آن خوششان نمي آيد.مردان عزيز: تمامي چيزي که سعي در گفتن آن را دارم اين است که:«هرگز زن را به حدي تحت فشار نگذاريد تا مجبور شود شما را به جدايي تهديد کند يا به لحاظ جنسي نسبت به شما سرد شود يا به زن نق نقو و جيغ جيغويي بدل شود تا سرانجام شما به گوش دادن به گفته هاي او تن بدهيد.
کدام يک از رفتارهاي مردها زن ها را ديوانه مي کند
*به گفته هاي ما صحه نمي گذاريد يا آنها را احمقانه يا اشتباه مي پنداريد و سپس طوري رفتار مي کنيد که گويي منتظريد صحبت هايمان تمام شود تا فوراً آن را از گوش به درکنيد.
*خواسته ها و نيازهاي ما را بي جا تلقي مي کنيد يا آنها را وارد نمي دانيد و با خودتان يا به ما مي گوييد که ما پرتوقع و زياده خواه هستيم.
*تا آخرين لحظه خواسته هاي ما را به تعويق مي اندازيد.گويي مي خواهيد ببينيد آيا مي توانيد ما را منحرف کنيد يا سرانجام وادارمان سازيد قيد آنها را بزنيم يا نه.
*اهميت خواسته ها و نيازهاي ما را دست کم مي گيرد و اينطور فکر مي کنيد که واقعاً مهم نيستند و لزومي ندارد آنها را برآورده سازيد.
*طوري وانمود مي کنيد که به نيازهاي ما گوش داده ايد و مي خواهيد آنها را برآورده سازيد، اما سپس کار خودتان را مي کنيد و همه چيز را ناديده مي گيريد و تلاشي براي برآورده ساختن آنها نمي کنيد.
چرا و چگونه گوش ندادن به زن ها و ناديده گرفتن نيازهايشان بدترين احساسات را در آنها توليد مي کند
*در اين گونه اوقات احساس ناامني مي کنيم و مي ترسيم.زيرا احساس مي کنيم به ما اهميتي نمي دهيد.
*نق نقو شده ايم و مدام از شما شکايت مي کنيم.زيرا مجبوريم براي يک چيز مدام از شما خواهش کنيم.
*عصباني شده از شما بيزار مي شويم.زيرا شما احساسات ما را ناديده مي گيريد.
*پرتوقع مي شويم و شما را تهديد مي کنيم.زيرا مي خواهيم سرانجام به نحوي توجه شما را جلب کنيم.
*بدجنس و مغرض مي شويم.زيرا متوجه مي شويم عامدانه به ما بي توجهي مي کنيد.
*زودرنج، عصبي و تحريک پذير مي شويم.زيرا مدام نگرانيم که سرانجام به خواسته هاي ما ترتيب اثر خواهيد داد يا نه.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هرگاه به ما گوش نمي کنيد و نيازهاي مان را ناديده مي گيريد، احساس مي کنيم که ما را دوست نداريد و ما را زياد جدي نمي گيريد و نگران آثار آن بر روي احساسات ما و پيامدهايي که براي رابطه يا ازدواج مان خواهد داشت، نيستيد. به طرز مضحکي هرچه ديرتر به نيازهاي ما ترتيب اثر دهيد، پرتوقع تر و نق نقوتر مي شويم و راضي کردن ما برايتان مشکلتر خواهد شد.
راه حل:
01 به گفته ها،خواسته ها و نيازهاي ما گوش کنيد و آن را به چشم تضميني براي رابطه بنگريد.ما به گفته هايمان و در ميان گذاشتن خواسته هايمان با شما در واقع کليدهاي خوشحال ساختن خود را در اختيار شما قرار داده ايم و هنگامي که شما ما را خوشحال و راضي نگه مي داريد، همسر به مراتب بهتري نيز براي شما خواهيم بود.
02 براي مدت يک هفته تنها بر روي يکي از نيازهاي ما تمرکز کنيد:صحبت بيشتر، گذران وقت بيشتر با بچه ها، جمع آوري کردن لباس هاي خودتان و...سپس سعي کنيد اندکي از آن را برآورده سازيد.
03 ما را جدي بگيريد.ما درگفته هاي خودجدي هستيم و چنانچه از شما خواسته اي داريم، به هيچ وجه احمقانه، يا از سر هوا و هوس نيست و برايمان بسيار نيز مهم است و اين به آن دليل است که شما برايمان مهم هستيد.
3-در مقابل او شورش کنيد
بارها از شما خواهش مي کنيم که در مرتب نگه داشتن اتاق خواب به ما کمک کنيد و لباس هايتان را سرجايشان بگذاريد، اما شما به سادگي آن را فراموش مي کنيد يا ناديده مي گيريد.
به شما مي گوييم دوست نداريم مجلات مستهجن بخوانيد يا فيلم هاي مبتذل تماشا کنيد و اينکه از اين کار شما ناراحت مي شويم. اما شما مي گوييد که ما مادر شما نيستيم و دوست نداريد که ما به شما بگوييم چه کار بکنيد و چه کار نکنيد.
از شما مي خواهيم شبهايي که دوست داريد تا ديروقت تلويزيون تماشا کنيد به ما خبر بدهيد و زودتر به ما «شب به خير»بگوييد تا ما تا ديروقت در بستر به انتظار شما بيدار نمانيم.اما شما ناراحت مي شويد و مي گوييد که دوست نداريد يک يک حرکات و کارهاي خود را به ما گزارش بدهيد و براي آن ها اجازه بگيريد.
مردان عزيز:مي دانم به اين موضوع حساسيت زيادي داريد لذا سعي مي کنم تا آنجايي که امکان دارد با ملايمت تمام آن را توضيح دهم.مردها بنابر غريزه نياز دارند مستقل باشند و از اينکه آزادي و خودمختاري خود را از دست بدهند، مي ترسند. مي دانم اصلاً دوست نداريد به «زني» جواب پس بدهيد يا از دستورها و فرمان هاي او اطاعت کنيد. از اين که مرتباً به شما دستور بدهند بيزاريد. اما حقيقت آن است که چنانچه مي خواهيد زن عاقل و مهربان خود را به يک ديوانه ي زنجيري تبديل کنيد، کافي است کنترل رابطه يا ازدواج خود را به دست بخش شورشي وجود خود بسپاريد.
همين و بس. ممکن است در برابر من جبهه بگيريد و اطلاعات ارائه شده در اين مقاله را نپذيريد. ممکن است در جايي از وجود خود احساس کنيد از شما مي خواهم که تسليم شويد، غلام حلقه به گوش نامزد/همسرتان شويد و اجازه دهيد شما را به بردگي بکشاند.هرگز اين طور نيست. اين از دست دادن آزادي نيست.بلکه آزاد شدن از شورشي و طغيان گر درون خودتان است که ممکن است زندگيتان را در دست خود گيرد.
اما اين شورشي و سرکشي از کجا مي آيد؟ اين شورشي از پسر کوچولوي درون هر مردي سرچشمه مي گيرد که مجبور بوده است روزي پيوندهاي عاطفي احساسي خود را با مادرش ببرد و مجدداً به عنوان موجودي مستقل و مجزا از مادرش دوباره تعريف کند تا مرد شود. اين فرآيند جدايي چنانچه قرار باشد که پسر به مردي مستقل؛ خودمختار و سالم بدل شود کاملاً ضروري به حساب مي آيد و مقاديري رفتار شورشي را نيز در پي خواهد داشت. بالاخص اين فرآيند در سالهاي نوجواني بيشتر صدق مي کند که در آن ميل و گرايش زيادي در پسر نوجوان وجود دارد که متفاوت از مادرش باشد و تولد دوباره اي به شخصيت واقعي و منحصر به فرد خويش به عنوان موجودي مجزا و مستقل بدهد.
پس مشکل در کجاست؟ خب، در بسياري از پسرهاي جوان اين فرآيند جدايي و استقلال هرگز کامل نمي شود.گاهي اوقات بدان دليل است که مادر اجازه ي اين استقلال و جدايي را نمي دهد و بسيار کودک را کنترل مي کند يا کاري مي کند که کودک به دليل اين تمايز احساس گناه کند. گاهي اوقات به اين دليل است که پسر مجبور است نقش پدر فوت شده، غايب يا آزاررسان خود را براي خانواده بازي کند و از نقش حمايتگر براي مادر خود سر باز بزند و گاهي اوقات نيز بدان دليل است که پيوندهاي عاطفي ميان اعضاي خانواده به حدي نزديک، صميمي و قوي است که کودک به طوري ناخودآگاه همواره به مادر خود وابسته مي ماند و اين تمايز و استقلال هرگز اتفاق نمي افتد.
اما هنگامي که پسر جوان فرآيند جدايي و استقلال روحي و احساسي خود را از مادرش به پايان نمي برد، چه پيامدهايي انتظار او را مي کشند؟ در اين گونه اوقات اين کار ناتمام را با زن هاي ديگر زندگي خود از قبيل همسر، نامزد و... از سر مي گيرد و در مقابل هر چيز که به او احساس کنترل شدگي يا مغلوب بودن بدهد، شورش مي کند.
حال ممکن است از خود سؤال کنيد که آيا مردها آگاهانه اين کار را مي کنند يا خير؟ پاسخ من به اين پرسش اين است که:«احتمالاً نه» چنانچه زني مهربان و با احساس با چنين مردي که هنوز در مقابل زن هاي زندگي اش شورش مي کند، ازدواج کند چه بر سر او خواهد آمد؟ از عصبانيت ديوانه خواهد شد!؟
مردان عزيز: از کجا مي توانيد بفهميد که آيا شما نيز يک شورشي هستيد يا خير؟ در زير آزموني وجود دارد که در تعيين اين نکته به شما کمک خواهد کرد.(البته چنانچه مايل نيستيد، مجبور نيستيد به پرسشهاي آن پاسخ دهيد!)
منبع : کتاب رازهايي درباره زنان