چرا بعد از ازدواج نهال عشق پژمرده میشود؟
حتماً همهٔ شما زوجهائی را دیدهاید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور میکردند زندگی رویائیشان پس از ازدواج تازه آغاز میشود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند. بیشتر این زوجها آرزو میکنند که به دوران نامزدی برگردند. زمانیکه در آرزوی رسیدن به یکدیگر بودند! زمانیکه صدای زنگ تلفن، ضربان قلبشان را بالا میبرد! همهٔ ما گاهی به نامزدهائی برخورد میکنیم که در پارکها و گردشگاههای عمومی در کنار هم قدم میزنند. اگر خودمان متأهل باشیم. شاید در دل بگوئیم ”ای بابا! حال که کلهتان داغ است!! دو روز دیگر که ازدواج کردید، مشکلات زندگی، عاشقی را از یادتان میبرد!!“
اما آنچه عشق را کمرنگ میکند مشکلات زندگی نیست بلکه این حقیقت است که انسان وقتی چیزی را با اطمینان کامل در تصاحب داشت دیگر نیازی به مصرف آن احساس نمیکند. یعنی وقتی شما از داشتن همسر خود مطمئن باشید دیگر برای عشق ورزیدن به او عجله نمیکنید. شما با خود فکر میکنید: روزهای دیگری هم هست. بنابراین از آب دادن به نهال عشق خود غافل میشوید!
آیا فراموش کردهاید که یک گل برای شکوفا شدن به آب و غذا نیاز دارد؟ چگونه توقع دارید که نهال عشق شما بدون آب و آفتاب دوام بیاورد؟!
بعد از ازدواج بیشتر زوجها مشغول امور زندگی روزمرهٔ خود میشوند. به سر کار میروند. یا در خانه میمانند و آشپزی میکنند. گاهی هم به خرید یا میهمانی میروند به همین ترتیب روزها میگذرد و از خواستههای یکدیگر بیاطلاع میمانند، نیازهای روحی همدیگر را فراموش میکنند تا اینکه این غفلت فاصلهٔ زیادی بینشان میاندازد. گاهی سالها به همین صورت میگذرد و آنها خود را با بچهها یا با شغلشان مشغول میدارند و گاهی کاملاً از یکدیگر کنارهگیری کرده و به دنبال عشق جدیدی میروند. آنچه آنها به آن نیاز دارند فرد جدیدی نیست بلکه عشق سابقشان است. همان نهال عشقی که به دلیل بیتوجهی آنها، از گرسنگی و تشنگی در حال پژمردن است. نهالی که اگر آن را همینطور رها کنند به زودی ریشهاش هم خشکیده خواهد شد و دیگر هرگز به زندگی باز نخواهد گشت. چه فایده که شخص جدیدی را پیدا کنیم؟ آن نهال جدید نیز به زودی به همین سرنوشت دچار خواهد شد مگر اینکه ما خودمان را تغییر بدهیم! بهتر است همین امروز به خود گوشزد کنید که شاید این آخرین روز داشتن همدیگر باشد... ممکن است کسی یا حتی مرگ و بیماری شما را از یکدیگر دور کند. ممکن است همین امروز کسی محبوبتان را برباید آری، شاید کسی همین الان در کمین باشد! حالا به ضربان قلب خود گوش فرا دهید! درست است! دوباره مثل همان روزهای آشنائی است! آنوقت فکر اینکه فردا دیگر او را نخواهید داشت بر خود میلرزید! بنابراین در فرصت باقیمانده تا جای امکان عشق و محبت خود را به همسرتان ارائه خواهید داد و اینچنین است که نهال عشق شما شکوفا خواهد شد. عشق همچون گلی است که نیاز به توجه دارد. اگر آب و آفتاب را از آن دریغ کنید پژمرده خواهد شد. اما آنچه بیشتر ما انجام میدهیم فقط کاشتن نهال عشق است.
بعد از آن، بیاعتنا به نیازش آن را رها کرده و به دنبال کار خود میرویم! غافل از اینکه روزی فرا خواهد رسید که در کمال حیرتِ خود و اطرافیان، شاهد خشکیدن ریشههایش خواهیم بود. دیگران خواهند گفت: عجب! عاقبتِ این عشق افسانهای هم جدائی بود!! آیا این عشق هم دروغین بود؟!
اما اشکال از عشق ما نبود! فقط ما آبپاشها را فراموش کرده بودیم! ما پردهها را کشیده بودیم و نور به گلدانمان نمیتابید.
پس بیائید تا دیر نشده خورشید را به خانه دعوت کنیم...
منبع : http://www.persianv.com/
حتماً همهٔ شما زوجهائی را دیدهاید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور میکردند زندگی رویائیشان پس از ازدواج تازه آغاز میشود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند. بیشتر این زوجها آرزو میکنند که به دوران نامزدی برگردند. زمانیکه در آرزوی رسیدن به یکدیگر بودند! زمانیکه صدای زنگ تلفن، ضربان قلبشان را بالا میبرد! همهٔ ما گاهی به نامزدهائی برخورد میکنیم که در پارکها و گردشگاههای عمومی در کنار هم قدم میزنند. اگر خودمان متأهل باشیم. شاید در دل بگوئیم ”ای بابا! حال که کلهتان داغ است!! دو روز دیگر که ازدواج کردید، مشکلات زندگی، عاشقی را از یادتان میبرد!!“
اما آنچه عشق را کمرنگ میکند مشکلات زندگی نیست بلکه این حقیقت است که انسان وقتی چیزی را با اطمینان کامل در تصاحب داشت دیگر نیازی به مصرف آن احساس نمیکند. یعنی وقتی شما از داشتن همسر خود مطمئن باشید دیگر برای عشق ورزیدن به او عجله نمیکنید. شما با خود فکر میکنید: روزهای دیگری هم هست. بنابراین از آب دادن به نهال عشق خود غافل میشوید!
آیا فراموش کردهاید که یک گل برای شکوفا شدن به آب و غذا نیاز دارد؟ چگونه توقع دارید که نهال عشق شما بدون آب و آفتاب دوام بیاورد؟!
بعد از ازدواج بیشتر زوجها مشغول امور زندگی روزمرهٔ خود میشوند. به سر کار میروند. یا در خانه میمانند و آشپزی میکنند. گاهی هم به خرید یا میهمانی میروند به همین ترتیب روزها میگذرد و از خواستههای یکدیگر بیاطلاع میمانند، نیازهای روحی همدیگر را فراموش میکنند تا اینکه این غفلت فاصلهٔ زیادی بینشان میاندازد. گاهی سالها به همین صورت میگذرد و آنها خود را با بچهها یا با شغلشان مشغول میدارند و گاهی کاملاً از یکدیگر کنارهگیری کرده و به دنبال عشق جدیدی میروند. آنچه آنها به آن نیاز دارند فرد جدیدی نیست بلکه عشق سابقشان است. همان نهال عشقی که به دلیل بیتوجهی آنها، از گرسنگی و تشنگی در حال پژمردن است. نهالی که اگر آن را همینطور رها کنند به زودی ریشهاش هم خشکیده خواهد شد و دیگر هرگز به زندگی باز نخواهد گشت. چه فایده که شخص جدیدی را پیدا کنیم؟ آن نهال جدید نیز به زودی به همین سرنوشت دچار خواهد شد مگر اینکه ما خودمان را تغییر بدهیم! بهتر است همین امروز به خود گوشزد کنید که شاید این آخرین روز داشتن همدیگر باشد... ممکن است کسی یا حتی مرگ و بیماری شما را از یکدیگر دور کند. ممکن است همین امروز کسی محبوبتان را برباید آری، شاید کسی همین الان در کمین باشد! حالا به ضربان قلب خود گوش فرا دهید! درست است! دوباره مثل همان روزهای آشنائی است! آنوقت فکر اینکه فردا دیگر او را نخواهید داشت بر خود میلرزید! بنابراین در فرصت باقیمانده تا جای امکان عشق و محبت خود را به همسرتان ارائه خواهید داد و اینچنین است که نهال عشق شما شکوفا خواهد شد. عشق همچون گلی است که نیاز به توجه دارد. اگر آب و آفتاب را از آن دریغ کنید پژمرده خواهد شد. اما آنچه بیشتر ما انجام میدهیم فقط کاشتن نهال عشق است.
بعد از آن، بیاعتنا به نیازش آن را رها کرده و به دنبال کار خود میرویم! غافل از اینکه روزی فرا خواهد رسید که در کمال حیرتِ خود و اطرافیان، شاهد خشکیدن ریشههایش خواهیم بود. دیگران خواهند گفت: عجب! عاقبتِ این عشق افسانهای هم جدائی بود!! آیا این عشق هم دروغین بود؟!
اما اشکال از عشق ما نبود! فقط ما آبپاشها را فراموش کرده بودیم! ما پردهها را کشیده بودیم و نور به گلدانمان نمیتابید.
پس بیائید تا دیر نشده خورشید را به خانه دعوت کنیم...
منبع : http://www.persianv.com/