بهترين طرز برخورد با آدمهاي شکاک
وقتي با يک آدم شکاک که در واقع مبتلا به وسواس فکري است در ارتباط هستيد بايد بدانيد چون شک و سوءظن يک زمينه وسواس فکري دارد، گاهي تا جايي پيش ميرود که فرد شکاک حس ميکند همه آدمها در کمين آن هستند که به او خيانت کنند و به او آسيب برسانند. مبتلايان به وسواس فکري از نزديکان خود ميخواهند که براي اعتمادسازي آنها بايد شفاف و روشن عمل کنند. البته در کوتاه مدت امکان دارد با شفافسازي همه ابعاد يک مساله بتوانيد فرد شکاک را متقاعد کرده و آرامش را به زندگي و رابطهتان برگردانيد اما باز هم آن فرد شکاک با وجود اينکه همه اجزاي کارهايتان را زير نظر دارد و ميداند باز هم ميپرسد پس چهطور چنين و چنان بود؟! ...
اين پرسشهاي او در طولانيمدت براي شما فرسايشي است و از نظر روحي رواني شما را ميآزارد چون او با اينکه بسيار شفاف عمل ميکنيد باز هم ايراد ميگيرد و بهانهاي دارد. شما مدام براي انجام هر کاري و قبل از گفتن هر کلامي انرژي صرف ميکنيد تا مبادا ايجاد سوءظن کنيد اما ميبينيد که باز هم مورد سوال او و سوءظناش واقع ميشويد و اين مساله باعث ميشود در طولانيمدت به عنوان يکي از نزديکان اين فرد شکاک که در ارتباط مداوم با او هستيد به شدت آسيبهاي روحي رواني ببينيد. با اينکه از اين همه تلاش براي اثبات خودتان و روشن کردن ذهن او خسته ميشويد ولي حاصل اين همه خستگي چيزي جز اتهامات رنگ و وارنگ و فرسايش اعصاب نيست. در نتيجه اگر شما ميخواهيد براي طولانيمدت در کنار چنين فرد شکاکي زندگي کنيد نبايد نگرانيهاي او را آنطور که تمايل دارد پاسخ دهيد چون شايد که در کوتاهمدت بتوانيد شک او را رفع کنيد اما همين رفتار مطابق ميل او نيز ايجاد کننده و زمينهساز شکهاي ديگر برايش خواهد شد. راهحل اين است که به او بگوييد: «من هيچ تلاش خاصي نميکنم که به تو ثابت کنم موردي وجود دارد يا نه، هر جور دلات خواست برداشت کن. تو بايد اين مشکل خودت را حل کني» در حقيقت با تکنيک غرقسازي در همه چيزهايي که او را نگران ميکند، وادارش ميکنيم راجع به شکهاي خود خنثي شود و يا به درمانگر و متخصص مراجعه کند و از او کمک بگيرد. اگر تلاش کنيد مدام بنا به دلخواه او عمل کنيد، فقط در کوتاهمدت جواب ميگيريد و پس از مدت زماني نه تنها خودتان را نابود ميکنيد بلکه زمينههاي شک جديد را در او ايجاد ميکنيد زيرا فرد شکاک مدام مورد هجوم افکار منفي است و از هر رفتاري استفاده ميکند. سعي کنيد با رفتارتان کاري کنيد که به شدت احساس نياز به يک درمانگر را پيدا کند و اين وسواس فکري را درمان کند. اغلب در ميان زوجين بحث شک همواره حول و حوش خيانت دور ميزند. يک بيمار مبتلا به سوءظن ممکن است به همسرش بگويد: «چرا رفتي کنار برادرت؟ دست عمويت را طور خاصي فشردي و...» شايد حتي از اينکه شما در محيط کارتان، مثلا بانک در کنار چند همکار آقا مينشينيد و يا مشتريها از شما تشکر ميکنند آشفته شود.
البته گاهي حق با اوست
البته خوب است اين توضيح را اضافه کنم، برخي از حساسيتها و زمينههاي شکبرانگيز نبايد توسط همسران ايجاد شود. به عنوان نمونه اگر همکار آقاي شما هر شب با شما تماس ميگيرد يا اساماس ميدهد و همسرتان در اين خصوص مشکوک ميشود، بايد به او حق بدهيد. هيچ دليلي ندارد مسايل کاري شما بر زندگي زناشوييتان و ساعات غيرکار، که مختص خانوادهتان است سايه بيندازد. حواستان به محدوده روابط کاري و خطقرمزها باشد تا مبادا از روي ندانمکاري هم براي همسرتان و هم همکارتان سوءتفاهم ايجاد کنيد. در اين زمينه ميتوانيد مشاوره بگيريد و در صورت نياز از درمانگر براي درمان و وسواس فکري او کمک بخواهيد.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سلامت ایرانیان
وقتي با يک آدم شکاک که در واقع مبتلا به وسواس فکري است در ارتباط هستيد بايد بدانيد چون شک و سوءظن يک زمينه وسواس فکري دارد، گاهي تا جايي پيش ميرود که فرد شکاک حس ميکند همه آدمها در کمين آن هستند که به او خيانت کنند و به او آسيب برسانند. مبتلايان به وسواس فکري از نزديکان خود ميخواهند که براي اعتمادسازي آنها بايد شفاف و روشن عمل کنند. البته در کوتاه مدت امکان دارد با شفافسازي همه ابعاد يک مساله بتوانيد فرد شکاک را متقاعد کرده و آرامش را به زندگي و رابطهتان برگردانيد اما باز هم آن فرد شکاک با وجود اينکه همه اجزاي کارهايتان را زير نظر دارد و ميداند باز هم ميپرسد پس چهطور چنين و چنان بود؟! ...
اين پرسشهاي او در طولانيمدت براي شما فرسايشي است و از نظر روحي رواني شما را ميآزارد چون او با اينکه بسيار شفاف عمل ميکنيد باز هم ايراد ميگيرد و بهانهاي دارد. شما مدام براي انجام هر کاري و قبل از گفتن هر کلامي انرژي صرف ميکنيد تا مبادا ايجاد سوءظن کنيد اما ميبينيد که باز هم مورد سوال او و سوءظناش واقع ميشويد و اين مساله باعث ميشود در طولانيمدت به عنوان يکي از نزديکان اين فرد شکاک که در ارتباط مداوم با او هستيد به شدت آسيبهاي روحي رواني ببينيد. با اينکه از اين همه تلاش براي اثبات خودتان و روشن کردن ذهن او خسته ميشويد ولي حاصل اين همه خستگي چيزي جز اتهامات رنگ و وارنگ و فرسايش اعصاب نيست. در نتيجه اگر شما ميخواهيد براي طولانيمدت در کنار چنين فرد شکاکي زندگي کنيد نبايد نگرانيهاي او را آنطور که تمايل دارد پاسخ دهيد چون شايد که در کوتاهمدت بتوانيد شک او را رفع کنيد اما همين رفتار مطابق ميل او نيز ايجاد کننده و زمينهساز شکهاي ديگر برايش خواهد شد. راهحل اين است که به او بگوييد: «من هيچ تلاش خاصي نميکنم که به تو ثابت کنم موردي وجود دارد يا نه، هر جور دلات خواست برداشت کن. تو بايد اين مشکل خودت را حل کني» در حقيقت با تکنيک غرقسازي در همه چيزهايي که او را نگران ميکند، وادارش ميکنيم راجع به شکهاي خود خنثي شود و يا به درمانگر و متخصص مراجعه کند و از او کمک بگيرد. اگر تلاش کنيد مدام بنا به دلخواه او عمل کنيد، فقط در کوتاهمدت جواب ميگيريد و پس از مدت زماني نه تنها خودتان را نابود ميکنيد بلکه زمينههاي شک جديد را در او ايجاد ميکنيد زيرا فرد شکاک مدام مورد هجوم افکار منفي است و از هر رفتاري استفاده ميکند. سعي کنيد با رفتارتان کاري کنيد که به شدت احساس نياز به يک درمانگر را پيدا کند و اين وسواس فکري را درمان کند. اغلب در ميان زوجين بحث شک همواره حول و حوش خيانت دور ميزند. يک بيمار مبتلا به سوءظن ممکن است به همسرش بگويد: «چرا رفتي کنار برادرت؟ دست عمويت را طور خاصي فشردي و...» شايد حتي از اينکه شما در محيط کارتان، مثلا بانک در کنار چند همکار آقا مينشينيد و يا مشتريها از شما تشکر ميکنند آشفته شود.
البته گاهي حق با اوست
البته خوب است اين توضيح را اضافه کنم، برخي از حساسيتها و زمينههاي شکبرانگيز نبايد توسط همسران ايجاد شود. به عنوان نمونه اگر همکار آقاي شما هر شب با شما تماس ميگيرد يا اساماس ميدهد و همسرتان در اين خصوص مشکوک ميشود، بايد به او حق بدهيد. هيچ دليلي ندارد مسايل کاري شما بر زندگي زناشوييتان و ساعات غيرکار، که مختص خانوادهتان است سايه بيندازد. حواستان به محدوده روابط کاري و خطقرمزها باشد تا مبادا از روي ندانمکاري هم براي همسرتان و هم همکارتان سوءتفاهم ايجاد کنيد. در اين زمينه ميتوانيد مشاوره بگيريد و در صورت نياز از درمانگر براي درمان و وسواس فکري او کمک بخواهيد.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سلامت ایرانیان