اختلال عاطفى فصلى عبارت از اين است كه بعضى از بيماران در زمان معينى از سال به طور مكرر به افسردگى مبتلا مىگردند. در برخى موارد، اين امر بازتاب توقعات اضافى كار و زندگى، روى شخص است. در پارهاى موارد چنين عللى در كار نيست و گروهى از پژوهشگران، آن را به تغييرات فصلى، مثل طول تاريكى و كوتاهى روزها نسبت مىدهند. هر چند اختلالات عاطفى فصلى با زمان وقوع خود مشخص هستند، گفته مىشود بعضى از نشانههاى آن بيشتر از ساير اختلالات عاطفى است كه عبارتند از پرخوابى و افزايش اشتها مخصوصا براى مواد قندى.
الگوى شايع شروع افسردگى در پاييز و زمستان و بهبود آن در بهار و تابستان است. اين الگو سبب شده كه بيمارى به كوتاهى روزها نسبت داده شده و براى معالجه آن، «نوردرمانى» توصيه شود. گزارش داده شده است كه سه تا چهار روز پس از آغاز نوردرمانى، آثار بهبود ظاهر مىگردد، اما بعد از قطع آن، علايم بيمارى به سرعت برمىگردد. معلوم شده است كه رويارويى با نور درخشان در ضمن روز به اندازهاى مواجهه با نور درخشان شبانگاهى مؤثر مىباشد. اين موضوع در سببشناسى بيمارى، ابهام ايجاد كرده است.
شمارى از مردم در خلال ماههاى زمستان از نشانههاى افسردگى در رنج و عذابند. اين علامتها در طول ايام بهار و تابستان فروكش مىكنند. ممكن است چنين حالتى، اختلال عاطفى فصلى (اساىدى) باشد. «اساىدى»، نابسامانى خُلق و خوى است كه با بروز پريشانخاطرى همراه بوده و به دگرگونىهاى نورى هر فصل مربوط مىباشد.
اختلال ياد شده نخستين بار پيش از سال 1224ش ـ 1845م مورد توجه قرار گرفت و تا اوايل دهه 1980 رسما نامى از آن برده نمىشد. از آن جايى كه نور خورشيد بر فعاليتهايى همچون چرخه توليدمثل و زمستانخوابى تأثير مىنهد، بنابراين شايد «اساىدى» اثر تغييرات نورى فصلى بر انسانها باشد. همچنان كه فصلها عوض مىشوند، «ساعت داخلىزيستى» يا «چرخه شبانهروزى» ما نيز تغيير مىيابند و اين دگرگونى تا حدى به واسطه تغييرات حاصل از الگوهاى آفتاب است.
اين وضع سبب مىشود كه ساعتزيستى ما با برنامههاى روزانهمان ناهماهنگ گردد. طاقتفرساترين ماهها براى مبتلايان به اختلال عاطفى فصلى دو ماه زمستان، اوايل ديماه تا اوايل اسفند است و در اين فاصله زمانى جوانان و زنان بيشتر در معرض خطر هستند.
آگاهىهايى در باره نشانههاى اختلال عاطفى فصلى
علايم افسردگى كه اغلب رخ مىنمايند (مانند خور و خواب زياد و افزايش وزن) در طى ماههاى پاييزى يا زمستانى.
رهايى كامل از چنين افسردگى در بهار و تابستان.
نشانههايى كه در دو سال گذشته روى داده، با هيچ نوع بروز فسردهدلى غير فصلى توأم نباشند.
افسردگى فصلى، فزونتر از ساير افسردگىهاست.
نياز به مواد قندى و نشاستهاى.
علت احتمالى اين گونه اختلال
«ملاتونين»، هورمون مربوط به خواب است كه از غده صنوبرى (پينهآل) واقع در مغز ترشح كرده و به اختلال عاطفى فصلى مربوط مىشود. هورمون مزبور كه احتمالاً باعث پيدايش نشانههاى بيمارى مىگردد، بيشتر در تاريكى توليد مىشود. از همينرو، وقتى روزها كوتاهتر و تيرهتر مىگردند، به همان نسبت بر ميزان ترشح هورمون مزبور افزوده مىشود.
درمان
ثابت شده است كه نوردرمانى يا مداوا با نور درخشان، ترشح «ملاتونين» را فرو مىنشاند. گرچه هيچ يافته پژوهشى به دست نيامده است كه خاصيت ضد افسردگى روش مورد بحث را قطعا به اثبات رساند، ولى هستند افرادى كه به اين راهكار درمانى واكنش نشان مىدهند. وسيلهاى كه امروزه براى معالجه ناراحتى پيشگفته، كاربرد گستردهاى دارد، چند چراغ مهتابى سفيدى است كه روى بازتابگر فلزى نصب شده و داراى صفحه محافظ پلاستيكى مىباشد.
در مورد علايم خفيف مىتوان گفت كه وقتگذرانى روزانه در خارج از خانه و يا اتخاذ
تدابيرى جهت بهرهمندى هر چه بيشتر از آفتاب در خانه و محل كار، شايد مفيد باشد. به موجب پژوهش صورت گرفته، يك ساعت پيادهروى در زير آفتاب زمستانى همان قدر براى آدم خاصيت دارد كه دو و نيم ساعت در زير نور روشن مصنوعى بودن.
چنانچه نوردرمانى اثر نكند، امكان دارد يك داروى ضد افسردگى در كاهش يا زدودن نشانههاى اختلال عاطفى فصلى كارگر باشد. احتمال دارد در اين ميان، عوارض جانبى ناخواسته نيز پديد آيند. در باره علامتهايى كه به شما عارض شده است، با پزشك و يا متخصص بهداشت روانى، رايزنى كنيد.
آنچه كه موجب افسردگى مىگردد
سبب واقعى افسردهحالى به درستى معلوم نيست، ولى بر پايه شواهد و مدارك به دست آمده، چندين عامل را مىتوان برشمرد كه عبارتند از:
الف) وراثت؛
ب) ساختار زيستشيميايى بدن؛
ج) ساختار روانشناختى؛
چ)رخدادهاى زندگى پرتنش؛
ح)نوسان ميزان هورمونها؛
خ) علل ديگر همچون امراض و مداواهاى ويژه.
اكنون به تشريح جداگانه هر يك مىپردازيم:
وراثت
كسانى كه يكى از خويشاوندان نزديكشان به افسردگى اصلى يا اختلال خلقى دوگانه (دوقطبى) دچار باشند، دو برابر سايرين در معرض ابتلا به افسردگى قرار دارند.
ساختار زيستشيميايى
هر فردى ساختار شيميايى يگانهاى دارد. ابتلا يا عدم ابتلا به افسردگى، به مقدار مواد
شيميايى مغز وى و اينكه اين مواد شيميايى چه سان با دستگاه عصبى مركزى در تعامل است، بستگى دارد. ساختار زيستشيميايى هر كس، يك عمل تعادلساز پيچيده است. اگر يكى از مواد مزبور به درستى كار نكند، كل تعادل و توازن به هم خواهد خورد.
مغز، فرمانده بدن است. همان گونه كه پيامهاى صادره از مغز (به شكل جريان الكتريكى) حركات ما را مهار مىكند، پيامهاى ديگر عواطف و احساساتمان را زير نظر دارند. ياختههاى عصبى توسط فاصلههايى كه پيوندگاه (سيناپس) نام دارند، از هم جدا مىگردند. مواد شيميايى موسوم به «ناقلان عصبى»، پيامها يا علامتهاى صادره از مغز را از ميان اين پيوندگاهها گذرانده و به ياختههاى عصبى گوناگون مىرساند.
ناقلهاى عصبى «سروتونين»، «دوپامين» و «نورپينفراين»، پيامرسانهاى شيميايى هستند كه گفته مىشود مسئول مهار عواطف و روحيهاند. به ويژه سروتونين كه در بروز افسردگى مؤثر مىباشد. اعتقاد بر اين است كه وجود هر نوع كاستى در سروتونين يا اختلال در شيوه عمل آن، اثرات منفى ژرفى در روحيه و عواطف شخصى بر جاى مىنهد.
ساختار روانشناختى
معروف است كه ويژگىهاى اصلى شخصيت يك فرد غالبا در سالهاى اوليه خردسالى او آشكار مىگردد. يكى از اين عوامل مشخصكننده محيط زندگى فرد است. هر آنچه كه در دوران كودكى در زندگى ما روى مىدهد، به هنگام بزرگسالى تأثيرات ژرفى در نگرش و رفتارمان دارد؛ مثلاً مورد بىمهرى و عدم توجه قرار گرفتن، بازداشتن از چيزى و در دوره طفوليت مورد استفاده جنسى واقع شدن مىتواند بعدها در نوع ديدگاه فرد به جهان اثر نهد.
رخدادهاى زندگى پرتنش
واكنش شخص نسبت به عوامل خارجى هم مىتواند بر ميزان مواد شيميايى مغز و چگونگى عمل آنها تأثير گذارد. رويدادى قادر است فرد را به افسردگى بكشاند. (مخصوصا كسى پيشتر بر اثر ساير عوامل در خطر افسردگى بوده). اين پيشامدها عبارتند از:
1ـ بيمارى ديرپا؛
2ـ مرض يا جانسپارى شخص محبوب؛
3ـ طلاق؛
4ـ پايان بخشيدن به پيوندى نزديك و صميمى؛
5ـ اسبابكشى به منزل جديد؛
6ـ مشكلات مالى يا ادارى.
نوسان ميزان هورمونها
امكان دارد نوسان ميزان هورمونها در زنان به افسردگى بينجامد. اين حالات عبارتند از: نشانگان پيش از قاعدگى ـ حدودا 3 تا 8 درصد زنان، يك هفته يا چند روز پيش از قاعدگى، تحت تأثير اين نشانگان (سندرم) قرار مىگيرند. از نشانههاى اين حالت، روحيه افسرده، نوسان روحى، اوقاتتلخى، تشويش و نگرانى است.
افسردگى پس از باردارى (زايمان)
اين گونه افسردهحالى با نوسان هورمونها بعد از حاملگى ارتباط مستقيم دارد، ولى عوامل اجتماعى هم احتمالاً در آن نقش دارد. به عنوان مثال، زنى شاغل كه ناچار است به طور ناگهانى دور از محل كار خويش در خانه بماند و روز را به تنهايى و با كودكش به سر برد، ممكن است احساس افسردگى و عزلتگزينى بدو روى آورد.
افسردگى در دوران يائسگى
بعيد نيست كه زنان در اين دوره به سبب آنكه توان توليدمثل خويش را از دست دادهاند، اسير اندوه گردند، از سوى ديگر امكان دارد مادران به خاطر ترك كردن فرزندان بزرگسال در چمبره افسردگى گرفتار آيند.
ساير عوامل
عوامل ديگرى كه ممكن است به افسردگى منتهى شوند عبارتند از:
1ـ مصرف مواد مخدر و الكل؛
2ـ استفاده از برخى داروها همچون استروئيد و يا داروهاى مربوط به پرفشارى خون؛
3ـ امراض خاص مثل پركارى غده تيروئيد و يا مشكلات عروقى؛
4ـ تحليل نيرو، از دست دادن توان ذهنى و جسمى كه معمولاً ناشى از كار طولانىمدت و يا تعهداتى است كه فرد حس كند.
http://www.fa.parsiteb.com/news.php?nid=11836&keys
الگوى شايع شروع افسردگى در پاييز و زمستان و بهبود آن در بهار و تابستان است. اين الگو سبب شده كه بيمارى به كوتاهى روزها نسبت داده شده و براى معالجه آن، «نوردرمانى» توصيه شود. گزارش داده شده است كه سه تا چهار روز پس از آغاز نوردرمانى، آثار بهبود ظاهر مىگردد، اما بعد از قطع آن، علايم بيمارى به سرعت برمىگردد. معلوم شده است كه رويارويى با نور درخشان در ضمن روز به اندازهاى مواجهه با نور درخشان شبانگاهى مؤثر مىباشد. اين موضوع در سببشناسى بيمارى، ابهام ايجاد كرده است.
شمارى از مردم در خلال ماههاى زمستان از نشانههاى افسردگى در رنج و عذابند. اين علامتها در طول ايام بهار و تابستان فروكش مىكنند. ممكن است چنين حالتى، اختلال عاطفى فصلى (اساىدى) باشد. «اساىدى»، نابسامانى خُلق و خوى است كه با بروز پريشانخاطرى همراه بوده و به دگرگونىهاى نورى هر فصل مربوط مىباشد.
اختلال ياد شده نخستين بار پيش از سال 1224ش ـ 1845م مورد توجه قرار گرفت و تا اوايل دهه 1980 رسما نامى از آن برده نمىشد. از آن جايى كه نور خورشيد بر فعاليتهايى همچون چرخه توليدمثل و زمستانخوابى تأثير مىنهد، بنابراين شايد «اساىدى» اثر تغييرات نورى فصلى بر انسانها باشد. همچنان كه فصلها عوض مىشوند، «ساعت داخلىزيستى» يا «چرخه شبانهروزى» ما نيز تغيير مىيابند و اين دگرگونى تا حدى به واسطه تغييرات حاصل از الگوهاى آفتاب است.
اين وضع سبب مىشود كه ساعتزيستى ما با برنامههاى روزانهمان ناهماهنگ گردد. طاقتفرساترين ماهها براى مبتلايان به اختلال عاطفى فصلى دو ماه زمستان، اوايل ديماه تا اوايل اسفند است و در اين فاصله زمانى جوانان و زنان بيشتر در معرض خطر هستند.
آگاهىهايى در باره نشانههاى اختلال عاطفى فصلى
علايم افسردگى كه اغلب رخ مىنمايند (مانند خور و خواب زياد و افزايش وزن) در طى ماههاى پاييزى يا زمستانى.
رهايى كامل از چنين افسردگى در بهار و تابستان.
نشانههايى كه در دو سال گذشته روى داده، با هيچ نوع بروز فسردهدلى غير فصلى توأم نباشند.
افسردگى فصلى، فزونتر از ساير افسردگىهاست.
نياز به مواد قندى و نشاستهاى.
علت احتمالى اين گونه اختلال
«ملاتونين»، هورمون مربوط به خواب است كه از غده صنوبرى (پينهآل) واقع در مغز ترشح كرده و به اختلال عاطفى فصلى مربوط مىشود. هورمون مزبور كه احتمالاً باعث پيدايش نشانههاى بيمارى مىگردد، بيشتر در تاريكى توليد مىشود. از همينرو، وقتى روزها كوتاهتر و تيرهتر مىگردند، به همان نسبت بر ميزان ترشح هورمون مزبور افزوده مىشود.
درمان
ثابت شده است كه نوردرمانى يا مداوا با نور درخشان، ترشح «ملاتونين» را فرو مىنشاند. گرچه هيچ يافته پژوهشى به دست نيامده است كه خاصيت ضد افسردگى روش مورد بحث را قطعا به اثبات رساند، ولى هستند افرادى كه به اين راهكار درمانى واكنش نشان مىدهند. وسيلهاى كه امروزه براى معالجه ناراحتى پيشگفته، كاربرد گستردهاى دارد، چند چراغ مهتابى سفيدى است كه روى بازتابگر فلزى نصب شده و داراى صفحه محافظ پلاستيكى مىباشد.
در مورد علايم خفيف مىتوان گفت كه وقتگذرانى روزانه در خارج از خانه و يا اتخاذ
تدابيرى جهت بهرهمندى هر چه بيشتر از آفتاب در خانه و محل كار، شايد مفيد باشد. به موجب پژوهش صورت گرفته، يك ساعت پيادهروى در زير آفتاب زمستانى همان قدر براى آدم خاصيت دارد كه دو و نيم ساعت در زير نور روشن مصنوعى بودن.
چنانچه نوردرمانى اثر نكند، امكان دارد يك داروى ضد افسردگى در كاهش يا زدودن نشانههاى اختلال عاطفى فصلى كارگر باشد. احتمال دارد در اين ميان، عوارض جانبى ناخواسته نيز پديد آيند. در باره علامتهايى كه به شما عارض شده است، با پزشك و يا متخصص بهداشت روانى، رايزنى كنيد.
آنچه كه موجب افسردگى مىگردد
سبب واقعى افسردهحالى به درستى معلوم نيست، ولى بر پايه شواهد و مدارك به دست آمده، چندين عامل را مىتوان برشمرد كه عبارتند از:
الف) وراثت؛
ب) ساختار زيستشيميايى بدن؛
ج) ساختار روانشناختى؛
چ)رخدادهاى زندگى پرتنش؛
ح)نوسان ميزان هورمونها؛
خ) علل ديگر همچون امراض و مداواهاى ويژه.
اكنون به تشريح جداگانه هر يك مىپردازيم:
وراثت
كسانى كه يكى از خويشاوندان نزديكشان به افسردگى اصلى يا اختلال خلقى دوگانه (دوقطبى) دچار باشند، دو برابر سايرين در معرض ابتلا به افسردگى قرار دارند.
ساختار زيستشيميايى
هر فردى ساختار شيميايى يگانهاى دارد. ابتلا يا عدم ابتلا به افسردگى، به مقدار مواد
شيميايى مغز وى و اينكه اين مواد شيميايى چه سان با دستگاه عصبى مركزى در تعامل است، بستگى دارد. ساختار زيستشيميايى هر كس، يك عمل تعادلساز پيچيده است. اگر يكى از مواد مزبور به درستى كار نكند، كل تعادل و توازن به هم خواهد خورد.
مغز، فرمانده بدن است. همان گونه كه پيامهاى صادره از مغز (به شكل جريان الكتريكى) حركات ما را مهار مىكند، پيامهاى ديگر عواطف و احساساتمان را زير نظر دارند. ياختههاى عصبى توسط فاصلههايى كه پيوندگاه (سيناپس) نام دارند، از هم جدا مىگردند. مواد شيميايى موسوم به «ناقلان عصبى»، پيامها يا علامتهاى صادره از مغز را از ميان اين پيوندگاهها گذرانده و به ياختههاى عصبى گوناگون مىرساند.
ناقلهاى عصبى «سروتونين»، «دوپامين» و «نورپينفراين»، پيامرسانهاى شيميايى هستند كه گفته مىشود مسئول مهار عواطف و روحيهاند. به ويژه سروتونين كه در بروز افسردگى مؤثر مىباشد. اعتقاد بر اين است كه وجود هر نوع كاستى در سروتونين يا اختلال در شيوه عمل آن، اثرات منفى ژرفى در روحيه و عواطف شخصى بر جاى مىنهد.
ساختار روانشناختى
معروف است كه ويژگىهاى اصلى شخصيت يك فرد غالبا در سالهاى اوليه خردسالى او آشكار مىگردد. يكى از اين عوامل مشخصكننده محيط زندگى فرد است. هر آنچه كه در دوران كودكى در زندگى ما روى مىدهد، به هنگام بزرگسالى تأثيرات ژرفى در نگرش و رفتارمان دارد؛ مثلاً مورد بىمهرى و عدم توجه قرار گرفتن، بازداشتن از چيزى و در دوره طفوليت مورد استفاده جنسى واقع شدن مىتواند بعدها در نوع ديدگاه فرد به جهان اثر نهد.
رخدادهاى زندگى پرتنش
واكنش شخص نسبت به عوامل خارجى هم مىتواند بر ميزان مواد شيميايى مغز و چگونگى عمل آنها تأثير گذارد. رويدادى قادر است فرد را به افسردگى بكشاند. (مخصوصا كسى پيشتر بر اثر ساير عوامل در خطر افسردگى بوده). اين پيشامدها عبارتند از:
1ـ بيمارى ديرپا؛
2ـ مرض يا جانسپارى شخص محبوب؛
3ـ طلاق؛
4ـ پايان بخشيدن به پيوندى نزديك و صميمى؛
5ـ اسبابكشى به منزل جديد؛
6ـ مشكلات مالى يا ادارى.
نوسان ميزان هورمونها
امكان دارد نوسان ميزان هورمونها در زنان به افسردگى بينجامد. اين حالات عبارتند از: نشانگان پيش از قاعدگى ـ حدودا 3 تا 8 درصد زنان، يك هفته يا چند روز پيش از قاعدگى، تحت تأثير اين نشانگان (سندرم) قرار مىگيرند. از نشانههاى اين حالت، روحيه افسرده، نوسان روحى، اوقاتتلخى، تشويش و نگرانى است.
افسردگى پس از باردارى (زايمان)
اين گونه افسردهحالى با نوسان هورمونها بعد از حاملگى ارتباط مستقيم دارد، ولى عوامل اجتماعى هم احتمالاً در آن نقش دارد. به عنوان مثال، زنى شاغل كه ناچار است به طور ناگهانى دور از محل كار خويش در خانه بماند و روز را به تنهايى و با كودكش به سر برد، ممكن است احساس افسردگى و عزلتگزينى بدو روى آورد.
افسردگى در دوران يائسگى
بعيد نيست كه زنان در اين دوره به سبب آنكه توان توليدمثل خويش را از دست دادهاند، اسير اندوه گردند، از سوى ديگر امكان دارد مادران به خاطر ترك كردن فرزندان بزرگسال در چمبره افسردگى گرفتار آيند.
ساير عوامل
عوامل ديگرى كه ممكن است به افسردگى منتهى شوند عبارتند از:
1ـ مصرف مواد مخدر و الكل؛
2ـ استفاده از برخى داروها همچون استروئيد و يا داروهاى مربوط به پرفشارى خون؛
3ـ امراض خاص مثل پركارى غده تيروئيد و يا مشكلات عروقى؛
4ـ تحليل نيرو، از دست دادن توان ذهنى و جسمى كه معمولاً ناشى از كار طولانىمدت و يا تعهداتى است كه فرد حس كند.
http://www.fa.parsiteb.com/news.php?nid=11836&keys