زنان شاغل، نبرد همزماندر2 جبهه
«وقتي خسته و كوفته به خانه ميرسم، ساعت از 9 شب گذشته، بچهها درس و مشقشان تمام شده و گرسنه منتظر آمدن من هستند. به خانه كه ميرسم، كيف دستيام را گوشه مبل مياندازم و هنوز لباس راحتي به تن نكردهام كه روانه آشپزخانه ميشوم. خيلي وقتها هم دو دستم پر است، از ميوه و سبزي گرفته تا شير و شامپو و نان فانتزي، همه را يكجا گوشه آشپزخانه ميگذارم و دست و رو نشسته، پيشبند سفيدم را به كمر ميبندم و... .
اين تنها بخشي از مسووليت روزانه يك متخصص زنان و زايمان است كه صبحها در دانشگاه تدريس دارد و بعدازظهرها در مطب بيمارانش را ويزيت ميكند و آخرسر هم به شغل سومش !! كه همان خانهداري است، ميرسد. حتي براي اين خانم پزشك كه نيمي از روز خانه و زندگياش را به پرستار 27 سالهاي ميسپارد، زندگي سرشار از مشكلاتي است كه آن را «تعارض نقشها» ميخواند.
«همسرم هميشه مشوق من براي تحصيل و كار بوده، اما او هيچ گاه نميتواند مشكلات مرا داشته باشد. همسرم كه به خانه ميرسد، جلوي تلويزيون مينشيند يا روزنامه ميخواند. در فرهنگ ما يك زن به طور ذاتي موظف به پذيرش مسووليت خانهداري و بچهداري است چه يك كشاورز باشد، كارمند، دكتر و...».
خروج زنان از خانه و تصدي مسووليتهاي مختلف را چه تابع تخصص و تقاضاي آگاهانه آنان بدانيم يا ناشي از نياز اقتصادي و مكمل معاش روزانه خانواده، با واقعيت واحدي روبهرو خواهيم شد و آن اين كه زنان امروز خواستار پذيرش مسووليتهاي بيشتري علاوه بر همسري و مادري هستند. متاسفانه در كشور ما از 10 سال گذشته تاكنون نرخ مشاركت اقتصادي زنان از 2 درصد فراتر نرفته و طبق آمارهاي رسمي همچنان از 11 تا 5/12 درصد متغير است. اين در حالي است كه هر سال بودجه كلاني از خزانه دولت صرف آموزش زنان در مدارس و دانشگاهها در رشتههايي ميشود كه با نقشهاي سنتي آنان فاصله زيادي دارد.
هرچند اشتغال و كار بيرون از خانه، تقاضاي بسياري از زنان جوان كشور است كه در سن فعاليت اقتصادي هستند، اما در كنار نابرابريهاي موجود در محل كار كه فرصت ارتقاي شغلي آنان را در حد نازلتري قرار ميدهد، كمي فرصتهاي شغلي و از همه مهمتر تعارض نقشها و فشار ناشي از كار خانه از عوامل بازدارنده براي ورود زنان به فعاليتهاي اقتصادي است. اين فشارها زماني تمام توان زنان را براي ادامه اشتغال از آنان ميگيرد كه حس كنند خانه و خانواده از اشتغال آنان آسيب ميبيند.
همسرم بهانهجويي ميكند
«15 سال است سابقه كار در يك سازمان دولتي دارم، بخشي از هزينه 3 فرزندم را هم تامين ميكنم. يعني در مخارج خانواده با همسرم شريك هستم، اما شوهرم هنوز به كار من در بيرون خانه عادت نكرده است. شوهرم از ابتدا با كار كردنم مخالف بود، اما من كارم را خيلي دوست دارم و حاضر نيستم به هيچ قيمتي آن را از دست بدهم، اما او در اين 15 سال هيچ وقت همراه من نبوده و نيست. هدف او هم از فشار بر من، خانهداري و مراقبت از بچههاست. در روزهاي سرد زمستان گاهي با يك بچه به بغل و يكي همراه صبحهاي زود منتظر سرويس ميماندم و او كه شغل آزاد دارد تا ساعت 30/8 در خواب ناز بود. تمام اين زحمتها را به جان ميخريدم و بچهها را به مهد كودك اداره ميبردم، اما او شب كه به خانه ميآمد باز هم بهانهجويي ميكرد كه چرا روي ميز ناهارخوري خاك نشسته يا چرا فلان غذا را پختم و چرا در يخچال ميوه نداريم و... .
اين مادر 42 ساله، ميترا. س نام دارد كه ميگويد: گاهي فقط 4 ساعت در شبانهروز ميخوابم. آنقدر خسته ميشوم كه نميتوانم روي پا بايستم و شوهرم در برابر اين خستگيها هميشه يك جمله را ميگويد: «خستهاي، بيا خانه بنشين و به بچهها رسيدگي كن، ما به پول تو نياز نداريم».
جليل اسعدي، پژوهشگر مسائل اجتماعي، در اين باره توضيح ميدهد: «در گذشته به دليل اين كه بيشتر مشاغل مانند كشاورزي، آهنگري، باربري و... يدي بودند و نياز به قواي جسماني داشتند، خود به خود و براساس يك توافق ضمني تقسيم وظايف ميشدند. به اين ترتيب كه زنان چون قواي جسماني كمتري داشتند داخل خانه محدود ميشدند و نگهداري از كودكان و انجام امور منزل به آنان واگذار ميشد، مردان هم مسووليتهاي عمده و تامين اقتصاد زندگي را به عهده ميگرفتند. در نتيجه بدون هيچ اعتراضي قرنها به اين منوال گذشت تا اين كه توسعه علم و فناوري در ساختار اجتماعي و مشاغل، تغييراتي ايجاد كرد. ماشين جايگزين انسان شد و انسانها با آموزش مدير ماشينها شدند، بنابراين داشتن قواي جسماني در بسياري از مشاغل فني، تخصصي، اداري و دفتري بيمعنا بود.
اين كارشناس چنين پديدهاي را در كنار ساير واقعيتهاي تاريخي هر جامعه، عامل خروج زنان از مسووليتهاي صرف خانهداري و افزايش آمار اشتغال آنان دانسته و توضيح ميدهد: «در حال حاضر قراردادهاي جديدي در جوامع ايجاد شده كه نشان ميدهد خانوادهها بايد با در نظر گرفتن شرايط جديد، تقسيمبنديهاي وظايف را از نو ميان خودشان انجام دهند و در مورد تعريف نقشها به تفاهم و تعامل صحيح برسند.»
ثريا حبيبينسب كه كارمند بانك است و همسرش نيز حسابدار يك شركت است، درباره تقسيم وظايف ميگويد: «همسرم يك فرشته است، بدون كمك او ادامه راه برايم ناممكن بود، من زمان ازدواج 23 ساله بودم كه بعد از آن درس خواندم و ليسانس اقتصاد گرفتم و در بانك استخدام شدم. حالا با گذشت 8 سال زندگي مشترك يك دختر 6 ساله دارم. شوهرم در تمام اين مدت همراه من بود؛ از بچهداري گرفته تا نظافت منزل كمك ميكرد و حتي بهتر از من در امور خانه نظارت داشت، او فوقليسانس و حسابدار يك شركت بازرگاني است.
به خاطر خانوادهام، به خاطر خودم
صحبت با زنان شاغل درباره انگيزه كار بيرون ازخانه شنيدني است، تقريبا جز عدهاي اندك كه به قول خودشان، فشار كار خانه و كار بيرون آنان را از پا انداخته، بقيه با تمام سختيها حاضر به رها كردن شغلشان نيستند.
اكرم.م، دبير رياضي مدرسه راهنمايي دخترانه است كه تابستانها هم در موسسات آموزشي آزاد تدريس ميكند، 8 سال سابقه كار دارد و داراي 2 فرزند 4 و 9 ساله است. او ميگويد: «به نظر من هر چه بچهها بزرگتر ميشوند، انتظاراتشان از مادر بيشتر ميشود، آنها مادر را در خانه ميخواهند، در حالي كه چنين توقعي از پدرشان ندارند، اما به نظر من ذائقه و سليقه بچهها بايد تربيت شود، آنها بايد بپذيرند كه مادرشان به استقلال فكري و مالي نيازمند است و اين موضوع براي كل خانواده مفيد است.»
اين خانم معلم اضافه ميكند: «همسر من هم معلم است و ماهي 525 هزار تومان حقوق ميگيرد، شما بگوييد آيا با اين حقوق ميتوان يك خانواده 4 نفره را اداره كرد؟»
سميرا.ب هم در يك شركت تبليغاتي كار ميكند، او فوقليسانس ارتباطات دارد كه بتازگي ازدواج كرده و ميگويد: «كارمند روابط عمومي هستم، ابتدا همسرم مايل بود كه بعد از ازدواج، بازخريد شوم، اما من حاضر نشدم بعد از اين همه درس خواندن و مدرك گرفتن نميتوانم در خانه بنشينم و استفادهاي نداشته باشم.»
او كار زنان بيرون از خانه را تنها به دليل اقتصادي نميداند و ميگويد: «درست است كه يكي از مهمترين انگيزههاي زنان براي كار بيرون از خانه حقوق ثابت و دستمزد ماهانه است، اما همه چيز در اين حقوق خلاصه نميشود. به نظر من زناني كه در خانه ميمانند، بيشتر پول خرج ميكنند و بيشتر افسردگي ميگيرند و خلاصه نارضايتي از زندگي در آنها بالاتر است. من كه 5 سال است در اين سازمان كار ميكنم، تعامل بيشتري با افراد دارم. با آدمهاي مختلفي حرف ميزنم، تجربهام روز به روز بيشتر ميشود و از دوستان خانهدارم، اعتماد به نفس بالاتري دارم. البته هر چيزي هم هزينهاي دارد، هزينه همه اينها خستگي و فرسودگي است كه به نظر من با همكاري شوهرم ميتواند كاهش پيدا كند.»
براساس تحقيقات زيادي كه در كشورمان صورت گرفته، مسووليت نگهداري و تربيت فرزندان و اداره امور منزل از جمله عواملي است كه امكان دستيابي زنان را به مشاغل تخصصي محدود ميكند، از نگاه سنتي زنان كانون خانوادهاند و مسووليت اصلي آنان تربيت فرزند و رسيدگي به امور منزل است، البته چنين نگرشي تنها به ايران محدود نميشود و حتي در كشورهاي پيشرفته و صنعتي نيز هنوز اين وظايف، زنانه تعريف ميشود.
از مادر فداكار تا كارمند وظيفهشناس
دشواريهاي زندگي زنان شاغل تنها به خانه و عدم همراهي همسران معطوف نيست، عوامل ديگري مانند دغدغه مادري در محيط كار و عدم انعطاف ساعات كار و رقابت نابرابر ساير كاركنان در افت و بهرهوري زنان شاغل موثر است، مبارزه با اين عوامل گاهي آنان را به «گلادياتور» تبديل ميكند، تعبيري كه اشرف كياني، پژوهشگر مسائل اجتماعي از وضعيت حضور توامان زنان در محيط كار و خانه دارد. اين كارشناس ميگويد: شرايط زندگي زنان امروز تغيير كرده است، حق داشتن شغل، حق ارتباط اجتماعي با افزايش تحصيلات زنان همبستگي مستقيم دارد، يعني زنان ما پس از اخذ ديپلم در بسياري موارد وارد دانشگاه و حتي محيط كار ميشوند، در چند سال فاصله بين دبيرستان تا ازدواج، زنان تجربياتي كسب ميكنند كه بدون پيشداوري درباره درست يا اشتباه بودن اين تجربيات آنان را با انتظارات جديدي از زندگي آشنا ميكند.
به گفته اين محقق، بسياري از دختران ما حتي اگر شغل ويژهاي نداشته باشند يا خانهدار باشند، بازهم نسبت به مادرانشان نگاه متفاوتتري به زندگي دارند.
كياني توضيح ميدهد: اما شرايط جديد از آنها گلادياتور ساخته است. از يكسو زن فينفسه داراي يكسري وظايف است مانند همسري، مادري، خانهداري، رفت و روب خانه، آشپزي و ... كه همه از او توقع دارند اين وظايف را به نحو احسن انجام دهد، از سوي ديگر او نقشهاي ديگري از كارمند و كارگر ساده گرفته تا پزشك، وكيل، مدير و ... را ميپذيرد، به همين خاطر او داراي تعارض نقشهاست كه فشار رواني و جسمي زيادي به او وارد ميكند.
وي درك متقابل شرايط جديد را از سوي همسران و ساير اعضاي خانواده، همراهي و مشاركت مرد در امور خانه و نگهداري از فرزند و از همه مهمتر تقسيم عادلانه وظايف را راهحل عبور زنان از چالش بين نقشها عنوان ميكند.
زنان شاغل؛ خسته و كمبازده!
در برابر شرايط خاص زندگي زنان شاغل و نبرد همزمان در دو جبهه محل كار و منزل، بسياري از برنامهريزان اجتماعي، بهرهوري آنان را پايينتر از مردان ارزيابي ميكنند، اين تصور در بسياري از كارفرمايان و سياستگذاران باعث شده كه ورود زنان در بسياري از حوزهها و حتي ارتقاي شغلي محدود باشد. سيمين قانعي،روانشناس خانواده در اينباره توضيح ميدهد: نميتوان به طور مطلق درباره زندگي زنان شاغل چنين نتيجهاي گرفت، اما طبيعي است كه دشواري شرايط در زندگي زنان شاغل باعث ميشود كه آنها از دوسو مورد انتقاد قرار گيرند، كارفرمايان زنان را نيروي كار نصفه نيمه به شمار ميآورند كه زندگي شغليشان تابع شرايط خانوادگيشان است و اعضاي خانواده نيز زنان شاغل را متهم ميكنند كه نيرو و انرژي لازم را براي انجام وظايف خانوادگيشان ندارند. در اين شرايط زناني كه استقلال شغلي و مالي را حق خود ميدانند و در عين حال به زندگي خانوادگي خود هم با بهترين كيفيت علاقهمندند،
مجبورند بيش از ظرفيت عادي يك انسان، تلاش كنند تا هر دو طرف را راضي نگه دارند.
حقوق زن، خرج بچهها
يكي از مشكلات خانوادههايي كه زنان در آن به شغلي غير از خانهداري ميپردازند، هزينه شدن حقوق ماهانه آنان است؛ اين زن با دستمزد خود چه ميكند و اين دستمزد در چه راهي هزينه ميشود.
اين موضوع در مواقع بسياري، محل منازعه زن و شوهرهاست. بسياري از زنان با توجه به پذيرش كارهاي خانه و تحمل دشواري كار بيرون از خانه، حقوق پايان ماه را حق طبيعي خود ميدانند كه ترجيح ميدهند درباره هزينهكرد آن خودشان تصميم بگيرند، در حالي كه مردان اين رويكرد را نميپسندند.آرش شجاعي، كارمند اداره دارايي و امور اقتصادي كه همسرش كارمند يك بانك خصوصي است، نظر متفاوتي دارد و ميگويد: وقتي من و همسرم هر دو ساعت 45/6 صبح از خانه خارج ميشويم و هر دو ساعت 17 به خانه برميگرديم و باهم بچهها را تر و خشك ميكنيم، وقتي من خريد ميكنم و همسرم غذا ميپزد، وقتي به خانه ميرسم و آرزوي يك چاي داغ و عطر خوش غذا را دارم و بايد ساعتها صبر كنم تا چاي و غذا آماده شود، چطور در آخر ماه، من نانآور هستم و خانم بايد پولشان را در بانك پسانداز كنند؟
هومن مرادزاده هم كارگر بخش خدمات يك شركت است كه نظر مشابهي دارد و ميگويد: «وقتي شما حرف از تساوي و حقوق ميزنيد، مخارج زندگي هم بايد نصف شود، من و همسرم بايد با كمك هم كار كنيم و اجاره خانه بدهيم و خرج بچهها را بدهيم، ولي خانمم فكر ميكند كه من چون مرد هستم، بايد دو جا كار كنم، اين چه زندگي مشتركي است؟»
از آن طرف برخي زنان هم معتقدند، براساس قوانين فعلي (عرفي و مدني و شرعي) زنان مالك آن چيزي هستند كه با زحمت خود به دست ميآورند و تامين مخارج و معيشت زندگي از وظايف همسران آنهاست. چنين امري باعث شده تا اغلب در فضاي خانوادهها شاهد بگومگو بين همسران باشيم.
به هر حال موضوع اشتغال زنان اين روزها به پديدهاي چندوجهي تبديل شده است، در كشورهاي پيشرفته حدود 50 درصد از نيروي كار به زنان اختصاص دارد، اين ميزان هرچند در ايران زياد نيست، اما كارشناسان اجتماعي و اقتصادي پيشبيني ميكنند، با توجه به رشد آمار زنان دانشآموخته و آموزشديده، نرخ اشتغال و تلاش اين زنان براي تصدي پستهاي بالاتر در موسسات، سازمانها و ساير محيطهاي كاري افزايش يابد، در اين ميان توجه همزمان به كار و اشتغال و فضاي خانه از هنرهاي زنان محسوب ميشود، اما تاييد و همدلي همسران و مشاركت ثابت آنان به عنوان پدر يا همسر ميتواند نظم تازهاي به خانوادهها ببخشد.
منبع : http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100889896744
«وقتي خسته و كوفته به خانه ميرسم، ساعت از 9 شب گذشته، بچهها درس و مشقشان تمام شده و گرسنه منتظر آمدن من هستند. به خانه كه ميرسم، كيف دستيام را گوشه مبل مياندازم و هنوز لباس راحتي به تن نكردهام كه روانه آشپزخانه ميشوم. خيلي وقتها هم دو دستم پر است، از ميوه و سبزي گرفته تا شير و شامپو و نان فانتزي، همه را يكجا گوشه آشپزخانه ميگذارم و دست و رو نشسته، پيشبند سفيدم را به كمر ميبندم و... .
اين تنها بخشي از مسووليت روزانه يك متخصص زنان و زايمان است كه صبحها در دانشگاه تدريس دارد و بعدازظهرها در مطب بيمارانش را ويزيت ميكند و آخرسر هم به شغل سومش !! كه همان خانهداري است، ميرسد. حتي براي اين خانم پزشك كه نيمي از روز خانه و زندگياش را به پرستار 27 سالهاي ميسپارد، زندگي سرشار از مشكلاتي است كه آن را «تعارض نقشها» ميخواند.
«همسرم هميشه مشوق من براي تحصيل و كار بوده، اما او هيچ گاه نميتواند مشكلات مرا داشته باشد. همسرم كه به خانه ميرسد، جلوي تلويزيون مينشيند يا روزنامه ميخواند. در فرهنگ ما يك زن به طور ذاتي موظف به پذيرش مسووليت خانهداري و بچهداري است چه يك كشاورز باشد، كارمند، دكتر و...».
خروج زنان از خانه و تصدي مسووليتهاي مختلف را چه تابع تخصص و تقاضاي آگاهانه آنان بدانيم يا ناشي از نياز اقتصادي و مكمل معاش روزانه خانواده، با واقعيت واحدي روبهرو خواهيم شد و آن اين كه زنان امروز خواستار پذيرش مسووليتهاي بيشتري علاوه بر همسري و مادري هستند. متاسفانه در كشور ما از 10 سال گذشته تاكنون نرخ مشاركت اقتصادي زنان از 2 درصد فراتر نرفته و طبق آمارهاي رسمي همچنان از 11 تا 5/12 درصد متغير است. اين در حالي است كه هر سال بودجه كلاني از خزانه دولت صرف آموزش زنان در مدارس و دانشگاهها در رشتههايي ميشود كه با نقشهاي سنتي آنان فاصله زيادي دارد.
هرچند اشتغال و كار بيرون از خانه، تقاضاي بسياري از زنان جوان كشور است كه در سن فعاليت اقتصادي هستند، اما در كنار نابرابريهاي موجود در محل كار كه فرصت ارتقاي شغلي آنان را در حد نازلتري قرار ميدهد، كمي فرصتهاي شغلي و از همه مهمتر تعارض نقشها و فشار ناشي از كار خانه از عوامل بازدارنده براي ورود زنان به فعاليتهاي اقتصادي است. اين فشارها زماني تمام توان زنان را براي ادامه اشتغال از آنان ميگيرد كه حس كنند خانه و خانواده از اشتغال آنان آسيب ميبيند.
همسرم بهانهجويي ميكند
«15 سال است سابقه كار در يك سازمان دولتي دارم، بخشي از هزينه 3 فرزندم را هم تامين ميكنم. يعني در مخارج خانواده با همسرم شريك هستم، اما شوهرم هنوز به كار من در بيرون خانه عادت نكرده است. شوهرم از ابتدا با كار كردنم مخالف بود، اما من كارم را خيلي دوست دارم و حاضر نيستم به هيچ قيمتي آن را از دست بدهم، اما او در اين 15 سال هيچ وقت همراه من نبوده و نيست. هدف او هم از فشار بر من، خانهداري و مراقبت از بچههاست. در روزهاي سرد زمستان گاهي با يك بچه به بغل و يكي همراه صبحهاي زود منتظر سرويس ميماندم و او كه شغل آزاد دارد تا ساعت 30/8 در خواب ناز بود. تمام اين زحمتها را به جان ميخريدم و بچهها را به مهد كودك اداره ميبردم، اما او شب كه به خانه ميآمد باز هم بهانهجويي ميكرد كه چرا روي ميز ناهارخوري خاك نشسته يا چرا فلان غذا را پختم و چرا در يخچال ميوه نداريم و... .
اين مادر 42 ساله، ميترا. س نام دارد كه ميگويد: گاهي فقط 4 ساعت در شبانهروز ميخوابم. آنقدر خسته ميشوم كه نميتوانم روي پا بايستم و شوهرم در برابر اين خستگيها هميشه يك جمله را ميگويد: «خستهاي، بيا خانه بنشين و به بچهها رسيدگي كن، ما به پول تو نياز نداريم».
جليل اسعدي، پژوهشگر مسائل اجتماعي، در اين باره توضيح ميدهد: «در گذشته به دليل اين كه بيشتر مشاغل مانند كشاورزي، آهنگري، باربري و... يدي بودند و نياز به قواي جسماني داشتند، خود به خود و براساس يك توافق ضمني تقسيم وظايف ميشدند. به اين ترتيب كه زنان چون قواي جسماني كمتري داشتند داخل خانه محدود ميشدند و نگهداري از كودكان و انجام امور منزل به آنان واگذار ميشد، مردان هم مسووليتهاي عمده و تامين اقتصاد زندگي را به عهده ميگرفتند. در نتيجه بدون هيچ اعتراضي قرنها به اين منوال گذشت تا اين كه توسعه علم و فناوري در ساختار اجتماعي و مشاغل، تغييراتي ايجاد كرد. ماشين جايگزين انسان شد و انسانها با آموزش مدير ماشينها شدند، بنابراين داشتن قواي جسماني در بسياري از مشاغل فني، تخصصي، اداري و دفتري بيمعنا بود.
اين كارشناس چنين پديدهاي را در كنار ساير واقعيتهاي تاريخي هر جامعه، عامل خروج زنان از مسووليتهاي صرف خانهداري و افزايش آمار اشتغال آنان دانسته و توضيح ميدهد: «در حال حاضر قراردادهاي جديدي در جوامع ايجاد شده كه نشان ميدهد خانوادهها بايد با در نظر گرفتن شرايط جديد، تقسيمبنديهاي وظايف را از نو ميان خودشان انجام دهند و در مورد تعريف نقشها به تفاهم و تعامل صحيح برسند.»
ثريا حبيبينسب كه كارمند بانك است و همسرش نيز حسابدار يك شركت است، درباره تقسيم وظايف ميگويد: «همسرم يك فرشته است، بدون كمك او ادامه راه برايم ناممكن بود، من زمان ازدواج 23 ساله بودم كه بعد از آن درس خواندم و ليسانس اقتصاد گرفتم و در بانك استخدام شدم. حالا با گذشت 8 سال زندگي مشترك يك دختر 6 ساله دارم. شوهرم در تمام اين مدت همراه من بود؛ از بچهداري گرفته تا نظافت منزل كمك ميكرد و حتي بهتر از من در امور خانه نظارت داشت، او فوقليسانس و حسابدار يك شركت بازرگاني است.
به خاطر خانوادهام، به خاطر خودم
صحبت با زنان شاغل درباره انگيزه كار بيرون ازخانه شنيدني است، تقريبا جز عدهاي اندك كه به قول خودشان، فشار كار خانه و كار بيرون آنان را از پا انداخته، بقيه با تمام سختيها حاضر به رها كردن شغلشان نيستند.
اكرم.م، دبير رياضي مدرسه راهنمايي دخترانه است كه تابستانها هم در موسسات آموزشي آزاد تدريس ميكند، 8 سال سابقه كار دارد و داراي 2 فرزند 4 و 9 ساله است. او ميگويد: «به نظر من هر چه بچهها بزرگتر ميشوند، انتظاراتشان از مادر بيشتر ميشود، آنها مادر را در خانه ميخواهند، در حالي كه چنين توقعي از پدرشان ندارند، اما به نظر من ذائقه و سليقه بچهها بايد تربيت شود، آنها بايد بپذيرند كه مادرشان به استقلال فكري و مالي نيازمند است و اين موضوع براي كل خانواده مفيد است.»
اين خانم معلم اضافه ميكند: «همسر من هم معلم است و ماهي 525 هزار تومان حقوق ميگيرد، شما بگوييد آيا با اين حقوق ميتوان يك خانواده 4 نفره را اداره كرد؟»
سميرا.ب هم در يك شركت تبليغاتي كار ميكند، او فوقليسانس ارتباطات دارد كه بتازگي ازدواج كرده و ميگويد: «كارمند روابط عمومي هستم، ابتدا همسرم مايل بود كه بعد از ازدواج، بازخريد شوم، اما من حاضر نشدم بعد از اين همه درس خواندن و مدرك گرفتن نميتوانم در خانه بنشينم و استفادهاي نداشته باشم.»
او كار زنان بيرون از خانه را تنها به دليل اقتصادي نميداند و ميگويد: «درست است كه يكي از مهمترين انگيزههاي زنان براي كار بيرون از خانه حقوق ثابت و دستمزد ماهانه است، اما همه چيز در اين حقوق خلاصه نميشود. به نظر من زناني كه در خانه ميمانند، بيشتر پول خرج ميكنند و بيشتر افسردگي ميگيرند و خلاصه نارضايتي از زندگي در آنها بالاتر است. من كه 5 سال است در اين سازمان كار ميكنم، تعامل بيشتري با افراد دارم. با آدمهاي مختلفي حرف ميزنم، تجربهام روز به روز بيشتر ميشود و از دوستان خانهدارم، اعتماد به نفس بالاتري دارم. البته هر چيزي هم هزينهاي دارد، هزينه همه اينها خستگي و فرسودگي است كه به نظر من با همكاري شوهرم ميتواند كاهش پيدا كند.»
براساس تحقيقات زيادي كه در كشورمان صورت گرفته، مسووليت نگهداري و تربيت فرزندان و اداره امور منزل از جمله عواملي است كه امكان دستيابي زنان را به مشاغل تخصصي محدود ميكند، از نگاه سنتي زنان كانون خانوادهاند و مسووليت اصلي آنان تربيت فرزند و رسيدگي به امور منزل است، البته چنين نگرشي تنها به ايران محدود نميشود و حتي در كشورهاي پيشرفته و صنعتي نيز هنوز اين وظايف، زنانه تعريف ميشود.
از مادر فداكار تا كارمند وظيفهشناس
دشواريهاي زندگي زنان شاغل تنها به خانه و عدم همراهي همسران معطوف نيست، عوامل ديگري مانند دغدغه مادري در محيط كار و عدم انعطاف ساعات كار و رقابت نابرابر ساير كاركنان در افت و بهرهوري زنان شاغل موثر است، مبارزه با اين عوامل گاهي آنان را به «گلادياتور» تبديل ميكند، تعبيري كه اشرف كياني، پژوهشگر مسائل اجتماعي از وضعيت حضور توامان زنان در محيط كار و خانه دارد. اين كارشناس ميگويد: شرايط زندگي زنان امروز تغيير كرده است، حق داشتن شغل، حق ارتباط اجتماعي با افزايش تحصيلات زنان همبستگي مستقيم دارد، يعني زنان ما پس از اخذ ديپلم در بسياري موارد وارد دانشگاه و حتي محيط كار ميشوند، در چند سال فاصله بين دبيرستان تا ازدواج، زنان تجربياتي كسب ميكنند كه بدون پيشداوري درباره درست يا اشتباه بودن اين تجربيات آنان را با انتظارات جديدي از زندگي آشنا ميكند.
به گفته اين محقق، بسياري از دختران ما حتي اگر شغل ويژهاي نداشته باشند يا خانهدار باشند، بازهم نسبت به مادرانشان نگاه متفاوتتري به زندگي دارند.
كياني توضيح ميدهد: اما شرايط جديد از آنها گلادياتور ساخته است. از يكسو زن فينفسه داراي يكسري وظايف است مانند همسري، مادري، خانهداري، رفت و روب خانه، آشپزي و ... كه همه از او توقع دارند اين وظايف را به نحو احسن انجام دهد، از سوي ديگر او نقشهاي ديگري از كارمند و كارگر ساده گرفته تا پزشك، وكيل، مدير و ... را ميپذيرد، به همين خاطر او داراي تعارض نقشهاست كه فشار رواني و جسمي زيادي به او وارد ميكند.
وي درك متقابل شرايط جديد را از سوي همسران و ساير اعضاي خانواده، همراهي و مشاركت مرد در امور خانه و نگهداري از فرزند و از همه مهمتر تقسيم عادلانه وظايف را راهحل عبور زنان از چالش بين نقشها عنوان ميكند.
زنان شاغل؛ خسته و كمبازده!
در برابر شرايط خاص زندگي زنان شاغل و نبرد همزمان در دو جبهه محل كار و منزل، بسياري از برنامهريزان اجتماعي، بهرهوري آنان را پايينتر از مردان ارزيابي ميكنند، اين تصور در بسياري از كارفرمايان و سياستگذاران باعث شده كه ورود زنان در بسياري از حوزهها و حتي ارتقاي شغلي محدود باشد. سيمين قانعي،روانشناس خانواده در اينباره توضيح ميدهد: نميتوان به طور مطلق درباره زندگي زنان شاغل چنين نتيجهاي گرفت، اما طبيعي است كه دشواري شرايط در زندگي زنان شاغل باعث ميشود كه آنها از دوسو مورد انتقاد قرار گيرند، كارفرمايان زنان را نيروي كار نصفه نيمه به شمار ميآورند كه زندگي شغليشان تابع شرايط خانوادگيشان است و اعضاي خانواده نيز زنان شاغل را متهم ميكنند كه نيرو و انرژي لازم را براي انجام وظايف خانوادگيشان ندارند. در اين شرايط زناني كه استقلال شغلي و مالي را حق خود ميدانند و در عين حال به زندگي خانوادگي خود هم با بهترين كيفيت علاقهمندند،
مجبورند بيش از ظرفيت عادي يك انسان، تلاش كنند تا هر دو طرف را راضي نگه دارند.
حقوق زن، خرج بچهها
يكي از مشكلات خانوادههايي كه زنان در آن به شغلي غير از خانهداري ميپردازند، هزينه شدن حقوق ماهانه آنان است؛ اين زن با دستمزد خود چه ميكند و اين دستمزد در چه راهي هزينه ميشود.
اين موضوع در مواقع بسياري، محل منازعه زن و شوهرهاست. بسياري از زنان با توجه به پذيرش كارهاي خانه و تحمل دشواري كار بيرون از خانه، حقوق پايان ماه را حق طبيعي خود ميدانند كه ترجيح ميدهند درباره هزينهكرد آن خودشان تصميم بگيرند، در حالي كه مردان اين رويكرد را نميپسندند.آرش شجاعي، كارمند اداره دارايي و امور اقتصادي كه همسرش كارمند يك بانك خصوصي است، نظر متفاوتي دارد و ميگويد: وقتي من و همسرم هر دو ساعت 45/6 صبح از خانه خارج ميشويم و هر دو ساعت 17 به خانه برميگرديم و باهم بچهها را تر و خشك ميكنيم، وقتي من خريد ميكنم و همسرم غذا ميپزد، وقتي به خانه ميرسم و آرزوي يك چاي داغ و عطر خوش غذا را دارم و بايد ساعتها صبر كنم تا چاي و غذا آماده شود، چطور در آخر ماه، من نانآور هستم و خانم بايد پولشان را در بانك پسانداز كنند؟
هومن مرادزاده هم كارگر بخش خدمات يك شركت است كه نظر مشابهي دارد و ميگويد: «وقتي شما حرف از تساوي و حقوق ميزنيد، مخارج زندگي هم بايد نصف شود، من و همسرم بايد با كمك هم كار كنيم و اجاره خانه بدهيم و خرج بچهها را بدهيم، ولي خانمم فكر ميكند كه من چون مرد هستم، بايد دو جا كار كنم، اين چه زندگي مشتركي است؟»
از آن طرف برخي زنان هم معتقدند، براساس قوانين فعلي (عرفي و مدني و شرعي) زنان مالك آن چيزي هستند كه با زحمت خود به دست ميآورند و تامين مخارج و معيشت زندگي از وظايف همسران آنهاست. چنين امري باعث شده تا اغلب در فضاي خانوادهها شاهد بگومگو بين همسران باشيم.
به هر حال موضوع اشتغال زنان اين روزها به پديدهاي چندوجهي تبديل شده است، در كشورهاي پيشرفته حدود 50 درصد از نيروي كار به زنان اختصاص دارد، اين ميزان هرچند در ايران زياد نيست، اما كارشناسان اجتماعي و اقتصادي پيشبيني ميكنند، با توجه به رشد آمار زنان دانشآموخته و آموزشديده، نرخ اشتغال و تلاش اين زنان براي تصدي پستهاي بالاتر در موسسات، سازمانها و ساير محيطهاي كاري افزايش يابد، در اين ميان توجه همزمان به كار و اشتغال و فضاي خانه از هنرهاي زنان محسوب ميشود، اما تاييد و همدلي همسران و مشاركت ثابت آنان به عنوان پدر يا همسر ميتواند نظم تازهاي به خانوادهها ببخشد.
منبع : http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100889896744