خانواده من يا خانواده تو؟!
«هميشه گوشهگير و منزوي است، بخصوص وقتي در جمع اعضاي خانواده من است. با كسي حرف نميزند، برادرانم فكر ميكنند او خودش را ميگيرد. به من متلك ميگويند و پشت سر شوهرم حرف ميزنند. او وقتي در جمع خانواده خودش است، شخصيت ديگري دارد. صداي خندهاش قطع نميشود. اين رفتارش آزاردهنده است، چون اصرار دارد در جمع خانواده من راحت نيست و...»
***
«با خانواده من به سفر نميآيد، هميشه خانوادهام به صورت دستهجمعي سفر ميروند و من در 3 سالي كه ازدواج كردهام نميتوانم در جمع آنها باشم. او ميگويد: حوصلهاش سر ميرود، اما خانواده من واقعا اهل تفريح و شادي هستند، من چند باري با خانواده او به مسافرت رفتهام، اما حالا ميخواهم تلافي كنم و ديگر با خانوادهاش جايي نروم. دوستانم ميگويند شوهرم بچهننه است و خانوادهام از اين كه او حاضر به معاشرت با آنها نيست، گله ميكنند. نميدانم چه كنم!»
***
«هر سال عيد با خانمم مشكل دارم. از عيد نوروز گرفته تا عيد قربان و غدير و... وقتي قرار است براي ديدن پدر و مادرمان برويم مشكلات ما آغاز ميشود. اين كه اول براي دستبوسي كداميك برويم، گاهي به قهر و دعوا ميكشد. خانمم اصرار دارد كه اول به خانه پدر و مادرش برويم، اما من به دليل اينكه تنها پسر خانوادهام و پدرم مرحوم شده و مادرم تنهاست، اصرار دارم كه اول به خانه مادرم برويم. اين جر و بحثها گاهي آنقدر ادامه پيدا ميكند كه مجبوريم تا آخر روز قهر باشيم و جايي نرويم يا او به حالت قهر تنها به خانه پدر و مادرش برود و من هم همينطور يا اين كه كار به دخالت خانوادههايمان بكشد.»
***
مرور پروندههاي موجود در دفاتر مشاوره خانواده نشان ميدهد كه يكي از مهمترين مشكلات همسران در هر رده سني و تحصيلي، ميزان و نحوه ارتباط با خانواده همسر است. داشتن يا نداشتن ارتباط، از يكسو و نحوه برخورد و رفتار با پدر و مادر و اعضاي خانواده همسر از جمله چالشهايي است كه معمولا عبور به سلامت از آن، نيازمند تدبير و تواناييهاي شخصي و البته به تاكيد مشاوران خانواده داشتن گذشت و چشمپوشي از خطاهاي احتمالي است.
روياهايي كه نقش بر آب ميشود
«هميشه فكر ميكردم وقتي ازدواج كنم با مادر و خواهرشوهرم رابطه صميمانهاي خواهم داشت. مادر شوهرم را مثل مادر خودم دوست دارم و به او محبت خواهم كرد، اما حالا با وجودي كه عقد كردهايم، احساس ميكنم نميتوانم آنها را دوست داشته باشم. من با وجودي كه عقد كردهام، اگر يك شب در خانه همسرم بمانم، صبح مادرشوهرم مرا از خواب بيدار ميكند تا برايشان صبحانه درست كنم، در حالي كه خواهران شوهرم هنوز خوابند. اين به نظر من نشان ميدهد كه او هم نميتواند من را مثل دخترانش دوست داشته باشد. من هم تصميم گرفتهام در صورت ازدواج رابطهام را با آنها محدود كنم.»
اينها حرفهاي نوشين كماليزاده، 23 ساله است كه به گفته خودش در جمع خانواده همسرش راحت نيست و نميتواند آنها را دوست داشته باشد.
اميرعباس فاتح، 35 ساله هم نظر مشابهي دارد و ميگويد: «همسرم انتظار دارد هر هفته به خانه پدرش برويم، گاهي هم كه به شوخي ميگويم بد نيست همه با هم در يك خانه زندگي كنيم به وجد ميآيد و از اين پيشنهاد استقبال ميكند، چون او تقريبا هر روز به پدرش سر ميزند. من ترجيح ميدهم روابطم حسابشده باشد، اما او نميپذيرد و اين مساله دائم بين ما را شكرآب ميكند.»
برخي كارشناسان از وجود همسراني خبر ميدهند كه با محدود شدن روابطشان با اعضاي خانواده پس از ازدواج حس ميكنند انتخاب درستي در گزينش همسر نداشتهاند و تمام روياهايشان را نقش برآب ميبينند. اين در حالي است كه همين كارشناسان در كتابهاي خود دائم پيشنهاد ميكنند كه از همديگر انتظار نداشته باشيد پس از ازدواج ارتباط با خانواده قطع يا بسيار محدود شود يا اين طور تلقي شود كه رابطه هر كدام با خانواده خود، دليلي بر بيمهري و بيتوجهي او به خانواده همسرش است، اما اين كارشناسان كمتر به شگردهاي تنظيم ارتباط با خانواده همسر و نحوه آبكردن يخهاي ارتباطي اشاره كردهاند!
مروري بر كتابهايي كه تلاش ميكنند تا به ساماندهي ارتباط بين افراد و خانواده همسرشان بپردازند نشان ميدهد كه اگر با خانواده همسرتان مشكلي داريد كه ممكن است دوام ارتباط شما را خدشهدار كند، ابتدا بايد به همسرتان اصرار كنيد تا حد و مرزهاي ارتباط با آنان را براي شما تعريف كند، شما نياز داريد تا خانواده او را بشناسيد. از توقعات و انتظارات آنان آگاه باشيد و از فرهنگ درون خانوادگي آنان سر در بياوريد. در گام بعدي شما نيازمند تنظيم شباهتها و اختلافات فرهنگي بين خود و خانواده همسرتان و انطباق با وجوه مثبت رفتار آنان هستيد.
رقيه اماني، مشاور خانواده در يكي از مراكز مشاوره دولتي است كه خبر ميدهد، در ماه هميشه چند نفر از زوجهاي جوان بويژه خانمها براي مشاوره مراجعه ميكنند كه مهمترين مشكل آنها با همسرانشان، نحوه ارتباط با اعضاي خانوادهشان است، او ميگويد: «متاسفانه ما به عنوان پدر و مادر، وقتي فرزندانمان به سن ازدواج ميرسند فقط براي آنها آرزو ميكنيم كه همسر خوب، اهل، پولدار، تحصيلكرده و... داشته باشند، هيچوقت به آنان آموزش نميدهيم كه قرار است چه تغييري در روابط بين آنها با خانوادههايشان يا ورود به خانواده جديد ايجاد شود.» او توضيح ميدهد: «چه در مورد دختران و چه در مورد پسران لازم است خانوادهها آنان را آگاه كنند كه در صورت ازدواج با يك زن يا يك مرد، وارد خانواده جديدي ميشوند كه شايد فرهنگ و عادتهاي رفتاري جديدي دارند و شايد نوع ارتباط آنان با هم تغيير كند و آنها بايد براي اين تغيير آماده شوند.» اماني كه 8 سال است كار مشاوره خانواده را انجام ميدهد خطاب به همسران جوان ميگويد: «اميدوارم زوجهايي كه بيش از 5 سال كنار هم زندگي كردهاند اين مشكلات را نداشته باشند، خطاب من به زنان و مردان جواني است كه ازدواج كرده يا در شرف ازدواج هستند؛ دقت كنيد كه همسرتان با پدر و مادرش چگونه رفتار ميكند؟ براي شناخت خانواده همسرتان وقت بگذاريد، تصور نكنيد كه خانواده همسرتان دقيقا مانند خانواده خودتان هستند. در برابر اختلافات فرهنگي صبور باشيد و تهاجمي برخورد نكنيد. اين تصور كه كوتاه آمدن شما در برابر خواسته مادر يا پدر همسرتان شما را كوچك ميكند، آفت روح و روان و خانواده كوچك خود شماست.»
او اضافه ميكند: «از آداب و رسوم خانواده همسرتان اطلاع كسب كنيد؛ مثلا چه چيزهايي ميخورند؟ اهل شوخي و جوك و خنده هستند يا نه؟ مذهبي هستند يا نه؟ چگونه لباس ميپوشند و نحوه رفتارشان با هم و با افراد بيرون خانواده چگونه است؟ تصور نكنيد كه آنها شما را درك ميكنند. احساسات و قضاوتهايتان را در مورد پدر، مادر و اعضاي خانواده همسرتان در درونتان حفظ كنيد و طوري انتقاد نكنيد كه همسرتان نسبت به آن حساس شود و واكنش تندي داشته باشد.»
اين مشاور به همسران توصيه ميكند: «نوع ارتباط شما هم با خانوادهتان به همسرتان كمك ميكند تا به برداشت درستي از خانواده برسد. به پدر و مادر و خواهر و برادرتان تفهيم كنيد كه همسر شما برگزيده شما و شريك زندگيتان است و از آنان توقع داريد در كمال ادب و احترام و صميميت با او رفتار كنند و اگر همسرتان آزرده شود او تحت فشار رواني خواهد بود.» او از وجود زنان و مرداني خبر ميدهد كه ساعتها با مادر و پدرشان از همسرشان بدگويي ميكنند يا انتقادات آنان را بدون واكنش نسبت به رفتار همسرشان ميشنوند، بدون اين كه از زن يا مرد زندگيشان دفاع كنند. او ميگويد: «والدين هم بايد شرايط فرزندانشان را بعد از ازدواج درك كنند. متاسفانه گاهي مادر از پسرش انتظار دارد كه در روزهاي مشخصي به او سر بزند كه شايد براي يك پسر متاهل اين امكانپذير نباشد، چنين توقعاتي از دختر و پسرمان كه ازدواج كردند، تنها باعث اختلال در روابط بين ما و عروس و دامادمان خواهد شد، متاسفانه برخي پدر و مادرها اين موضوع را درك نميكنند.»
پاي صحبت ريش سفيدها
كساني كه فرزندانشان را به قول خودشان به سرانجامي رساندهاند و مويي سفيد كردهاند و اين روزها عروس و داماد و نوه دارند، در اين مورد تجربه زيادي دارند كه شنيدني است.
رودابه، مادر بزرگ 71 سالهاي است كه براي پيادهروي به يكي از بوستانهاي شهر آمده همان طور كهآرام ، آرام راه ميرود در مورد اين مشكل خانوادههاي جوان با خنده ميگويد: «زمان ما كه عروس شده بوديم، حرف، حرف مادر شوهرمان بود و بايد در كنار او زندگي ميكرديم و كارهاي او را هم انجام ميداديم. در آن زمان به خاطر شوهر و بچهها، مجبور به سكوت بوديم، حالا هم كه مادر شوهر شدهايم و عروس و داماد داريم، مجبوريم باز هم سكوت كنيم چون حرف، حرف عروس و داماد است و آنها دوست ندارند هر دو هفته يكبار به ما سر بزنند و ببينند مردهايم يا زنده. حالا هم به خاطر زندگي بچههايمان سكوت ميكنيم.»
رودابه اضافه ميكند: «عروس و دامادها بايد بدانند كه يك روزي خودشان پير و فرسوده ميشوند و براي اين كه يك ليوان آب كسي دستتان بدهد، به بچهها محتاج ميشويد، پس سعي كنيد قدر بزرگترهايتان را بدانيد تا روز نياز، كسي هم دست شما را بگيرد».
مصطفي اقليما ـ رئيس سابق انجمن مددكاري ايران ـ در اين باره ميگويد: «اصولا در تمامي طبقات اجتماعي جامعه و در ميان اقشار مختلف به طور ناخودآگاه به دخترانمان ياد ميدهيم كه وقتي به خانه بخت رفتند، مواظب خواهرشوهر و مادرشوهر خود باشند، از آنها كم نياورند و به اين ترتيب آنها را با يك سپر دفاعي به خانه بخت ميفرستيم. گويي او مجبور است در مقابل خانواده همسر همواره جبههگيري كند، در حالي كه هرگز به پسرمان كه قرار است ازدواج كند، چنين توصيههايي نميكنيم».
از سوي ديگر او احترام متقابل را بهترين روش مهار سوءتفاهمها ميداند و اضافه ميكند: «بيان اعتراض و شكايت از رفتار و گفتار خانواده همسر، فقط رنجش و ناراحتي همسرمان را تشديد ميكند و در طول زمان باعث عميقشدن اختلافات ميشود. بهتر است كوچكترين اختلافات را به رخ همسرمان نكشيم و اختلاف بين خودمان را هم به والدينمان منتقل نكنيم، چراكه پدر و مادر از سر محبت و دلسوزي بيش از حد به فرزند، معمولا ناراحتي دختر و پسرشان را فراموش نميكنند. در حالي كه زوج جوان ساعتي بعد، همه چيز را فراموش ميكنند».
خانواده من، خانواده تو!
بسياري از ما نميتوانيم مادر يا پدر همسرمان را مانند پدر و مادر خودمان دوست داشته باشيم. علاقه بسياري از ما به آنان صوري و شكننده است و با كوچكترين سوءتفاهمي اين رابطه به هم ميريزد. هما. س خانم 40 سالهاي است كه در طبقه دوم منزل پدري همسرش زندگي ميكند، ميگويد: «ما 12 سال از زندگي مشتركمان را در خانه مادر من زندگي ميكرديم تا اين كه مادرم فوت كرد و ما مجبور به ترك آن خانه شديم، در اين 2 سالي كه در منزل جديد زندگي ميكنيم، از هر حرف مادرشوهرم دلم ميشكند، ميدانم كه او پير شده و اعصاب ندارد، اما زبانش خيلي تلخ است. همسرم انتظار دارد هر شب جمعه، هر شب چله و هر مناسبتي كنار مادرش باشد. در حالي كه من خيلي وقتها بيحوصلهام، اما مجبورم نقش عروس مهربان را بازي كنم...».
بسياري از ما عادت كردهايم حرف خانواده همسرمان را در ذهن بزرگ كنيم ولي وقتي همان حرف را از زبان مادر، پدر يا خواهرمان ميشنويم به راحتي از آن ميگذريم، اين امر نشان ميدهد كه ما معمولا نسبت به خانواده همسرمان پيشداوري ذهني داريم و اين پيشداوري فقط با تمرين ذهني كمرنگ ميشود.
توصيههاي مشاوران
همانطور كه گفته شد، ارتباط خوب و مستمر با خانواده همسر مهارت و قابليتي است كه خيلي از زوجهاي جوان از آن بيبهرهاند و رسيدن به آن از يك طرف تمرين و تربيت ميخواهد و از طرف ديگر نيازمند استدلال منطقي است. برخي روانشناسان اولين اصل ارتباط با خانواده همسر و رفع سوءتفاهمها را احترام متقابل ميدانند. شايد بسياري از افراد را شايسته احترام ندانيم، اما به خاطر شان و موقعيتي كه دارند و به خاطر حفظ زندگي مشترك و علاقه به همسرمان، آنها را لايق احترام ميدانيم. مژده سلامت، دانشجوي سال آخر مهندسي كامپيوتر است كه با مادر شوهرش زندگي ميكند. او ميگويد: «همسرم را بسيار دوست دارم، جوان سالم و همراهي است، اما مادرش بسيار زخمزبان ميزند. بخصوص اين كه از همسرم انت ظار دارد هر چه براي من ميخرد، براي او هم بخرد. اين مساله اوايل برايم آزاردهنده بود، اما حالا به خاطر علاقه به شوهرم، به او احترام ميگذارم. احساس ميكنم با احترام و گاهي سكوت من، او بيشتر متنبه شد و همسرم نيز كمتر آزرده ميشود».
وفاداري را دومين توصيه براي ارتباط با خانواده همسر عنوان ميكنند. اين كه همسر شما چه زن و چه مرد به مادرش احترام ميگذارد يا هواي پدرش را دارد، نشانه التزام و تعهد او به خانوادهاي است كه خود را مديون آن ميداند. اين التزام شامل حال شما هم خواهد شد. اين مساله در حرفهاي سعيدرضا. ع ديده ميشود. به گفته او همسرش بسيار دلسوز مادر خودش است، او ميگويد: اوايل سرزدن همسرم هر روز غروب به مادرش كه در نزديكي ما زندگي ميكند و به او وابسته است، آزاردهنده بود ولي با گذشت چند سال از زندگي مشترك پي بردهام احترام و وفاداري او به مادرش نشان ميدهد كه او به افراد سالمند اداي دين ميكند، او به خاطر همين روحيه با مادر من هم ميانه خوبي دارد و در يك خانه سالمندان هم در هفته به افراد بيمار خدمات ارائه ميدهد و به آنها كمك ميكند. اين رويكرد او به من درس بزرگي داد.
بسياري از افراد، وابستگي و وفاداري همسرشان به خانواده پدري را نشاندهنده درجه دوم بودن خود ميدانند كه قضاوتي زودهنگام و نيازمند اصلاح است.
«جبههگيري ممنوع» شعار بسياري از روانشناسان و مشاوران خانواده براي مواجهه با همسراني است كه براي ارتباط با خانواده همسرشان دچار مشكل هستند. برنامهريزي براي ماندن هفتگي در كنار خانواده خود يا همسر و نوبتيكردن ماندن در كنار والدين خود و همسرمان، برنامه سادهاي است كه مشكلات و تنشها را كاهش ميدهد و براي افرادي كه آنقدر بزرگ شدهاند تا تشكيل خانواده بدهند، امر ساده و ضروري به نظر ميرسد.
يكي ديگر از هنرهاي ارتباط با خانواده همسر و نحوه رفت و آمد با اعضاي خانواده همسر، حفظ حريم آنهاست. براي خيلي از همسران كه در خانواده پررفت و آمد و شلوغ بزرگ شدهاند، داشتن ارتباط مستمر وگاه و بيگاه طبيعي است. يكي از معيارهاي انتخاب همسر ميتواند توجه به اين نكته باشد كه نحوه ارتباط اعضاي خانواده همسر باهم چگونه است و اين كه ما ميتوانيم خودمان را با نحوه و ميزان ارتباط درون خانواده او تطبيق بدهيم يا خير؟ چنين امري ما را به تنظيم نوع و نحوه ارتباط با خانواده همسر بعد از ازدواج ياري ميكند، ضمن اين كه داشتن عدالت و اعتدال در اين ارتباط بهترين ابزار براي مهار سوءتفاهمهاي احتمالي در ارتباط با خانواده همسرمان است.
داشتن ارتباط عاطفي با همسرتان بايد مهمترين معيار زندگي مشترك شما باشد، اگر در يك ارتباط ساده فاميلي از زبان مادر، خواهر، خاله شوهر يا هر عضوي از اعضاي خانواده حرفي شنيديد، آن را وارد زندگي شخصي خود نكنيد. اين همان چيزي است كه در زندگي بسياري از ما ديده نميشود. يكي از مراجعان به دفتر مشاوره زن جواني است كه از اين اخلاق شوهرش به ستوه آمده است. او ميگويد: «شوهر من يك مهندس عمران است كه هر وقت به منزل پدر من ميآيد به خاطر اختلافاتي كه با برادرانم دارد، بعد از برگشتن به خانه سر من خالي ميكند، با عباراتي مثل با آن برادر معتادت، آن شوهر خواهر تازه به دوران رسيدهات يا آن خواهر جلفت و ... تحقيرم ميكند.»
بايد پذيرفت كه گاهي در هر فاميلي، برخي افراد نميتوانند مراقب زبانشان باشند و به راحتي امواج منفي به ديگران ميفرستند، اين كه به خاطر متلك و زخم زبان يك عضو خانواده، رابطه خود با همسرمان را آلوده و سياه كنيم، منطقي به نظر نميرسد و بالاخره اين كه به قول يك مادربزرگ «شما فقط با يك فرد ازدواج نميكنيد، بلكه وارد خانواده و آداب و رسوم جديدي ميشويد. به قول معروف گوش و گوشواره را بايد باهم بخواهيد. اين حرف براي بسياري از همسران جوان كه به داشتن زندگي و شيوه زندگي مستقلي عادت كردهاند، كمي غيرقابل پذيرش است. اما اگر كمي دقت كنيم، همه زندگي ما ارتباط با همسرمان نيست و داشتن رابطهاي منطقي، مرز دارد و البته عاطفي با اعضاي خانواده همسر ـ چه مرد و چه زن ـ هنري است كه قبل از ازدواج بايد آن را بياموزيم و حين زندگي مشترك اصول آن را به كار ببنديم.
منبع : جام جم آنلاین
«هميشه گوشهگير و منزوي است، بخصوص وقتي در جمع اعضاي خانواده من است. با كسي حرف نميزند، برادرانم فكر ميكنند او خودش را ميگيرد. به من متلك ميگويند و پشت سر شوهرم حرف ميزنند. او وقتي در جمع خانواده خودش است، شخصيت ديگري دارد. صداي خندهاش قطع نميشود. اين رفتارش آزاردهنده است، چون اصرار دارد در جمع خانواده من راحت نيست و...»
***
«با خانواده من به سفر نميآيد، هميشه خانوادهام به صورت دستهجمعي سفر ميروند و من در 3 سالي كه ازدواج كردهام نميتوانم در جمع آنها باشم. او ميگويد: حوصلهاش سر ميرود، اما خانواده من واقعا اهل تفريح و شادي هستند، من چند باري با خانواده او به مسافرت رفتهام، اما حالا ميخواهم تلافي كنم و ديگر با خانوادهاش جايي نروم. دوستانم ميگويند شوهرم بچهننه است و خانوادهام از اين كه او حاضر به معاشرت با آنها نيست، گله ميكنند. نميدانم چه كنم!»
***
«هر سال عيد با خانمم مشكل دارم. از عيد نوروز گرفته تا عيد قربان و غدير و... وقتي قرار است براي ديدن پدر و مادرمان برويم مشكلات ما آغاز ميشود. اين كه اول براي دستبوسي كداميك برويم، گاهي به قهر و دعوا ميكشد. خانمم اصرار دارد كه اول به خانه پدر و مادرش برويم، اما من به دليل اينكه تنها پسر خانوادهام و پدرم مرحوم شده و مادرم تنهاست، اصرار دارم كه اول به خانه مادرم برويم. اين جر و بحثها گاهي آنقدر ادامه پيدا ميكند كه مجبوريم تا آخر روز قهر باشيم و جايي نرويم يا او به حالت قهر تنها به خانه پدر و مادرش برود و من هم همينطور يا اين كه كار به دخالت خانوادههايمان بكشد.»
***
مرور پروندههاي موجود در دفاتر مشاوره خانواده نشان ميدهد كه يكي از مهمترين مشكلات همسران در هر رده سني و تحصيلي، ميزان و نحوه ارتباط با خانواده همسر است. داشتن يا نداشتن ارتباط، از يكسو و نحوه برخورد و رفتار با پدر و مادر و اعضاي خانواده همسر از جمله چالشهايي است كه معمولا عبور به سلامت از آن، نيازمند تدبير و تواناييهاي شخصي و البته به تاكيد مشاوران خانواده داشتن گذشت و چشمپوشي از خطاهاي احتمالي است.
روياهايي كه نقش بر آب ميشود
«هميشه فكر ميكردم وقتي ازدواج كنم با مادر و خواهرشوهرم رابطه صميمانهاي خواهم داشت. مادر شوهرم را مثل مادر خودم دوست دارم و به او محبت خواهم كرد، اما حالا با وجودي كه عقد كردهايم، احساس ميكنم نميتوانم آنها را دوست داشته باشم. من با وجودي كه عقد كردهام، اگر يك شب در خانه همسرم بمانم، صبح مادرشوهرم مرا از خواب بيدار ميكند تا برايشان صبحانه درست كنم، در حالي كه خواهران شوهرم هنوز خوابند. اين به نظر من نشان ميدهد كه او هم نميتواند من را مثل دخترانش دوست داشته باشد. من هم تصميم گرفتهام در صورت ازدواج رابطهام را با آنها محدود كنم.»
اينها حرفهاي نوشين كماليزاده، 23 ساله است كه به گفته خودش در جمع خانواده همسرش راحت نيست و نميتواند آنها را دوست داشته باشد.
اميرعباس فاتح، 35 ساله هم نظر مشابهي دارد و ميگويد: «همسرم انتظار دارد هر هفته به خانه پدرش برويم، گاهي هم كه به شوخي ميگويم بد نيست همه با هم در يك خانه زندگي كنيم به وجد ميآيد و از اين پيشنهاد استقبال ميكند، چون او تقريبا هر روز به پدرش سر ميزند. من ترجيح ميدهم روابطم حسابشده باشد، اما او نميپذيرد و اين مساله دائم بين ما را شكرآب ميكند.»
برخي كارشناسان از وجود همسراني خبر ميدهند كه با محدود شدن روابطشان با اعضاي خانواده پس از ازدواج حس ميكنند انتخاب درستي در گزينش همسر نداشتهاند و تمام روياهايشان را نقش برآب ميبينند. اين در حالي است كه همين كارشناسان در كتابهاي خود دائم پيشنهاد ميكنند كه از همديگر انتظار نداشته باشيد پس از ازدواج ارتباط با خانواده قطع يا بسيار محدود شود يا اين طور تلقي شود كه رابطه هر كدام با خانواده خود، دليلي بر بيمهري و بيتوجهي او به خانواده همسرش است، اما اين كارشناسان كمتر به شگردهاي تنظيم ارتباط با خانواده همسر و نحوه آبكردن يخهاي ارتباطي اشاره كردهاند!
مروري بر كتابهايي كه تلاش ميكنند تا به ساماندهي ارتباط بين افراد و خانواده همسرشان بپردازند نشان ميدهد كه اگر با خانواده همسرتان مشكلي داريد كه ممكن است دوام ارتباط شما را خدشهدار كند، ابتدا بايد به همسرتان اصرار كنيد تا حد و مرزهاي ارتباط با آنان را براي شما تعريف كند، شما نياز داريد تا خانواده او را بشناسيد. از توقعات و انتظارات آنان آگاه باشيد و از فرهنگ درون خانوادگي آنان سر در بياوريد. در گام بعدي شما نيازمند تنظيم شباهتها و اختلافات فرهنگي بين خود و خانواده همسرتان و انطباق با وجوه مثبت رفتار آنان هستيد.
رقيه اماني، مشاور خانواده در يكي از مراكز مشاوره دولتي است كه خبر ميدهد، در ماه هميشه چند نفر از زوجهاي جوان بويژه خانمها براي مشاوره مراجعه ميكنند كه مهمترين مشكل آنها با همسرانشان، نحوه ارتباط با اعضاي خانوادهشان است، او ميگويد: «متاسفانه ما به عنوان پدر و مادر، وقتي فرزندانمان به سن ازدواج ميرسند فقط براي آنها آرزو ميكنيم كه همسر خوب، اهل، پولدار، تحصيلكرده و... داشته باشند، هيچوقت به آنان آموزش نميدهيم كه قرار است چه تغييري در روابط بين آنها با خانوادههايشان يا ورود به خانواده جديد ايجاد شود.» او توضيح ميدهد: «چه در مورد دختران و چه در مورد پسران لازم است خانوادهها آنان را آگاه كنند كه در صورت ازدواج با يك زن يا يك مرد، وارد خانواده جديدي ميشوند كه شايد فرهنگ و عادتهاي رفتاري جديدي دارند و شايد نوع ارتباط آنان با هم تغيير كند و آنها بايد براي اين تغيير آماده شوند.» اماني كه 8 سال است كار مشاوره خانواده را انجام ميدهد خطاب به همسران جوان ميگويد: «اميدوارم زوجهايي كه بيش از 5 سال كنار هم زندگي كردهاند اين مشكلات را نداشته باشند، خطاب من به زنان و مردان جواني است كه ازدواج كرده يا در شرف ازدواج هستند؛ دقت كنيد كه همسرتان با پدر و مادرش چگونه رفتار ميكند؟ براي شناخت خانواده همسرتان وقت بگذاريد، تصور نكنيد كه خانواده همسرتان دقيقا مانند خانواده خودتان هستند. در برابر اختلافات فرهنگي صبور باشيد و تهاجمي برخورد نكنيد. اين تصور كه كوتاه آمدن شما در برابر خواسته مادر يا پدر همسرتان شما را كوچك ميكند، آفت روح و روان و خانواده كوچك خود شماست.»
او اضافه ميكند: «از آداب و رسوم خانواده همسرتان اطلاع كسب كنيد؛ مثلا چه چيزهايي ميخورند؟ اهل شوخي و جوك و خنده هستند يا نه؟ مذهبي هستند يا نه؟ چگونه لباس ميپوشند و نحوه رفتارشان با هم و با افراد بيرون خانواده چگونه است؟ تصور نكنيد كه آنها شما را درك ميكنند. احساسات و قضاوتهايتان را در مورد پدر، مادر و اعضاي خانواده همسرتان در درونتان حفظ كنيد و طوري انتقاد نكنيد كه همسرتان نسبت به آن حساس شود و واكنش تندي داشته باشد.»
اين مشاور به همسران توصيه ميكند: «نوع ارتباط شما هم با خانوادهتان به همسرتان كمك ميكند تا به برداشت درستي از خانواده برسد. به پدر و مادر و خواهر و برادرتان تفهيم كنيد كه همسر شما برگزيده شما و شريك زندگيتان است و از آنان توقع داريد در كمال ادب و احترام و صميميت با او رفتار كنند و اگر همسرتان آزرده شود او تحت فشار رواني خواهد بود.» او از وجود زنان و مرداني خبر ميدهد كه ساعتها با مادر و پدرشان از همسرشان بدگويي ميكنند يا انتقادات آنان را بدون واكنش نسبت به رفتار همسرشان ميشنوند، بدون اين كه از زن يا مرد زندگيشان دفاع كنند. او ميگويد: «والدين هم بايد شرايط فرزندانشان را بعد از ازدواج درك كنند. متاسفانه گاهي مادر از پسرش انتظار دارد كه در روزهاي مشخصي به او سر بزند كه شايد براي يك پسر متاهل اين امكانپذير نباشد، چنين توقعاتي از دختر و پسرمان كه ازدواج كردند، تنها باعث اختلال در روابط بين ما و عروس و دامادمان خواهد شد، متاسفانه برخي پدر و مادرها اين موضوع را درك نميكنند.»
پاي صحبت ريش سفيدها
كساني كه فرزندانشان را به قول خودشان به سرانجامي رساندهاند و مويي سفيد كردهاند و اين روزها عروس و داماد و نوه دارند، در اين مورد تجربه زيادي دارند كه شنيدني است.
رودابه، مادر بزرگ 71 سالهاي است كه براي پيادهروي به يكي از بوستانهاي شهر آمده همان طور كهآرام ، آرام راه ميرود در مورد اين مشكل خانوادههاي جوان با خنده ميگويد: «زمان ما كه عروس شده بوديم، حرف، حرف مادر شوهرمان بود و بايد در كنار او زندگي ميكرديم و كارهاي او را هم انجام ميداديم. در آن زمان به خاطر شوهر و بچهها، مجبور به سكوت بوديم، حالا هم كه مادر شوهر شدهايم و عروس و داماد داريم، مجبوريم باز هم سكوت كنيم چون حرف، حرف عروس و داماد است و آنها دوست ندارند هر دو هفته يكبار به ما سر بزنند و ببينند مردهايم يا زنده. حالا هم به خاطر زندگي بچههايمان سكوت ميكنيم.»
رودابه اضافه ميكند: «عروس و دامادها بايد بدانند كه يك روزي خودشان پير و فرسوده ميشوند و براي اين كه يك ليوان آب كسي دستتان بدهد، به بچهها محتاج ميشويد، پس سعي كنيد قدر بزرگترهايتان را بدانيد تا روز نياز، كسي هم دست شما را بگيرد».
مصطفي اقليما ـ رئيس سابق انجمن مددكاري ايران ـ در اين باره ميگويد: «اصولا در تمامي طبقات اجتماعي جامعه و در ميان اقشار مختلف به طور ناخودآگاه به دخترانمان ياد ميدهيم كه وقتي به خانه بخت رفتند، مواظب خواهرشوهر و مادرشوهر خود باشند، از آنها كم نياورند و به اين ترتيب آنها را با يك سپر دفاعي به خانه بخت ميفرستيم. گويي او مجبور است در مقابل خانواده همسر همواره جبههگيري كند، در حالي كه هرگز به پسرمان كه قرار است ازدواج كند، چنين توصيههايي نميكنيم».
از سوي ديگر او احترام متقابل را بهترين روش مهار سوءتفاهمها ميداند و اضافه ميكند: «بيان اعتراض و شكايت از رفتار و گفتار خانواده همسر، فقط رنجش و ناراحتي همسرمان را تشديد ميكند و در طول زمان باعث عميقشدن اختلافات ميشود. بهتر است كوچكترين اختلافات را به رخ همسرمان نكشيم و اختلاف بين خودمان را هم به والدينمان منتقل نكنيم، چراكه پدر و مادر از سر محبت و دلسوزي بيش از حد به فرزند، معمولا ناراحتي دختر و پسرشان را فراموش نميكنند. در حالي كه زوج جوان ساعتي بعد، همه چيز را فراموش ميكنند».
خانواده من، خانواده تو!
بسياري از ما نميتوانيم مادر يا پدر همسرمان را مانند پدر و مادر خودمان دوست داشته باشيم. علاقه بسياري از ما به آنان صوري و شكننده است و با كوچكترين سوءتفاهمي اين رابطه به هم ميريزد. هما. س خانم 40 سالهاي است كه در طبقه دوم منزل پدري همسرش زندگي ميكند، ميگويد: «ما 12 سال از زندگي مشتركمان را در خانه مادر من زندگي ميكرديم تا اين كه مادرم فوت كرد و ما مجبور به ترك آن خانه شديم، در اين 2 سالي كه در منزل جديد زندگي ميكنيم، از هر حرف مادرشوهرم دلم ميشكند، ميدانم كه او پير شده و اعصاب ندارد، اما زبانش خيلي تلخ است. همسرم انتظار دارد هر شب جمعه، هر شب چله و هر مناسبتي كنار مادرش باشد. در حالي كه من خيلي وقتها بيحوصلهام، اما مجبورم نقش عروس مهربان را بازي كنم...».
بسياري از ما عادت كردهايم حرف خانواده همسرمان را در ذهن بزرگ كنيم ولي وقتي همان حرف را از زبان مادر، پدر يا خواهرمان ميشنويم به راحتي از آن ميگذريم، اين امر نشان ميدهد كه ما معمولا نسبت به خانواده همسرمان پيشداوري ذهني داريم و اين پيشداوري فقط با تمرين ذهني كمرنگ ميشود.
توصيههاي مشاوران
همانطور كه گفته شد، ارتباط خوب و مستمر با خانواده همسر مهارت و قابليتي است كه خيلي از زوجهاي جوان از آن بيبهرهاند و رسيدن به آن از يك طرف تمرين و تربيت ميخواهد و از طرف ديگر نيازمند استدلال منطقي است. برخي روانشناسان اولين اصل ارتباط با خانواده همسر و رفع سوءتفاهمها را احترام متقابل ميدانند. شايد بسياري از افراد را شايسته احترام ندانيم، اما به خاطر شان و موقعيتي كه دارند و به خاطر حفظ زندگي مشترك و علاقه به همسرمان، آنها را لايق احترام ميدانيم. مژده سلامت، دانشجوي سال آخر مهندسي كامپيوتر است كه با مادر شوهرش زندگي ميكند. او ميگويد: «همسرم را بسيار دوست دارم، جوان سالم و همراهي است، اما مادرش بسيار زخمزبان ميزند. بخصوص اين كه از همسرم انت ظار دارد هر چه براي من ميخرد، براي او هم بخرد. اين مساله اوايل برايم آزاردهنده بود، اما حالا به خاطر علاقه به شوهرم، به او احترام ميگذارم. احساس ميكنم با احترام و گاهي سكوت من، او بيشتر متنبه شد و همسرم نيز كمتر آزرده ميشود».
وفاداري را دومين توصيه براي ارتباط با خانواده همسر عنوان ميكنند. اين كه همسر شما چه زن و چه مرد به مادرش احترام ميگذارد يا هواي پدرش را دارد، نشانه التزام و تعهد او به خانوادهاي است كه خود را مديون آن ميداند. اين التزام شامل حال شما هم خواهد شد. اين مساله در حرفهاي سعيدرضا. ع ديده ميشود. به گفته او همسرش بسيار دلسوز مادر خودش است، او ميگويد: اوايل سرزدن همسرم هر روز غروب به مادرش كه در نزديكي ما زندگي ميكند و به او وابسته است، آزاردهنده بود ولي با گذشت چند سال از زندگي مشترك پي بردهام احترام و وفاداري او به مادرش نشان ميدهد كه او به افراد سالمند اداي دين ميكند، او به خاطر همين روحيه با مادر من هم ميانه خوبي دارد و در يك خانه سالمندان هم در هفته به افراد بيمار خدمات ارائه ميدهد و به آنها كمك ميكند. اين رويكرد او به من درس بزرگي داد.
بسياري از افراد، وابستگي و وفاداري همسرشان به خانواده پدري را نشاندهنده درجه دوم بودن خود ميدانند كه قضاوتي زودهنگام و نيازمند اصلاح است.
«جبههگيري ممنوع» شعار بسياري از روانشناسان و مشاوران خانواده براي مواجهه با همسراني است كه براي ارتباط با خانواده همسرشان دچار مشكل هستند. برنامهريزي براي ماندن هفتگي در كنار خانواده خود يا همسر و نوبتيكردن ماندن در كنار والدين خود و همسرمان، برنامه سادهاي است كه مشكلات و تنشها را كاهش ميدهد و براي افرادي كه آنقدر بزرگ شدهاند تا تشكيل خانواده بدهند، امر ساده و ضروري به نظر ميرسد.
يكي ديگر از هنرهاي ارتباط با خانواده همسر و نحوه رفت و آمد با اعضاي خانواده همسر، حفظ حريم آنهاست. براي خيلي از همسران كه در خانواده پررفت و آمد و شلوغ بزرگ شدهاند، داشتن ارتباط مستمر وگاه و بيگاه طبيعي است. يكي از معيارهاي انتخاب همسر ميتواند توجه به اين نكته باشد كه نحوه ارتباط اعضاي خانواده همسر باهم چگونه است و اين كه ما ميتوانيم خودمان را با نحوه و ميزان ارتباط درون خانواده او تطبيق بدهيم يا خير؟ چنين امري ما را به تنظيم نوع و نحوه ارتباط با خانواده همسر بعد از ازدواج ياري ميكند، ضمن اين كه داشتن عدالت و اعتدال در اين ارتباط بهترين ابزار براي مهار سوءتفاهمهاي احتمالي در ارتباط با خانواده همسرمان است.
داشتن ارتباط عاطفي با همسرتان بايد مهمترين معيار زندگي مشترك شما باشد، اگر در يك ارتباط ساده فاميلي از زبان مادر، خواهر، خاله شوهر يا هر عضوي از اعضاي خانواده حرفي شنيديد، آن را وارد زندگي شخصي خود نكنيد. اين همان چيزي است كه در زندگي بسياري از ما ديده نميشود. يكي از مراجعان به دفتر مشاوره زن جواني است كه از اين اخلاق شوهرش به ستوه آمده است. او ميگويد: «شوهر من يك مهندس عمران است كه هر وقت به منزل پدر من ميآيد به خاطر اختلافاتي كه با برادرانم دارد، بعد از برگشتن به خانه سر من خالي ميكند، با عباراتي مثل با آن برادر معتادت، آن شوهر خواهر تازه به دوران رسيدهات يا آن خواهر جلفت و ... تحقيرم ميكند.»
بايد پذيرفت كه گاهي در هر فاميلي، برخي افراد نميتوانند مراقب زبانشان باشند و به راحتي امواج منفي به ديگران ميفرستند، اين كه به خاطر متلك و زخم زبان يك عضو خانواده، رابطه خود با همسرمان را آلوده و سياه كنيم، منطقي به نظر نميرسد و بالاخره اين كه به قول يك مادربزرگ «شما فقط با يك فرد ازدواج نميكنيد، بلكه وارد خانواده و آداب و رسوم جديدي ميشويد. به قول معروف گوش و گوشواره را بايد باهم بخواهيد. اين حرف براي بسياري از همسران جوان كه به داشتن زندگي و شيوه زندگي مستقلي عادت كردهاند، كمي غيرقابل پذيرش است. اما اگر كمي دقت كنيم، همه زندگي ما ارتباط با همسرمان نيست و داشتن رابطهاي منطقي، مرز دارد و البته عاطفي با اعضاي خانواده همسر ـ چه مرد و چه زن ـ هنري است كه قبل از ازدواج بايد آن را بياموزيم و حين زندگي مشترك اصول آن را به كار ببنديم.
منبع : جام جم آنلاین