شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

فرزند‌ رقيب ‌عشقي نيست

  1. در اين دنيا هركس جايگاه خودش را دارد
    فرزند‌ رقيب ‌عشقي نيست


    يك نوزاد 3 كيلويي و 2 قلب كه مال همند، يك كوچولوي قرمز و چروك و بي‌تاب و 2 قلب كه مال همند، يك كاكل زري كم‌جان و ضعيف و 2 قلب كه مال همند، يك گيس مخملي پرهياهو و پر صدا و 2 قلب كه مال همند، يك دنيا خستگي و بي‌خوابي و مسووليت و 2 قلب كه مال همند، يك نوزاد با 2 پدر و مادر جديد و 2 قلب كه مال همند.

    اگر محبتي بين اين دو قلب نبود حالا آن نوزاد 3 كيلويي قرمز و چروك و بي‌تاب و كم‌جان و پرهياهو و يك دنيا خستگي و بي‌خوابي و مسووليت و البته يك دنيا احساس خوشبختي هم نبود. نبايد گول جثه‌اش را خورد، وقتي به دنيا مي‌آيد يك دنيا كار با خودش مي‌آورد، از خوراك و پوشاكش گرفته تا دردهاي گاه و بيگاهي كه به جانش مي‌افتد و صداي گريه‌اش را بلند مي‌كند. تا وقتي هنوز جنين است و تنها تصوير از او همان برگه سياه و سفيد سونوگرافي است همه مي‌خواهند زودتر بيايد و حال و هوايي به زندگي بدهد، اما وقتي مي‌آيد مادر كلافه مي‌شود، پدر مي‌ترسد، چشم‌ها بي‌خواب مي‌شود و گوش‌ها سكوت مي‌طلبد و اما قلب‌ها! آيا وقتي نوزاد پر زحمت به دنيا مي‌آيد باز هم قلب‌هاي زن و شوهر كه تا چند ماه پيش دربست مال هم بود باز هم مال هم مي‌ماند؟ سوال غريبي است اما همه‌ آنهايي كه به هم عشق مي‌ورزند و حالا كودكي به جمعشان اضافه شده دغدغه پاسخ اين سوال را دارند.

    نكند زن شيفته نوزادش بشود و مرد را ناديده بگيرد و مرد در پدر بودنش غرق شود و يادش برود اگر همسرش نبود او نيز هرگز پدر نمي‌شد؟

    نوزاد به دنيا مي‌آيد و با همه سختي‌هايش به سرعت بزرگ مي‌شود و به زودي به مرحله‌اي مي‌رسد كه يادش مي‌رود پدر و مادر براي بزرگ كردنش چه كار كرده‌اند و آن وقت دوباره زن و مردي مي‌مانند كه سال‌هاي
    نه چندان دور عاشق بوده‌اند و حالا به خاطر عميق شدن فاصله‌هايشان خودشان هم شك دارند كه آيا واقعا قبل از به دنيا آمدن فرزندشان عاشق يكديگر بوده‌اند؟

    طوفاني به نام نوزاد

    9 ماه‌ انتظار براي همه زود مي‌گذرد، اما براي زن و مردي كه منتظر يك نوزاد هستند نه. قبل از اين‌كه تولد يك كودك با تمام تغييرات فيزيولوژيكش اتفاقي ترسناك به نظر برسد حادثه‌اي است كه نگراني از آينده را در دل پدر و مادر مي‌كارد؛ نگراني از اين‌كه چه بر سر كودك مي‌آيد يا اين‌كه چه سرنوشتي در انتظار زندگي زناشويي است؟

    همه مي‌گويند زندگي با آمدن يك نوزاد شيرين‌تر از قبل مي‌شود، اما خيلي از زن‌ها و مردهاي جواني كه در بحبوحه مشكلات ناشي از به دنيا آمدن كودكشان گرفتار شده‌اند شايد چنين حسي نداشته باشند. نوزاد ناتوان و كاملا وابسته كلي كار براي مادرش درست مي‌كند، مادر روزها و شب‌ها خودش را وقف كودكش مي‌كند و وقتي كم مي‌آورد پدر را هم وارد گود مي‌كند. آنها در چند ماه اول تولد خواب شب را تقريبا فراموش مي‌كنند و خستگي‌هاي روزانه ناشي از بي‌خوابي را به جان مي‌خرند به اين اميد كه فرزندشان بداند آنها مي‌خواهند براي او بهترين پدر و مادر دنيا باشند.

    روزهاي سخت مادران

    بيشتر زن‌ها وقتي مي‌فهمند قرار است به زودي مادر شوند به طور غيرقابل وصفي خوشحال مي‌شوند، شايد براي اين‌كه ديگر مي‌توانند قدرت باروريشان را سندي بر بلوغشان يا توانايي در گرداندن يك خانواده بدانند يا شايد هم براي اين‌كه با بارداريشان دهان آدم‌هاي عيب‌جو را ببندند و به جاي بحث‌هاي حاشيه‌اي به اصل زندگي بپردازند. البته بچه‌دار شدن مي‌تواند انگيزه‌هاي ديگري هم داشته باشد ولي انگيزه زوج‌ها از آن هرچه باشد بي‌شك تغييراتي را به زن و مرد تحميل مي‌كند كه قطعا اجتناب‌ناپذير است.

    يك زن وقتي بچه‌اي در شكم دارد ديگر فقط همسر يك مرد نيست. او از همان موقع مادر يك كودك هم هست يعني دو مسووليتي كه به زبان ساده است و اما در عمل سختي‌هايي دارد. در دوران بارداري سختي فرزندداري شايد فقط به تهوع‌هاي صبحگاهي و دردهاي پي‌درپي معده و سختي در بلند شدن و راه رفتن محدود شود، اما وقتي كودك به دنيا مي‌آيد مشكل مادر دنياي ناشناخته‌اي است كه با تولد يك موجود ناتوان يكباره درون آن افتاده است. زني كه صاحب فرزند مي‌شود حتما بدنش آن توازن و زيبايي قبل را از دست مي‌دهد، به احتمال زياد صورتش نيز همين‌طور اما بدتر از همه اينها تصوري است كه زن در اين دوران با آن كلنجار مي‌رود؛ آيا هنوز به نظر شوهرش زيباست؟ آيا مي‌تواند دوباره مثل قبل جذاب شود؟ آيا بعد از تولد نوزاد نيز همسرش هنوز او را دوست خواهد داشت؟

    شايد پاسخ دادن به اين دغدغه‌ها در حالت عادي كار آساني باشد، اما وقتي زن گرفتار ترديدهاي دوران بارداري مي‌شود حتما پاسخ دادن به اين سوالات كار سختي است ولي بالاخره كودك به دنيا مي‌آيد و با آن جثه كوچكش يك دنيا كار و زحمت با خودش مي‌آورد. حالا مادر مي‌ماند و يك دنيا كار، او مي‌ماند و يك دنيا مشغله، او و يك عالم دلمشغولي. شب زنده‌داري براي ساكت كردن نوزاد، صبوري كردن در برابر گرسنگي‌هاي بي‌پايان او، بي‌تابي‌هايي كه هيچ وقت علتش فهميده نمي‌شود و خيلي چيزهاي ريز و درشت ديگر تنها بخشي از زحمات يك زن است، زني كه حالا مادر شده اما همه حتي همسرش از او مي‌خواهند تا مادري باشد كه وظايف قبلي‌اش را از ياد نبرده است.

    مادر خوب و در عين حال همسري خوب بودن كار سختي است چون بالاخره زن هم هر چقدر مدير و مدبر باشد يك ظرفيت مشخصي دارد. او نمي‌تواند مثل يك ساعت دقيق و مثل يك ربات خستگي‌ناپذير باشد، اما وقتي همه از او چنين توقعي دارند او چاره‌اي جز تبديل شدن به ساعت و ربات ندارد. اما اگر او ببرد و كم بياورد چه؟

    روزهاي سخت پدران

    پدر شدن حتما راحت‌تر از مادر شدن است چون دست‌كم دغدغه‌هاي جسمي و روحي دوران بارداري و زايمان از دوش پدران ساقط است، اما آنها هم دغدغه‌هاي خاص خودشان را دارند و شايد در ظاهر چيزي بروز ندهند، اما در دنياي افكارشان غرق مي‌شوند. مردها خودشان را مسوول تامين وسائل راحتي خانواده و فراهم كردن اسباب آينده‌اي روشن براي آنها مي‌دانند، شايد وقتي مردها هنوز پدر نشده‌اند و زندگي 2 نفره‌اي را تجربه مي‌كنند تا اين حد دغدغه نداشته باشند، اما وقتي پاي يك كودك به ميان مي‌آيد نگراني‌هاي آنها از آينده هم شروع مي‌شود.

    البته بيشتر مردها مي‌توانند از پس اين مشكلات بر بيايند ولي چيزي كه كمتر مردي مي‌تواند با آن كنار بيايد حس از دست دادن موقعيت قبل از تولد نوزاد است. شايد نتوان گفت مردها كودكشان را رقيب عشقي مي‌دانند، اما وقتي مي‌بينند همسرشان كه تا قبل از آمدن كودك او را در مركز توجهاتش قرار مي‌داد حالا به او كمتر توجه مي‌كند و ديگر مثل گذشته براي او وقت نمي‌گذارد احساس بدي پيدا مي‌كنند. مردها از اين‌كه ديگر مورد توجه نيستند و ديگر فرصتي پيدا نمي‌كنند تا گفت‌وگوهاي 2 نفره‌شان را تكرار كنند، از اين‌كه ديگر مثل روزهاي خوب گذشته همسر به استقبالشان نمي‌آيد و حوصله خسته نباشيد گفتن به‌ آنها را ندارد دلخور مي‌شوند.

    البته نمي‌توان به مردها به خاطر اين احساساتشان زياد خرده گرفت چون بسياري از زن‌ها وقتي كودكشان به دنيا مي‌آيد با يك حس مادرانه قوي خودشان را وقف كودك مي‌كنند و حتي يادشان مي‌رود كه بايد براي خودشان هم زندگي كنند. نمي‌توان اين مساله را البته به تمام زن‌ها نسبت داد چون كودكي كه ناتوان است و نياز به مراقبت‌هاي 24 ساعته دارد چاره‌اي جز اين براي زن‌ها باقي نمي‌گذارد، اما با تمام اين حرف‌ها نبايد مرد زندگي را از ياد برد، نبايد فراموش كرد كه قبل از اين‌كه پاي كودكي در ميان باشد اين زن و مرد بوده‌اند كه عاشق هم شده‌اند و تصميم گرفته‌اند يكديگر را خوشبخت كنند، نبايد فراموش شود كه زن و شوهر اگر چه در قبال كودكي كه به دنيا آورده‌اند مسوولند ولي اين مسووليت هرگز به معناي فراموش كردن خودشان نيست.

    بعضي زن‌ها كودكشان را تمام دارايي‌شان مي‌دانند يعني تفكري از پايه غلط كه فقط به استحكام خانواده لطمه مي‌زند، بعض زن‌ها هم مي‌گويند همين كه مادر شده‌اند و كودك دارند كه به او عشق مي‌ورزند برايشان كافي است يعني باوري كه به خوشبختي صدمه مي‌زند. خوب است مادران بدانند اگر يك روز عاشق همسرشان نمي‌شدند و به شوق با هم بودن زير يك سقف نمي‌رفتند حالا فرزندي نبود كه عاشقش بشوند پس چه خوب است طوري رفتار شود كه مرد فرزندش را نه يك رقيب عشقي كه عاملي براي تشديد خوشبختي‌اش بداند.

    دوباره با هم براي خوشبختي

    در زندگي هم مردها حق دارند هم زن‌ها، در زندگي هم مردها لياقت خوشبخت شدن دارند هم زن‌ها، هم مردها در زندگي دنبال دوست داشته شدن مي‌گردند هم زن‌ها، هم مردها خسته و كلافه مي‌شوند هم زن‌ها. پس آنها اگر چه در ظاهر با هم تفاوت دارند ولي در اصل شبيه همديگرند. اين‌كه مي‌گوييم فرزند نبايد جاي پدرش را در زندگي تنگ كند منظورمان به پدرها هم هستند تا كاري نكنند كه زن‌ها فكر كنند فرزندي كه با هزار زحمت به دنيا آورده‌اند حالا جاي خودشان را تنگ كرده‌اند. رسيدن به چنين مرحله‌اي تمرين مي‌خواهد آن هم تمرين عشق‌ورزي به زندگي و شريك زندگي. وقتي زن و مرد همديگر را تنها ثروت واقعي‌شان بدانند آن وقت چيزهايي كه بعدا به زندگي‌شان وارد مي‌شود را فقط مكمل خوشبختي‌هاي قبلي‌شان مي‌دانند.

    كودك به دنيا مي‌آيد، در ناز و نعمت بزرگ مي‌شود، محور توجهات و محبت‌ها قرار مي‌گيرد، از مهر پدر و مادر سيراب مي‌شود و جايگاه منحصربه‌فردش در خانواده را پيدا مي‌كند و به ناچار بعد از چند سال راه سرنوشت خودش را در پيش مي‌گيرد و از پدر و مادر دور مي‌شود. حالا كه كودك ديروز خانم و آقاي امروز شده است آيا براي زن و مرد كسي غير از خودشان باقي‌مانده؟ آيا براي آنها عشق تنها سرمايه باقي‌مانده نيست؟

    واقعا همين‌طور است. ما زندگي نمي‌كنيم تا بچه‌دار شويم و با فداكردن خودمان راه زندگي را براي او هموار كنيم بلكه ما زندگي مي‌كنيم چون شريك زندگي‌مان را دوست داريم و او را لايق خوشبخت شدن مي‌دانيم. پس حالا كه هنوز كودكمان كوچك است و هنوز حضو او به گرمي زندگي‌مان لطمه نزده بايد دست به كار شويم.

    يادمان باشد در اين دنيا هر كس جاي خودش را دارد و جاي خالي هيچ آدمي با هيچ آدم ديگري پر نمي‌شود پس حتي اگر به خاطر آمدن اين مهمان تازه وارد به زندگي وقت سرخاراندن نداريم بايد بدانيم كه ارج نهادن به ازدواج و گرامي داشتن همسرمان بر هر كار ديگري مقدم است. براي همين بياييد حتي بعد از بچه‌دار شدن دوباره براي همسرمان وقت بگذاريم و حتي اگر در كنار مسووليت‌هاي خانوادگي شاغل هم هستيم باز هم با او بودن را به كارهاي ديگر ترجيح دهيم. يادمان باشد همه ما دوست داريم در مركز توجه كساني باشيم كه دوستشان داريم پس از محبت كردن دريغ نكنيم.

    بعضي‌ها فكر مي‌كنند كودك سرور خانه است و بايد هر چه خواست و تصميم گرفت اجرا شود براي همين بيشتر خانه‌ها ميدان تاخت و تاز مطلق بچه‌ها مي‌شود در حالي كه زن و شوهر‌ها نياز دارند كه گاهي بدون آن كه بچه كنارشان باشد با هم تنها باشند.

    پس بياييد اين فرصت را براي همسرمان ايجاد كنيم و چه در محيط خانه و چه در بيرون از خانه فرصت تنها بودن با همسرمان را خلق كنيم. ما بايد بتوانيم به كودكمان از همان سنين كم ياد دهيم كه همه امور خانه به او مربوط نيست و هنوز هم مادر و پدر عاشقانه همديگر را دوست دارند و بعضي امور خصوصي براي خودشان دارند، حتي مي‌شود از يك زبان خاص كه فرزند متوجه‌ آن نمي‌شود استفاده كرد و زماني كه او حضور دارد محيط را به مجالي براي گفت‌وگوهاي 2 نفره تبديل كرد. وقتي ما با همسرمان اين‌گونه رفتار كنيم آن وقت بدون آن كه مستقيما وارد حيطه‌هاي تربيتي شده باشيم به كودكمان ياد داده‌ايم كه پدر و مادرش نزد هم چه ارزشي دارند؛ پدر و مادري كه حتي با آمدن موجودي تازه‌وارد نيز هواي همديگر را دارند.

    منبع : جام جم آنلاین
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.25 ثانیه (39)