دركشور ما فرصت ازدواج مجدد براي زنان، بسياركمتر از مردان است
بيوه شدن؛ زندگي در سايه ديگران
«آن زندگي برايم جهنم بود. هر روز بحث، هر روز بگومگو، بيآبرو شده بودم. او فحش ميداد به مادرم، به پدرم، حتي به برادر مرحومم و من هم جيغ ميكشيدم و همانها را حواله مادر و پدرش ميكردم. در مجتمع ما، زنها مرا به هم نشان ميدادند، بچههايم خجالت ميكشيدند. تصميم گرفتم خودم را از آن جهنم خلاص كنم و خلاص شدم. حالا يك سال و نيم از آن روز كه زيرچشمي براي آخرين بار نگاهش كردم و او بيرحم و اخمو و با تنفر نگاهم كرد، ميگذرد.
روزي كه با خشم طلاقنامه را امضا كردم و با عجله از دفترخانه بيرون آمدم. آن روز كه خنكي هواي پاييز به صورتم خورد از اين كه خودم را رها ديدم، به وجد آمدم. از اين كه 2 دخترم با خودم زندگي ميكنند و با فراغ بال ميتوانم از مدرك مهندسيام استفاده كنم. آن روز آنقدر ذوقزده بودم كه تصميم گرفتم درسم را ادامه بدهم، احساس ميكردم خوني تازه در رگهايم به جريان افتاده. آزاد و رها. يكي دو ساعت در خيابانها پرسه زدم. نم باران سر تا پايم را خيس كرد. از اين كه نه چتري داشتم و نه بالاپوش ضخيمي، ناراحت نبودم. از اين كه آقابالاسري منتظرم نبود، از اين كه ديگر نبايد سينجيم پس ميدادم، از اين كه كسي دائم نميگفت اين كار را بكن اين كار را نكن، تو به درد اين كارها نميخوري و با پولهايت چه كار ميكني؟ و چرا به بچهها نميرسي و... احساس شعف ميكردم. آن روز پاييزي، ساعتها، انبوه برگهاي نيمه تر و زرد را لگد كردم و براي خودم و بچههايم برنامه ريختم. انگار ميخواستم دنيا را تغيير دهم. من ميتوانستم دنيا كه نه ولي خودم را تغيير بدهم و به بخشي از خواستههايم برسم، اگر...».
ناهيد، 37 ساله اين حرفها را ميگويد. در حالي كه نزديك به 2 سال از جدايياش ميگذرد، اما حالا هرچند از طلاقش پشيمان نيست و دائم تاكيد ميكند: «از اين كه از همسرم جدا شدم ناراضي نيستم. او انسانيت مرا لگدمال كرده بود و...» اما حرفها و دلمشغوليهاي جديدي دارد. حرفهايي كه موقعيت جديد او را يادآوري ميكند. شايد او انرژي آن روزها را ندارد، كمي بيانگيزه به نظر ميرسد، به گوشهاي خيره ميماند، كمتر حرف ميزند و....
براساس نتايج آخرين سرشماري سال 85، تعداد زنان بدون همسر در اثر فوت 6 برابر تعداد مردان بدون همسر در اثر فوت است. همچنين مجتمع قضايي خانواده از وجود بيش از 6 ميليون زن مطلقه در كشور خبر ميدهد و از نگاه برخي محققان علوم رفتاري در برابر يك ميليون مردي كه از همسرش جدا شده، 6ميليون زن مطلقه در ايران وجود دارد. اين آمار بهسادگي نشان ميدهد كه مشكلات طلاق براي زنان به مراتب بيش از مردان بوده و مردان پس از طلاق بنا برشرايط فرهنگي حاضر، به راحتي دوباره ازدواج ميكنند و به رويه عادي زندگي بازميگردند، در حالي كه براي زنان مطلقه بازيافتن خود به سادگي ممكن نيست!
جاده صعبالعبور
«اول از محيط كارم شروع شد. از حلقه دوستانم، از همه كساني كه وقتي با شوهرم جر و بحث ميكردم، دورهام ميكردند و از من ميپرسيدند چه اتفاقاتي در خانهام افتاده؟ از همانهايي كه برايشان لايههاي زندگيام را شكافتم و سفره دلم را پهن كردم. با مهر مطلقه، حلقههايشان به دورم باز شد. آنها كه متاهل بودند از اين كه دوستيشان باعث نشود پايم به زندگي خانوادگي آنها باز شود، دورم را خالي كردند و مجردها، تحمل نحسي يك زن طلاقگرفته را نداشتند. همكاران مرد هم كه زير ذرهبين همسرانشان بودند، حتي وقت سلام و عليك ساده را با من نداشتند و بقيه زيرچشمي وراندازم ميكردند. مادرم ميگفت: حساس شدهاي، اما من ميتوانستم از خندههاي ريز و نگاههاي موذيانهشان آنچه در ذهن دارند را بخوانم».
ناهيد كه حالا مدتهاست به اين نگاهها عادت كرده مهمترين مشكلات را در محيط كار ميبيند. نه فقط زنان طلاق گرفته كه متاسفانه گاه زنان بيوه كه همسرانشان را از دست دادند نيز از بيمهري جامعه و نگاههاي تبعيضآميز اطرافيان به ستوه ميآيند.
از نظر بسياري از افراد جامعه هنوز زنان براي حفظ خوشبختي خود و بويژه فرزندانشان بهتر است شرايط خانواده و روابط موجود با همسر را تحمل كنند يا به قول قديميها بسوزند و بسازند، تفكري كه شايد از نظر بعضي دختران جوان و تحصيلكرده به توهين شبيه باشد. مانند آنچه آذين سلوكي 28 ساله ميگويد: «از نظر من اين تفكر كه با لباس سفيد خانه شوهر برو و با كفن بيا بيرون يك توهين است. من در يك شركت خصوصي مترجم زبان روسي هستم و ماهي 5/1 ميليون تومان درآمد دارم، هنوز ازدواج نكردهام، اما فكر ميكنم با مادربزرگم كه مجبور بود تن به هر شرايطي در خانواده بدهد، خيلي متفاوتم».
آذين تاكيد ميكند: «حدود يك سال قبل نزديكترين دوست من بعد از 2 سال زندگي مشترك از همسرش جدا شد. او بعد از ازدواج بهخواست شوهرش در خانه ماند و تصميم گرفت خيلي زود بچهدار شود. بعد از تولد پسرش، اختلافات آنان به خاطر دخالت والدين دوطرف زياد شد، اين دخالتها بالاخره باعث شد تا آنها با وجودي كه در ابتدا به هم خيلي علاقه داشتند از هم جدا شوند، همسرش هم باوجودي كه مرد بسيار خوب و لايقي بود، با اين جدايي موافقت كرد، حالا با وجودي كه پسرشان نزد پدرش زندگي ميكند، مرد به راحتي ازدواج كرده ولي دوست من ناراحتي اعصاب گرفته چون شوهرش، اجازه ديدن بچه را به او نميدهد و همين موضوع دوست من را روز به روز بيشتر رنج مي دهد و خلاصه وضعيت خوبي ندارد به نظر من بعد از طلاق هيچكس و هيچ نهاد و سازماني از حقوق از دسترفته زنان دفاع نميكند و روزبهروز هم نگاه جامعه به آنان بيشتر فشار ميآورد.
يكي از مشكلات زنان پس از فوت يا جدايي از همسر، به هم خوردن توازن ارتباط با اطرافيان است. گاهي حتي اين اطرافيان ميتوانند شامل حال اعضاي خانواده پدري باشند. كوروش. ج هنوز مجرد است، اما خواهرش سال گذشته همسرش را از دست داده و پس از 12 سال زندگي مشترك به خانه آنها بازگشته است، چرا كه مسكن مستقلي از خود ندارد؛ او از تجربهاش ميگويد: «خواهرم 3 سال قبل در يك كارگاه خياطي مشغول به كار شد تا خرج خود و فرزندش را تامين كند، مدتي سر كار ميرفت تا ديديم به تدريج گوشهگير شده و با كسي حتي با دخترش حرف نميزند. يك شب از اتاقش صداي گريه ميآمد، رفتم داخل اتاق و با اصرار از او خواستم مشكلش را بگويد و او برايم گفت كه صاحب كارش مدتي است كه از او ميخواهد تا به طور موقت با او ازدواج كند و او به خاطر نياز مالي به كارش نميداند چه جوابي بدهد؟»
هر سال 60 هزار نفر بيوه ميشوند
بنابر آمارهاي بهزيستي سالانه 60 هزار زوج از هم جدا ميشوند و بيشترين طلاقها در سنين نخست زندگي مشترك يعني 5 سال اول روي ميدهد. اين امر دامنه سني كم زنان و مردان مطلقه را نشان ميدهد كه البته فرصت براي تشكيل دوباره خانواده براي زنان بسيار كمتر از مردان است. ع. كريميصاحب دفتر اسناد رسمي است كه تمايلي به بيان جزييات نامش ندارد. ميگويد: متاسفانه در كشور ما فرصت ازدواج مجدد براي مردان بسيار بيشتر از زنان است. بسياري از مردان امروز از همسرشان طلاق ميگيرند و فردا با زني ديگر براي ازدواج دائم يا موقت به دفترخانه مراجعه ميكنند، اما براي زنان اين امر بسيار به ندرت اتفاق ميافتد. آنها حتي با طي دوره عده، باز هم تا سالها يا شايد براي هميشه تنها ميمانند.»
يكي از مهمترين مشكلات زنان پس از فوت همسر يا جدايي، مشكلات مالي است. در بسياري از موارد، زن در مقابل طلاق از سوي شوهر از تمام حقوق خود چشمپوشي ميكند و به خواسته خود يا فشار اطرافيان براي گرفتن قيموميت فرزندانش مهريهاش را هم ميبخشد. نتايج يكي از تحقيقات در سال 87 نشان ميدهد، 78 درصد زنان طلاقگرفته در تهران، مهريه خود را هنگام طلاق دريافت نكرده و 41 درصد نيز براي گرفتن طلاق مجبور شدهاند از مهريه خود بگذرند. حتي 89 درصد زنان طلاقگرفته هيچ نفقهاي دريافت نكردهاند و با توجه به اين كه بسياري از زنان حتي باوجود داشتن تحصيلات عالي مجبور بودهاند پس از ازدواج، خانهنشين شوند، پس از طلاق يا فوت همسر براي پيدا كردن شغل مناسب به خاطر نگاه منفي برخي افراد جامعه به اين زنان با دشواريهاي جدي روبهرو شدهاند.
منيژه.ح از جمله اين افراد است كه پرستار كودك در منزل است. او از طرف شركتهاي خصوصي براي نگهداري از كودكان و پرستاري از آنان به منازل فرستاده ميشود، با وجود داشتن يك پسربچه 3 ساله، 6 ماه قبل از همسرش جدا شد، ضمن اين كه از يكسال پيش بهخاطر اختلافات خانوادگي، جدا از همسرش زندگي ميكرد. او در اين باره ميگويد: «من مجبورم بيوگيام را از مشتريان شركت پنهان كنم. اگر آنها بويژه خانمها بفهمند من بيوه هستم، من را به خانهشان راه نميدهند و به من اعتماد نميكنند.»
بياعتمادي به زنان بدون همسر
از گذشتههاي دور كه زنان هويت خود را از مردان خانواده و اقوامشان ميگرفتند، بسيار فاصله گرفتهايم، از روزي كه زنان را «منزل» يا به نام پسر بزرگش صدا ميزدند و بردن نام او را در انظار، گناه ميدانستند. اين تفكرات شايد امروز هم طرفداراني داشته باشد، اما با تغيير هرم قدرت در خانواده به تدريج زنان از قاعده به راس رسيدهاند و مبناي اين حركت چيزي جز ارتقاي آگاهي نيست.
اما متاسفانه افسانه كيان ـ مشاور خانواده و كارشناس مسائل زنان ـ در اين مورد معتقد است كه به رغم افزايش حضور زنان در جامعه فرصت براي ازدواج مجدد براي زنان و مردان به يك اندازه فراهم نيست.
اين مساله وابستگي زنان را به افراد ديگر تشديد ميكند. وي اضافه ميكند: «همچنين زنان بيوه در كشور ما نياز دارند تا براي بازيابي شخصيت و جبران ضربهاي كه خوردهاند چه حاصل از مرگ همسر يا طلاق از او، به نوعي به كار مشغول شوند و با وجود داشتن تحصيلات، زنان مطلقه به هنگام كاريابي مجبورند اين امر را پنهان كنند، مثلا حلقهشان را از دست خارج نميكنند و طوري وانمود ميكنند كه همسر دارند تا تحت سوء استفاده قرار نگيرند.»
براساس پژوهشهاي داخلي و به گفته دكتر انور صمديراد- پژوهشگر آسيبهاي اجتماعي- 70 درصد زنان مجرد جامعه وجود باورهاي غلط و قضاوتهاي تنگنظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان بيوه را باعث احساس بيگانگي، ناامني و ناراحتي در روابط خود با ديگران دانسته كه موجب ميشود از حضور در جمع فاميلي احساس معذببودن كنند. در تحقيق ديگري تصريح شده كه 55 درصد زنان سرپرست خانواده از طعنهها و متلكها احساس ناراحتي ميكنند و حدود 66 درصد در معرض انواع سوءنيتها و آزارها قرار دارند.
كيان، مشاور خانواده در همين زمينه توضيح ميدهد: يكي از مراجعان ما به مركز مشاوره ادعا ميكرد كه حتي خواهر كوچكش از ارتباط با او احساس ناراحتي ميكند، چون او همسرش را از دست داده و خواهر كوچكتر چون به شوهرش اعتماد ندارد، حس ميكند وجود خواهر بيوهاش منجر به خيانت همسر به او خواهد شد.
از انزوا تا ازدواج ناخواسته
«ميگفت دلم به اين ازدواج هم راضي نبود، اما براي اين كه سايه مردي بالاي سرم باشد، ناچار شدم. او هم زن و بچه داشت ولي خبر نداشتند، من همسر دوم بودم، بعد از طلاق از شوهر اولم انگشتنما شده بودم. نفرت از نگاه زنان محل ميباريد، در شهرستان ما زن بيوه، يك تهديد است. به گوشم ميرسيد كه ميگفتند ببين چه كار كرده كه شوهرش او را طلاق داده! منزوي شده بودم، از خانه بيرون نميآمدم، مادرم سر كوفت ميزد، نانخور اضافه ميخواست چه كار؟ برادرم مرا ميپاييد و خواهرم ديگر با شوهرش به خانه ما نميآمد و ... همه اينها دست به دست هم داد تا به پيشنهاد ازدواج مردي جواب «بله» بدهم كه 23 سال از من بزرگتر بود، مرد خوبي است اما دوستش ندارم، مرا از همه پنهان ميكند، هفتهاي 2 شب به خانه كوچكي كه در آن زندگي ميكنم سر ميزند و چندرغاز كف دستم ميگذارد، از تنهايي ديوانه ميشوم، ولي بيرون نميروم. همه ميگويند همين كه تو را عقد كرده، خدا را شكر كن...».
دكتر پروين رفيعينيا ـ روانشناس ـ چندي پيش در گفتوگو با يكي از رسانهها گفت: طرز تفكر و باور غلط ديگران و داوري نسبت به زنان بيوه از يك طرف و حس سرزنشگرايانه نسبت به زنان مطلقه از طرف ديگر ارمغاني جز احساس ياس، سرخوردگي و از دست رفتن اعتماد به نفس ندارد، اين سرخوردگي باعث كاهش عزت نفس و گوشهگيري آنان از فعاليتهاي اجتماعي ميشود.
همايون.س، 15 سال قبل از همسرش جدا شد. او حقوقدان است و 2 فرزندش با او زندگي ميكنند. در مورد انزواي اجتماعي زنان معتقد است: «علاوه بر نقش باورها و فشارهاي اجتماعي، خود زنان هم پس از جدايي از همسر فرو ميريزند. براساس باورهاي سنتي، زنان هويت خود را از پدر يا همسر ميگيرند. با فوت يا طلاق خلأيي جدي در زندگي زنان مطلقه ايجاد ميشود كه ميتواند آنها را به سمت انحرافات جدي رفتاري سوق بدهد.»
اما هميشه درروي يك پاشنه نميچرخد. ثريا نبئي، دبير دبيرستان دخترانه است. 3 سال قبل از همسرش جدا شد و با حمايت خانوادهاش توانست به تمام مشكلات پس از طلاق غلبه كند. نبئي ميگويد: «همسرم معتاد بود و جدايي از او را خودم انتخاب كردم. پس از طلاق تحت مشاوره يك خانم دكتر قرار گرفتم تا از كماي اين دوره خارج شوم، مادرم نقش موثري در تغيير روحيهام داشت، خانوادهام با اين امر بسيار منطقي برخورد كردند، ما از يك طبقه متوسط فرهنگي هستيم، الان كه 3 سال گذشته، هيچ وقت احساس پشيماني نميكنم.»
گذشته از تعداد اندك خانوادهها كه فوت يا طلاق همسر را واقعيتي عيني در زندگي خود يا فرزندانشان ميدانند، هنوز نگاه جامعه به زنان بيوه مثبت نيست. اين امر حتي براي زنان مسن و سالمند كه تنها زندگي ميكنند، مشاهده ميشود. يك روز خانمي مسن در اتوبوس تعريف ميكرد كه همسرش 12 سال قبل مرحوم شده و تمام فرزندانش ازدواج كردهاند و او ناچار است خانه اجاره كند، صاحبخانهها به محض اين كه ميبينند بدون همسر است از اجاره خانه به او خودداري ميكنند. او ميگويد: «خجالتآور است كه مردم ما اينطور به زن بيوه نگاه ميكنند. من 63 ساله هستم و 6 نوه دارم، چطور جرات ميكنند به من اينطور نگاه كنند؟»
منبع : جام جم آنلاین
بيوه شدن؛ زندگي در سايه ديگران
«آن زندگي برايم جهنم بود. هر روز بحث، هر روز بگومگو، بيآبرو شده بودم. او فحش ميداد به مادرم، به پدرم، حتي به برادر مرحومم و من هم جيغ ميكشيدم و همانها را حواله مادر و پدرش ميكردم. در مجتمع ما، زنها مرا به هم نشان ميدادند، بچههايم خجالت ميكشيدند. تصميم گرفتم خودم را از آن جهنم خلاص كنم و خلاص شدم. حالا يك سال و نيم از آن روز كه زيرچشمي براي آخرين بار نگاهش كردم و او بيرحم و اخمو و با تنفر نگاهم كرد، ميگذرد.
روزي كه با خشم طلاقنامه را امضا كردم و با عجله از دفترخانه بيرون آمدم. آن روز كه خنكي هواي پاييز به صورتم خورد از اين كه خودم را رها ديدم، به وجد آمدم. از اين كه 2 دخترم با خودم زندگي ميكنند و با فراغ بال ميتوانم از مدرك مهندسيام استفاده كنم. آن روز آنقدر ذوقزده بودم كه تصميم گرفتم درسم را ادامه بدهم، احساس ميكردم خوني تازه در رگهايم به جريان افتاده. آزاد و رها. يكي دو ساعت در خيابانها پرسه زدم. نم باران سر تا پايم را خيس كرد. از اين كه نه چتري داشتم و نه بالاپوش ضخيمي، ناراحت نبودم. از اين كه آقابالاسري منتظرم نبود، از اين كه ديگر نبايد سينجيم پس ميدادم، از اين كه كسي دائم نميگفت اين كار را بكن اين كار را نكن، تو به درد اين كارها نميخوري و با پولهايت چه كار ميكني؟ و چرا به بچهها نميرسي و... احساس شعف ميكردم. آن روز پاييزي، ساعتها، انبوه برگهاي نيمه تر و زرد را لگد كردم و براي خودم و بچههايم برنامه ريختم. انگار ميخواستم دنيا را تغيير دهم. من ميتوانستم دنيا كه نه ولي خودم را تغيير بدهم و به بخشي از خواستههايم برسم، اگر...».
ناهيد، 37 ساله اين حرفها را ميگويد. در حالي كه نزديك به 2 سال از جدايياش ميگذرد، اما حالا هرچند از طلاقش پشيمان نيست و دائم تاكيد ميكند: «از اين كه از همسرم جدا شدم ناراضي نيستم. او انسانيت مرا لگدمال كرده بود و...» اما حرفها و دلمشغوليهاي جديدي دارد. حرفهايي كه موقعيت جديد او را يادآوري ميكند. شايد او انرژي آن روزها را ندارد، كمي بيانگيزه به نظر ميرسد، به گوشهاي خيره ميماند، كمتر حرف ميزند و....
براساس نتايج آخرين سرشماري سال 85، تعداد زنان بدون همسر در اثر فوت 6 برابر تعداد مردان بدون همسر در اثر فوت است. همچنين مجتمع قضايي خانواده از وجود بيش از 6 ميليون زن مطلقه در كشور خبر ميدهد و از نگاه برخي محققان علوم رفتاري در برابر يك ميليون مردي كه از همسرش جدا شده، 6ميليون زن مطلقه در ايران وجود دارد. اين آمار بهسادگي نشان ميدهد كه مشكلات طلاق براي زنان به مراتب بيش از مردان بوده و مردان پس از طلاق بنا برشرايط فرهنگي حاضر، به راحتي دوباره ازدواج ميكنند و به رويه عادي زندگي بازميگردند، در حالي كه براي زنان مطلقه بازيافتن خود به سادگي ممكن نيست!
جاده صعبالعبور
«اول از محيط كارم شروع شد. از حلقه دوستانم، از همه كساني كه وقتي با شوهرم جر و بحث ميكردم، دورهام ميكردند و از من ميپرسيدند چه اتفاقاتي در خانهام افتاده؟ از همانهايي كه برايشان لايههاي زندگيام را شكافتم و سفره دلم را پهن كردم. با مهر مطلقه، حلقههايشان به دورم باز شد. آنها كه متاهل بودند از اين كه دوستيشان باعث نشود پايم به زندگي خانوادگي آنها باز شود، دورم را خالي كردند و مجردها، تحمل نحسي يك زن طلاقگرفته را نداشتند. همكاران مرد هم كه زير ذرهبين همسرانشان بودند، حتي وقت سلام و عليك ساده را با من نداشتند و بقيه زيرچشمي وراندازم ميكردند. مادرم ميگفت: حساس شدهاي، اما من ميتوانستم از خندههاي ريز و نگاههاي موذيانهشان آنچه در ذهن دارند را بخوانم».
ناهيد كه حالا مدتهاست به اين نگاهها عادت كرده مهمترين مشكلات را در محيط كار ميبيند. نه فقط زنان طلاق گرفته كه متاسفانه گاه زنان بيوه كه همسرانشان را از دست دادند نيز از بيمهري جامعه و نگاههاي تبعيضآميز اطرافيان به ستوه ميآيند.
از نظر بسياري از افراد جامعه هنوز زنان براي حفظ خوشبختي خود و بويژه فرزندانشان بهتر است شرايط خانواده و روابط موجود با همسر را تحمل كنند يا به قول قديميها بسوزند و بسازند، تفكري كه شايد از نظر بعضي دختران جوان و تحصيلكرده به توهين شبيه باشد. مانند آنچه آذين سلوكي 28 ساله ميگويد: «از نظر من اين تفكر كه با لباس سفيد خانه شوهر برو و با كفن بيا بيرون يك توهين است. من در يك شركت خصوصي مترجم زبان روسي هستم و ماهي 5/1 ميليون تومان درآمد دارم، هنوز ازدواج نكردهام، اما فكر ميكنم با مادربزرگم كه مجبور بود تن به هر شرايطي در خانواده بدهد، خيلي متفاوتم».
آذين تاكيد ميكند: «حدود يك سال قبل نزديكترين دوست من بعد از 2 سال زندگي مشترك از همسرش جدا شد. او بعد از ازدواج بهخواست شوهرش در خانه ماند و تصميم گرفت خيلي زود بچهدار شود. بعد از تولد پسرش، اختلافات آنان به خاطر دخالت والدين دوطرف زياد شد، اين دخالتها بالاخره باعث شد تا آنها با وجودي كه در ابتدا به هم خيلي علاقه داشتند از هم جدا شوند، همسرش هم باوجودي كه مرد بسيار خوب و لايقي بود، با اين جدايي موافقت كرد، حالا با وجودي كه پسرشان نزد پدرش زندگي ميكند، مرد به راحتي ازدواج كرده ولي دوست من ناراحتي اعصاب گرفته چون شوهرش، اجازه ديدن بچه را به او نميدهد و همين موضوع دوست من را روز به روز بيشتر رنج مي دهد و خلاصه وضعيت خوبي ندارد به نظر من بعد از طلاق هيچكس و هيچ نهاد و سازماني از حقوق از دسترفته زنان دفاع نميكند و روزبهروز هم نگاه جامعه به آنان بيشتر فشار ميآورد.
يكي از مشكلات زنان پس از فوت يا جدايي از همسر، به هم خوردن توازن ارتباط با اطرافيان است. گاهي حتي اين اطرافيان ميتوانند شامل حال اعضاي خانواده پدري باشند. كوروش. ج هنوز مجرد است، اما خواهرش سال گذشته همسرش را از دست داده و پس از 12 سال زندگي مشترك به خانه آنها بازگشته است، چرا كه مسكن مستقلي از خود ندارد؛ او از تجربهاش ميگويد: «خواهرم 3 سال قبل در يك كارگاه خياطي مشغول به كار شد تا خرج خود و فرزندش را تامين كند، مدتي سر كار ميرفت تا ديديم به تدريج گوشهگير شده و با كسي حتي با دخترش حرف نميزند. يك شب از اتاقش صداي گريه ميآمد، رفتم داخل اتاق و با اصرار از او خواستم مشكلش را بگويد و او برايم گفت كه صاحب كارش مدتي است كه از او ميخواهد تا به طور موقت با او ازدواج كند و او به خاطر نياز مالي به كارش نميداند چه جوابي بدهد؟»
هر سال 60 هزار نفر بيوه ميشوند
بنابر آمارهاي بهزيستي سالانه 60 هزار زوج از هم جدا ميشوند و بيشترين طلاقها در سنين نخست زندگي مشترك يعني 5 سال اول روي ميدهد. اين امر دامنه سني كم زنان و مردان مطلقه را نشان ميدهد كه البته فرصت براي تشكيل دوباره خانواده براي زنان بسيار كمتر از مردان است. ع. كريميصاحب دفتر اسناد رسمي است كه تمايلي به بيان جزييات نامش ندارد. ميگويد: متاسفانه در كشور ما فرصت ازدواج مجدد براي مردان بسيار بيشتر از زنان است. بسياري از مردان امروز از همسرشان طلاق ميگيرند و فردا با زني ديگر براي ازدواج دائم يا موقت به دفترخانه مراجعه ميكنند، اما براي زنان اين امر بسيار به ندرت اتفاق ميافتد. آنها حتي با طي دوره عده، باز هم تا سالها يا شايد براي هميشه تنها ميمانند.»
يكي از مهمترين مشكلات زنان پس از فوت همسر يا جدايي، مشكلات مالي است. در بسياري از موارد، زن در مقابل طلاق از سوي شوهر از تمام حقوق خود چشمپوشي ميكند و به خواسته خود يا فشار اطرافيان براي گرفتن قيموميت فرزندانش مهريهاش را هم ميبخشد. نتايج يكي از تحقيقات در سال 87 نشان ميدهد، 78 درصد زنان طلاقگرفته در تهران، مهريه خود را هنگام طلاق دريافت نكرده و 41 درصد نيز براي گرفتن طلاق مجبور شدهاند از مهريه خود بگذرند. حتي 89 درصد زنان طلاقگرفته هيچ نفقهاي دريافت نكردهاند و با توجه به اين كه بسياري از زنان حتي باوجود داشتن تحصيلات عالي مجبور بودهاند پس از ازدواج، خانهنشين شوند، پس از طلاق يا فوت همسر براي پيدا كردن شغل مناسب به خاطر نگاه منفي برخي افراد جامعه به اين زنان با دشواريهاي جدي روبهرو شدهاند.
منيژه.ح از جمله اين افراد است كه پرستار كودك در منزل است. او از طرف شركتهاي خصوصي براي نگهداري از كودكان و پرستاري از آنان به منازل فرستاده ميشود، با وجود داشتن يك پسربچه 3 ساله، 6 ماه قبل از همسرش جدا شد، ضمن اين كه از يكسال پيش بهخاطر اختلافات خانوادگي، جدا از همسرش زندگي ميكرد. او در اين باره ميگويد: «من مجبورم بيوگيام را از مشتريان شركت پنهان كنم. اگر آنها بويژه خانمها بفهمند من بيوه هستم، من را به خانهشان راه نميدهند و به من اعتماد نميكنند.»
بياعتمادي به زنان بدون همسر
از گذشتههاي دور كه زنان هويت خود را از مردان خانواده و اقوامشان ميگرفتند، بسيار فاصله گرفتهايم، از روزي كه زنان را «منزل» يا به نام پسر بزرگش صدا ميزدند و بردن نام او را در انظار، گناه ميدانستند. اين تفكرات شايد امروز هم طرفداراني داشته باشد، اما با تغيير هرم قدرت در خانواده به تدريج زنان از قاعده به راس رسيدهاند و مبناي اين حركت چيزي جز ارتقاي آگاهي نيست.
اما متاسفانه افسانه كيان ـ مشاور خانواده و كارشناس مسائل زنان ـ در اين مورد معتقد است كه به رغم افزايش حضور زنان در جامعه فرصت براي ازدواج مجدد براي زنان و مردان به يك اندازه فراهم نيست.
اين مساله وابستگي زنان را به افراد ديگر تشديد ميكند. وي اضافه ميكند: «همچنين زنان بيوه در كشور ما نياز دارند تا براي بازيابي شخصيت و جبران ضربهاي كه خوردهاند چه حاصل از مرگ همسر يا طلاق از او، به نوعي به كار مشغول شوند و با وجود داشتن تحصيلات، زنان مطلقه به هنگام كاريابي مجبورند اين امر را پنهان كنند، مثلا حلقهشان را از دست خارج نميكنند و طوري وانمود ميكنند كه همسر دارند تا تحت سوء استفاده قرار نگيرند.»
براساس پژوهشهاي داخلي و به گفته دكتر انور صمديراد- پژوهشگر آسيبهاي اجتماعي- 70 درصد زنان مجرد جامعه وجود باورهاي غلط و قضاوتهاي تنگنظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان بيوه را باعث احساس بيگانگي، ناامني و ناراحتي در روابط خود با ديگران دانسته كه موجب ميشود از حضور در جمع فاميلي احساس معذببودن كنند. در تحقيق ديگري تصريح شده كه 55 درصد زنان سرپرست خانواده از طعنهها و متلكها احساس ناراحتي ميكنند و حدود 66 درصد در معرض انواع سوءنيتها و آزارها قرار دارند.
كيان، مشاور خانواده در همين زمينه توضيح ميدهد: يكي از مراجعان ما به مركز مشاوره ادعا ميكرد كه حتي خواهر كوچكش از ارتباط با او احساس ناراحتي ميكند، چون او همسرش را از دست داده و خواهر كوچكتر چون به شوهرش اعتماد ندارد، حس ميكند وجود خواهر بيوهاش منجر به خيانت همسر به او خواهد شد.
از انزوا تا ازدواج ناخواسته
«ميگفت دلم به اين ازدواج هم راضي نبود، اما براي اين كه سايه مردي بالاي سرم باشد، ناچار شدم. او هم زن و بچه داشت ولي خبر نداشتند، من همسر دوم بودم، بعد از طلاق از شوهر اولم انگشتنما شده بودم. نفرت از نگاه زنان محل ميباريد، در شهرستان ما زن بيوه، يك تهديد است. به گوشم ميرسيد كه ميگفتند ببين چه كار كرده كه شوهرش او را طلاق داده! منزوي شده بودم، از خانه بيرون نميآمدم، مادرم سر كوفت ميزد، نانخور اضافه ميخواست چه كار؟ برادرم مرا ميپاييد و خواهرم ديگر با شوهرش به خانه ما نميآمد و ... همه اينها دست به دست هم داد تا به پيشنهاد ازدواج مردي جواب «بله» بدهم كه 23 سال از من بزرگتر بود، مرد خوبي است اما دوستش ندارم، مرا از همه پنهان ميكند، هفتهاي 2 شب به خانه كوچكي كه در آن زندگي ميكنم سر ميزند و چندرغاز كف دستم ميگذارد، از تنهايي ديوانه ميشوم، ولي بيرون نميروم. همه ميگويند همين كه تو را عقد كرده، خدا را شكر كن...».
دكتر پروين رفيعينيا ـ روانشناس ـ چندي پيش در گفتوگو با يكي از رسانهها گفت: طرز تفكر و باور غلط ديگران و داوري نسبت به زنان بيوه از يك طرف و حس سرزنشگرايانه نسبت به زنان مطلقه از طرف ديگر ارمغاني جز احساس ياس، سرخوردگي و از دست رفتن اعتماد به نفس ندارد، اين سرخوردگي باعث كاهش عزت نفس و گوشهگيري آنان از فعاليتهاي اجتماعي ميشود.
همايون.س، 15 سال قبل از همسرش جدا شد. او حقوقدان است و 2 فرزندش با او زندگي ميكنند. در مورد انزواي اجتماعي زنان معتقد است: «علاوه بر نقش باورها و فشارهاي اجتماعي، خود زنان هم پس از جدايي از همسر فرو ميريزند. براساس باورهاي سنتي، زنان هويت خود را از پدر يا همسر ميگيرند. با فوت يا طلاق خلأيي جدي در زندگي زنان مطلقه ايجاد ميشود كه ميتواند آنها را به سمت انحرافات جدي رفتاري سوق بدهد.»
اما هميشه درروي يك پاشنه نميچرخد. ثريا نبئي، دبير دبيرستان دخترانه است. 3 سال قبل از همسرش جدا شد و با حمايت خانوادهاش توانست به تمام مشكلات پس از طلاق غلبه كند. نبئي ميگويد: «همسرم معتاد بود و جدايي از او را خودم انتخاب كردم. پس از طلاق تحت مشاوره يك خانم دكتر قرار گرفتم تا از كماي اين دوره خارج شوم، مادرم نقش موثري در تغيير روحيهام داشت، خانوادهام با اين امر بسيار منطقي برخورد كردند، ما از يك طبقه متوسط فرهنگي هستيم، الان كه 3 سال گذشته، هيچ وقت احساس پشيماني نميكنم.»
گذشته از تعداد اندك خانوادهها كه فوت يا طلاق همسر را واقعيتي عيني در زندگي خود يا فرزندانشان ميدانند، هنوز نگاه جامعه به زنان بيوه مثبت نيست. اين امر حتي براي زنان مسن و سالمند كه تنها زندگي ميكنند، مشاهده ميشود. يك روز خانمي مسن در اتوبوس تعريف ميكرد كه همسرش 12 سال قبل مرحوم شده و تمام فرزندانش ازدواج كردهاند و او ناچار است خانه اجاره كند، صاحبخانهها به محض اين كه ميبينند بدون همسر است از اجاره خانه به او خودداري ميكنند. او ميگويد: «خجالتآور است كه مردم ما اينطور به زن بيوه نگاه ميكنند. من 63 ساله هستم و 6 نوه دارم، چطور جرات ميكنند به من اينطور نگاه كنند؟»
منبع : جام جم آنلاین