کی "پیر" میشویم؟
هر 6 ثانیه یکبار یک نفر وارد 60 سالگی میشود. ما پیر نیستیم. اصلاً "پیر" بودن یعنی چه؟
نکات منفی که درمورد پیری در جامعه تداول دارد، بیشتر از نکات مثبت است، از رسانهها گرفته تا دایره لغات جامعه و هر چیز دیگر. ضدپیری، مقابله با پیری، متوقف کردن پیری و ... جای تعجب نیست که والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ هایمان نتوانند با فکر پیر شدن کنار بیایند. هر چه که میبینیم نشان از آن دارد که پیری دورانی وحشتناک است و باید از آن جلوگیری کرد.
اما پیری لزوماً اینقدر بد نیست. همه چیز به نگرش ما بستگی دارد. هم نگرش ما و هم والدین ما. با داشتن رویکردی مثبت به این قضیه پیر شدن، میتوانیم آن را دلپذیرتر کنیم.
تماسی از مردی داشتیم که میخواست برای مشکلش مشاوره کند. مادرش بسیار پیر و ضعیف شده بودو تنها زندگی میکرد و هیچ درخواست کمکی را هم نمیپذیرفت. او عصبانی و خسته بود چون مادرش چندین بار افتاده بود توصیههای فرزندش را هم گوش نمیداد.
آن مرد میخواست ببیند که آیا میتوانست یک وقت مشاوره خانوادگی تنظیم کند یا خیر. من به مادر او زنگ زدم. صدای شیرینی داشت. برای او توضیح دادم که پسرش میخواهد با او و خواهرش یک جلسه مشاوره خانوادگی داشته باشد. به او گفتم، "آنها نگران شما هستند که مبادا باز هم بیفتید."
او تایید کرد که زیاد میافتد و الان باید بیشتر مراقب باشد. او گفت که به نظرش یک قرار خانوادگی ایده خوبی است اما لازم است که صبر کنند. گفت، "وقتی پیر شدم، اینکار را میکنیم". او 90 سال داشت. دیگر هم تماس نگرفت. و ما باز هم تلاش کردیم.
به پسر توصیههایی ارائه کردم که چطور یک پرستار را وارد خانه مادرش کند. او عاشق پسرش بود و ممکن بود فقط به خاطر او هم که شده اینکار را امتحان کند، نه فقط به خاطر اینکه پیر شده است و به آن احتیاج دارد.
آیا این مشکل شما هم هست؟ خیلی از آدمها اینطور هستند. در زیر کمکتان می کنیم بتوانید طوری با والدینتان برخورد کنید که کمک شما را بپذیرند.
1. از رویکرد "فقط به خاطر من" استفاده کنید. اگر موضوع را بعنوان راهی برای آرامش خاطرتان مطرح کنید نه سن والدینتان، احتمالاً موثر خواهد بود.
2. نمیتوانید مجبورشان کنید. والدین پیرتان ممکن است قبول نکنند که دیگر تنها زندگی نکنند، حتی اگر امن نباشد. اگر به توانایی خودمان برای وادار کردن عزیزانمان برای اینکه به حرفمان گوش دهند، ایمان داشته باشیم، میتوانیم گاهیاوقات از خطرات واقعاً جدی جلوگیری کنیم.
3. به قدرت صبر و پشتکار ایمان داشته باشید. مقابله کردن با انکار والدینمان ممکن است خیلی سخت باشد اما گاهیاوقات والدین به این دلیل که پشت انکارشان میدانند که حق با شماست، کوتاه میآیند. صبر داشته باشید، صبر. همان پیام با زبانی نرمتر و مهربانتر اگر به اندازه کافی تکرار شود عمل خواهد کرد.
اگر والدین پیرمان بالا رفتن سن خود و پیر شدنشان را قبول نمیکنند، نباید زیاد تعجب کنیم. خود ما هم همینطور هستیم. "شصت سالگی، چهلسالگی جدید است!" این دقیقاً همان حرفی بود که وقتی شصت سالم شد زدم.
والدین ما نمیخواهند کنترل زندگیشان را از دست بدهند، و برای خیلیها پیر شدن دقیقاً به همین معناست. اما قرار نیست که اینطور باشد. من فکر میکنم عادت خیلی خوبی است که درمورد نقاط مثبت پیری حرف بزنیم.
میتوانیم والدینمان را متقاعد کنیم که میخواهیم به همان اندازه قبل روی زندگیشان کنترل داشته باشند چون به سن و خرد آنها احترام میگذاریم. و باید به سن و خرد خودمان هم احترام بگذاریم. این به آن معنا نیست که کرم ضدچروک را دور بیندازیم. حتی 100 سالهها هم دوست دارند خوب به نظر برسند.
هیچکس در مدرسه به ما یاد نمیدهد که چطور والدین پیرمان را راضی کنیم ضعیفتر شدن خود را بپذیرند و اجازه دهند به آنها کمک کنیم. من باور دارم که هرکدام از ما میتوانیم یاد بگیریم که چطور این کار را بکنیم و به نحو احسن از والدینمان مراقبت کنیم.
مردمان
هر 6 ثانیه یکبار یک نفر وارد 60 سالگی میشود. ما پیر نیستیم. اصلاً "پیر" بودن یعنی چه؟
نکات منفی که درمورد پیری در جامعه تداول دارد، بیشتر از نکات مثبت است، از رسانهها گرفته تا دایره لغات جامعه و هر چیز دیگر. ضدپیری، مقابله با پیری، متوقف کردن پیری و ... جای تعجب نیست که والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ هایمان نتوانند با فکر پیر شدن کنار بیایند. هر چه که میبینیم نشان از آن دارد که پیری دورانی وحشتناک است و باید از آن جلوگیری کرد.
اما پیری لزوماً اینقدر بد نیست. همه چیز به نگرش ما بستگی دارد. هم نگرش ما و هم والدین ما. با داشتن رویکردی مثبت به این قضیه پیر شدن، میتوانیم آن را دلپذیرتر کنیم.
تماسی از مردی داشتیم که میخواست برای مشکلش مشاوره کند. مادرش بسیار پیر و ضعیف شده بودو تنها زندگی میکرد و هیچ درخواست کمکی را هم نمیپذیرفت. او عصبانی و خسته بود چون مادرش چندین بار افتاده بود توصیههای فرزندش را هم گوش نمیداد.
آن مرد میخواست ببیند که آیا میتوانست یک وقت مشاوره خانوادگی تنظیم کند یا خیر. من به مادر او زنگ زدم. صدای شیرینی داشت. برای او توضیح دادم که پسرش میخواهد با او و خواهرش یک جلسه مشاوره خانوادگی داشته باشد. به او گفتم، "آنها نگران شما هستند که مبادا باز هم بیفتید."
او تایید کرد که زیاد میافتد و الان باید بیشتر مراقب باشد. او گفت که به نظرش یک قرار خانوادگی ایده خوبی است اما لازم است که صبر کنند. گفت، "وقتی پیر شدم، اینکار را میکنیم". او 90 سال داشت. دیگر هم تماس نگرفت. و ما باز هم تلاش کردیم.
به پسر توصیههایی ارائه کردم که چطور یک پرستار را وارد خانه مادرش کند. او عاشق پسرش بود و ممکن بود فقط به خاطر او هم که شده اینکار را امتحان کند، نه فقط به خاطر اینکه پیر شده است و به آن احتیاج دارد.
آیا این مشکل شما هم هست؟ خیلی از آدمها اینطور هستند. در زیر کمکتان می کنیم بتوانید طوری با والدینتان برخورد کنید که کمک شما را بپذیرند.
1. از رویکرد "فقط به خاطر من" استفاده کنید. اگر موضوع را بعنوان راهی برای آرامش خاطرتان مطرح کنید نه سن والدینتان، احتمالاً موثر خواهد بود.
2. نمیتوانید مجبورشان کنید. والدین پیرتان ممکن است قبول نکنند که دیگر تنها زندگی نکنند، حتی اگر امن نباشد. اگر به توانایی خودمان برای وادار کردن عزیزانمان برای اینکه به حرفمان گوش دهند، ایمان داشته باشیم، میتوانیم گاهیاوقات از خطرات واقعاً جدی جلوگیری کنیم.
3. به قدرت صبر و پشتکار ایمان داشته باشید. مقابله کردن با انکار والدینمان ممکن است خیلی سخت باشد اما گاهیاوقات والدین به این دلیل که پشت انکارشان میدانند که حق با شماست، کوتاه میآیند. صبر داشته باشید، صبر. همان پیام با زبانی نرمتر و مهربانتر اگر به اندازه کافی تکرار شود عمل خواهد کرد.
اگر والدین پیرمان بالا رفتن سن خود و پیر شدنشان را قبول نمیکنند، نباید زیاد تعجب کنیم. خود ما هم همینطور هستیم. "شصت سالگی، چهلسالگی جدید است!" این دقیقاً همان حرفی بود که وقتی شصت سالم شد زدم.
والدین ما نمیخواهند کنترل زندگیشان را از دست بدهند، و برای خیلیها پیر شدن دقیقاً به همین معناست. اما قرار نیست که اینطور باشد. من فکر میکنم عادت خیلی خوبی است که درمورد نقاط مثبت پیری حرف بزنیم.
میتوانیم والدینمان را متقاعد کنیم که میخواهیم به همان اندازه قبل روی زندگیشان کنترل داشته باشند چون به سن و خرد آنها احترام میگذاریم. و باید به سن و خرد خودمان هم احترام بگذاریم. این به آن معنا نیست که کرم ضدچروک را دور بیندازیم. حتی 100 سالهها هم دوست دارند خوب به نظر برسند.
هیچکس در مدرسه به ما یاد نمیدهد که چطور والدین پیرمان را راضی کنیم ضعیفتر شدن خود را بپذیرند و اجازه دهند به آنها کمک کنیم. من باور دارم که هرکدام از ما میتوانیم یاد بگیریم که چطور این کار را بکنیم و به نحو احسن از والدینمان مراقبت کنیم.
مردمان