شانه ای بود و پناهی بود و نیست شانه ام را تکیه گاهی بود و نیست
سخت دل تنگم، کسی چون من مباد
سوگ، حتی قسمت دشمن مبادا!
مصیبت
رویارویی با فقدانی تاسف بار
از دست رفتن دل بندی، تنش زاترین رخداد زندگی است که چه بسا به پیدایش بحران جان گاه عاطفی می انجامد . آدمی پس از جان سپردن عزیز دلش، داغ دیده می شود و این حالتی است که در واقع آن را «بی نصیبی ناشی از مرگ » می نامند . آگاهی از توقعات
آن دم که عمر کسی به پایان می رسد، حتی زمانی که چشم به راه مرگ باشد، احتمالا دست خوش هیجانات زیادی می شود . بسا افراد نقل کرده اند که بلافاصله بعد از بروز نشانه های جان بازی، نخستین مرحله از کرختی و بهت زدگی را احساس نموده اند، ولی فرآیند غم و درد، هیچ ترتیب حقیقی ندارد .
پاره ای از احساسات احتمالی انسان به قرار زیراست:
انکار
ناباوری
آشفتگی
ضربه، تکان
اندوه
آرزو
خشم
خواری
یاس
گناه
این احساسات، واکنش های طبیعی و به هنجار در برابر نیستی است . شاید خود را آماده ی شدت و تداوم عوطف و این که حالات روحی تان با چه شتابی دگرگون می شوند، نکرده باشید . ممکن است در مورد ثبات بهداشت روانی خود تردید کنید; اما یقین بدانید که چنین احساساتی سالم و مناسبند و به شما یاری می کنند که با ضایعه کنار بیایید .
به یاد بسپارید
درک عمیق تاثیر فقدانی جان گزا، نیاز به زمان دارد . هرگز دمی ز یاد عزیز از دست رفته تان غافل نمی شوید، ولی اندک اندک درد و رنج این مصیبت فرو می نشیند و شما را به زندگی عادی خودتان برمی گرداند .
عزاداری برای محبوب
تحمل مرگ کسی که دوستش می داشتیم، آسان نیست . برای او سوگواری می کنیم و غصه می خوریم . شیون و مویه، فرایندی است طبیعی که آدمی جهت پذیرش فقدانی سترگ، بدان دست می یازد . امکان دارد ماتم گرفتن شامل مراسم مذهبی به احترام مرده یا گردآمدن با حضور دوستان و افراد خانواده باشد، تا در غم مصیبت دیده شریک شوند .
سوگواری، مساله ای شخصی است و احتمالا ماه ها یا سال ها طول می کشد .
«همگی در ژرفای وجود خویش آگاهیم که مرگ و نیستی، جزیی از زندگی است . به راستی مردن مفهومی به وجودمان می بخشد، زیرا به ما یادآوری می کند که حیات چقدر گران بهاست .»
غصه خوردن، نمود خارجی ضایعه ای است که بر شخص وارد شده است . شاید اندوه وی از نظر جسمی، عاطفی و تن کردشناسی (فیزیولوژی) بیان گردد . مثلا گریستن، نمایش جسمانی و افسرده دلی، تجلی روانی است . بیان این احساسات بسیار اهمیت دارد . بیش تر اوقات مرگ، مساله ای است اجتناب پذیر، نادیدنی گرفتی یا رد کردنی . در نظر اول، شاید رهایی از دردو رنج مفید به نظر آید، لیکن دوری جستن یکباره از غم خوردن، امکان ناپذیراست . روزی همان احساسات نهان باید زدوده شدند و گرنه ممکن ست به پیدایی بیماری های جسمی یا روانی بیانجامند .
شما، زیادی از افراد، نشانه های جسمی توام با غم و اندوه را متجلی می سازند . در معده، بی اشتهایی، به هم خوردگی روده، اختلال خواب و کم توانی، همگی علایم شایع غصه های طاقت فرسایند .
در میان همه ی فشارهای روانی زندگی، عزاداری، دستگاه دفاع طبیعی بدن را جدا می آزماید . شاید امراض موجود به وخامت گرایند، یا عوارض جدید رخ بنمایند . چه بسا واکنش های عاطفی بی حد روی دهند که عبارتند از حمله های اضطرابی، خستگی و پریشان دلی بی اندازه و اندیشه ی خودکشی . در ضمن مشغله ی ذهنی حاصل از فرد جان باخته، واکنش عادی آدمی در برابر درگذشت کسی است .
از پس فقدانی عظیم برآمدن
مرگ کسی که دوستش می داریم، در همه حال جان سوز ست و واکنش های بشر تحت تاثیر شرایط مردن می باشد، به ویژه وقتی که ناگهانی یا تصادفی باشد . هم چنین ارتباط وی با مرده در واکنش هایش اثر می نهد .
مرگ کودک
از بین رفتن بچه، موجب بروز احساس شدید و ایجاد نوعی سؤال و چند و چون می گردد و به زدایش استعدادهای نهانی، رؤیای تحقق نیافته و در دور رنج بیهوده منتهی می شود . ممکن است پدر و مادر در مقابل مرگ و میر بچه ی خود احساس مسؤولیت کنند و برایشان اهمیت ندارد که موضوع تا چه اندازه نامعقول باشد . ضمنا احتمال دارد حس کنند که جزء بسیار مهمی از ویت خویشتن را از کف داده اند .
مرگ همسر
بسیار آسیب زا و تکان دهنده است . گذشته از ضربه ی روحی شدید، چنین مرگی ممکن است سبب بحران مالی بالقوه گردد و این در صورتی است که همسر، منبع اصلی درآمد خانواده باشد . امکان دارد چنین فرقی، سازگاری عمده ی اجتماعی را ایجاب کرده و باعث می گردد که از زن و شوهر باقی مانده، یکی وظیفه ی مراقبت از بچه را به تنهایی عهده دار شده، خود را با زندگی مجردی وفق دهد و حتی به سر کارش برگردد .
ممکن است کهن سالان با از دست دادن همسرشان، خصوصا آسیب پذیر شوند، چرا که مفهوم این ضایعه، از کف دادن عمری سرشار از تجربه های مشترک است . در چنین مرحله ای، احساسات مربوط به تنهایی احتمالا با مرگ دوستان صمیمی در هم می آمیزد .
ضایعه ی ناشی از خودکشی
یکی از سخت ترین مرگ و میرهای است که افراد با آن مواجه می شوند، براثر این گونه تلفات جانی، بار عظیمی از گناه، خشم و شرمندگی بر دوش بازماندگان سنگینی می کند . امکان دارد اینان حتی خود را مسؤول مرگ بدانند . رایزنی در طول نخستین هفته ی بعد از انتحار، بسیار مفید و عاقلانه است .
زیست غمگینانه
کنار آمدن با مرگ برای سلامت روانی بشر اهمیت دارد . وقتی یکی از عزیزان شما جان می سپارد، غمگین شدنتان کاملا طبیعی است . بهترین کاری که می توانید بکنید، این است که خود را تسلیم اندوه کنید . در زیر، مؤثرترین راه کارها را یادآور شده ایم:
به دنبال افراد دل سوز باشید .
در پی خویشاوندان و دوستانی باشید که بتوانند احساسات شما درباره ی فقدان کسی را درک کنند . بین گروه پشتیبان و دیگرانی که داغدیدگی مشابه دارند، پیوند ایجاد کنید .
احساساتتان را بر زبان آورید .
از احساسات خود، سایران را با خبر سازید، این عمل شما کمک می کند تا بر فرآیند غمگینی چیره گردید .
مواظب تندرستی خویش باشید
با پزشک خانوادگی تان مدام تماس بگیرید، حتما خوب غذا بخورید و به اندازه ی کافی استراحت کنید . از خطر وابستگی به دارو یا مشروبات الکلی، برای گریز از غم و اندوه، آگاه باشید .
بپذیرید که زندگی برای زیستن است .
برای زیست در زمام حال نه گذشته، سعی و کوشش لازم است .
تغییرات اساسی زندگی را به تاخیر افکنید .
دگرگونی های اصلی، هم چون اسباب کشی، ازدواج مجدد، تغییر شغل یا به دنیاآورن بچه ی دیگر را به تعویق اندازید . فرصتی بیابید تا با مرگ سمی و دمساز گردید .
بردبار باشید .
ماه ها یا حتی سال ها طول می کشد تا آدمی بتواند فقدان جگرسوزای را از یاد ببرد و یا زندگی زیرورو شده اش را بپذیرد .
در صورت لزوم، از کمک های خارجی بهره ببرید .
چنان چه تحمل غم و غصه ای که به دل دارید، خیلی دشوار باشد، از متخصصان ورزیده مدد بجویید، تا بر اندوه خویش فایق آیید . یاری جویی، نشانه ی قدرت است، نه ضعف .
غم زدایی از دیگران
فرض کنید کسی که پایبندش هستید، عزیزی را از کف داده است; در این صورت می توانید با رعایت موارد زیر، غمگسارش باشید:
در غمش شریک باشید .
بگذارید و حتی وادارش کنید که احساسات خویش را در مورد فقدان فرد مورد نظرش بر زبان جاری سازد و خاطراتی را که از وی داشته است، بازگو کند .
از آرامش ساختگی بپرهیزید .
اگر به غمزده، چنین جمله هایی بگویید: «کاری است که نمی بایست می شد، اما شده!» یاد «دیر یا زود راحت می شوی » دردش را چاره نکرده اید . بلکه در عوض باید با بیانی ساده و صمیمی با داغدیده، غمخواری کنید و به درد دل هایش گوش دهید .
عملا غمخوارگی کنید .
پرستاری از بچه، پخت و پز و پی فرمان رفتن همگی شیوه هایی هستند که ماتم زده و مصیبت دیده را آرامش می بخشند .
شکیبا باشید .
به خاطر داشته باشید که نجات از اندوه فقدانی ویرانگر، نیاز به زمان طولانی دارد . به داغ دیده دلداری دهید .
مراجعه به متخصص در صورت لزوم .
وقتی حس می کنید که فردی به چنان دردی گرفتار شده که نجات از آن به تنهایی ناشدنی است، وی را بی درنگ به متخصصی معرفی کنید .
غمگساری کودکان
بچه هایی که دچار فقدان عظیمی شده اند، شاید طرز غم خوردن شان با بزرگ سالان فرق داشته باشد . مرگ پدر یا مادر برای خردسالان فوق العاده دشوار بوده و حس ایمنی یا بیش زیست آنان را تحت تاثیر قرار می دهد . ایشان غالبا از تغییرات دوروبرشان دچار سردرگمی نمی شوند . مخصوصا اگر بالغین خیرخواه سعی کنند آن ها را از حقیقت یا ابراز غم والدین زنده شان باز دارند .
درک اندک و ناتوانی در بیان احساسات، کودکان بسیار کوچک را در وضع بس نامطلوبی قرار می دهد . بچه های خردسال ممکن است به رفتارهای اولیه ی خویش (هم چون خیس کردن بستر) بازگردند و یا راجع به فرد درگذشته پرسش هایی بکنند که بی احساس به نظر آیند، بازی هایی در مورد مرگ و نیستی ابداع نموده و یا وانمود سازند که مرگ، هرگز رخ نمی دهد .
حریف اندوه کودک شدن، فشار بیش تری را بردوش پدر و مادر مصیبت دیده وارد می کند . با این حال، طغیان، خشم یا خرده گیری، صرفا اضطراب کودک را فزون تر کرده و بهبودش را به تاخیر می افکند .
وقت زیادتری را به گفت و گو درباره ی مرگ و مرده با آن ها اختصاص دهید . به آنان یاری کنید که براحساسات خویش چیره گشته و از یاد نبرید که اینان رفتارهای مناسب بزرگ ترها را سر مشق خود قرار می دهند .
نظری به آینده
به خاطر بسپارید که به مدد پشتیبانی، بردباری و کوشش، بر اندوهتان غلبه می کنید . سرانجام روزی دردهایتان کاهش یافته و شما با خاطرات دل نشینی که از دل بند خود داشته اید، خوش خواهید بود .
نگارنده ترجیح می دهد که مقاله ی حاضر را با بیتی از استاد سخن، سعدی به پایان ببرد:
مقدار یار همنفس، چون من نداند هیچ کس
ماهی که در خشک اوفتد، قیمت بداند آب را
منبع:http://www.hawzah.net
سخت دل تنگم، کسی چون من مباد
سوگ، حتی قسمت دشمن مبادا!
مصیبت
رویارویی با فقدانی تاسف بار
از دست رفتن دل بندی، تنش زاترین رخداد زندگی است که چه بسا به پیدایش بحران جان گاه عاطفی می انجامد . آدمی پس از جان سپردن عزیز دلش، داغ دیده می شود و این حالتی است که در واقع آن را «بی نصیبی ناشی از مرگ » می نامند . آگاهی از توقعات
آن دم که عمر کسی به پایان می رسد، حتی زمانی که چشم به راه مرگ باشد، احتمالا دست خوش هیجانات زیادی می شود . بسا افراد نقل کرده اند که بلافاصله بعد از بروز نشانه های جان بازی، نخستین مرحله از کرختی و بهت زدگی را احساس نموده اند، ولی فرآیند غم و درد، هیچ ترتیب حقیقی ندارد .
پاره ای از احساسات احتمالی انسان به قرار زیراست:
انکار
ناباوری
آشفتگی
ضربه، تکان
اندوه
آرزو
خشم
خواری
یاس
گناه
این احساسات، واکنش های طبیعی و به هنجار در برابر نیستی است . شاید خود را آماده ی شدت و تداوم عوطف و این که حالات روحی تان با چه شتابی دگرگون می شوند، نکرده باشید . ممکن است در مورد ثبات بهداشت روانی خود تردید کنید; اما یقین بدانید که چنین احساساتی سالم و مناسبند و به شما یاری می کنند که با ضایعه کنار بیایید .
به یاد بسپارید
درک عمیق تاثیر فقدانی جان گزا، نیاز به زمان دارد . هرگز دمی ز یاد عزیز از دست رفته تان غافل نمی شوید، ولی اندک اندک درد و رنج این مصیبت فرو می نشیند و شما را به زندگی عادی خودتان برمی گرداند .
عزاداری برای محبوب
تحمل مرگ کسی که دوستش می داشتیم، آسان نیست . برای او سوگواری می کنیم و غصه می خوریم . شیون و مویه، فرایندی است طبیعی که آدمی جهت پذیرش فقدانی سترگ، بدان دست می یازد . امکان دارد ماتم گرفتن شامل مراسم مذهبی به احترام مرده یا گردآمدن با حضور دوستان و افراد خانواده باشد، تا در غم مصیبت دیده شریک شوند .
سوگواری، مساله ای شخصی است و احتمالا ماه ها یا سال ها طول می کشد .
«همگی در ژرفای وجود خویش آگاهیم که مرگ و نیستی، جزیی از زندگی است . به راستی مردن مفهومی به وجودمان می بخشد، زیرا به ما یادآوری می کند که حیات چقدر گران بهاست .»
غصه خوردن، نمود خارجی ضایعه ای است که بر شخص وارد شده است . شاید اندوه وی از نظر جسمی، عاطفی و تن کردشناسی (فیزیولوژی) بیان گردد . مثلا گریستن، نمایش جسمانی و افسرده دلی، تجلی روانی است . بیان این احساسات بسیار اهمیت دارد . بیش تر اوقات مرگ، مساله ای است اجتناب پذیر، نادیدنی گرفتی یا رد کردنی . در نظر اول، شاید رهایی از دردو رنج مفید به نظر آید، لیکن دوری جستن یکباره از غم خوردن، امکان ناپذیراست . روزی همان احساسات نهان باید زدوده شدند و گرنه ممکن ست به پیدایی بیماری های جسمی یا روانی بیانجامند .
شما، زیادی از افراد، نشانه های جسمی توام با غم و اندوه را متجلی می سازند . در معده، بی اشتهایی، به هم خوردگی روده، اختلال خواب و کم توانی، همگی علایم شایع غصه های طاقت فرسایند .
در میان همه ی فشارهای روانی زندگی، عزاداری، دستگاه دفاع طبیعی بدن را جدا می آزماید . شاید امراض موجود به وخامت گرایند، یا عوارض جدید رخ بنمایند . چه بسا واکنش های عاطفی بی حد روی دهند که عبارتند از حمله های اضطرابی، خستگی و پریشان دلی بی اندازه و اندیشه ی خودکشی . در ضمن مشغله ی ذهنی حاصل از فرد جان باخته، واکنش عادی آدمی در برابر درگذشت کسی است .
از پس فقدانی عظیم برآمدن
مرگ کسی که دوستش می داریم، در همه حال جان سوز ست و واکنش های بشر تحت تاثیر شرایط مردن می باشد، به ویژه وقتی که ناگهانی یا تصادفی باشد . هم چنین ارتباط وی با مرده در واکنش هایش اثر می نهد .
مرگ کودک
از بین رفتن بچه، موجب بروز احساس شدید و ایجاد نوعی سؤال و چند و چون می گردد و به زدایش استعدادهای نهانی، رؤیای تحقق نیافته و در دور رنج بیهوده منتهی می شود . ممکن است پدر و مادر در مقابل مرگ و میر بچه ی خود احساس مسؤولیت کنند و برایشان اهمیت ندارد که موضوع تا چه اندازه نامعقول باشد . ضمنا احتمال دارد حس کنند که جزء بسیار مهمی از ویت خویشتن را از کف داده اند .
مرگ همسر
بسیار آسیب زا و تکان دهنده است . گذشته از ضربه ی روحی شدید، چنین مرگی ممکن است سبب بحران مالی بالقوه گردد و این در صورتی است که همسر، منبع اصلی درآمد خانواده باشد . امکان دارد چنین فرقی، سازگاری عمده ی اجتماعی را ایجاب کرده و باعث می گردد که از زن و شوهر باقی مانده، یکی وظیفه ی مراقبت از بچه را به تنهایی عهده دار شده، خود را با زندگی مجردی وفق دهد و حتی به سر کارش برگردد .
ممکن است کهن سالان با از دست دادن همسرشان، خصوصا آسیب پذیر شوند، چرا که مفهوم این ضایعه، از کف دادن عمری سرشار از تجربه های مشترک است . در چنین مرحله ای، احساسات مربوط به تنهایی احتمالا با مرگ دوستان صمیمی در هم می آمیزد .
ضایعه ی ناشی از خودکشی
یکی از سخت ترین مرگ و میرهای است که افراد با آن مواجه می شوند، براثر این گونه تلفات جانی، بار عظیمی از گناه، خشم و شرمندگی بر دوش بازماندگان سنگینی می کند . امکان دارد اینان حتی خود را مسؤول مرگ بدانند . رایزنی در طول نخستین هفته ی بعد از انتحار، بسیار مفید و عاقلانه است .
زیست غمگینانه
کنار آمدن با مرگ برای سلامت روانی بشر اهمیت دارد . وقتی یکی از عزیزان شما جان می سپارد، غمگین شدنتان کاملا طبیعی است . بهترین کاری که می توانید بکنید، این است که خود را تسلیم اندوه کنید . در زیر، مؤثرترین راه کارها را یادآور شده ایم:
به دنبال افراد دل سوز باشید .
در پی خویشاوندان و دوستانی باشید که بتوانند احساسات شما درباره ی فقدان کسی را درک کنند . بین گروه پشتیبان و دیگرانی که داغدیدگی مشابه دارند، پیوند ایجاد کنید .
احساساتتان را بر زبان آورید .
از احساسات خود، سایران را با خبر سازید، این عمل شما کمک می کند تا بر فرآیند غمگینی چیره گردید .
مواظب تندرستی خویش باشید
با پزشک خانوادگی تان مدام تماس بگیرید، حتما خوب غذا بخورید و به اندازه ی کافی استراحت کنید . از خطر وابستگی به دارو یا مشروبات الکلی، برای گریز از غم و اندوه، آگاه باشید .
بپذیرید که زندگی برای زیستن است .
برای زیست در زمام حال نه گذشته، سعی و کوشش لازم است .
تغییرات اساسی زندگی را به تاخیر افکنید .
دگرگونی های اصلی، هم چون اسباب کشی، ازدواج مجدد، تغییر شغل یا به دنیاآورن بچه ی دیگر را به تعویق اندازید . فرصتی بیابید تا با مرگ سمی و دمساز گردید .
بردبار باشید .
ماه ها یا حتی سال ها طول می کشد تا آدمی بتواند فقدان جگرسوزای را از یاد ببرد و یا زندگی زیرورو شده اش را بپذیرد .
در صورت لزوم، از کمک های خارجی بهره ببرید .
چنان چه تحمل غم و غصه ای که به دل دارید، خیلی دشوار باشد، از متخصصان ورزیده مدد بجویید، تا بر اندوه خویش فایق آیید . یاری جویی، نشانه ی قدرت است، نه ضعف .
غم زدایی از دیگران
فرض کنید کسی که پایبندش هستید، عزیزی را از کف داده است; در این صورت می توانید با رعایت موارد زیر، غمگسارش باشید:
در غمش شریک باشید .
بگذارید و حتی وادارش کنید که احساسات خویش را در مورد فقدان فرد مورد نظرش بر زبان جاری سازد و خاطراتی را که از وی داشته است، بازگو کند .
از آرامش ساختگی بپرهیزید .
اگر به غمزده، چنین جمله هایی بگویید: «کاری است که نمی بایست می شد، اما شده!» یاد «دیر یا زود راحت می شوی » دردش را چاره نکرده اید . بلکه در عوض باید با بیانی ساده و صمیمی با داغدیده، غمخواری کنید و به درد دل هایش گوش دهید .
عملا غمخوارگی کنید .
پرستاری از بچه، پخت و پز و پی فرمان رفتن همگی شیوه هایی هستند که ماتم زده و مصیبت دیده را آرامش می بخشند .
شکیبا باشید .
به خاطر داشته باشید که نجات از اندوه فقدانی ویرانگر، نیاز به زمان طولانی دارد . به داغ دیده دلداری دهید .
مراجعه به متخصص در صورت لزوم .
وقتی حس می کنید که فردی به چنان دردی گرفتار شده که نجات از آن به تنهایی ناشدنی است، وی را بی درنگ به متخصصی معرفی کنید .
غمگساری کودکان
بچه هایی که دچار فقدان عظیمی شده اند، شاید طرز غم خوردن شان با بزرگ سالان فرق داشته باشد . مرگ پدر یا مادر برای خردسالان فوق العاده دشوار بوده و حس ایمنی یا بیش زیست آنان را تحت تاثیر قرار می دهد . ایشان غالبا از تغییرات دوروبرشان دچار سردرگمی نمی شوند . مخصوصا اگر بالغین خیرخواه سعی کنند آن ها را از حقیقت یا ابراز غم والدین زنده شان باز دارند .
درک اندک و ناتوانی در بیان احساسات، کودکان بسیار کوچک را در وضع بس نامطلوبی قرار می دهد . بچه های خردسال ممکن است به رفتارهای اولیه ی خویش (هم چون خیس کردن بستر) بازگردند و یا راجع به فرد درگذشته پرسش هایی بکنند که بی احساس به نظر آیند، بازی هایی در مورد مرگ و نیستی ابداع نموده و یا وانمود سازند که مرگ، هرگز رخ نمی دهد .
حریف اندوه کودک شدن، فشار بیش تری را بردوش پدر و مادر مصیبت دیده وارد می کند . با این حال، طغیان، خشم یا خرده گیری، صرفا اضطراب کودک را فزون تر کرده و بهبودش را به تاخیر می افکند .
وقت زیادتری را به گفت و گو درباره ی مرگ و مرده با آن ها اختصاص دهید . به آنان یاری کنید که براحساسات خویش چیره گشته و از یاد نبرید که اینان رفتارهای مناسب بزرگ ترها را سر مشق خود قرار می دهند .
نظری به آینده
به خاطر بسپارید که به مدد پشتیبانی، بردباری و کوشش، بر اندوهتان غلبه می کنید . سرانجام روزی دردهایتان کاهش یافته و شما با خاطرات دل نشینی که از دل بند خود داشته اید، خوش خواهید بود .
نگارنده ترجیح می دهد که مقاله ی حاضر را با بیتی از استاد سخن، سعدی به پایان ببرد:
مقدار یار همنفس، چون من نداند هیچ کس
ماهی که در خشک اوفتد، قیمت بداند آب را
منبع:http://www.hawzah.net