شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

بغضت را ببار

  1. بغضت را ببار

    فقط براي همسايه نيست، دير يا زود به خانه هر كدام از ما سر مي‌زند، دير يا زود صفحه‌هايي از دفتر خاطرات زندگي‌مان را با اشك خيس مي‌كند، دير يا زود، وقتي منتظرش نيستيم تلفني زنگ مي‌خورد تا خبر مرگ كسي را به ما و خانواده‌مان بدهد و همان وقت است كه مرگ از پشت گوشي نهيب مي‌زند «مي‌بيني! من وجود دارم و باز غافلگيرتان كرده‌ام!»


    مرگ منتظر است، سر پيچ جاده‌اي شايد‌، روي تخت بيمارستاني، در استخر يا باشگاهي، حتي روي سجاده نماز يا در اتاق خواب. مرگ به هر حال آمدني است و طبيعي است كه برخورد با آن براي هيچ‌كس آسان نيست، اما دشواری مواجهه با مرگ نباید شما را از پا در بیاورد. آیا مراحل مواجه شدن با مرگ را می‌شناسید؟

    گاهي برخورد با مرگ فقط به غمي چند ماهه يا چند ساله تبديل مي‌شود، اما گاهي هم مي‌شود يك بغض مادام‌العمر كه شايد مسير زندگي بستگان داغديده را به كلي عوض مي‌كند؛ بغضي كه امكان دارد آنها را منزوي يا افسرده يا ناراضي كند؛ بغضي كه اجازه نمي‌دهد با ديگران ارتباط موفقي داشته باشند؛ بغضي كه آزارشان مي‌دهد و آنها را به مرز جنون مي‌رساند؛ بغضي كه حتي نمي‌گذارد آنها مسووليت‌هايشان را مثل گذشته انجام دهند؛ بغضي كه آنها را از خودشان و كساني كه دوستشان دارند، دزديده است و سوگواري ابدي برايشان به ارمغان آورده است و در این میان وظيفه ما، چه از گروه آدم‌هاي داغديده باشيم، چه از گروه كساني كه عضوي سوگوار در حلقه دوستان يا بستگان‌شان دارند، این است كه نگذاریم اين غم ريشه‌دار شود.

    آيا همه انسان‌ها يك‌جور سرما مي‌خورند؟ يك جور سردرد مي‌گيرند؟ اگر به جسمشان ضربه‌اي وارد شود، مانند يكديگر درد را حس مي‌كنند؟ پاسخ به اين همه اين سوال‌ها منفي است. حالا بگوييد آيا همه آدم‌ها يك‌جور غمگين مي‌شوند؟ يك جور شاد مي‌شوند؟ يك جور مي‌ترسند؟ و به طور كلي‌آدم‌ها در برابر پديده‌هاي واحد، واكنش يكسان نشان مي‌دهند؟

    پاسخ به اين پرسش‌ها نيز منفي است. به همان اندازه كه جسم انسان‌ها در برابر محرك‌هاي يكسان پاسخ‌هايي متفاوت دارد، روانشان هم واكنش‌هاي مختلفي در برابر اتفاقات يكسان نشان مي‌دهد. به همين دليل است كه مي‌گوييم انسان‌ها در برابر مرگ عزيزانشان واكنش‌هاي شبيه هم ندارند، ممكن است يك نفر وقتي عزيزش را از دست مي‌دهد، حتي يك قطره اشك هم نريزد و فقط در خودش فرو برود، كساني وجود دارند كه تصميم مي‌گيرند خودشان را از نو بسازند و كساني هم قصد می‌كند همراه عزيزشان بميرند.

    این گروه آخر، همان‌هایی هستند كه هرچند شايد جسم‌شان زنده باشد و اين طرف و آن طرف برود، اما دلشان مي‌ميرد، دلمرده مي‌شوند و ديگر زندگي طبيعي ندارند.

    هرچند رفتار انسان‌هاي مختلف در برابر پديده‌هاي يكسان، كاملا شبيه نيست، اما اين را هم در نظر داشته باشيد كه روان‌شناسان مي‌توانند با مطالعه پرونده‌هاي مختلف از افرادي كه در شرايطي مشابه از نظر روان‌شناسي قرار گرفته‌اند، مجموعه‌ای از واكنش‌هاي انسان‌ها را در اوضاع خاص بسنجند.

    امكان دارد همه اين واكنش‌ها، در برابر كنشي مشترك در يك فرد ظاهر نشوند و او فقط برخي از آنها را از خود بروز بدهد، در شرايطي هم ممكن است فرد همه اين احساسات را تجربه كند.

    ما قصد داريم در اين گزارش، برخي واكنش‌هايي را كه بيشتر در افراد مصيبت‌زده مشاهده مي‌شود و روان‌شناسان، آنها را به عنوان شايع‌ترين مراحل برخورد انسان‌ها با مرگ مي‌شناسند، به شما معرفي كنيم.

    اين مراحل شامل انكار، خشم، غم و پذيرش هستند و هدف ما از شناساندن آنها به شما اين است كه بتوانيد در مواجهه با مصيبت، آنها را در خود و خانواده‌تان هوشمندانه تشخيص دهيد و نگذاريد اين مراحل بيش از 6 ماه زندگي شما و آنها را تحت تاثير قرار دهند.

    اگر مراقب نباشيد امكان دارد شما يا خانواده‌تان تا مدت‌ها در هر يك از اين مراحل ماندگار شويد.

    مرحله اول: زمان یخ می‌زند!

    همه چیز در كسری از ثانیه متوقف می‌شود، خبر مرگ یك عزیز انگار همه چیز را به سكون وا می‌دارد، خون در رگ‌های آنها كه خبر را شنیده‌اند منجمد می‌شود و چند ثانیه از زندگی، در ذهن شنوندگان خبر، تا روزی كه زنده‌اند، ثبت خواهد شد، حتی بوی غذاها، واكنش هر كدام از اطرافیان به خبر، برنامه‌ای كه تلویزیون نشان می‌داده است، صداهای اطراف.

    به همین علت است كه اعلام خبر مرگ به دیگران تخصصی ویژه می‌خواهد؛ آنها تك‌تك كلمات شما را درباره از دست‌دادن عزیزشان به خاطر خواهند سپرد و در سال‌های بعد، آن لحظات دردناك را بارها و بارها با خود مرور خواهند كرد و تك‌تك كلمات شما در طول زمان در ذهن آنها هزاران بار تكرار می‌شوند.

    این لحظات كه مثل یك فیلم كوتاه در ذهن شنوندگان بهت‌زده، رنگ می‌گیرند، آغاز یك سلسله واكنش‌های بعدی به حادثه مرگ است.

    مرحله دوم: او نمرده است

    كسي كه دوستش داشتيم، كسي كه تا ديروز كنار ما بود، كنارمان نفس مي‌كشيد، با هم حرف مي‌زديم، با هم شوخي مي‌كرديم، با هم خاطره‌هايي مشترك می‌ساختیم، كسی كه خانه از حضورش گرم بود، كسی كه به او تكیه كرده بودیم، از فردا ديگر قرار نيست كنارمان باشد، نه اين كه رفته باشد سفر، نه اين كه خانه‌اش را عوض كرده باشد، نه اين كه به بيمارستاني ديگر منتقل شده باشد، نه اين‌كه ماموریت باشد، نه !... او مرده است و جايي خيلي دورتر از خانه شما، در اتاقكي فلزي دراز كشيده و چشم انتظار است كه او را به خاك بسپاريد!

    پذيرش اين حقيقت، پذيرش مرگ يك عزيز، سخت است آنقدر سخت كه هر كدام از ما احتمال دارد در لحظه شنيدن خبر، آن را باور نكنيم و منكرش شويم.

    گاهي اين انكار در حد گفتن يك «نه» كوتاه و غم‌انگيز است، در پاسخ به اين خبر كه «فلاني از ميان ما رفت»، اما احتمال دارد ماجرا از اين جدي‌تر شود برای نمونه، انكار بخصوص در بستگان درجه اول فرد فوت شده گاهي در حدی پررنگ مي‌شود كه آنها حتي در طول مراسم حاضر نيستند قبول كنند عزيزشان فوت شده است.

    شاید بهتر باشد در اين باره مثالي دیگر را مطرح كنیم: تاكنون از نزديك با خانواده‌هايي كه يكي از اعضايشان دچار مرگ مغزي شده است، برخورد كرده‌ايد؟ برخي از اين خانواده‌ها وقتي از پزشكان مي‌شنوند كه مي‌توانند اعضاي بدن عزيزشان را ببخشند، به شكلي منطقي قضيه را مي‌پذيرند، اما كساني هم وجود دارند كه در برابر اين درخواست، واكنش‌هاي عجيب بروز می‌دهند. مثلا شايد فرياد بزنند، پرخاش كنند و حتي پزشكان و پرستاران را متهم به كوتاهي در انجام مسووليت‌هايشان كنند.

    دليل چنین رفتارهايي اين است كه آنها معتقدند عزيزشان زنده است، هرچند از نظر علمي و به شكل منطقي مشخص است كه بيمار آنها هرگز به اين دنيا بر نمي‌گردد و اگر قفسه سينه‌اش بالا و پايين مي‌رود، فقط به مدد دستگاه‌هاست.

    شما هم شايد مادرهايي را ديده باشيد كه با از دست دادن فرزندشان تا مدت‌ها مرگ او را منكر مي‌شوند، در شرايطي ممكن است مادري حتي مانع به خاك سپردن فرزندش شود يا در مراسم بدون اين كه سوگواري كند، حضور داشته باشد و به ديگران بگويد فرزندش در اتاقي ديگر است.

    يكي از بهترين نمونه‌ها در اين باره را مي‌توانيد در فيلم «7 دقيقه تا پاييز» ببينيد. در بخشي از اين فيلم زني كودك مرده‌اش را بغل مي‌كند و او را با خود به خانه مي‌آورد و اجازه نمي‌دهد شوهر، فرزندشان را به خاك بسپرد.

    براي شما پيش نيامده كه وقتي عزيزي مي‌ميرد تا مدتي خیال می‌كنید شايد اشتباهي رخ داده است؟ شايد او را با كسي اشتباه گرفته‌اند؟ شايد برگردد و به مراسمي كه برايش گرفته‌ايد بخندد؟ شايد در سردخانه زنده شود؟ شايد... اين افكارهم نوعي انكار به شكل خفيف محسوب مي‌شود كه معمولا در اين حالت، ما قادريم مديريت‌شان كنيم و با واقعيت كنار بياييم.

    مرحله سوم: از همه بیزارم

    در اين مرحله فرد مي‌پذيرد كه عزيزش را از دست داده است، اما از عواملي كه سبب اين فراق شده‌اند خشمگين مي‌شو‌د. او به دنبال دلايلي براي مرگ عزيزش مي‌گردد، گاهي اين دلايل را بدرستي تشخيص مي‌دهد و در شرايطي ممكن است عوامل سبب‌ساز حادثه را اشتباه بگيرد. بهترين نمونه در اين موارد، كساني هستند كه وقتي يكي از بستگانشان در بيمارستان فوت مي‌كند، به پزشكان و پرستاران پرخاش مي‌كنند و آنها را مقصر مي‌دانند!

    خشم در اين مرحله از سوگواري شايد رنگ جدي‌تري به خود بگيرد، مثلا احتمال دارد فرد قصد كند از عاملان مرگ عزيزش انتقام بگيرد. نمونه بارز اين رفتار، همان فردي است كه وقتي پزشك معالج مادرش در درمان او دچار خطاي پزشكي شد، تصميم گرفت او را به قتل برساند و سرانجام پرونده آنها با 3 مرگ، يعني مرگ مادر به عنوان قرباني يك اشتباه پزشكي، مرگ پزشك او به عنوان يك سوژه انتقام‌گيري و مرگ او به عنوان قاتل پزشك مادرش!

    اگر علت مرگ هيچ دليل انساني نداشته باشد، آن‌وقت امكان دارد فرد داغدیده، خداوند را مقصر بداند تا جایی كه متاسفانه برخی افراد زبان به كفر هم باز مي‌كنند و ايمان و اعتقادشان را از ياد مي‌برند.

    در مواردي كه زن و شوهر به اندازه كافي به هم نزديك نباشند، مرگ فرزند آنها شايد باعث به وجود آمدن اختلاف‌هاي جدي ميانشان شود و حتي در مواردي ديده شده است كه آنها در پي همين اختلافات، از هم جدا مي‌شوند. گاهی هم خشم، در قالب اعتراض‌هایی غیرمنطقی از سوی فرد داغدیده به عزیز از دست‌رفته‌اش ظاهر می‌شود.

    «او حق نداشت بمیرد!»، «چرا ما را تنها گذاشت؟» و... این طرز حرف زدن نشان می‌دهد شخص مصیبت‌دیده، عزیز از دست‌رفته‌اش را به عنوان عاملی برای تخلیه خشمش انتخاب كرده است، هرچند در باطن او را دوست دارد و از مرگش بشدت رنج می‌كشد.

    در برخی شرایط،‌ فرد داغدار نسبت به همه كسانی كه در شرایط مشابه او قرار دارند، اما بستگانشان را از دست نداده‌اند، احساس حسادت، تنفر و خشم دارد.

    مرحله چهارم: بگذار تا بگریم ...


    اين مرحله طولاني و دشوار است. فرد مصيب‌ديده شايد گوشه‌گير و كم‌حرف شود، شايد ارتباطش را با اطرافيانش قطع كند، شايد ديگر مثل گذشته به سر و وضعش نرسد، شايد دائما و بي‌دليل گريه كند، شايد ديگر علاقه‌اي به رعايت نظم و پاكيزگي محيط زندگي‌اش نداشته باشد و... .

    در اين بخش، فرد انكار و خشم را پشت سر گذاشته است، او فهميده كه عزيزش را از دست داده است، شايد از عواملي را كه آنها را باعث مرگ او مي‌دانسته، تنبيه كرده باشد؛ شايد هم فهميده باشد كه نمي‌تواند از آنها انتقام بگيرد و به همين دليل ترجيح داده است خشمش را پنهان كند يا آن را به شيوه ديگري بروز داده و حالا وارد مرحله اندوه شده است.

    اگر مراحل سوگواري بدرستي هدايت شو‌د، سرانجام فرد به مرحله پذيرش مي‌رسد. او قبول مي‌كند كه عزيزي را از دست داده، اما اين دليل نمي‌شود كه او زندگي را متوقف كند و به همين دليل بايد زندگي را به روالي عادي برگرداند.

    بخش غم‌انگيز ماجرا اين است كه فرهنگ غالب جامعه ما معمولا در مواجهه با فرد داغداری كه وارد اين مرحله شده است، رفتار مناسبي ندارند. افرادي ناآگاه، گمان مي‌كنند تقلاي فرد مصيبت‌ديده براي نجات خودش از اين مرحله به معناي فراموش كردن عزيز از دست‌رفته‌شان است.

    شما هم شنيده‌ايد كه «هنوز كفن شوهرش خشك نشده، مشكي‌اش را در آورد!»، «موهايش را رنگ كرده بود انگار نه انگار كه بچه‌اش مرده!»، «آدم‌هاي بي‌احساسي هستند، تازه 2 سال است طرف مرده، رفته‌اند عروسي بستگانشان!» و... .

    آنها كه اين جور حرف‌هاي خاله‌زنكي را در محافل‌شان مطرح مي‌كنند، احتمالا فكرش را نكرده‌اند كه اگر همان آدم‌هاي مصيب‌ديده تا سال‌ها پس از مرگ عزيزانشان هنوز مشكي مي‌پوشيدند، اگر به سر و وضع‌شان نمي‌رسيدند و اگر در شادي ديگران سهيم نمي‌شدند، شايد امروز بيماراني گوشه‌گير با افسردگي حاد بودند كه بايد هزينه‌هاي كلاني صرف سر پا شدن‌شان مي‌شد، اما افسردگي، فقط يكي از معايب خارج نشدن از مرحله اندوه است.

    عدم خروج از مرحله اندوه در برخي موارد، همسران را از هم دور مي‌كند، گاهي كارايي فرد را به اندازه‌اي كاهش مي‌دهد كه او شغلش را از دست مي‌دهد يا ديگر نمي‌تواند نقش‌هاي اجتماعي‌اش را بدرستي اجرا كند و اين اختلال نه‌تنها به او، بلكه به همه كساني كه به نوعي با او ارتباط دارند و از او خدماتي دريافت مي‌كنند آسيب مي‌رساند.

    چه طور رفتار كنیم؟

    در هر كدام از مراحلی كه درباره مواجهه فرد با حادثه مرگ برایتان توضیح دادیم، شما به عنوان یكی از بستگان فرد مصیبت‌دیده باید نقشی متفاوت داشته باشید برای مثال:

    ‌‌ـ همان‌طور كه پیشتر هم اشاره كردیم، كیفیت خبر دادن درباره مرگ‌ به دیگران، بسیار مهم است. این مرحله برای مدتی طولانی و شاید تا پایان عمر در ذهن آنها باقی می‌ماند و به همین دلیل باید در انتخاب كلمات و شیوه خبررسانی‌مان دقت كنیم.

    ‌‌ـ برخی معتقدند نباید جسم متوفی را به فرد مصیبت‌دیده نشان داد و بر همین اساس، ترجیح می‌دهند او را از مراسم خاكسپاری یا مواجهه با جسد دور نگه دارند؛ در حالی كه امكان دارد این رفتار مرحله انكار را قوی‌تر كند و او را در این بخش ماندگار سازد.

    در این شرایط، او حق دارد خیال كند عزیزش زنده است چون خاكسپاری‌اش را ندیده است و به همین دلیل ذهنش، او را می‌فریبد كه شاید حقیقتا مرگ غنیمتی از بستگان او نگرفته باشد و دیگران درباره مرگ عزیزش به او دروغ می‌گویند.

    ‌‌ـ گاهی پیش می‌آید كه ما به عنوان بستگان درجه دوم یك بیمار با دلایل علمی ‌درك می‌كنیم بیماری لحظات پایانی زندگی‌اش را می‌گذراند، برای نمونه پزشكانش به ما توضیح می‌دهند كه دیگر امیدی به زنده ماندنش ندارند و... .

    در این اوضاع به هیچ‌وجه، به بستگان بیمار امید واهی ندهید! نگویید كه مطمئنید بیمارشان درمان می‌شود، نگویید باید منتظر گذشت زمان بمانند تا بیمارشان سرپا شود، شما حقیقت را می‌دانید و با كتمانش، مرحله خشم و نارضایتی را در بستگان متوفی قوی‌تر می‌كنید.

    احتمال دارد آنها به واسطه ادعاهای دروغ شما باور كنند بهبود بیمارشان قطعی بوده است و به این ترتیب اگر بهتر نشده، حتما كسانی از مسوولیت‌شان قصور كرده‌اند و باید از آنها انتقام گرفت!

    ‌‌ـ با داغدیده همدردی كنید، بهترین راه ابراز همدردی، البته پس از در آغوش گرفتن، بیان جملاتی است كه نشان دهد غم بی‌نهایت طرف مقابل را درك می‌كنید و مانند او اندوهگین هستید.

    مسلم است كه نمی‌توانید بگویید «می‌فهمم چه غمی ‌داری!» چون حقیقتا هیچ‌كس نمی‌تواند با همه وجود، درد دیگری را تجربه كند و اندازه‌اش را درك كند، اما می‌توانید به او بفهمانید كه می‌دانید اوقات خوشی را نمی‌گذراند و حق دارد غمگین باشد.

    ‌‌ـ مصیبت‌دیده‌ها نیاز به سكوت و آرامش دارند، اما این به معنای تنها گذاشتن آنها نیست، بنابراین نباید به حال خودشان رهايشان نكنید. یكی از زیباترین رسوم بومی ‌ایرانی‌ها این است كه پس از مرگ یك نفر، دوستان و آشنایان تا 40 روز در قالب مراسم مختلف با بستگان او در ارتباطند. این رفتار باعث می‌شود بستگان فرد فوت شده در مرحله اندوه ماندنی نشوند. البته اگر سرزدن به بستگان فرد از دست رفته، در روزهای میانی هفتم و چهلم باشد، ارزشمندتر است، چون در این شرایط آنها واقعا تنها شده‌اند و كسی یادشان نمی‌كند.

    ‌‌ـ نگذارید فرد مصیبت‌دیده در مرحله افسردگی بماند، گوشه‌گیر شود و از اجتماعات كناره بگیرد. او را تشویق كنید كه به مرور زمان، لباس‌های مشكی‌اش را كنار بگذارد، به موسیقی گوش كند، به برنامه‌های تفریحی و شاد بپیوندد، لباس‌هایش را مرتب كند و... او نباید به بهانه تلاشش برای بازگشت به زندگی عادی سرزنش شود و شما باید به حامیان آنها برای تغییر تبدیل شوید.

    برخی اقوام ایرانی، رسمی ‌جالب برای شروع این تغییرات دارند. آنها در نخستین عیدی كه پس از مرگ كسی می‌آید، به خانه بستگانش می‌روند و به آنها سر می‌زنند و لباس‌های رنگی به بازماندگان هدیه می‌دهند تا لباس‌های سیاه‌شان را كنار بگذارند.

    ‌‌ـ از فرد داغدار بخواهید درباره اندوهش، دردی كه رنجش می‌دهد، دلتنگی‌هایش و خلاصه همه احساساتش با شما صحبت كند. در این موارد، شنونده خوبی باشید.

    ‌‌ـ اگر نمی‌تواند صحبت كند، به او راه‌های دیگری برای بیان احساساتش یاد بدهید. شاید بتواند شعری بگوید كه اوج احساساتش را درباره متوفی بروز دهد یا تصویری از او را نقاشی كند یا شرح خاطره‌ای شیرین و مشترك از او را بنویسد و به این ترتیب، احساسات منفی‌اش را تخلیه كند.

    ‌‌ـ انسان‌ها ماشین نیستند كه با فشار دادن یك دكمه دگرگون شوند، برای خروج فرد مصیبت‌دیده از مراحل مختلف سوگواری، برای این كه بی‌خوابی‌ها و پرخوابی‌هایش تمام شوند، برای این كه اشتهایی به غذا خوردن پیدا كند، برای این كه مثل گذشته حوصله حرف‌زدن با دیگران را داشته باشد، برای این كه بی‌قراری‌هایش به آرامش تبدیل شوند و خلاصه برای همه تغییراتی كه زندگی‌اش را به وضع عادی برگردانند، باید صبور باشید.

    ‌‌ـ هیچ چیز بهتر و بیشتر از دعا نمی‌تواند دل‌ها را آرام كند. به فرد داغدار كمك كنید اوقات بیشتری را صرف نیایش كند تا با این وسیله هم به متوفی‌اش خیری برسد و هم خودش به واسطه خاصیت اعجاب‌انگیز دعا، آرام بگیرد.

    منبع : جام جم آنلاین
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.20 ثانیه (39)