شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

نه گفتن؛ داروي‌ تلخ براي تربيت‌ كودكان

  1. اتاق خواب يا مغازه اسباب بازي فروشي؟!
    نه گفتن؛ داروي‌ تلخ براي تربيت‌ كودكان


    وارد اتاق خوابش كه مي‌شوي تا چشم كار مي‌كند، عروسك و ماشين و توپ و تفنگ است، اتاق‌ به اسباب بازي فروشي بيشتر شبيه است، مادرش هر ماه تعدادي اسباب بازي را كه شايد 2 بار بيشتر در دست نگرفته دور از چشم به كودك سرايدار مي‌دهد يا دم در مي‌گذارد تا غريبه‌ها ببرند. در حالي كه اتاق از وجود انواع اسباب بازي در مرز انفجار قرار دارد، با آمدن هر نوع جديد اسباب‌بازي بايد خريداري شود. حتي اگر هيچ وقت به كار نيايد!


    از اميرحسين 8 ساله مي‌گوييم، از يك خانواده در طبقه نسبتا متوسط اقتصادي كه مادر، معاون بانك است و پدر دندانپزشك، از اتاقي به مساحت 9 متر كه از انواع اسباب بازي و لوازم التحرير لبريز است، اما خريد براي اين كودك، هيچ حد و مرزي ندارد. چرا كه نه پدر و نه مادر هيچ‌كدام مهارت «نه» گفتن به خواسته‌هاي فرزند را در خود نمي‌بينند. معمولا آنقدر كه از والدين سختگير و تنبيه بدني مي‌شنويم و از آن انتقاد مي‌كنيم، از پدرها و مادرهاي منعطف در برابر خواسته‌هاي فرزندان نمي‌گوييم در حالي كه اين دو شيوه رفتار با كودكان، دو روي سكه واحدي هستند كه هر يك پيامدهاي خاص خود را دارند. اگر والدين سختگير كه در برابر رفتار خطاي فرزندان دست به تنبيه و عتاب و خطاب مي‌زنند، كودك را گوشه‌گير و ترسو بار مي‌آورند، از آن طرف والدين بله قربان‌گو و منعطف منجر به بروز رفتارهاي زياده‌خواهانه در كودكان خواهند شد؛ كودكاني كه هيچ‌گاه از والدين «نه» نشنيده‌اند و در برابر شنيدن سخن مخالف خود بسيار شكننده‌اند.

    به گفته برخي روانشناسان حوزه كودك و نوجوان، درخواست فرزندان بر اساس ميل و نياز آنهاست اما در برخي مواقع برآورده كردن اين ميل و نياز، ممكن است به مصلحت نباشد. به نوشته آنان در مقالات تخصصي روانشناسي، ارضاي خواسته‌ها و نيازها بايد به‌گونه‌اي باشد كه راه را براي رشد شخصيت فرد باز كند. يعني اگر هميشه همه خواسته‌هاي كودك و نوجوان، بدون كوچك‌ترين مانعي برآورده شود، آن گاه از وضعيت موجود احساس رضايت كرده و هيچ تلاشي براي بهبود شرايط دشوار انجام نمي‌دهد، چون پيدايش نيازها و خواسته‌هاي تازه محركي براي حركت رو به جلو است و نتيجه اين رفتار والدين اين است كه او خودخواه بار مي‌آيد. بنابراين ما در حالي كه نياز فرزندان خود را برآورده مي‌كنيم، بايد آنها را آماده كنيم كه از لحاظ شخصيتي، اجتماعي و رواني به پله‌هاي بالاتري دست پيدا كنند. براي اين كار لازم است اولا خواسته‌هاي معقول ارضا شود؛ چرا كه محروميت و ناكامي در دستيابي به خواسته‌ها، شخص را در آينده از لحاظ شخصيتي و زندگي فردي با مشكل مواجه مي‌كند. دوم اين‌كه‌ پاسخگويي به اين خواسته‌ها بايد نسبي باشد. پاسخ دادن نسبي به خواسته‌ها روحيه صبر و افزايش تحمل را براي كودك به دنبال دارد و مهارت‌هاي تلاش براي به‌دست آوردن‌ بيشتر را در او تقويت مي‌كند.اگر هميشه همه خواسته‌هاي ما بدون كوچك‌ترين مانعي برآورده شود، آن‌گاه از وضعيت موجود احساس رضايت كرده و هيچ تلاشي براي بهبود شرايطي كه در آن هستيم انجام نمي‌دهيم و به دنبال پيشرفت نخواهيم بود.اين همان چيزي است كه روان‌شناسان به آن «ناكامي بهينه» مي‌گويند. در برخي موارد واقعا صلاح نيست به نيازهاي فرزندان‌مان پاسخ دهيم.

    بچه‌ام عقده‌اي مي‌شود!

    مي‌گويد دوره و زمانه عوض شده، ديگر نمي‌شود بچه‌ها را از آنچه مي‌خواهند محروم كرد. او خودش را به ياد مي‌آورد كه مادرش اجازه چيپس و پفك خوردن به او نمي‌داد يا روزهايي كه كيف و كفشش را پدرش با سليقه خود مي‌خريد و او بايد تا يك سال تمام بدون اعتراض از آنها استفاده مي‌كرد. ساحره امين خواه مادر نوجوان 12 ساله اضافه مي‌كند:«دوست ندارم پسرم آرزوي چيزي را داشته باشد كه من هيچ‌وقت آنها را نداشته‌ام، چون به نظرم وقتي بچه مي‌بيند همكلاسي‌هايش چيزي دارند كه او از آن محروم است يا خوراكي‌هايي مي‌خورند كه او حق خوردن ندارد، عقده‌اي مي‌شود.»

    تورج كريمي، پدر 2 دختر 9 و 14 ساله هم در اين‌باره مي‌گويد: «اين مساله كه بچه‌ها را به نه گفتن عادت بدهيم يا هرچيزي كه خواستند تهيه نكنيم چون لوس تربيت مي‌شوند، مورد تاييد من نيست! اين مساله نه امر فردي كه رويه‌اي فرهنگي است، نمي‌توانيد با كودكي خشك رفتار كنيد و او را محروم بگذاريد تا تضمين شود آينده‌اي موفق خواهد داشت. به نظر من برعكس بچه‌هايي كه محرومند يا از ساده‌ترين ابزار و وسايل منع مي‌شوند، احساسات جريحه‌دار شده‌اي دارند كه سعي مي‌كنند با رفتارهاي پرخاشگرانه جبران كنند، مثلا حسرت بخورند، عقده‌اي شوند، پرخاش كنند و خلاصه چشم و دل سير نباشند.»

    مادر ديگري نيز كه 2 پسر بچه 7 و 3 ساله دارد، در اين‌باره به نكته جالبي اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «ببينيد من از صبح تا غروب با بچه‌ها جر و بحث دارم كه چه كاري خوب و چه كاري بد است، چه كاري را بايد انجام دهند و چه كاري را نبايد انجام دهند، اين حرف‌ها تمام روزم را پر مي‌كند. ديگر توان مقابله با بچه‌ها را وقتي چيزي از من مي‌خواهند ندارم، وقتي از جلوي مغازه‌اي مي‌گذريم كه يكي از آنها لجبازي مي‌كند و چيزي مي‌خواهد ديگري هم با او همساز مي‌شود، آن وقت تا 2 ساعت گريه و شيون مي‌كنند و در خيابان آبروريزي راه مي‌اندازند و دعوا و كتك هم وضعيت را بدتر مي‌كند و ترجيح مي‌دهم صدايشان را با خريد چيزي كه مي‌خواهند قطع كنم.»

    او از روزي مثال مي‌زند كه مجبور شد تمام محتواي كيف پولش را براي خريد 2 ماشين اسباب بازي بپردازد و مي‌گويد: «مي‌دانم اين روش درست نيست اما چاره‌اي ندارم چون جنگ مغلوبه است.»

    مريم عطاريان، مشاور در مقاله‌اي نوشته است: اگر شما والدين گرامي حداقل 3 مورد از موارد زير به نظرتان آشناست احتمالا بچه‌هايتان شما را به يك والدين بله قربان‌گو تبديل كرده‌اند؛ اول اين كه حداقل يكي از اتاق‌هاي منزلتان شبيه مغازه اسباب بازي فروشي شده است.در هر ساعتي از شبانه روز تخت و تشك بچه‌ها مانند تشك ژيمناستيك يا كشتي يا شبيه يك مخفيگاه روي هم تلنبار شده است. فرزندتان لباس‌هاي مهماني يا عيد خود را قبل از رسيدن سال نو يا رفتن به مهماني در مدرسه مي‌پوشد. پدر و مادرشان را مانند دوستان‌شان با اسم كوچك صدا مي‌زنند. هر چيزي كه دوست صميمي فرزندتان دارد شما هم به هر طريقي كه شده براي او فراهم كرده‌ايد. بچه نوجوان‌تان آنقدر تا ديروقت بيدار مي‌ماند كه شما به او شب بخير مي‌گوييد. آخرين جشن تولد فرزندتان بسيار مفصل‌تر و با جزئيات بيشتر نسبت به مراسم ازدواج خودتان بوده است. حيوانات مختلفي نظير كبوتر، طوطي، جوجه و... در منزل داريد كه همگي در اطراف شما و در كنار وسايل منزل لم مي‌دهند.

    بيشتر اوقات فراغت و ايام تعطيلي‌تان صرف منتظر ماندن براي خروج بچه‌ها و دوستانشان از شهر بازي، سينما، تئاتر و... مي‌ شود. هزينه ارسال پيامك فرزندتان از صورت حساب ماهانه تلفن همراه شما بيشتر است. وسايل و تجهيزات سرگرمي و تفريحي فرزندان‌تان (مانند وسايل ورزشي، موسيقي و...) تمام فضاي انباري و حتي پاركينگ منزل را پر كرده است.

    نه گفتن خيلي مشكل است

    خيلي از ما والدين ناخواسته به والديني تبديل مي‌شويم كه اثر معكوس تربيتي بر فرزندمان مي‌گذاريم، هوشمند كناركي، مشاور تربيتي و تحصيلي در مراكز پيش دبستاني و دبستاني درباره خطر ترسيدن از كنترل خواسته‌هاي كودكان و تن دادن به تمام نيازهاي آنان توضيح مي‌دهد: «خيلي از ما مي‌ترسيم كه گفتن مكرر نه و در نظر گرفتن محدوديت‌هاي بسيار منجر به سركوب خلاقيت فرزندمان شود‌ يا اين‌كه ميل نداريم محيط خانه را مانند برخي قديمي‌ها مانند يك زندان اداره كنيم و مي‌خواهيم فرزندمان در ابراز احساسات و عقايد كشف محيط اطراف و نيز آزمون و خطا‌هاي خودش آزاد باشد. درست است كه كودك ما بايد كشف كند تا بياموزد اما براي حفظ او از خطرهايي كه در مسيرش قرار دارند بايد پاره‌اي محدوديت ايجاد كرد.»

    كناركي تاكيد مي‌كند: «حرف زدن كافي نيست، نمي‌توان فقط با صحبت كردن فرزند خود را به رفتار درست وادار كرد. اگرچه گفتگو با كودك در مورد مسائل اهميت دارد، در بسياري موارد انضباطي نمي‌توان به مذاكره و گفت‌وگو صحبت كردن با كودك به جاي تعيين مجازات‌هاي متناسب با رفتار ناشايست او، سبب مي‌شود كه نه گفتن به صورت عملي بي‌نتيجه در آيد و كودك فكر كند تا وقتي به خواسته‌اش تسليم نشده‌ايد مي‌تواند به كار خود ادامه دهد.»

    براساس اصول روانشناسي نوين، اگر كودك بياموزد كه هر آنچه را طلب كرد ممكن است نتواند بلافاصله به‌دست آورد، شخصيتش بهتر و متعادل‌تر شكل مي‌گيرد و او را در نوجواني جواني و بزرگسالي فردي منطقي، قدرتمند و مستحكم خواهيد ديد. به اين ترتيب اهميت ايجاد تعادلي مناسب بين برآوردن برخي ‌خواسته‌هاي كودك و عدم آن بيش از پيش نمايان مي‌شود.

    زياده‌خواهي نشانه‌اي از فرزند سالاري

    اما تسليم والدين در برابر خواسته‌هاي كودكان و به عبارت بهتر تربيت كودكان زياده خواه بيشتر در چه خانواده‌هايي ديده مي‌شود؛ برخي معتقدند‌ مادران شاغل و پدران پر مشغله بيشتر تن به خواسته كودكان مي‌دهند، چرا كه نمي‌توانند زمان زيادي را براي مجادله با كودكان و برخورد قاطع با كودكان صرف كنند، يعني خستگي ناشي از كار روزانه و داشتن دغدغه‌هاي غير از خانواده بيشترين تاثير را بر داشتن فرزندان زياده‌خواه دارد.به گفته دكتر محمدرضا خدايي، روانپزشك اين عادت رفتاري بيشتر در خانواده‌هايي مشاهده مي‌شود كه نقش پدر و مادر به هر علتي ضعيف شده است. گاهي مواقع پدر و مادر عقده‌هاي نهفته خود در دوران كودكي كه ممكن است در خانواده پدرسالار يا مادرسالار بوده‌اند را به صورت واكنشي به فرزندان خود منتقل كنند و به عنوان اين‌كه ما زجر كشيده‌ايم و نمي‌خواهيم بچه‌هايمان عقده‌اي شوند برعكس عمل كنند و به قول معروف دوستي خاله خرسه را اجرا كنند. در اين حالت ممكن است در كوتاه‌مدت فرزندان خوشحال و راضي باشند اما در حقيقت به بهاي نابودي آينده آنهاست. در برخي موارد، والديني كه هنوز آمادگي پدر و مادرشدن‌ ندارند از روي دلسوزي بيش از حد و اين‌كه فرزندان عقده‌اي نشوند و به قول معروف چشم و دل بچه‌هايشان سير باشد، اين روش تربيتي را به كار مي‌گيرند. در برخي موارد هم بعضي والدين از روي بي‌حوصلگي و تنبلي و سوءمديريت خود باعث فرزندسالاري مي‌شوند.

    به گفته وي، حقوق كودك يعني برآوردن نيازهاي اوليه، تربيت صحيح، به كار بردن اقتدار در عين منطق، ايجاد عزت نفس واقعي و نه كاذب، احساس رضايت از خود و مسووليت‌پذيري، احترام به قانون و مظاهر قانون (معلم، پليس، والدين و...)، افزايش دانش و مهارت و... نبايد به‌گونه‌اي عمل كرد كه كودك رشد جسمي و جنسي داشته باشد اما در موازات آن از نظر رشد اجتماعي و اخلاقي عقب باشد. بايد نه گفتن و بله گفتن به موقع و صحيح را ياد گرفت. تربيت صحيح تنها با نصيحت نمي‌شود بلكه بايد با رفتار و كردار خود راه درست را به فرزندان خود بياموزيم و رعايت اصول اخلاقي را سرلوحه تربيت خود قرار دهيم و در اين زمينه دلخوشي زودگذر را بر منافع درازمدت فرزند اولويت ندهيم. فكر كنيد اگر هرچه فرزندتان خواست را بي‌كم و كاست انجام دهيد آيا وقتي وي بزرگ‌تر شد و وارد جامعه شد چيزي هست كه بخواهد براي به‌دست آوردن آن تلاش كند و از به دست آوردن آن احساس رضايت كند؟ آيا از زندگي لذت خواهد برد؟

    محدوديت يا آزادي

    الف. رحيمي‌پور، دبير آموزش و پرورش اشتباه والدين را در برآوردن خواست كودكان به محبت افراطي تعبير مي‌كند و مي‌گويد:«محبت بيش از حد و نامهرباني بر سلامت رواني كودكان اثر نامطلوب مي‏گذارد. والديني كه بيش از حد معمول به اطفال خود توجه مي‏كنند، كودكاني متكي به ديگران بار خواهند آورد. اين‌گونه والدين، بعضا در محبت كردن قدري افراط مي‏كنند كه رضايت كودك را بر مصلحت‏هاي واقعي تعليم و تربيت او ترجيح مي‏دهند، اين گونه كودكان، علاوه بر اتكايي بودن، اعتماد به نفس ضعيف، خجول بودن، در رشد هيجاني خود نيز تأخير نشان مي‏دهند. محبت افراطي همچنين‌ باعث مي‏شود كه كودك بيشتر وقت خود را با والدين به سر برد و در نتيجه نمي‏تواند با بچه‏هاي همسن و سال خود ارتباط برقرار كند و به اين ترتيب رشد اجتماعي او به كندي صورت مي‏گيرد.»

    برخي‌از والدين‌ تصور مي‌‌كنند كه‌ جدي‌ و قاطع‌ بودن ‌به ‌اين ‌معناست ‌كه ‌مثلا پرخاشگر باشند و كودك از آنان حساب ببرد يا اين‌كه ‌چنانچه ‌فرزندشان‌ از آنان پيروي‌ نكرد، با زور و خشونت‌ مواردي‌ را به ‌او تحميل‌كنند. حال‌ آن‌كه‌ در مقوله‌هاي‌ تربيتي، قاطع ‌و جدي‌ بودن ‌به ‌اين ‌معناست‌ كه ‌از اصولي ‌پيروي ‌كنيم ‌و قوانيني ‌براي ‌فرزندانمان ‌داشته ‌باشيم، به‌علاوه، اصرار به ‌اجراي‌ آن‌ قوانين ‌در خانواده ‌وجود داشته ‌باشد. ثبات ‌خلق ‌و‌‌ انديشه‌ و رفتار در والدين ‌ضروري‌ است. چنانچه‌ اصول‌ تربيتي ‌خود را تغيير دهيم ‌و به ‌گفته‌هاي ‌خود چندان ‌اعتقادي ‌نداشته ‌باشيم، فرزندان ‌به ‌اصول‌ و قوانين‌ خانواده‌ پايبند نخواهند شد. پس ‌جدي ‌و قاطع ‌بودن ‌به ‌معناي ‌آن‌ است‌ كه‌ در اجراي ‌اصول ‌و قوانين‌ خانواده ‌باري ‌به ‌هر جهت‌ رفتار نكنيم.

    والدين تجمل‌گرا، فرزندان زياده‌خواه

    جامعه‌شناسي خانواده ميان تجمل‌گرايي خانواده‌ها و زياده‌طلبي فرزندان و اصرار بر بيشتر داشتن آنان رابطه معناداري مي‌بيند. برخي پژوهشگران اين حوزه عقيده دارند، والدين سنگ بناي رفتار كودكي را شكل مي‌دهند و پيش از ورود به مدرسه كودكي كه والدين خود را طوري مي‌بيند كه زياده خواهند و هر روز تمايل به خريد لوازم و وسايل نو دارند، او نيز به خواستن بيشتر عادت مي‌كند.

    بهزاد محمدزاده، كارشناس علوم اجتماعي دراين‌باره توضيح مي‌دهد كه در خانواده‌هاي مصرف‌گرا نمي‌توان انتظار داشت كه فرزندان شخصيتي متفاوت از والدين خود داشته باشند و به‌طور حتم زياده‌خواهي و ميل به مصرف‌گرايي بخشي از شخصيت آنها را شكل خواهد داد و حتي از نظر شدت و حدت از والدين خود پيشي خواهند گرفت. اين كارشناس علوم اجتماعي تصريح مي‌كند: در كنار خانواده كه ميزان تأثيرگذاري آن در دوران مختلف زندگي فرزندان متفاوت است نبايد از تأثير جو حاكم بر جامعه، محيط مدرسه، گروه‌هاي همسالان و وسايل ارتباط جمعي نيز غافل بود.اين كارشناس با تاكيد بر ضرورت حفظ تعادل در همه جوانب زندگي از جمله فرزندپروري توصيه مي‌كند: فرصت دادن به فرزندان براي ابراز وجود و اظهار نظر يك ضرورت انكارناپذير براي رشد شخصيتي آنهاست ولي اگر اين جريان در پي خواسته‌هاي نامعقول فرزندان و الگوپذيري غلط آنها كنترل نشود، آن‌گاه مشكل زياده خواهي كودكان و نوجوانان پيش مي‌آيد كه مشكلات بزرگي را به دنبال خواهد داشت.

    با زياده‌خواهي كودك‌ چه كنيم؟

    بيشتر از 2 سال ندارد، اصرار مي‌كند، مادر توجه نمي‌كند، گريه مي‌كند، بستني مي‌خواهد، ‌اما چون سرما خورده مادر از خريدن بستني طفره مي‌رود، سعي مي‌كند نظر كودك را به چيزهاي ديگر جلب كند اما كودك زيربار نمي‌رود و همچنان بر خريد بستني اصرار دارد، پا بر زمين مي‌كوبد، حال مادر در خيابان از او فاصله گرفته و وانمود مي‌كند كه از كودك دور مي‌شود، اما كودك كه دست مادر را خوانده، انگار مي‌داند كه مادر او را در خيابان رها نخواهد كرد، پس صداي گريه را بلندتر مي‌كند تا مادر بهتر بشنود كه او بر موضع‌اش ايستاده است، مادر چند متري فاصله مي‌گيرد و آرام دورتر مي‌شود، يك دفعه دلش شور مي‌زند كه مبادا... برمي‌گردد، كودك تا مادر را مي‌بيند، روي زمين خاك آلود مي‌خوابد، مادر از خاكي شدن كودك صبرش لبريز مي‌شود و با عصبانيت به سمت او مي‌آيد و با يك نيشگون او را از زمين بلند مي‌كند، حالا ديگر رفتار كودك جريحه‌دارتر از قبل است؛ بي‌محابا مادر را مي‌زند و....

    اين صحنه‌ها در رابطه بين والدين و كودك و بويژه كودك و مادر بيشتر ديده مي‌شود و بسياري از والدين را دچار استيصال مي‌كند چون معمولا در پايان اين جدال آنان را مجبور مي‌كند تا به حرف و خواسته كودك تن بدهند. كارشناسان سال‌هاي نخست كودكي را براي شكل‌دهي به رفتارهاي كودك و انتظارات او حياتي مي‌دانند. به عقيده آنان حتي ارتباط ميان پدر و مادر نيز در ايجاد اين رويه رفتاري بي‌تاثير نيست. وقتي مادر در درخواست خود از پدر متوسل به اصرار و خشونت مي‌شود يابه عكس كودك نيز ناخواسته به تقليد پناه مي‌برد.برخي متوليان امور تربيتي عقيده دارند كودك از سال‌هاي نخست نحوه رفتار خود و والدين را محك مي‌زند و از آنان در ذهن خود تصوير مي‌سازد و بنابر اين تصوير قادر است واكنش آنان را نسبت به خواسته خود پيش‌بيني كند، بنابراين، دادن مسووليت‌هاي مختلف به همراه تشويق‌هاي مادي و معنوي به كودكان از همان سنين ابتدايي راهي براي كنترل رفتارهاي اوست.

    همچنين واگذاري مسووليت‌هاي بيرون با كنترل و نظارت از طرف والدين در سنين بالاتر و مانع نشدن از انجام ساير كار‌ها و فعاليت‌ها براي فرزندان به صرف انجام وظيفه و درس خواندن از راه‌هاي ارائه مسووليت و آزادي از آنان است.

    از طرفي پاداش دادن به خواسته‌هاي منطقي فرزندان در صورتي كه وظيفه و كار محوله با سرعت و دقت لازم انجام شده باشد نيز گزينه‌اي براي مقابله با فرزند سالاري است.

    برخي والدين تصور مي‌كنند سختي و محدوديت كودك، ‌احساس او را جريحه‌دار مي‌كند، كودكان ديگر از او پيش مي‌افتند و كودكشان حسرت موقعيت ديگران را خواهد خورد، چنين ديدگاهي نه تنها ادبيات ميان فرزندان و والدين را دستخوش تغيير كرده كه منجر به تضعيف جايگاه پدر و مادر در خانواده خواهر شد، بدترين حالت اين است كه مادر و پدر در رفتار قاطع با كودك همسو نباشند كه چنين امري موقعيت يكي را بشدت در ذهن كودك تضعيف مي‌كند و از يكي در درون خود دشمن مي‌سازد. همه اينها در حالي است كه والدين نمي‌دانند كودك وقتي نه بشنود مي‌آموزد نه بگويد و روزي همين امر او را در موقعيت‌هاي دشوار ياري مي‌رساند.

    منبع : جام جم آنلاین
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.28 ثانیه (39)