زوخیسم یا شهوت خودآزاری
انحراف مازوخیسم یا شهوتخودآزاری، نقطهی مقابل انحراف ج*ن*س*ی سادیسم یا دیگرآزاری است. یک فردسادیستیک ازآزار واذیت کردن دیگـــران لذت ج*ن*س*ی میبرد، اما یک انسانمبتلا به «مازوخیسم» از عذاب و شکنجهأی که خودش متحمل میشود لذتج*ن*س*ی کسب میکند. افرادی که به این نوع انحراف مبتلا هستند بشدت تمایلدارند که چه به وسیلهی خود و چه از طرف دیگران، آزار ببینند یا حتی شکنجهشوند. کامیابی روانی این بیماران، جز با زجر و آزار دیدن حاصل نمیشود.
تمامی روانشناسان در دورههای مختلف، خوی تجاوز و تعدی یا به بیان دیگرغریزهی تخریب و مرگ را یکی از غرایز طبیعی افراد بشر و منشأ انحرافسادیسم دانستهاند. انحراف مازوخیسم یا خودآزاری نیز ریشه در همین غریزهدارد. با این تفاوت که واکنشهای بیمار مبتلا به مازوخیسم با بیمار سادیستفرق میکند.
هنگامی که تمایلات قهرآمیز غریزهی مرگ در عواملروانی انسان حادث شد، از دو حال خارج نیست، یا انسان به پیروی از اینغریزه به تخریب و شکستن اشیا و آزار دیگران می پردازد و به این ترتیبغریزهی خود را ارضا میکند یا اینکه محدودیتهای طبیعی و اجتماعی به اواجازهی این کار را نمیدهند؛ برای مثال طفل به دلخواه خود نمیتواند آنچهرا که در دسترسش قرار میگیرد بشکند و یا مثلاً سر گربه را از تنش جداسازد. در این صورت غریزهی تخریب و مرگ به جای اینکه متوجه دنیای بیرونانسان شود، به درونش راه مییابد و خود انسان را هدف قرار میدهد و به اینترتیب، تمایلات قهرآمیزانسان به جای دیگران روی خود او پیاده میشود. بهبیان دیگر انحراف مازوخیسم و سادیسم هر دو از یک منبع سرچشمه میگیرند ولیدر مازوخیسم غریزهی تخریب و مرگ به جای اینکه روی دیگران عمل کند، بر خودبیمار مبتلا اثر میگذارد.
گروههای زیادی از مردم مبتلا بهمازوخیسم هستند؛ مثلاً مرتاضان و یا افرادی که در پارهأی موارد بهاستقبال مرگ میروند و یا اشخاصی که در مواقع خطر و پیشآمدهای ناگوار ومصیبتبار، به جای اینکه برای رفع مشکلات خود تدابیر منطقیای بیندیشند،خود را هلاک می کنند. بعضی از مبتلایان به مازوخیسم نیز، دراین موارد، درواقع قصد انتقامجویی و یا کشتن دیگران را دارند. این _ نوع سادیسمی ارضایغریزه _ اما به جای این کار، خود را از بین میبرند.
انواع مازوخیسم:
انحراف مازوخیسم را از نظر شدت و ضعف به سه دسته تقسیم کردهاند:
مازوخیسم روانی، مازوخیسم احساساتی و مازوخیسم جسمی یا فیزیولوژیکی.
توجه به این نکته ضروری است که به طور معمول، حالات مذکور تا حدودی درزندگی ج*ن*س*ی افراد بشر وجود دارند، و تا هنگامی که جنبهی عادی داشته،ازحد و مرز معمولی تجاوز نکنند، امری کاملاً طبیعی به شمار میروند امااگر به صورتهای شدید و خاص یا به عبارت دیگر انحرافی جلوه کنند و یابتدریج به صورت عادت درآیند، وجود انحراف را محقق میسازند.
مازوخیسم روانی مازوخیسم روانی حالتی است که در زندگی ج*ن*س*ی عادیمردم دیده میشود. بعضی افراد در زندگی ج*ن*س*ی، خود را ازهر لحاظ دراختیار فرد محبوب خویش قرار میدهند و هر نوع خفتی را که از طرف وی بهآنها تحمیل شود، میپذیرند. چنین رابطهی ج*ن*س*یای بین زن و مرد رامیتوان طبیعی و عادی دانست، اما اگر روابط از این مرز تجاوز کند و جنبهیارباب وغلامی پیدا کند و یکی از طرفین تا حدی که بردهای از اربابش اطاعتو فرمانبرداری میکند، بندهوار خواستهای طرف مقابلش را اجابت کند،میتوان گفت که به انحراف مازوخیسم روانی دچار شده است.
مبتلایانبه این نوع مازوخیسم، جز دشنام و خفت و خواری چیزی نمیطلبند و زخم زبان،اهانت و ناسزا آنها را به اوج لذت ج*ن*س*ی میرساند. مازوخیستهای روانی،تا زمانی که از کسی دشنام نشنیدهاند یا شخصی آنها را تحقیر نکرده است،ناراحت و ناآرامند. البته باید توجه داشت که این نوع مبتلایان هنگام آمیزشج*ن*س*ی، میلی به تحمل آزار ندارند بلکه از شنیدن کلمات رکیک و اهــانتآور، لذت می برند. بسیاری از زنان جوان و تحصیلکرده و برومندی که بامردانی به مراتب پستتر از خود ازدواج میکنند و یا به مردان درشت وقویهیکل گرایش دارند، مبتلا به مازوخیسم روانی هستند. این زنان در برابرقویهیکل بودن مرد که صفتی به اصطلاح بارز به شمار میرود، کلیهی معایب ونقایص اخلاقی و ذاتی او را بسادگی نادیده میگیرند.
به طورکلی میتوان گفت که منحرف مازوخیست، یک انسان خفتطلب واهانتجو است و به هرترتیبی که بتواند خود را به دیگری تسلیم میکند و بدون قید و شرط دراختیار او قرار میگیرد تا تمایلات روانی و انحرافی خود را اقناع کند.
هرشفلد مثال جالبی در این مورد دارد. او گزارش میدهد که زن جوانی در زمانجنگ، یک زندانی فرانسوی را برای مدت هشت ماه در اتاقش مخفی کرده و خود رابدون قید و شرط ، برای انجام هر نوع عمل ج*ن*س*ی دراختیار وی گذاشته بودهاست. تحقیقات بعدی نشان میدهد که این زن دارای عنن کامل بوده و تنها دلیلتسلیم بدون قید وشرط او به زندانی فرانسوی، انحراف مازوخیسم وی و شعف ونشأت ج*ن*س*یای بوده که از این راه به آن دست مییافته است.
مازوخیسم احساساتی
بعضی از افراد مبتلا به مازوخیسم که معمولأ کمرو، جاهل و بیسواد همهستند، از آشکار شدن انحراف خویش خودداری میکنند و به درون خود پناهمیبرند. این افراد می کوشند با تجسم صحنههای مختلف مازوخیسم از راه فکرو خیال، تمایلات غیرعادی خود را ارضا کنند. این دسته از منحرفان مازوخیسمرا مازوخیسمهای احساساتی و انحراف آنها را مازوخیسم احساساتی گویند.
مازوخیسم فیزیولوژیکی
مازوخیسم فیزیولوژیکی که حادترین و واقعیترین وجه مازوخیسم است حالتی استکه انسان را وامیدارد تا از احساس درد و رنج، لذت ببرد و بدن خود را بااشتیاق درمعرض زجر و درد و عذاب قرار دهد. برای شخصی که به انحرافمازوخیسم فیزیولوژیکی مبتلاست، درد مفهوم خود را از دست داده و حتی لذت وشعف میشود. مبتلایان به این نوع مازوخیسم که تعدادشان از مبتلایان به دونوع دیگر بیشتر است، از آزارهای بدنی مانند شکنجه، پاره شدن پوست و گوشتو یا سوختن بدنشان لذت می برند و چنانچه اقدامی برای درمان آنها صورتنگیرد، سرانجام خود را هلاک خواهند ساخت.
ارضای تمایلات مازوخیستی به وسیله حواس لامسه
شخص مبتلا به مازوخیست فیزیولوژیکی، ابتدا به وسیلهی حس بویایی و چشاییخود، لبهای شریک ج*ن*س*یاش را به طور عادی میبوید و با زبان آنها رالمس میکند، ولی بتدریج وارد مرز اعمال انحرافی میشود و به بوییدن مواضعج*ن*س*ی و مزه کردن آنها و حتی خوردن فضولات بدن شریک ج*ن*س*ی خودمیپردازد.
ارضای تمایلات مازوخیستی به وسیله حواس بینایی و شنوایی
شخص مازوخیست میل شدیدی به مشاهدهی اعضای لخت بدن شریک ج*ن*س*یاش دارد واز شنیدن حرفهای اهانتآمیز و فحشهای رکیک در هنگام آمیزش ج*ن*س*ی لذتمیبرد. در واقع همانقدر که مبتلا به انحراف سادیسم از ادای کلماتتوهینآمیز لذت میبرد، مبتلا به مازوخیسم از شنیدن این کلمات به شعفروانی میرسد خیلی از مردم فکر میکنند که شیطان پرستی همان پرستش شیطانی است که همه میشناسیمش اما باید بگویم که تنها پیروی از شیطان نیست بلکه این افراد اعتقاد دارند که هرکاره قبیح و زشتی که در دنیا هست را باید انجام دهند.