دختران دهه60: ترس از ازدواج حق مسلم ماست!
پژوهشگران علم روانشناسي در رتبهبندي فشارهاي رواني كه ميتواند يك فرد را تحتتاثير قرار بدهد، «ازدواج» را جزو پرفشارترين موقعيتهاي زندگي معرفي ميكنند. تمايل نداشتن به ازدواج در ميان جوانان، چند سال است كه ذهن جامعه را بهخود مشغول كرده. جدا از پيامدهاي اجتماعي اين موضوع، شناخت چرايي و چگونگي اين تمايل نداشتن، مسئلهاي مهم بهنظر ميرسد. وقتي پاي ازدواج به ميان ميآيد، در دوره كنوني بهطور طبيعي افراد متولد دهه 60 در خط مقدم انتخابها قرار ميگيرند.
--------------------------------------------------------------------------------
مهمترين بهانههاي فرار
گفته ميشود كه در آقايان بهعلتهاي مختلفي مثل دغدغههاي مالي و مسئوليتهاي متعدد و پيچيده، تمايل به ازدواج كاهش بيشتري يافته است اما شواهد حاكي از آن است كه ميل به تشكيل زندگي مشترك در خانمها هم با كاهش جدي روبهروست. چيزي كه كمتر شنيدهايم دلايل اين كاهش تمايل به ازدواج است. نظرسنجي مجله تپش، نتايج جالب و تا حدود زيادي روشنگر را به ما ارائه داده است كه ميتواند مورد تحليل دقيق قرار بگيرد. در اين نظرسنجي، خانمهاي متولد دهه 60 دلايل مجرد ماندن خود را از ميان چند گزينه پيشبيني شده انتخاب كردهاند. بگذاريد به نتايج نظرسنجي نگاهي بيندازيم و پاسخها را بررسي كنيم. بيشترين درصدها به اين 3 گزينه مربوط ميشود: نداشتن خواستگار مناسب، ترس از ازدواج و گزينه آخر كه با عنوان «دلايل ديگر» مطرح شده. بين اين 3 گزينه كه بيشتر از 80 درصد پاسخها را در بر ميگيرند، بهنظر ميرسد «ترس از ازدواج» پاسخ سر راستتري باشد. زيرا همين ترس از ازدواج ميتواند خود را در پاسخهاي ديگر (مثل نداشتن خواستگار مناسب يا قصد ادامه تحصيل) پنهان كند. نداشتن خواستگار، مشكلات مالي و موانع مرسوم در مسير ازدواج، درصد زيادي را بهخود اختصاص ندادهاند اما به هرحال مشكلات قابل تاملي هستند.
--------------------------------------------------------------------------------
چرا از ازدواج ميترسند؟
پژوهشگران علم روانشناسي در رتبهبندي فشارهاي رواني كه ميتواند يك فرد را تحتتاثير قرار بدهد، «ازدواج» را جزو پرفشارترين موقعيتهاي زندگي معرفي ميكنند. ازدواج پس از موقعيتهايي مثل «از دست دادن افراد نزديك خانواده» و «جدايي»، ميتواند بهعنوان رخدادي پراسترس كه يك فرد در طول زندگي ممكن است با آن روبهرو شود، ارزيابي ميشود. پس ترس از ازدواج، ترس غيرطبيعي نيست. بهطور مشخص، ازدواج براي نسلهاي گذشته هم با استرس همراه بوده اما چه شده كه در سالهاي اخير، روند بالا رفتن سن ازدواج و در نهايت تمايل نداشتن به آن بيشتر شده است؟ شايد اين مسئله بهطور عمده به تحول جامعه و عبور از دوران سنتي به دوران مدرن وابسته باشد كه آن را ميتوان در چند محور از جمله موارد زير، پيگيري كرد.
1) بلوغ ديررس اجتماعي
امروزه فرزندان بايد مسيرهاي طولاني و پيچيدهاي را تا رسيدن به استقلال شخصي طي كنند. تحصيلات، پيدا كردن شغل و توانايي استقلال مالي ميتواند سالهاي زيادي از عمر هر جوان را براي فراهم كردن يك زندگي مناسب، بگيرد. اين موضوع در حالي است كه معمولا آموزشهاي ارائه شده - چه از طرف والدين و چه از طرف نهادهاي آموزشي- چندان در بر گيرنده مهارتهاي لازم براي زندگي نيست.
2) بههم ريختن تعريفها و نابساماني نقشها
گذر از يك ساختار و نرسيدن به سازمان جديد، مشكلي است كه سالها با آن دست و پنجه نرم ميكنيم. در شكل سنتي ازدواج چيزهايي مثل سن، انتخاب، وظايف و نقشها تعريف مشخصتر و دقيقتري داشت اما امروزه اين مقياسها بههم ريخته و تعريف مشخصي ندارد. به همين دليل ريسك تشكيل يك زندگي جديد بالا رفته و نگرانيها در مورد آن زياد شده است. از طرفي تداخل ارزشهاي سنتي و مدرن، اين موضوع را پيچيدهتر ميكند؛ چيزهايي مثل تفاوت جايگاه زن در اجتماع، خانواده و مسئوليتهاي او، در مقابل فشار باورهاي سنتي يا مراسم و مراحل ناكارآمد ازدواج در دوره جديد، موانعي است كه خودبهخود اين موضوع را دشوارتر ميكند.
3) كمبود حمايت اجتماعي
زندگي كردن در جامعه امروزي، همه ما را به سمت فردگرايي بيشتر و دوري از روابط عاطفي گسترده سوق ميدهد. روابط ما محدود شده و مشكلات خود را بايد از ديگران پنهان كنيم. اين پنهانكاري تا جايي است كه تقريبا نميدانيم ديگران با اين مشكل چگونه دست و پنجه نرم ميكنند. شك نكنيد اطلاعات عمومي كه توسط رسانهها به دست ما ميرسد چندان كارگشا نيست. بچههايي كه در دهه 60 به دنيا آمدند، احتمالا پدر و مادري دارند كه آنها را از مشكلات دور نگه داشته و تنها توصيه والدين به آنها خوب درس خواندن و موفقيت شغلي و اجتماعي بوده است! اين موضوع باعث شده كه اطلاعات بچهها از والدين بيشتر باشد و در نتيجه اعتماد بچهها به راهكارهاي آنها كمتر. در نتيجه اضطراب رويارويي با موقعيتهاي زندگي افزايش مييابد.
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
پژوهشگران علم روانشناسي در رتبهبندي فشارهاي رواني كه ميتواند يك فرد را تحتتاثير قرار بدهد، «ازدواج» را جزو پرفشارترين موقعيتهاي زندگي معرفي ميكنند. تمايل نداشتن به ازدواج در ميان جوانان، چند سال است كه ذهن جامعه را بهخود مشغول كرده. جدا از پيامدهاي اجتماعي اين موضوع، شناخت چرايي و چگونگي اين تمايل نداشتن، مسئلهاي مهم بهنظر ميرسد. وقتي پاي ازدواج به ميان ميآيد، در دوره كنوني بهطور طبيعي افراد متولد دهه 60 در خط مقدم انتخابها قرار ميگيرند.
--------------------------------------------------------------------------------
مهمترين بهانههاي فرار
گفته ميشود كه در آقايان بهعلتهاي مختلفي مثل دغدغههاي مالي و مسئوليتهاي متعدد و پيچيده، تمايل به ازدواج كاهش بيشتري يافته است اما شواهد حاكي از آن است كه ميل به تشكيل زندگي مشترك در خانمها هم با كاهش جدي روبهروست. چيزي كه كمتر شنيدهايم دلايل اين كاهش تمايل به ازدواج است. نظرسنجي مجله تپش، نتايج جالب و تا حدود زيادي روشنگر را به ما ارائه داده است كه ميتواند مورد تحليل دقيق قرار بگيرد. در اين نظرسنجي، خانمهاي متولد دهه 60 دلايل مجرد ماندن خود را از ميان چند گزينه پيشبيني شده انتخاب كردهاند. بگذاريد به نتايج نظرسنجي نگاهي بيندازيم و پاسخها را بررسي كنيم. بيشترين درصدها به اين 3 گزينه مربوط ميشود: نداشتن خواستگار مناسب، ترس از ازدواج و گزينه آخر كه با عنوان «دلايل ديگر» مطرح شده. بين اين 3 گزينه كه بيشتر از 80 درصد پاسخها را در بر ميگيرند، بهنظر ميرسد «ترس از ازدواج» پاسخ سر راستتري باشد. زيرا همين ترس از ازدواج ميتواند خود را در پاسخهاي ديگر (مثل نداشتن خواستگار مناسب يا قصد ادامه تحصيل) پنهان كند. نداشتن خواستگار، مشكلات مالي و موانع مرسوم در مسير ازدواج، درصد زيادي را بهخود اختصاص ندادهاند اما به هرحال مشكلات قابل تاملي هستند.
--------------------------------------------------------------------------------
چرا از ازدواج ميترسند؟
پژوهشگران علم روانشناسي در رتبهبندي فشارهاي رواني كه ميتواند يك فرد را تحتتاثير قرار بدهد، «ازدواج» را جزو پرفشارترين موقعيتهاي زندگي معرفي ميكنند. ازدواج پس از موقعيتهايي مثل «از دست دادن افراد نزديك خانواده» و «جدايي»، ميتواند بهعنوان رخدادي پراسترس كه يك فرد در طول زندگي ممكن است با آن روبهرو شود، ارزيابي ميشود. پس ترس از ازدواج، ترس غيرطبيعي نيست. بهطور مشخص، ازدواج براي نسلهاي گذشته هم با استرس همراه بوده اما چه شده كه در سالهاي اخير، روند بالا رفتن سن ازدواج و در نهايت تمايل نداشتن به آن بيشتر شده است؟ شايد اين مسئله بهطور عمده به تحول جامعه و عبور از دوران سنتي به دوران مدرن وابسته باشد كه آن را ميتوان در چند محور از جمله موارد زير، پيگيري كرد.
1) بلوغ ديررس اجتماعي
امروزه فرزندان بايد مسيرهاي طولاني و پيچيدهاي را تا رسيدن به استقلال شخصي طي كنند. تحصيلات، پيدا كردن شغل و توانايي استقلال مالي ميتواند سالهاي زيادي از عمر هر جوان را براي فراهم كردن يك زندگي مناسب، بگيرد. اين موضوع در حالي است كه معمولا آموزشهاي ارائه شده - چه از طرف والدين و چه از طرف نهادهاي آموزشي- چندان در بر گيرنده مهارتهاي لازم براي زندگي نيست.
2) بههم ريختن تعريفها و نابساماني نقشها
گذر از يك ساختار و نرسيدن به سازمان جديد، مشكلي است كه سالها با آن دست و پنجه نرم ميكنيم. در شكل سنتي ازدواج چيزهايي مثل سن، انتخاب، وظايف و نقشها تعريف مشخصتر و دقيقتري داشت اما امروزه اين مقياسها بههم ريخته و تعريف مشخصي ندارد. به همين دليل ريسك تشكيل يك زندگي جديد بالا رفته و نگرانيها در مورد آن زياد شده است. از طرفي تداخل ارزشهاي سنتي و مدرن، اين موضوع را پيچيدهتر ميكند؛ چيزهايي مثل تفاوت جايگاه زن در اجتماع، خانواده و مسئوليتهاي او، در مقابل فشار باورهاي سنتي يا مراسم و مراحل ناكارآمد ازدواج در دوره جديد، موانعي است كه خودبهخود اين موضوع را دشوارتر ميكند.
3) كمبود حمايت اجتماعي
زندگي كردن در جامعه امروزي، همه ما را به سمت فردگرايي بيشتر و دوري از روابط عاطفي گسترده سوق ميدهد. روابط ما محدود شده و مشكلات خود را بايد از ديگران پنهان كنيم. اين پنهانكاري تا جايي است كه تقريبا نميدانيم ديگران با اين مشكل چگونه دست و پنجه نرم ميكنند. شك نكنيد اطلاعات عمومي كه توسط رسانهها به دست ما ميرسد چندان كارگشا نيست. بچههايي كه در دهه 60 به دنيا آمدند، احتمالا پدر و مادري دارند كه آنها را از مشكلات دور نگه داشته و تنها توصيه والدين به آنها خوب درس خواندن و موفقيت شغلي و اجتماعي بوده است! اين موضوع باعث شده كه اطلاعات بچهها از والدين بيشتر باشد و در نتيجه اعتماد بچهها به راهكارهاي آنها كمتر. در نتيجه اضطراب رويارويي با موقعيتهاي زندگي افزايش مييابد.
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir