اثرات دروغ گفتن بر سلامتی انسان
همه میدانند که دروغ گفتن میتواند شما را دچار مشکل کند. اکثر ما از کودکی این را یاد گرفتهایم. وقتی مادر و پدرمان میفهمیدند که این ما بودیم که آن تکه کیک شکلاتی را خوردیم، آنوقت بود که توی دردسر میافتادیم. اما اگر بقیه دروغ را متوجه نشوند و بتوانیم کارمان را پیش ببریم چطور؟ اگر این اتفاق بیفتد، احتمال دارد که دوباره و دوباره دروغ بگویید و اگر باز هم کارتان را پیش ببرد، دروغ گفتن به ابزاری مفید در زندگیتان تبدیل میشود. مسئله این است که دیر یا زود این رفتار ضداجتماعی تاثیرات خود را خواهد گذاشت. این دروغها کمکم بر روابط شما اثر میگذارد و مطمئناً تاثیراتی نیز بر سلامتیتان خواهد داشت.
ارتباط مغز و بدن
سیستم عصبی بدن به سیستم ایمنی ما متصل است، به همین دلیل منطقی است که مغز و احساسات ما میتوانند پیامهایی بفرستند که بر سلامت ما تاثیر بگذارد. اگر بخواهیم ساده بگویید، بدن شما برحسب طریقه فکر کردنتان واکنش میدهد. وقتی افکاری مثبت داشته باشیم بدنمان اندورفین ترشح میکند؛ هورمونهایی که باعث میشوند حس خوبی پیدا کنیم. این موادشیمیایی باعث تقویت و سالم بودن سیستم ایمنی بدن ما نیز میشوند. برعکس وقتی نگران و مضطرب هستیم و استرس داریم، بدنمان هورمونهایی مثل کورتیزول و نورپینفرین ترشح میکند.
کورتیزول قندخون را بالا میبرد و سیستم ایمنی بدن را سرکوب میکند. نورپینفرین نیز باعث بالا بردن فشارخون و تند شدن ضربان قلب میشود.
پزشکان و محققین بر این عقیده هستند که کسی که دروغ میگوید، بالاخره با اضطراب، افسردگی، بیماری و حتی بیماریهای روانی روبهرو خواهد شد.
چرا دروغ میگوییم؟
روانشناسان به ما میگویند که به این دلیل دروغ میگوییم که از عواقب گفتن حقیقت بیم داریم. احساس گناه بار سنگینی بر دوش افراد میگذارد به همین دلیل مردم دروغ میگویند که احمق یا ناتوان دیده نشوند یا کسی از دستشان عصبانی نشود.
دروغ گفتن آدمها دلایل دیگری هم میتواند داشته باشد. افراد از مجازات میترسند. ممکن است اعتبار و آبرویشان را از دست بدهند یا به آنچه که میخواهند نرسند و خیلیها هم برای کنترل دیگران دروغ میگویند.
دروغگوها تصور میکنند که از خودشان محافظت میکنند اما این محافظت کردن خطرات و مشکلاتی را هم برای سلامتی آنها به دنبال خواهد داشت.
اول از همه اینکه، دروغ گفتن نیاز تلاش بیشتری نسبت به راست گفتن دارد.
برای اینکه دروغتان را باور کنند، باید با آن دروغ زندگی کنید، که به این معنی است که اول خودتان آن دروغ را باور کنید. فریب دادن خودتان کاری استرسزا است چون به خاطر آوردن حقیقت چیزی خیلی راحتتر از به خاطر آوردن جزئیات یک دروغ است. اگر درمورد موقعیتی که به آن دروغ منتهی شده از شما سوال شود، باید حرفهایتان یکدست باشد حتی اگر فردمقابل شما را به چالش بکشد و بخواهد به شما اثبات کند که دروغ میگویید. ذهنی تیزبین و دقیق میخواهد که بتواند از هر دروغی طوری پشتیبانی کند که لو نرود. حتی قانعکنندهترین دروغگوها هم مدام نگران این هستند که دروغشان فاش نشود. همین اضطرابهاست که باعث میشود دچار زخممعده و سردرد شوید، نتوانید خوب بخوابید و پارانویا بگیرید.
دروغ گفتن نه تنها رفتاری ضداجتماعی است، دروغگوها معمولاً خودشان هم ضداجتماع میشوند. اگر دور و بر کسانیکه به آنها دروغ گفتهاند باشند، از آن آدمها کمکم متنفر میشوند. حتی ممکن است آنها را مقصر مشکلات خودشان بدانند. جای تعجب نیست که دروع روابط کاری، ازدواج و دوستیهای شما را خراب کند. اگر دروغی از شما فاش شود، اعتبار و آبروی شما به زیر صفر خواهد رفت. به خاطر همین از دست دادن اعتبار و دوستان است که افراد دروغگو دچار افسردگی میشوند.
نگران انتخاب حقیقت نباشید
اگر وسوسه شدید که دروغ بگویید، کمی ریلکس کنید. به خاطر داشته باشید که عواقب گفتن حقیقت بر جسم و ذهن شما خیلی سادهتر از عواقب گفتن دروغ است. انتخاب گفتن حقیقت فواید زیادی در بر دارد که یکی از آنها حفظ سلامتی جسمی و عقلی شماست.
با یک عذرخواهی ساده (اگر کار اشتباهی انجام داده باشید) و اقدام به جبران اشتباه، خیلی زود همه چیز رفع خواهد شد و دیگر لازم نیست مدام نگران فاش شدن دروغتان باشید.
خیلی ساده با گفتن حقیقت ماجرا و به گردن گرفتن مسئولیت کارهایتان، احترام دیگران را به دست میآورید و حتی ممکن است دیگران حمایتتان هم بکنند.
همچنین اعتبار راستگو بودن را به دست میآورید. البته درست است که ممکن است دیگران بفهمند که اشتباه کردهاید اما صداقت همیشه بهترین سیاست است و حداقل آن این است که از استرس فاش شدن دروغتان زخممعده نمیگیرید.
در این صورت دیگران هم با شما صادقتر خواهند بود و این مزایای زیادی دارد. دیگر نگران این نخواهید بود که ممکن است دیگران به شما دروغ گفته باشند.
اگر فرد صادق و راستگویی باشید، بر دیگران اثرگذارتر خواهید بود. مردم به شما اعتماد میکنند. شاید برعکس به نظر برسد اما افراد راستگو معمولاً بیشتر از افراد دروغگو به چیزهایی که در زندگی میخواهند دست مییابند و اگر به آنچه که میخواهید برسید، استرس کمتری در زندگی خواهید داشت.
اگر راستگو باشید، خوب بهتر و راحتتری هم خواهید داشت، سالمتر غذا خواهید خورد و همه اینها باعث میشود ظاهر بهتری پیدا کنید.
برای سالم بودن، صادق باشید
یادتان باشد، دروغتان چه مصلحتی باشد، چه اغراق کردن یک چیز یا چه یک دروغ کامل درست و حسابی، هرچه که باشد یک دروغ است.
خیلی وقتها نمیفهمیم که چیز سادهای مثل انتخاب کلماتی که بر زبان میآوریم، میتواند باعث مریض شدن ما شود اما حقیقت دارد. دروغ زندگی و سلامتی شما را بر هم میزند اما حقیقت بدن و روحتان را تقویت میکند.
پس اجازه ندهید که ترس بر رفتارهای شما و انتخاب کلماتی که بر زبان میآورید، مستولی شود زیرا سلامت روحی و جسمیتان را به خطر خواهید انداخت. دروغ شما را به بند میکشد ولی حقیقت آزاد و رهایتان میسازد.
مردمان
همه میدانند که دروغ گفتن میتواند شما را دچار مشکل کند. اکثر ما از کودکی این را یاد گرفتهایم. وقتی مادر و پدرمان میفهمیدند که این ما بودیم که آن تکه کیک شکلاتی را خوردیم، آنوقت بود که توی دردسر میافتادیم. اما اگر بقیه دروغ را متوجه نشوند و بتوانیم کارمان را پیش ببریم چطور؟ اگر این اتفاق بیفتد، احتمال دارد که دوباره و دوباره دروغ بگویید و اگر باز هم کارتان را پیش ببرد، دروغ گفتن به ابزاری مفید در زندگیتان تبدیل میشود. مسئله این است که دیر یا زود این رفتار ضداجتماعی تاثیرات خود را خواهد گذاشت. این دروغها کمکم بر روابط شما اثر میگذارد و مطمئناً تاثیراتی نیز بر سلامتیتان خواهد داشت.
ارتباط مغز و بدن
سیستم عصبی بدن به سیستم ایمنی ما متصل است، به همین دلیل منطقی است که مغز و احساسات ما میتوانند پیامهایی بفرستند که بر سلامت ما تاثیر بگذارد. اگر بخواهیم ساده بگویید، بدن شما برحسب طریقه فکر کردنتان واکنش میدهد. وقتی افکاری مثبت داشته باشیم بدنمان اندورفین ترشح میکند؛ هورمونهایی که باعث میشوند حس خوبی پیدا کنیم. این موادشیمیایی باعث تقویت و سالم بودن سیستم ایمنی بدن ما نیز میشوند. برعکس وقتی نگران و مضطرب هستیم و استرس داریم، بدنمان هورمونهایی مثل کورتیزول و نورپینفرین ترشح میکند.
کورتیزول قندخون را بالا میبرد و سیستم ایمنی بدن را سرکوب میکند. نورپینفرین نیز باعث بالا بردن فشارخون و تند شدن ضربان قلب میشود.
پزشکان و محققین بر این عقیده هستند که کسی که دروغ میگوید، بالاخره با اضطراب، افسردگی، بیماری و حتی بیماریهای روانی روبهرو خواهد شد.
چرا دروغ میگوییم؟
روانشناسان به ما میگویند که به این دلیل دروغ میگوییم که از عواقب گفتن حقیقت بیم داریم. احساس گناه بار سنگینی بر دوش افراد میگذارد به همین دلیل مردم دروغ میگویند که احمق یا ناتوان دیده نشوند یا کسی از دستشان عصبانی نشود.
دروغ گفتن آدمها دلایل دیگری هم میتواند داشته باشد. افراد از مجازات میترسند. ممکن است اعتبار و آبرویشان را از دست بدهند یا به آنچه که میخواهند نرسند و خیلیها هم برای کنترل دیگران دروغ میگویند.
دروغگوها تصور میکنند که از خودشان محافظت میکنند اما این محافظت کردن خطرات و مشکلاتی را هم برای سلامتی آنها به دنبال خواهد داشت.
اول از همه اینکه، دروغ گفتن نیاز تلاش بیشتری نسبت به راست گفتن دارد.
برای اینکه دروغتان را باور کنند، باید با آن دروغ زندگی کنید، که به این معنی است که اول خودتان آن دروغ را باور کنید. فریب دادن خودتان کاری استرسزا است چون به خاطر آوردن حقیقت چیزی خیلی راحتتر از به خاطر آوردن جزئیات یک دروغ است. اگر درمورد موقعیتی که به آن دروغ منتهی شده از شما سوال شود، باید حرفهایتان یکدست باشد حتی اگر فردمقابل شما را به چالش بکشد و بخواهد به شما اثبات کند که دروغ میگویید. ذهنی تیزبین و دقیق میخواهد که بتواند از هر دروغی طوری پشتیبانی کند که لو نرود. حتی قانعکنندهترین دروغگوها هم مدام نگران این هستند که دروغشان فاش نشود. همین اضطرابهاست که باعث میشود دچار زخممعده و سردرد شوید، نتوانید خوب بخوابید و پارانویا بگیرید.
دروغ گفتن نه تنها رفتاری ضداجتماعی است، دروغگوها معمولاً خودشان هم ضداجتماع میشوند. اگر دور و بر کسانیکه به آنها دروغ گفتهاند باشند، از آن آدمها کمکم متنفر میشوند. حتی ممکن است آنها را مقصر مشکلات خودشان بدانند. جای تعجب نیست که دروع روابط کاری، ازدواج و دوستیهای شما را خراب کند. اگر دروغی از شما فاش شود، اعتبار و آبروی شما به زیر صفر خواهد رفت. به خاطر همین از دست دادن اعتبار و دوستان است که افراد دروغگو دچار افسردگی میشوند.
نگران انتخاب حقیقت نباشید
اگر وسوسه شدید که دروغ بگویید، کمی ریلکس کنید. به خاطر داشته باشید که عواقب گفتن حقیقت بر جسم و ذهن شما خیلی سادهتر از عواقب گفتن دروغ است. انتخاب گفتن حقیقت فواید زیادی در بر دارد که یکی از آنها حفظ سلامتی جسمی و عقلی شماست.
با یک عذرخواهی ساده (اگر کار اشتباهی انجام داده باشید) و اقدام به جبران اشتباه، خیلی زود همه چیز رفع خواهد شد و دیگر لازم نیست مدام نگران فاش شدن دروغتان باشید.
خیلی ساده با گفتن حقیقت ماجرا و به گردن گرفتن مسئولیت کارهایتان، احترام دیگران را به دست میآورید و حتی ممکن است دیگران حمایتتان هم بکنند.
همچنین اعتبار راستگو بودن را به دست میآورید. البته درست است که ممکن است دیگران بفهمند که اشتباه کردهاید اما صداقت همیشه بهترین سیاست است و حداقل آن این است که از استرس فاش شدن دروغتان زخممعده نمیگیرید.
در این صورت دیگران هم با شما صادقتر خواهند بود و این مزایای زیادی دارد. دیگر نگران این نخواهید بود که ممکن است دیگران به شما دروغ گفته باشند.
اگر فرد صادق و راستگویی باشید، بر دیگران اثرگذارتر خواهید بود. مردم به شما اعتماد میکنند. شاید برعکس به نظر برسد اما افراد راستگو معمولاً بیشتر از افراد دروغگو به چیزهایی که در زندگی میخواهند دست مییابند و اگر به آنچه که میخواهید برسید، استرس کمتری در زندگی خواهید داشت.
اگر راستگو باشید، خوب بهتر و راحتتری هم خواهید داشت، سالمتر غذا خواهید خورد و همه اینها باعث میشود ظاهر بهتری پیدا کنید.
برای سالم بودن، صادق باشید
یادتان باشد، دروغتان چه مصلحتی باشد، چه اغراق کردن یک چیز یا چه یک دروغ کامل درست و حسابی، هرچه که باشد یک دروغ است.
خیلی وقتها نمیفهمیم که چیز سادهای مثل انتخاب کلماتی که بر زبان میآوریم، میتواند باعث مریض شدن ما شود اما حقیقت دارد. دروغ زندگی و سلامتی شما را بر هم میزند اما حقیقت بدن و روحتان را تقویت میکند.
پس اجازه ندهید که ترس بر رفتارهای شما و انتخاب کلماتی که بر زبان میآورید، مستولی شود زیرا سلامت روحی و جسمیتان را به خطر خواهید انداخت. دروغ شما را به بند میکشد ولی حقیقت آزاد و رهایتان میسازد.
مردمان