در بیشتر موارد آنها نمیدانند باید چه واکنشی دربرابر این تغییرات داشته باشند و چگونه رفتار کنند و آنقدر از این تغییرات شوکه میشوند که نمیتوانند ریشه و علت این تغییرات را بفهمند و با یادآوری خوبیها، از خودگذشتگیها و وفاداریهایشان به خود دلداری میدهند و مدام این جمله را تکرار میکنند «حق من نیست که زندگیم اینجوری بشه» و درنهایت به این نتیجه میرسند که «مردا سروته یه کرباسن و نمیشه ازشون بیشتر از این انتظار داشت»...
اگر شما هم احساس میکنید رفتار همسرتان مثل همیشه نیست، عادتهایش عوض شدهاند، احساساتش نسبت به شما تغییر کرده است او را شاد نمیبینید و اعتمادتان را از دست دادهاید به جای نگرانی و ترس از دست دادن رابطه، تلاش کنید تا درک درستی از این وضعیت پیدا کنید و اوضاعتان را سروسامان بدهید.
تلاش شما این نیست که با همسرتان دعوا و درگیری راه بیندازید، پیشاپیش از خودتان و عملکردتان دفاع کنید، ضعفهایتان را بپوشانید، به دنبال متهم باشید و با تندروی و بدرفتاری از حقوق خودتان دفاع کنید.
زمانی که این تغییرات را در زندگی احساس کردید پیش از هر واکنشی لازم است کمی تامل کنید و از خودتان صادقانه بپرسید «چه چیزی باعث شد رفتار همسرم عوض بشه؟ چرا اون دیگه درکنار من شاد نیست؟».
کمی به عملکردتان دقت کنید و ببینید چرا او مثل قبل در این رابطه خوشحال نیست؟ چرا برای زندگی تلاش نمیکند و شما در اولویت زندگی اش نیستید. این پرسشها به شما کمک میکند وضعیت خودتان را ارزیابی کنید و علت تغییرات عاطفی همسرتان آشنا شوید:
آیا شور و هیجان مرده است؟
چقدر تلاش میکنید تا رابطه زناشویی تان را شاداب و پرهیجان نگه دارید؟ آیا هنوز همسرتان را قابل کشف و شناخت میدانید و یا فکر میکنید زندگی مشترک در درازمدت شما را تبدیل به دو همخانه کرده است؟ متاسفانه نباید انتظار داشته باشید شوهرتان این هیجان را به تنهایی ایجاد کند.
بسیاری از مردان نمیدانند چطور باید یک رابطه را بانشاط و پرشور نگه داشت اما توقع دارند همسرشان این شادابی را در زندگی حفظ کند. همیشه قدمهای اساسی را شما باید برای اینکار بردارید. همسرتان متوجه تلاش شما میشود و ارزش آن را درک خواهد کرد و پابه پای شما پیش خواهد آمد، اما توقع دارد نقش فعال را شما داشته باشید.
راههای زیادی برای اینکه رابطه تان را در اوج نگه دارید وجود دارد، شما میتوانید:
غافلگیرش کنید: یکی از کارهایی که برای بسیاری از مردان امروزی جالب است این است که گاهی با چیزهای ساده غافلگیر شوند. آنها کار بسیار فوق العادهای انتظار ندارند اما میخواهند تحرک و نشاط را احساس کنند. هرازچندگاهی او را با چیزهایی که دوست دارد یا انتظارش را نمیکشد غافلگیر کنید.
به خودتان اهمیت بدهید: همین که شما اعتمادبه نفس داشته باشید برای همسرتان بسیار هیجان انگیز است. یک شوهر متعادل و کسی که مشکلات روحی و فکری و عقاید خاصی نداشته باشد از اینکه شما را قدرتمند ببیند لذت میبرد.
اینکه شما به تواناییها، استعدادها و زیبایی ظاهریتان توجه کنید و آنها را دست کم نگیرید به همسرتان روحیه و انگیزه میدهد. او در کنار شما شاد خواهد بود و نقطه ضعفهایتان را قابل قبول خواهد دانست اگر خودتان چنین طرز تفکری داشته باشید.
فراموش نکنید که مردها دوست دارند پز تواناییها و برتریهای همسرشان را بدهند. پس سعی کنید مهارتهایتان را بیشتر کنید، اهل مطالعه باشید، فعال و باانرژی باشید. اگر شما چنین شخصیتی دارید اما همین مسئله او را آزار میدهد دیگر نگران خودتان نباشید چون این مشکل فکری شوهرتان است نه شما!
بی توجه نباشید: نکات بسیار کوچک و ظریفی هستند که شما با توجه به آنها میتوانید حضور همسرتان را جدی بگیرید و او را متوجه عشق و علاقه خودتان بکنید. تصور کنید یک نفر هر روز صبح با نشاط و لبخند به شما صبح بخیر بگوید، صبحانه گرم آماده کند، برنامه کاریتان را بپرسد و شما را برای شروع یک روز خوب آماده کند، چه تاثیری در شما میگذارد؟
نمی توانید در خوشایندی این نوع رفتار شک کنید و تاثیر مثبت آن را انکار کنید پس اگر همسرتان واقعا خواهان این است که شما اینگونه رفتار کنید منتظر چیز دیگری نمانید. البته چنین رفتارهایی متقابل است و همسرتان نیز باید به همین نکات ساده توجه کند. اما بالاخره یک نفر باید شروع کننده باشد و چه بهتر که آن شروع کننده شما باشید.
از داستانهای تکراری خسته نشوید: حتما همسرتان بارها و بارها یک ماجرا را برای شما با آب و تاب تعریف کرده است. خیلی خسته کننده به نظر میآید که او هربار ماجراهای خاصی را برایتان تعریف کند؟ چه اشکالی دارد؟ همین عادت را بهانهای برای گفتگو بدانید و سعی کنید طوری به حرفهایش گوش بدهید که انگار هیچ وقت آنها را نشنیدهاید.
مشخص نیست که چرا مردها چنین عادتی دارند اما چرا به آن احترام نگذارید و طوری رفتار کنید که او از هم صحبتی با شما ناامید نشود؟ روشتان را تغییر بدهید. سعی کنید هربار به داستانهایش گوش کنید، به لطیفههای تکراریش بلندتر بخندید و طوری نگاهش کنید و مشتاق باشید که انگار هرگز آن را نشنیده اید. جالب است نه؟
فوتبالی شوید: شاید به نظرتان عجیب باشد که همسرتان بخاطر اینکه او را در علایق شخصیش همراهی نمیکنید از شما دلسرد و مایوس شود. چه فکر کرده اید؟ او به همین سادگی راهش را از شما جدا میکند. او فوتبال دوست دارد؟ عاشق بازیهای رایانهای است؟
عاشق روزنامه و وب گردی است؟ دوست دارد هرشب فیلم ببیند؟ چرا همراهیش نمیکنید؟ کار بسیار سادهای است اما برای همسرتان بسیار معنادار است. شماهم که بدتان نمیآید او همه چیز را باشما شریک شود!
مسحور فرزند نشوید: از شما بعید نیست که با تولد فرزندتان خود را وقف او بکنید و انتظار داشته باشید که همه توجه و حمایت و ارزشهای خانوادگی حول محور فرزندتان باشد. اگر زمینه این نوع رفتارهای اغراقآمیز را درخودتان
میبینید و یا به همین روش عمل میکنید، نیاز به بازبینی در تعریف خانواده، زن و شوهر، جایگاه فرزند و مفهوم رابطه دارید. عصبانی نشوید اگر همسرتان کنار بکشد، همراهیتان نکند و جایگزینهای دیگری برای شما پیدا کند.
او هم به دنیا آمده است: گرفتن یک جشن تولد خانوادگی سادهترین کاری است که میتوانید برای شادکردن همسرتان انجام بدهید. همه ما از اینکه دیگران در روز تولدمان به یادمان باشند لذت میبریم. شوهر شما هم یکی از کسانی است که تولد برایش معنای خاصی دارد.
سعی کنید روزها و مناسبتهای خاص را همیشه به یک روش و با یک عادت برگزار نکنید. گاهی تولد با دوستان خانوادگی را امتحان کنید، گاهی تولد دونفره بگیرید و گاهی هم با اعضای خانواده. این کار را
طبق یک وظیفه انجام ندهید و هربار آن را متفاوت، پرشور و باانگیزه جشن بگیرید. فقط شما به دنیا نیامدهاید، او هم به همه این نوع توجهها نیاز دارد.
مشکوک نباشید: بنای زندگی تان را بر اعتماد به یکدیگر بگذارید. مدام او را کنترل نکنید. در هر حرکت ساده همسرتان به دنبال بدبینی نباشید. این عادت که همه شماره تلفنها را کنترل کنید. پیامکها را بخوانید و یا از او بپرسید چی خریدی؟
کجا خریدی را کنار بگذارید. خودتان را از تصورات بدبینانه خلاص کنید. برای اینکه او را درکنار خودتان داشته باشید باید کارهای مفیدتری به جز کنترل همسرتان انجام بدهید.
از خانواده شوهر معضل نسازید: مادر شوهر و خواهر شوهر را اولویت تاثیرگذار در زندگیتان ندانید. آنها میتوانند خوب یا بد باشند، ممکن است شما را ناراحت کنند، ممکن است احساس کنید آنها قصد دخالت در زندگی تان را دارند. صرف نظر از اینکه آنها چه میکنند، خوب هستند یا نه نباید همسرتان را بخاطر رفتار خانوادهاش تحت فشار قرار بدهید.
او را مجبور نکنید پاسخگوی رفتار خانوادهاش باشد. این کار غیرضروری است و تنها نتیجهاش این است که او سعی میکند در این تنش از شما فاصله بگیرد یا احساس حقارت کند، مقابله به مثل کند و افسرده شود. به وجود آمدن چنین شرایطی باعث میشود او درکنار شما شاد نباشد و احساس آرامش نکند.
او را ببخشید: اگر قرار است شوهرتان را بخاطر خطایی که کرده است و برای شما گران تمام شده است ببخشید او را از صمیم قلب ببخشید. اگر او پشیمان است طوری رفتار نکنید که او با یادآوری آن شرمنده شود. او را واقعا ببخشید و آن را فراموش کنید.
نگرانی از اینکه «او هرگز فراموش نمیکنه» باعث میشود همسرتان از شما فاصله بگیرد حتی اگر واکنشی که نشان میدهد خشونت و آزار بیشتر شما باشد. اگر واقعا قصد دارید همسرتان را ببخشید و زندگی کنید به همسرتان این موضوع را بفهمانید.
هرچه میخواهد دل تنگت نگو: از دست شوهرتان به دلایل منطقی عصبانی هستید؟ حق با شما است اما عصبانیت شما مجوزی برای تحقیر و توهین به همسرتان نیست.
شما باید در هرحالتی پایبند به اخلاقیات باشید. اخلاق به شما توصیه میکند خشمتان را کنترل کنید، بدزبانی نکنید، توهین نکنید و خاطرات بد گذشته را زنده نکنید. او هم میتواند این رفتارهای غیرمنصفانه
شما را فراموش نکند و هر لحظه آنها را به یاد بیاورد. اگر میخواهید همسرتان تغییر نکند و در کنار شما احساس خوشبختی کند روشتان را در بیان اختلاف نظرها، اشتباهات، تفاوتهای فرهنگی، عقیدتی و البته سیاسی عوض کنید.
به ظواهر اهمیت بدهید: به خودتان، نوع لباسی که میپوشید، ظاهر زندگیتان و دستپختتان توجه کنید. بیانگیزگی شما در رسیدگی به اوضاع خانه، خورد و خوراک و پوشش در همسرتان نیز تاثیر میگذارد همانگونه که شما از آشفتگی روحی و ظاهری همسرتان تاثیر میپذیرید.
البته شما در ظواهرتان محدود نمیشوید. وضعیت روحی شما نیز بسیار مهم است. غرغرو نباشید، اگر افسرده هستید کاری برای درمان و از بین بردن آن بکنید، نگرانی و استرس شما نیز به همسرتان منتقل میشود درست همانطور که وضعیت روحی او در شما تاثیر میگذارد.
تا آنجا که میشود شادابیتان را حفظ کنید و اگر دلایلی وجود دارند که شما را غرغرو، نگران، افسرده، خسته و پریشان میکنند آنها را رفع کنید.
اجازه بدهید آنطور که میخواهد باشد: اگر همسر شما رفتار نامتعارف، غیراخلاقی و بیمارگونهای ندارد نباید سعی کنید او را تغییر بدهید. این کار کاملا غیرانسانی است و هویت فردی او را آسیب پذیر میکند. او نباید شبیه مرد آرزوهای شما باشد همانطور که شما نمیتوانید یک زن افسانهای باشید. اجازه بدهید زندگی شما با فرازونشیبهایش و با وجود تفاوتهای ساده میان زن ومرد و تجربههای متفاوتش درجریان باشد. هیجان را از زندگی تان نگیرید.
از نیازهای جنسی همسرتان نگذرید: نسبت به این موضوع حساس باشید. به نیازهای خودتان و همسرتان توجه کنید. سرد نباشید و مثل هر موضوع مهم دیگری قدمهایتان را با همسرتان یکی کنید. پرشور و هیجان باشید و خودتان و همسرتان را از سلامت جنسی دور نکنید.
رعایت بسیاری از این موارد در مورد همسر شما نیز صدق میکند. شما هم در مواردی بسیار حساس هستید و با نقص و کمبود در زمینههای خاصی در رابطه زناشویی که بسیاری ازآنها عاطفی و روحی هستند دچار افسردگی و ناامیدی میشوید. اما درحال حاضر موضوع اصلی شوهر شماست که کمی تغییر کرده است، بیتفاوت به نظر میرسد و مثل همیشه نیست!
منبع:سایت تبیان
اگر شما هم احساس میکنید رفتار همسرتان مثل همیشه نیست، عادتهایش عوض شدهاند، احساساتش نسبت به شما تغییر کرده است او را شاد نمیبینید و اعتمادتان را از دست دادهاید به جای نگرانی و ترس از دست دادن رابطه، تلاش کنید تا درک درستی از این وضعیت پیدا کنید و اوضاعتان را سروسامان بدهید.
تلاش شما این نیست که با همسرتان دعوا و درگیری راه بیندازید، پیشاپیش از خودتان و عملکردتان دفاع کنید، ضعفهایتان را بپوشانید، به دنبال متهم باشید و با تندروی و بدرفتاری از حقوق خودتان دفاع کنید.
زمانی که این تغییرات را در زندگی احساس کردید پیش از هر واکنشی لازم است کمی تامل کنید و از خودتان صادقانه بپرسید «چه چیزی باعث شد رفتار همسرم عوض بشه؟ چرا اون دیگه درکنار من شاد نیست؟».
کمی به عملکردتان دقت کنید و ببینید چرا او مثل قبل در این رابطه خوشحال نیست؟ چرا برای زندگی تلاش نمیکند و شما در اولویت زندگی اش نیستید. این پرسشها به شما کمک میکند وضعیت خودتان را ارزیابی کنید و علت تغییرات عاطفی همسرتان آشنا شوید:
آیا شور و هیجان مرده است؟
چقدر تلاش میکنید تا رابطه زناشویی تان را شاداب و پرهیجان نگه دارید؟ آیا هنوز همسرتان را قابل کشف و شناخت میدانید و یا فکر میکنید زندگی مشترک در درازمدت شما را تبدیل به دو همخانه کرده است؟ متاسفانه نباید انتظار داشته باشید شوهرتان این هیجان را به تنهایی ایجاد کند.
بسیاری از مردان نمیدانند چطور باید یک رابطه را بانشاط و پرشور نگه داشت اما توقع دارند همسرشان این شادابی را در زندگی حفظ کند. همیشه قدمهای اساسی را شما باید برای اینکار بردارید. همسرتان متوجه تلاش شما میشود و ارزش آن را درک خواهد کرد و پابه پای شما پیش خواهد آمد، اما توقع دارد نقش فعال را شما داشته باشید.
راههای زیادی برای اینکه رابطه تان را در اوج نگه دارید وجود دارد، شما میتوانید:
غافلگیرش کنید: یکی از کارهایی که برای بسیاری از مردان امروزی جالب است این است که گاهی با چیزهای ساده غافلگیر شوند. آنها کار بسیار فوق العادهای انتظار ندارند اما میخواهند تحرک و نشاط را احساس کنند. هرازچندگاهی او را با چیزهایی که دوست دارد یا انتظارش را نمیکشد غافلگیر کنید.
به خودتان اهمیت بدهید: همین که شما اعتمادبه نفس داشته باشید برای همسرتان بسیار هیجان انگیز است. یک شوهر متعادل و کسی که مشکلات روحی و فکری و عقاید خاصی نداشته باشد از اینکه شما را قدرتمند ببیند لذت میبرد.
اینکه شما به تواناییها، استعدادها و زیبایی ظاهریتان توجه کنید و آنها را دست کم نگیرید به همسرتان روحیه و انگیزه میدهد. او در کنار شما شاد خواهد بود و نقطه ضعفهایتان را قابل قبول خواهد دانست اگر خودتان چنین طرز تفکری داشته باشید.
فراموش نکنید که مردها دوست دارند پز تواناییها و برتریهای همسرشان را بدهند. پس سعی کنید مهارتهایتان را بیشتر کنید، اهل مطالعه باشید، فعال و باانرژی باشید. اگر شما چنین شخصیتی دارید اما همین مسئله او را آزار میدهد دیگر نگران خودتان نباشید چون این مشکل فکری شوهرتان است نه شما!
بی توجه نباشید: نکات بسیار کوچک و ظریفی هستند که شما با توجه به آنها میتوانید حضور همسرتان را جدی بگیرید و او را متوجه عشق و علاقه خودتان بکنید. تصور کنید یک نفر هر روز صبح با نشاط و لبخند به شما صبح بخیر بگوید، صبحانه گرم آماده کند، برنامه کاریتان را بپرسد و شما را برای شروع یک روز خوب آماده کند، چه تاثیری در شما میگذارد؟
نمی توانید در خوشایندی این نوع رفتار شک کنید و تاثیر مثبت آن را انکار کنید پس اگر همسرتان واقعا خواهان این است که شما اینگونه رفتار کنید منتظر چیز دیگری نمانید. البته چنین رفتارهایی متقابل است و همسرتان نیز باید به همین نکات ساده توجه کند. اما بالاخره یک نفر باید شروع کننده باشد و چه بهتر که آن شروع کننده شما باشید.
از داستانهای تکراری خسته نشوید: حتما همسرتان بارها و بارها یک ماجرا را برای شما با آب و تاب تعریف کرده است. خیلی خسته کننده به نظر میآید که او هربار ماجراهای خاصی را برایتان تعریف کند؟ چه اشکالی دارد؟ همین عادت را بهانهای برای گفتگو بدانید و سعی کنید طوری به حرفهایش گوش بدهید که انگار هیچ وقت آنها را نشنیدهاید.
مشخص نیست که چرا مردها چنین عادتی دارند اما چرا به آن احترام نگذارید و طوری رفتار کنید که او از هم صحبتی با شما ناامید نشود؟ روشتان را تغییر بدهید. سعی کنید هربار به داستانهایش گوش کنید، به لطیفههای تکراریش بلندتر بخندید و طوری نگاهش کنید و مشتاق باشید که انگار هرگز آن را نشنیده اید. جالب است نه؟
فوتبالی شوید: شاید به نظرتان عجیب باشد که همسرتان بخاطر اینکه او را در علایق شخصیش همراهی نمیکنید از شما دلسرد و مایوس شود. چه فکر کرده اید؟ او به همین سادگی راهش را از شما جدا میکند. او فوتبال دوست دارد؟ عاشق بازیهای رایانهای است؟
عاشق روزنامه و وب گردی است؟ دوست دارد هرشب فیلم ببیند؟ چرا همراهیش نمیکنید؟ کار بسیار سادهای است اما برای همسرتان بسیار معنادار است. شماهم که بدتان نمیآید او همه چیز را باشما شریک شود!
مسحور فرزند نشوید: از شما بعید نیست که با تولد فرزندتان خود را وقف او بکنید و انتظار داشته باشید که همه توجه و حمایت و ارزشهای خانوادگی حول محور فرزندتان باشد. اگر زمینه این نوع رفتارهای اغراقآمیز را درخودتان
میبینید و یا به همین روش عمل میکنید، نیاز به بازبینی در تعریف خانواده، زن و شوهر، جایگاه فرزند و مفهوم رابطه دارید. عصبانی نشوید اگر همسرتان کنار بکشد، همراهیتان نکند و جایگزینهای دیگری برای شما پیدا کند.
او هم به دنیا آمده است: گرفتن یک جشن تولد خانوادگی سادهترین کاری است که میتوانید برای شادکردن همسرتان انجام بدهید. همه ما از اینکه دیگران در روز تولدمان به یادمان باشند لذت میبریم. شوهر شما هم یکی از کسانی است که تولد برایش معنای خاصی دارد.
سعی کنید روزها و مناسبتهای خاص را همیشه به یک روش و با یک عادت برگزار نکنید. گاهی تولد با دوستان خانوادگی را امتحان کنید، گاهی تولد دونفره بگیرید و گاهی هم با اعضای خانواده. این کار را
طبق یک وظیفه انجام ندهید و هربار آن را متفاوت، پرشور و باانگیزه جشن بگیرید. فقط شما به دنیا نیامدهاید، او هم به همه این نوع توجهها نیاز دارد.
مشکوک نباشید: بنای زندگی تان را بر اعتماد به یکدیگر بگذارید. مدام او را کنترل نکنید. در هر حرکت ساده همسرتان به دنبال بدبینی نباشید. این عادت که همه شماره تلفنها را کنترل کنید. پیامکها را بخوانید و یا از او بپرسید چی خریدی؟
کجا خریدی را کنار بگذارید. خودتان را از تصورات بدبینانه خلاص کنید. برای اینکه او را درکنار خودتان داشته باشید باید کارهای مفیدتری به جز کنترل همسرتان انجام بدهید.
از خانواده شوهر معضل نسازید: مادر شوهر و خواهر شوهر را اولویت تاثیرگذار در زندگیتان ندانید. آنها میتوانند خوب یا بد باشند، ممکن است شما را ناراحت کنند، ممکن است احساس کنید آنها قصد دخالت در زندگی تان را دارند. صرف نظر از اینکه آنها چه میکنند، خوب هستند یا نه نباید همسرتان را بخاطر رفتار خانوادهاش تحت فشار قرار بدهید.
او را مجبور نکنید پاسخگوی رفتار خانوادهاش باشد. این کار غیرضروری است و تنها نتیجهاش این است که او سعی میکند در این تنش از شما فاصله بگیرد یا احساس حقارت کند، مقابله به مثل کند و افسرده شود. به وجود آمدن چنین شرایطی باعث میشود او درکنار شما شاد نباشد و احساس آرامش نکند.
او را ببخشید: اگر قرار است شوهرتان را بخاطر خطایی که کرده است و برای شما گران تمام شده است ببخشید او را از صمیم قلب ببخشید. اگر او پشیمان است طوری رفتار نکنید که او با یادآوری آن شرمنده شود. او را واقعا ببخشید و آن را فراموش کنید.
نگرانی از اینکه «او هرگز فراموش نمیکنه» باعث میشود همسرتان از شما فاصله بگیرد حتی اگر واکنشی که نشان میدهد خشونت و آزار بیشتر شما باشد. اگر واقعا قصد دارید همسرتان را ببخشید و زندگی کنید به همسرتان این موضوع را بفهمانید.
هرچه میخواهد دل تنگت نگو: از دست شوهرتان به دلایل منطقی عصبانی هستید؟ حق با شما است اما عصبانیت شما مجوزی برای تحقیر و توهین به همسرتان نیست.
شما باید در هرحالتی پایبند به اخلاقیات باشید. اخلاق به شما توصیه میکند خشمتان را کنترل کنید، بدزبانی نکنید، توهین نکنید و خاطرات بد گذشته را زنده نکنید. او هم میتواند این رفتارهای غیرمنصفانه
شما را فراموش نکند و هر لحظه آنها را به یاد بیاورد. اگر میخواهید همسرتان تغییر نکند و در کنار شما احساس خوشبختی کند روشتان را در بیان اختلاف نظرها، اشتباهات، تفاوتهای فرهنگی، عقیدتی و البته سیاسی عوض کنید.
به ظواهر اهمیت بدهید: به خودتان، نوع لباسی که میپوشید، ظاهر زندگیتان و دستپختتان توجه کنید. بیانگیزگی شما در رسیدگی به اوضاع خانه، خورد و خوراک و پوشش در همسرتان نیز تاثیر میگذارد همانگونه که شما از آشفتگی روحی و ظاهری همسرتان تاثیر میپذیرید.
البته شما در ظواهرتان محدود نمیشوید. وضعیت روحی شما نیز بسیار مهم است. غرغرو نباشید، اگر افسرده هستید کاری برای درمان و از بین بردن آن بکنید، نگرانی و استرس شما نیز به همسرتان منتقل میشود درست همانطور که وضعیت روحی او در شما تاثیر میگذارد.
تا آنجا که میشود شادابیتان را حفظ کنید و اگر دلایلی وجود دارند که شما را غرغرو، نگران، افسرده، خسته و پریشان میکنند آنها را رفع کنید.
اجازه بدهید آنطور که میخواهد باشد: اگر همسر شما رفتار نامتعارف، غیراخلاقی و بیمارگونهای ندارد نباید سعی کنید او را تغییر بدهید. این کار کاملا غیرانسانی است و هویت فردی او را آسیب پذیر میکند. او نباید شبیه مرد آرزوهای شما باشد همانطور که شما نمیتوانید یک زن افسانهای باشید. اجازه بدهید زندگی شما با فرازونشیبهایش و با وجود تفاوتهای ساده میان زن ومرد و تجربههای متفاوتش درجریان باشد. هیجان را از زندگی تان نگیرید.
از نیازهای جنسی همسرتان نگذرید: نسبت به این موضوع حساس باشید. به نیازهای خودتان و همسرتان توجه کنید. سرد نباشید و مثل هر موضوع مهم دیگری قدمهایتان را با همسرتان یکی کنید. پرشور و هیجان باشید و خودتان و همسرتان را از سلامت جنسی دور نکنید.
رعایت بسیاری از این موارد در مورد همسر شما نیز صدق میکند. شما هم در مواردی بسیار حساس هستید و با نقص و کمبود در زمینههای خاصی در رابطه زناشویی که بسیاری ازآنها عاطفی و روحی هستند دچار افسردگی و ناامیدی میشوید. اما درحال حاضر موضوع اصلی شوهر شماست که کمی تغییر کرده است، بیتفاوت به نظر میرسد و مثل همیشه نیست!
منبع:سایت تبیان