آیا انسان قادر است آزادانه تصمیم بگیرد؟ آیا قدرتى به نام اراده وجود دارد؟ اینها از آن سوالهایى هستند كه به اندازه تاریخ فلسفه قدمت دارند! نكته جالب اینجاست كه یافتههای تازه علمى حاكى از آنند كه داستان به گونه دیگری است! اینطور كه روشن است رفته رفته باید پذیرفت كه قدرتى به نام اراده وجود ندارد.
یکی از فرضیههای جنجال برانگیزى که اخیرا توسط یکی از بزرگترین دانشمندان مغز و اعصاب مطرح شده بر این نكته تأكید مىكند كه تصمیمگیرى تنها بستگى به ساختار و عملكرد مغز دارد و اراده آزاد چیزی غیر از یک تصور نیست. تصورى كه به ما احساس خوبی مىدهد.
ولف زینگر (Wolf Singer ) مدیر موسسه ماکس پلانک در فرانکفورت آلمان مىگوید:” ما فکر مىکنیم که مىتوانیم آزادانه و بر اساس دلایل منطقی تصمیم بگیریم. از دید علمی مغز سیستمى پیچیده و بدون یک مرکز مشخص است که همه چیز را برنامه ریزی مىکند، و عملکرد مغز كه تعیین كننده رفتار ماست یك پروسه نوروبیولوژیك است. یعنی اینکه نوع تصمیمگیرى ما کاملاً به ساختار مغزىمان وابسته است. اینكه مغز چگونه شکل گرفته است و چطور اطلاعات دریافتى را بررسی مىكند.“
پس ارادهاى براى تصمیمگیرى وجود ندارد! رفتار ما به عادات و نوع تربیتمان بستگى دارد، اینكه چگونه مغزمان فرم گرفته. دقیقأ همین فرم و ساختمان است که نحوه تصمیم گیری را مشخص مىکند. اینطور به نظر مىرسد كه تمام این روند ناخودآگاه است. ولف زینگر معتقد است:” تازه بعد از انجام یک كار، ما افكارمان را مرتب مىكنیم به بررسی آگاهانه اوضاع مىپردازیم، بعد فكر مىكنیم كه حتى مىتوانستیم به گونه دیگری تصمیم بگیریم. اما داستان اینگونه نیست. قضیه آنطور پیش مىرود که باید پیش مىرفت و تازه بعد از ماجرا براى ما حالت قصد و عمد پیدا مىكنند.“
این نظریه قبل از همه در میان فیلسوفان مخالفین سرسختى دارد. معروفترین چهره مخالف و منتقد یورگن هابرماس (Jürgen Habermas) است. به نظر هابرماس اینكه اختیار و قدرت تصمیم گیری آزادانه وجود ندارد و آنچه ما انجام مىدهیم زاییده فعالیت نورنها و سیناپسهاى مغزى است بىجاست! هابرماس مىگوید اگر اینگونه باشد هیچ جایی برای قدرت استدلال باقی نمىماند، در نتیجه از این به بعد کسی مسئول اعمالش نیست. مثلأ نیازى نیست از یك قاتل پرسید به چه علت؟ چون مدل ساختمان مغزیاش اینگونه عمل میكند. زینگر پاسخ جالبى دارد: ” حتی جنایتکار را باید به چشم قربانی نگاه کرد، به دلیل اینكه فعالیت مغزىاش غیرعادى است. درست مثل آدمی که به دلیل تومور مغزی کنترل رفتارش را از دست داده و بیمار است. اما حتی بدون اراده آزدانه هم یک قاتل خطرى برای همه محسوب مىشود و باید جلویش گرفته شود. اما اراده و اختیار امورى ذاتى نیستند که از طریق ژنها به ارث رسیده باشند. اراده مثل یک قرارداد اجتماعی است. واقعیتى كه ساخته و پرداخته نظام اجتماعى است و تاثیر یک واقعیت اجتماعی کمتر رفتارهاى ذاتى نیست.
واقعیتهای اجتماعی مختلفی وجود دارند مثلاً مىتوان پرسید، آدمها چرخ دارند؟ هم بله و هم نه! از دید آناتومی طبیعتاً آدم چرخ ندارد اما چرخ و وسیلههای حرکتی چرخ دار را اختراع كرده، پس آدمى كه سوار دوچرخه است خودش هم چرخ دارد. شبیه این داستان در مورد حق و وظیفه هم صدق مىکند. اینها ذاتی نیستند اما جزى از ساختار اجتماعى هستند و در مورد تك تك ما صادق هستند.
زینگر اضافه مىكند: ”و حالا این سوال مشکل كه آدم اراده آزاد دارد؟ جواب از یک طرف آری است از طرف دیگر نه. از دید طبیعى، نه ندارد! اما آدمها اراده آزاد را کشف و آنرا در نظام اجتماعىشان ثبت کردند و چون به این تصویر ثبت شده باور دارند خود را صاحب اختیار و اراده مىدانند. آدم صاحب اراده آزاد همان مفهوم آدم چرخ دار را دارد.“
نكته جالب اینكه كلمه اراده آزاد یا همن برگردان لغت Freier Wille از زبان آلمانى یا Freewill از انگلیسى در بسیاری از فرهنگهای غیر اروپایی مفهومى ندارد. این نكته را شاید بتوان اینگونه تعبیر كرد كه ارداه آزاد نه تنها یك قرارداد اجتماعى بلکه یك مسئله فرهنگى است.
منبع : Deutsche Welle
یکی از فرضیههای جنجال برانگیزى که اخیرا توسط یکی از بزرگترین دانشمندان مغز و اعصاب مطرح شده بر این نكته تأكید مىكند كه تصمیمگیرى تنها بستگى به ساختار و عملكرد مغز دارد و اراده آزاد چیزی غیر از یک تصور نیست. تصورى كه به ما احساس خوبی مىدهد.
ولف زینگر (Wolf Singer ) مدیر موسسه ماکس پلانک در فرانکفورت آلمان مىگوید:” ما فکر مىکنیم که مىتوانیم آزادانه و بر اساس دلایل منطقی تصمیم بگیریم. از دید علمی مغز سیستمى پیچیده و بدون یک مرکز مشخص است که همه چیز را برنامه ریزی مىکند، و عملکرد مغز كه تعیین كننده رفتار ماست یك پروسه نوروبیولوژیك است. یعنی اینکه نوع تصمیمگیرى ما کاملاً به ساختار مغزىمان وابسته است. اینكه مغز چگونه شکل گرفته است و چطور اطلاعات دریافتى را بررسی مىكند.“
پس ارادهاى براى تصمیمگیرى وجود ندارد! رفتار ما به عادات و نوع تربیتمان بستگى دارد، اینكه چگونه مغزمان فرم گرفته. دقیقأ همین فرم و ساختمان است که نحوه تصمیم گیری را مشخص مىکند. اینطور به نظر مىرسد كه تمام این روند ناخودآگاه است. ولف زینگر معتقد است:” تازه بعد از انجام یک كار، ما افكارمان را مرتب مىكنیم به بررسی آگاهانه اوضاع مىپردازیم، بعد فكر مىكنیم كه حتى مىتوانستیم به گونه دیگری تصمیم بگیریم. اما داستان اینگونه نیست. قضیه آنطور پیش مىرود که باید پیش مىرفت و تازه بعد از ماجرا براى ما حالت قصد و عمد پیدا مىكنند.“
این نظریه قبل از همه در میان فیلسوفان مخالفین سرسختى دارد. معروفترین چهره مخالف و منتقد یورگن هابرماس (Jürgen Habermas) است. به نظر هابرماس اینكه اختیار و قدرت تصمیم گیری آزادانه وجود ندارد و آنچه ما انجام مىدهیم زاییده فعالیت نورنها و سیناپسهاى مغزى است بىجاست! هابرماس مىگوید اگر اینگونه باشد هیچ جایی برای قدرت استدلال باقی نمىماند، در نتیجه از این به بعد کسی مسئول اعمالش نیست. مثلأ نیازى نیست از یك قاتل پرسید به چه علت؟ چون مدل ساختمان مغزیاش اینگونه عمل میكند. زینگر پاسخ جالبى دارد: ” حتی جنایتکار را باید به چشم قربانی نگاه کرد، به دلیل اینكه فعالیت مغزىاش غیرعادى است. درست مثل آدمی که به دلیل تومور مغزی کنترل رفتارش را از دست داده و بیمار است. اما حتی بدون اراده آزدانه هم یک قاتل خطرى برای همه محسوب مىشود و باید جلویش گرفته شود. اما اراده و اختیار امورى ذاتى نیستند که از طریق ژنها به ارث رسیده باشند. اراده مثل یک قرارداد اجتماعی است. واقعیتى كه ساخته و پرداخته نظام اجتماعى است و تاثیر یک واقعیت اجتماعی کمتر رفتارهاى ذاتى نیست.
واقعیتهای اجتماعی مختلفی وجود دارند مثلاً مىتوان پرسید، آدمها چرخ دارند؟ هم بله و هم نه! از دید آناتومی طبیعتاً آدم چرخ ندارد اما چرخ و وسیلههای حرکتی چرخ دار را اختراع كرده، پس آدمى كه سوار دوچرخه است خودش هم چرخ دارد. شبیه این داستان در مورد حق و وظیفه هم صدق مىکند. اینها ذاتی نیستند اما جزى از ساختار اجتماعى هستند و در مورد تك تك ما صادق هستند.
زینگر اضافه مىكند: ”و حالا این سوال مشکل كه آدم اراده آزاد دارد؟ جواب از یک طرف آری است از طرف دیگر نه. از دید طبیعى، نه ندارد! اما آدمها اراده آزاد را کشف و آنرا در نظام اجتماعىشان ثبت کردند و چون به این تصویر ثبت شده باور دارند خود را صاحب اختیار و اراده مىدانند. آدم صاحب اراده آزاد همان مفهوم آدم چرخ دار را دارد.“
نكته جالب اینكه كلمه اراده آزاد یا همن برگردان لغت Freier Wille از زبان آلمانى یا Freewill از انگلیسى در بسیاری از فرهنگهای غیر اروپایی مفهومى ندارد. این نكته را شاید بتوان اینگونه تعبیر كرد كه ارداه آزاد نه تنها یك قرارداد اجتماعى بلکه یك مسئله فرهنگى است.
منبع : Deutsche Welle