يا تنوع طلبي جنسي امري حقيقي ست ؟
بايد گفت که بله. نياز شهواني جنسي مانند تمامي نيازهاي مادي قائل به تنوع است و نظريه ي مذکور تا آنجا که به اثبات وجود حس تنوع خواهي مي پردازد صحيح و درست به نظر مي رسد. مگر مي شود يک لذت مادي را هر روز و تنها به يک شکل خاص تجربه کرد و از اين تجربه دچار دلزدگي نشد ؟
اما کمونيسم جنسي درست در زماني به بيراهه مي رود که شروع به نظريه پردازي اجتماعي و کاربردي کردن اين ديدگاه مي نمايد. اين درست است که رابطه جنسی و آميزش جنسي داراي دو بعد شهواني و عاطفي ست اما از ديدگاه روانشناسي هرگز نمي توان اين دو بعد را به گونه اي کاملا متمايز از هم بررسي نمود. به عبارت بهتر در اين پديده (رابطه جنسی) بعد عاطفي و شهواني به نحوي با هم گره خورده اند که گاهي يکي به ديگري تبديل مي شود و اصولا يک ارتباط جنسي کامل زماني تعريف مي شود که هر دو بعد آن به حد کمال به ارضا رسيده باشند.
در گزارشي که از چند زن روسپي در ايالات متحده تهيه شده بود همه ي آنها به اين موضوع اشاره کرده بودند که چندين و چند بار از سوي مراجعانشان پيشنهاد زندگي مشترک دائم دريافت کرده اند.
کمونيسم جنسي و اعطاي حق آزادي هاي جنسي بي حد و حصر در چند کشور کمونيستي تا سال ۱۹۳۰ در جريان بود. اما تجربه ثابت کرد که راه ارضا تنوع طلبي جنسي نمي تواند اين باشد.
آيا مردان از زنان تنوع خواه ترند ؟
به جرات بايد گفت که نه.
گرايش مردان به توع طلبي جنسي نه در ايران بلکه در اکثر نقاط جهان بيشتر و گسترده تر از زنان است. همين موضوع دستاويزي شده است براي طرفداران مرد سالاري جنسي که تنها طبيعت مرد را قائل به تنوع طلبي جنسي فرض کنند و به همين دستاويز حد و مرز را در روابط جنسي خود از ميان بردارند.
ويل دورانت در کتاب لذات فلسفه و در صفحه ي ۹۱ پس از آن که شرح مفصلي بر معضلات اخلاقي مي نويسد ؛به گونه اي توجيه وار مي آورد : « بدون شک بسياري از اينها نتيجه ي علاقه اصلاح ناپذير مردان به تنوع است و طبيعت مرد به يک زن بسنده نمي کند »
مسلما تنوع خواهي زماني آغاز مي شود که لذت دريافتن يک موهبت احساس شود و نياز به انواع آن در آدمي به وجود بيايد. به عنوان مثال بايد يک فرد اصولا لذت غذا خوردن را دريابد تا در مورد غذا و لذت آن به تنوع روي آورد.
دليل اينکه ويل دورانت طبيعت مرد را بر تنوع قرار داده و زن را به يگانه خواهي محکوم مي کند چيست ؟ در طول تاريخ بشر و بنا بر دلايل مذهبي ؛ عرفي ؛ سياسي و تفاوت در نوع لذت جنسي زنانه و مردانه ؛ زنان بنا بر شواهد تاريخي و استنادات علمي از موهبت لذت جنسي محروم مانده و يا آن را به درستي درک نکرده اند. مسلما زماني که فردي از اين لذت به درک مناسب و شناخت کافي نرسيده باشد تنوع خواهي براي او بي معني خواهد بود. در حالي که مسلما اگر يک زن بتواند لذت جنسي را به صورت عميق و کامل تجربه کند خواهيم ديد که او نيز دچار حس تنوع طلبي رابطه جنسیي خواهد شد.
جمع ميان تنوع طلبي جنسي و يگانه خواهي جنسي
احتمالا در ذهن هر خواننده اين سوال مطرح مي شود که اگر ما وجود تنوع خواهي شهواني را بپذيريم ؛ پس چه راهکار اجتماعي براي آن وجود خواهد داشت ؟
امروزه در جهان آميزش جنسي و اصول برقراري يک رابطه ي جنسي متکامل به صورت يک علم در آمده و هر روزه به پيشرفت هاي جديدي دست پيدا مي کند. در نهايي ترين بررسي هاي به عمل آمده مي توان تنها يک شريک عاطفي و جنسي داشت و تنوع خواهي جنسي را در همان رابطه به حد کمال ارضا نمود.
ثابت شده است که ايجاد تنوع در آميزش جنسي از تنوع خواهي در ارتباطات رابطه جنسیي به مراتب موثر تر و مطلوب تر است. امروزه آميزش جنسي علمي در مدارس و دانشگاه هاي مدرن جهان به صورت يک ماده ي درسي مهم تدريس و اصول فانتزي پروري رابطه جنسیي و Striping به جوانان تعليم داده مي شود.
هر انسان سالم از نظر جنسي صاحب فانتزي هاي جنسي ست که با توجه به افزايش سن و محيط زندگي متغير و رو به تکامل است. فانتزي هاي جنسي نوعي تنوع خواهي در برقراري رابطه هستند و دقيقا با حس تنوع طلبي شهواني مربوط مي شوند.
به عنوان مثال در کتاب «کليد روابط جنسي» اثر آنتوان ليسف آمده است که يک رابطه جنسي زماني مطلوب و حقيقي ست که زن و مرد بدون هيچ پرده ي کلامي هر هفته دو ساعت در مورد بهبود روابطشان با يکديگر به گفتگو بنشينند. فانتزي هاي جنسي يکديگر را برآورده کنند و تابوهاي سنتي و مذهبي غلط را بشکنند.
پس يک رابطه جنسي ميان دو فرد مي تواند هميشه سرشار از تنوع و نوعي لذات شهواني جديد باشد که اين موضوع نيازمند آموزش و فرهنگ سازي ست.
نقبي بر چرايي تنوع خواهي جنسي مردانه در ايران
تنوع طلبي جنسي مردان ؛ در ايران و مخصوا در سال هاي اخير مورد اعتراض جنبش هاي زنان و فعالان امور خانواده و جامعه بوده است. اما اگر ژرف انديش و منطقي بنگريم اين تنوع خواهي بيمار ؛ حاصل بيماري بزرگتري ست مي توان از آن به بيماري کلي روابط جنسي در ايران نام برد.
بد فهمي و کژ انديشي ديني ؛ سنت هاي غلط و نادرست عرفي و همين طور نگاه تابويي به مسائل جنسي باعث شده است که نظام خانواده در ايران از نوعي بيماري و انحراف عميق جنسي رنج ببرد.
در اينجا تنها هدف من ايجاد ديدگاه و سوق دادن تفکر خواننده گان به اين مسئله است و ريشه يابي و يافتن راهکار براي آن در اين مجال نمي گنجد. اما نگفته پيداست که مخصوصا زنان ايران از نوعي سرد مزاجي عميق جنسي که ناشي از نوع تفکر غلط حاکم بر جامعه زن است در غذابند. و اين باعث شده است که تنوع طلبي شهواني مردانه در ايران دچار يک افزايش بي حد و حصر شود و مردان ايراني نيز به يک بيماري از نوع ديگر مبتلا گردند.
زنان ايراني به رابطه جنسي به عنوان يک وظيفه محوله بر دوش خود نگاه مي کنند که بايد با آن کنار بيايند. لذت بردن از يک رابطه ي جنسي براي زن ايراني شايد يک واژه بي معني ست. حتي شاهديم که در آموزه هاي غلط جنسي در ايران ؛ زنان تحت عنوان شرم و حياي زنانه تمايل خود را به آميزش جنسي با همسرانشان پنهان مي کنند و آن را يک موهبت براي خود مي شمارند و همين موجب بروز تدريجي نوعي سرد مزاجي رابطه جنسیي در غالب زنان ايراني شده است.
آنچه مسلم است تنوع طلبي مردانه و سرد مزاجي زنانه در ارتباطات جنسي در مملکت ما معلول يک پيشينه غلط اجتماعي و بد بيني مذهبي ست که شايد تنها راهکار آن يک ساختار شکني در نظام قانوني و تابو گريزي در نظام خانواده باشد که شايد - و تنها شايد - در دو نسل بعدي تا حدي به ثمر و باروري بنشيند
http://jashn.anzaliblog.com/11070/index.html
بايد گفت که بله. نياز شهواني جنسي مانند تمامي نيازهاي مادي قائل به تنوع است و نظريه ي مذکور تا آنجا که به اثبات وجود حس تنوع خواهي مي پردازد صحيح و درست به نظر مي رسد. مگر مي شود يک لذت مادي را هر روز و تنها به يک شکل خاص تجربه کرد و از اين تجربه دچار دلزدگي نشد ؟
اما کمونيسم جنسي درست در زماني به بيراهه مي رود که شروع به نظريه پردازي اجتماعي و کاربردي کردن اين ديدگاه مي نمايد. اين درست است که رابطه جنسی و آميزش جنسي داراي دو بعد شهواني و عاطفي ست اما از ديدگاه روانشناسي هرگز نمي توان اين دو بعد را به گونه اي کاملا متمايز از هم بررسي نمود. به عبارت بهتر در اين پديده (رابطه جنسی) بعد عاطفي و شهواني به نحوي با هم گره خورده اند که گاهي يکي به ديگري تبديل مي شود و اصولا يک ارتباط جنسي کامل زماني تعريف مي شود که هر دو بعد آن به حد کمال به ارضا رسيده باشند.
در گزارشي که از چند زن روسپي در ايالات متحده تهيه شده بود همه ي آنها به اين موضوع اشاره کرده بودند که چندين و چند بار از سوي مراجعانشان پيشنهاد زندگي مشترک دائم دريافت کرده اند.
کمونيسم جنسي و اعطاي حق آزادي هاي جنسي بي حد و حصر در چند کشور کمونيستي تا سال ۱۹۳۰ در جريان بود. اما تجربه ثابت کرد که راه ارضا تنوع طلبي جنسي نمي تواند اين باشد.
آيا مردان از زنان تنوع خواه ترند ؟
به جرات بايد گفت که نه.
گرايش مردان به توع طلبي جنسي نه در ايران بلکه در اکثر نقاط جهان بيشتر و گسترده تر از زنان است. همين موضوع دستاويزي شده است براي طرفداران مرد سالاري جنسي که تنها طبيعت مرد را قائل به تنوع طلبي جنسي فرض کنند و به همين دستاويز حد و مرز را در روابط جنسي خود از ميان بردارند.
ويل دورانت در کتاب لذات فلسفه و در صفحه ي ۹۱ پس از آن که شرح مفصلي بر معضلات اخلاقي مي نويسد ؛به گونه اي توجيه وار مي آورد : « بدون شک بسياري از اينها نتيجه ي علاقه اصلاح ناپذير مردان به تنوع است و طبيعت مرد به يک زن بسنده نمي کند »
مسلما تنوع خواهي زماني آغاز مي شود که لذت دريافتن يک موهبت احساس شود و نياز به انواع آن در آدمي به وجود بيايد. به عنوان مثال بايد يک فرد اصولا لذت غذا خوردن را دريابد تا در مورد غذا و لذت آن به تنوع روي آورد.
دليل اينکه ويل دورانت طبيعت مرد را بر تنوع قرار داده و زن را به يگانه خواهي محکوم مي کند چيست ؟ در طول تاريخ بشر و بنا بر دلايل مذهبي ؛ عرفي ؛ سياسي و تفاوت در نوع لذت جنسي زنانه و مردانه ؛ زنان بنا بر شواهد تاريخي و استنادات علمي از موهبت لذت جنسي محروم مانده و يا آن را به درستي درک نکرده اند. مسلما زماني که فردي از اين لذت به درک مناسب و شناخت کافي نرسيده باشد تنوع خواهي براي او بي معني خواهد بود. در حالي که مسلما اگر يک زن بتواند لذت جنسي را به صورت عميق و کامل تجربه کند خواهيم ديد که او نيز دچار حس تنوع طلبي رابطه جنسیي خواهد شد.
جمع ميان تنوع طلبي جنسي و يگانه خواهي جنسي
احتمالا در ذهن هر خواننده اين سوال مطرح مي شود که اگر ما وجود تنوع خواهي شهواني را بپذيريم ؛ پس چه راهکار اجتماعي براي آن وجود خواهد داشت ؟
امروزه در جهان آميزش جنسي و اصول برقراري يک رابطه ي جنسي متکامل به صورت يک علم در آمده و هر روزه به پيشرفت هاي جديدي دست پيدا مي کند. در نهايي ترين بررسي هاي به عمل آمده مي توان تنها يک شريک عاطفي و جنسي داشت و تنوع خواهي جنسي را در همان رابطه به حد کمال ارضا نمود.
ثابت شده است که ايجاد تنوع در آميزش جنسي از تنوع خواهي در ارتباطات رابطه جنسیي به مراتب موثر تر و مطلوب تر است. امروزه آميزش جنسي علمي در مدارس و دانشگاه هاي مدرن جهان به صورت يک ماده ي درسي مهم تدريس و اصول فانتزي پروري رابطه جنسیي و Striping به جوانان تعليم داده مي شود.
هر انسان سالم از نظر جنسي صاحب فانتزي هاي جنسي ست که با توجه به افزايش سن و محيط زندگي متغير و رو به تکامل است. فانتزي هاي جنسي نوعي تنوع خواهي در برقراري رابطه هستند و دقيقا با حس تنوع طلبي شهواني مربوط مي شوند.
به عنوان مثال در کتاب «کليد روابط جنسي» اثر آنتوان ليسف آمده است که يک رابطه جنسي زماني مطلوب و حقيقي ست که زن و مرد بدون هيچ پرده ي کلامي هر هفته دو ساعت در مورد بهبود روابطشان با يکديگر به گفتگو بنشينند. فانتزي هاي جنسي يکديگر را برآورده کنند و تابوهاي سنتي و مذهبي غلط را بشکنند.
پس يک رابطه جنسي ميان دو فرد مي تواند هميشه سرشار از تنوع و نوعي لذات شهواني جديد باشد که اين موضوع نيازمند آموزش و فرهنگ سازي ست.
نقبي بر چرايي تنوع خواهي جنسي مردانه در ايران
تنوع طلبي جنسي مردان ؛ در ايران و مخصوا در سال هاي اخير مورد اعتراض جنبش هاي زنان و فعالان امور خانواده و جامعه بوده است. اما اگر ژرف انديش و منطقي بنگريم اين تنوع خواهي بيمار ؛ حاصل بيماري بزرگتري ست مي توان از آن به بيماري کلي روابط جنسي در ايران نام برد.
بد فهمي و کژ انديشي ديني ؛ سنت هاي غلط و نادرست عرفي و همين طور نگاه تابويي به مسائل جنسي باعث شده است که نظام خانواده در ايران از نوعي بيماري و انحراف عميق جنسي رنج ببرد.
در اينجا تنها هدف من ايجاد ديدگاه و سوق دادن تفکر خواننده گان به اين مسئله است و ريشه يابي و يافتن راهکار براي آن در اين مجال نمي گنجد. اما نگفته پيداست که مخصوصا زنان ايران از نوعي سرد مزاجي عميق جنسي که ناشي از نوع تفکر غلط حاکم بر جامعه زن است در غذابند. و اين باعث شده است که تنوع طلبي شهواني مردانه در ايران دچار يک افزايش بي حد و حصر شود و مردان ايراني نيز به يک بيماري از نوع ديگر مبتلا گردند.
زنان ايراني به رابطه جنسي به عنوان يک وظيفه محوله بر دوش خود نگاه مي کنند که بايد با آن کنار بيايند. لذت بردن از يک رابطه ي جنسي براي زن ايراني شايد يک واژه بي معني ست. حتي شاهديم که در آموزه هاي غلط جنسي در ايران ؛ زنان تحت عنوان شرم و حياي زنانه تمايل خود را به آميزش جنسي با همسرانشان پنهان مي کنند و آن را يک موهبت براي خود مي شمارند و همين موجب بروز تدريجي نوعي سرد مزاجي رابطه جنسیي در غالب زنان ايراني شده است.
آنچه مسلم است تنوع طلبي مردانه و سرد مزاجي زنانه در ارتباطات جنسي در مملکت ما معلول يک پيشينه غلط اجتماعي و بد بيني مذهبي ست که شايد تنها راهکار آن يک ساختار شکني در نظام قانوني و تابو گريزي در نظام خانواده باشد که شايد - و تنها شايد - در دو نسل بعدي تا حدي به ثمر و باروري بنشيند
http://jashn.anzaliblog.com/11070/index.html