انسان در سالهای مختلف زندگی، خصوصیات ذهنی و روانی مختلفی پیدا میکند.
راههای رسیدن به یک شخصیت سالم و موفق عبارت اند از:
1- اختیار دار خود باشید:
به پشت سر خودتان نگاه کنید، خواهید دید که یک همراه دایمی دارید و چون نام بهتری ندارد او را مرگ خویشتن می نامید . شما می توانید به میل خود از این مهمان بترسید یا از او به نفع خود بهره گیرید. انتخاب با خودتان است. با وجود مرگ که مسئله مهمی است و زندگی که چنین کوتاه است از خود بپرسید: - چرا از اقدام به کارهایی که واقعاً می خواهم انجام دهم خودداری می کنم ؟ آیا باید به دلخواه دیگران زندگی کنم ؟ آیا اهمال و تعلل ورزیدن بهترین شیوه زندگی کردن است ؟ پاسخ های شما می توانند در این چند کلمه خلاصه شوند: زندگی کن، خودت باش، لذت ببر، دوست داشته باش. از این پس اگر خواستید تصمیمی بگیرید و ندانستید که آیا باید اختیار خود را داشته باشید و انتخاب مطلوب خود را خودتان انجام دهید یا نه، به این سؤال مهم پاسخ دهید. "من تا کی می خواهم مرده و راکد باشم ؟" با در نظر داشتن این دورنمای همیشگی می توانید هم اکنون انتخاب خویش را به عمل آورید و اضطراب ها، ترس ها و تردیدها و تقصیرها را برای آنهایی بگذارید که تا ابد زنده خواهند ماند! اگر از هم اکنون شروع به برداشتن این قدم ها نکنید باید بدانید که همه زندگی خود را آن گونه که دیگران معین می کنند خواهید گذراند. اگر اقامت شما روی زمین تا این حد کم و کوتاه است، لااقل باید خوشایند شما باشد؛ خلاصه این که این زندگی شماست. آنچه دلتان می خواهد با آن بکنید.
2- عاشق خود باشید:
عشق به خود براساس پذیرفتن خود، دوست داشتن جسم خود و انتخاب تصویر مثبت تری از خودتان و قبول خویشتن بدون شکایت و ایراد حاصل می شود. با احساس این که شما مهم، ارزشمند و زیبا هستید و یا چقدر خوب و شایسته هستید، دیگر نیازی ندارید که دیگران با انجام خواسته ها و نظریات شما، ارزش شما را تأیید و تقویت نمایند. شما می توانید با دوست داشتن خود با کلیه احساسات دیگری که نسبت به خودتان پیدا می کنید مبارزه نمایید. به یاد داشته باشید که در هیچ زمانی و تحت هیچ شرایطی، نفرت به خود بهتر از عشق به خود نیست. حتی اگر برخلاف میل خودتان رفتار کرده باشید بیزاری از خودتان فقط به رکود و زیان شما می انجامد به جای نفرت از خود، احساسات مثبت را پرورش دهید. از هر اشتباه پندی بیاموزید؛ تصمیم بگیرید تکرارش نکنید و آن اشتباه را با ارزش خود ارتباط ندهید.
3- نیازی به تأیید دیگران نیست :
نیاز به تأیید دیگران یعنی این که نظر شما نسبت به "من" از "اعتقاد خودم نسبت به خودم" مهمتر باشد. اگر تأیید در زندگی شما به صورت یک نیاز در آمده باشد باید برای از بین بردن آن دست به کار شوید.اولین کار این است که بفهمید تأیید طلبی یک میل است نه یک ضرورت. همه ی ما از تحسین و تشویق لذت می بریم و در واقع نمی خواهیم از آن محروم شویم، نیازی هم به این محرومیت نیست، تأیید به خودی خود ناسالم نیست و در واقع لذت بخش هم هست. تأیید دیگران هنگامی تبدیل به یک نقطه ضعف می شود که به جای این که تنها یک میل و خواسته باشد به صورت نیاز درآید و اگر این میل به صورت نیاز درآید در آن صورت به دلیل به دست نیاوردنش از پا خواهید افتاد. بنابراین برای از بین بردن تدریجی "نیاز تأیید طلبی" باید هرچه سریعتر اقدام نمود.
4- احساس های بیهوده تقصیر و نگرانی:
در طول زندگی دو احساس از همه ی احساس ها بی ثمرتر است یکی احساس تقصیر درباره آنچه واقع شده و گذشته است و دیگری نگرانی درباره آنچه ممکن است در آینده واقع شود. سپس این دو احساس- تقصیر و نگرانی- لحظات حال را مختل می کنند. بنابراین برای جلوگیری از این احساس های بیهوده باید یاد بگیرید که در زمان حال زندگی کنید و اوقات کنونی را با اندیشدن درباره گذشته یا آینده راکد نگذارید. هیچ لحظه دیگری غیر از لحظه حال برای زیستن وجود ندارد. تمامی احساس تقصیرها و اضطراب های بیهوده شما ثمری به جز اتلاف وقت ندارد0
5- رهایی از گذشته :
برای این که یک شخصیت سالم و موفق داشته باشید باید گذشته را رها کنید و برای خود شخصیتی قائل شوید که همین امروز برای خود انتخاب می کنید؛ نه آنچه که قبلاً انتخاب کرده اید.
6- اهمال و مسامحه کاری را فوراً خاتمه دهید:
سه کلمه: امیدواری ها، آرزوها و شایدها شبکه حفاظت و حمایت رفتار اهمال کارانه را تشکیل می دهند. این اندیشه ها در واقع به شخص مسامحه کار شادی و شعف می بخشد. تمام آرزو کردن ها و امید داشتن ها اتلاف وقت است. هیچ یک از کاشکی ها هیچوقت به جایی نرسیده ا ست. شما این آرزوها و شایدها و امیدواری ها را رها کنید. آستین ها را بالا بزنید و کاری را که آنقدر در زندگی خود با اهمیت تشخیص داده اید و تصمیم به انجامش گرفته اید، عملی سازید.
7- اعلام استقلال روانی :
استقلال روانی یعنی رهایی کامل از روابط اجباری و رهایی از رفتارهایی که منشاء وجودی آن دیگران هستند؛ یعنی رها شدن از کارهایی که در صورت نبودن روابط اجباری خاص تصمیم به انجام آنها نمی گرفتید. مختصر این که استقلال روانی یعنی به میل خود زیستن، خویشتن شدن و انتخاب هر رفتار و کرداری که دوست دارید. پس برای این که شخصیت سالمی داشته باشید باید از استقلال روانی برخوردار باشید و آزادی و استقلال روانی هم مستلزم بی نیازی از دیگران است. مقصود ،نخواستن دیگران نیست بلکه احتیاج نداشتن به آنهاست. لحظه ای که نیاز داشته باشید، آسیب پذیر می شوید و در زندگی چندان پیشرفت نمی کنید.
8- وداع با عصبانیت :
عصبانیت یک خصلت انسانی نیست. مجبور نیستید چیزی را که هیچ فایده ای به حال یک انسان شاد و سازنده ندارد در وجود خودتان حفظ کنید. این یک نقطه ضعف است، نوعی آنفلوانزای روانی است که همانند هر بیماری جسمی، قابلیت و توانایی های شما را نابود می کند. پس باید یاد بگیرید برای اعمال و عقاید دیگران آن چنان قدرتی قائل نشوید که بتوانند شما را پریشان و آشفته سازند. زمانی که خویشتن را ارزشمند بدانید و اجازه ندهید دیگران اختیار شما را در دست گیرند آن زمان دیگر خود را با خشم و عصبانیت در لحظات حال آزار نخواهید داد و با آن وداع خواهید کرد.
نتیجه گیری:
با توجه به ویژگی هایی که برای داشتن شخصیت سالم و موفق ارائه کردیم، مهمترین مشخصه چنین شخصیتی آن است که همه چیز زندگی را دوست بدارید و از انجام هیچ کاری ناراحت نشوید. وقت خود را با شـِکـِوه و شکایت یا آرزوی این که اوضاع جور دیگری باشد تلف نکنید؛ نسبت به همه امور زندگی احساس شور و هیجان داشته باشید و خواست و توقعتان از زندگی تا حدی باشد که دستیابی به آن برایتان امکان پذیر باشد. مأموریت انسان در زندگی، تغییر دادن جهان نیست. انسان مأمور تغییر خویشتن است. تمامی راه حل ها، در درون انسانهاست
http://www.iranseda.ir
راههای رسیدن به یک شخصیت سالم و موفق عبارت اند از:
1- اختیار دار خود باشید:
به پشت سر خودتان نگاه کنید، خواهید دید که یک همراه دایمی دارید و چون نام بهتری ندارد او را مرگ خویشتن می نامید . شما می توانید به میل خود از این مهمان بترسید یا از او به نفع خود بهره گیرید. انتخاب با خودتان است. با وجود مرگ که مسئله مهمی است و زندگی که چنین کوتاه است از خود بپرسید: - چرا از اقدام به کارهایی که واقعاً می خواهم انجام دهم خودداری می کنم ؟ آیا باید به دلخواه دیگران زندگی کنم ؟ آیا اهمال و تعلل ورزیدن بهترین شیوه زندگی کردن است ؟ پاسخ های شما می توانند در این چند کلمه خلاصه شوند: زندگی کن، خودت باش، لذت ببر، دوست داشته باش. از این پس اگر خواستید تصمیمی بگیرید و ندانستید که آیا باید اختیار خود را داشته باشید و انتخاب مطلوب خود را خودتان انجام دهید یا نه، به این سؤال مهم پاسخ دهید. "من تا کی می خواهم مرده و راکد باشم ؟" با در نظر داشتن این دورنمای همیشگی می توانید هم اکنون انتخاب خویش را به عمل آورید و اضطراب ها، ترس ها و تردیدها و تقصیرها را برای آنهایی بگذارید که تا ابد زنده خواهند ماند! اگر از هم اکنون شروع به برداشتن این قدم ها نکنید باید بدانید که همه زندگی خود را آن گونه که دیگران معین می کنند خواهید گذراند. اگر اقامت شما روی زمین تا این حد کم و کوتاه است، لااقل باید خوشایند شما باشد؛ خلاصه این که این زندگی شماست. آنچه دلتان می خواهد با آن بکنید.
2- عاشق خود باشید:
عشق به خود براساس پذیرفتن خود، دوست داشتن جسم خود و انتخاب تصویر مثبت تری از خودتان و قبول خویشتن بدون شکایت و ایراد حاصل می شود. با احساس این که شما مهم، ارزشمند و زیبا هستید و یا چقدر خوب و شایسته هستید، دیگر نیازی ندارید که دیگران با انجام خواسته ها و نظریات شما، ارزش شما را تأیید و تقویت نمایند. شما می توانید با دوست داشتن خود با کلیه احساسات دیگری که نسبت به خودتان پیدا می کنید مبارزه نمایید. به یاد داشته باشید که در هیچ زمانی و تحت هیچ شرایطی، نفرت به خود بهتر از عشق به خود نیست. حتی اگر برخلاف میل خودتان رفتار کرده باشید بیزاری از خودتان فقط به رکود و زیان شما می انجامد به جای نفرت از خود، احساسات مثبت را پرورش دهید. از هر اشتباه پندی بیاموزید؛ تصمیم بگیرید تکرارش نکنید و آن اشتباه را با ارزش خود ارتباط ندهید.
3- نیازی به تأیید دیگران نیست :
نیاز به تأیید دیگران یعنی این که نظر شما نسبت به "من" از "اعتقاد خودم نسبت به خودم" مهمتر باشد. اگر تأیید در زندگی شما به صورت یک نیاز در آمده باشد باید برای از بین بردن آن دست به کار شوید.اولین کار این است که بفهمید تأیید طلبی یک میل است نه یک ضرورت. همه ی ما از تحسین و تشویق لذت می بریم و در واقع نمی خواهیم از آن محروم شویم، نیازی هم به این محرومیت نیست، تأیید به خودی خود ناسالم نیست و در واقع لذت بخش هم هست. تأیید دیگران هنگامی تبدیل به یک نقطه ضعف می شود که به جای این که تنها یک میل و خواسته باشد به صورت نیاز درآید و اگر این میل به صورت نیاز درآید در آن صورت به دلیل به دست نیاوردنش از پا خواهید افتاد. بنابراین برای از بین بردن تدریجی "نیاز تأیید طلبی" باید هرچه سریعتر اقدام نمود.
4- احساس های بیهوده تقصیر و نگرانی:
در طول زندگی دو احساس از همه ی احساس ها بی ثمرتر است یکی احساس تقصیر درباره آنچه واقع شده و گذشته است و دیگری نگرانی درباره آنچه ممکن است در آینده واقع شود. سپس این دو احساس- تقصیر و نگرانی- لحظات حال را مختل می کنند. بنابراین برای جلوگیری از این احساس های بیهوده باید یاد بگیرید که در زمان حال زندگی کنید و اوقات کنونی را با اندیشدن درباره گذشته یا آینده راکد نگذارید. هیچ لحظه دیگری غیر از لحظه حال برای زیستن وجود ندارد. تمامی احساس تقصیرها و اضطراب های بیهوده شما ثمری به جز اتلاف وقت ندارد0
5- رهایی از گذشته :
برای این که یک شخصیت سالم و موفق داشته باشید باید گذشته را رها کنید و برای خود شخصیتی قائل شوید که همین امروز برای خود انتخاب می کنید؛ نه آنچه که قبلاً انتخاب کرده اید.
6- اهمال و مسامحه کاری را فوراً خاتمه دهید:
سه کلمه: امیدواری ها، آرزوها و شایدها شبکه حفاظت و حمایت رفتار اهمال کارانه را تشکیل می دهند. این اندیشه ها در واقع به شخص مسامحه کار شادی و شعف می بخشد. تمام آرزو کردن ها و امید داشتن ها اتلاف وقت است. هیچ یک از کاشکی ها هیچوقت به جایی نرسیده ا ست. شما این آرزوها و شایدها و امیدواری ها را رها کنید. آستین ها را بالا بزنید و کاری را که آنقدر در زندگی خود با اهمیت تشخیص داده اید و تصمیم به انجامش گرفته اید، عملی سازید.
7- اعلام استقلال روانی :
استقلال روانی یعنی رهایی کامل از روابط اجباری و رهایی از رفتارهایی که منشاء وجودی آن دیگران هستند؛ یعنی رها شدن از کارهایی که در صورت نبودن روابط اجباری خاص تصمیم به انجام آنها نمی گرفتید. مختصر این که استقلال روانی یعنی به میل خود زیستن، خویشتن شدن و انتخاب هر رفتار و کرداری که دوست دارید. پس برای این که شخصیت سالمی داشته باشید باید از استقلال روانی برخوردار باشید و آزادی و استقلال روانی هم مستلزم بی نیازی از دیگران است. مقصود ،نخواستن دیگران نیست بلکه احتیاج نداشتن به آنهاست. لحظه ای که نیاز داشته باشید، آسیب پذیر می شوید و در زندگی چندان پیشرفت نمی کنید.
8- وداع با عصبانیت :
عصبانیت یک خصلت انسانی نیست. مجبور نیستید چیزی را که هیچ فایده ای به حال یک انسان شاد و سازنده ندارد در وجود خودتان حفظ کنید. این یک نقطه ضعف است، نوعی آنفلوانزای روانی است که همانند هر بیماری جسمی، قابلیت و توانایی های شما را نابود می کند. پس باید یاد بگیرید برای اعمال و عقاید دیگران آن چنان قدرتی قائل نشوید که بتوانند شما را پریشان و آشفته سازند. زمانی که خویشتن را ارزشمند بدانید و اجازه ندهید دیگران اختیار شما را در دست گیرند آن زمان دیگر خود را با خشم و عصبانیت در لحظات حال آزار نخواهید داد و با آن وداع خواهید کرد.
نتیجه گیری:
با توجه به ویژگی هایی که برای داشتن شخصیت سالم و موفق ارائه کردیم، مهمترین مشخصه چنین شخصیتی آن است که همه چیز زندگی را دوست بدارید و از انجام هیچ کاری ناراحت نشوید. وقت خود را با شـِکـِوه و شکایت یا آرزوی این که اوضاع جور دیگری باشد تلف نکنید؛ نسبت به همه امور زندگی احساس شور و هیجان داشته باشید و خواست و توقعتان از زندگی تا حدی باشد که دستیابی به آن برایتان امکان پذیر باشد. مأموریت انسان در زندگی، تغییر دادن جهان نیست. انسان مأمور تغییر خویشتن است. تمامی راه حل ها، در درون انسانهاست
http://www.iranseda.ir