سلام به همه دوستان،
راستش نمی دونم چجوری بگم مشکلم چیه؟ من یه ساله که ازدواج کردم و در حقیقت شوهر خیلی مهربون و دلسوزی دارم. اما با بعضی از خصوصیاتش نمیتونم کنار بیام. من از اینکه میبینم شوهرم به دخترها و زنهای جوون و زیبا توجه میکنه ناراحتم و از اینکه راجع به اونها اظهار نظر میکنه بدم میاد، مثلا میگه فلانی چقدر قشنگ بود یا چقدر خوشتیب بود یا چه اندام قشنگی داشت و... یه بار میگه دختر باید قد بلند باشه، تو قدت کوتاهه. یه بار میگه باید ظریف باشه، تو بعد از ازدواج چاق شدی. یه بار میگه... در حالی که وقتی نامزد بودیم میگفت هیچ کس مثل تو قشنگ نیست. تو خیلی اندام قشنگی داری و فقط کمی لاغری!!
هر وقت هم که پشت کامپیوتر میشینه، دنبال عکس دخترها می گرده یا حتی واژه هایی رو از طریق موتورهای جستجو سرچ میکنه که به بدن دخترها مربوط میشه! (البته زمانی که من پیشش باشم این کار رو نمیکنه و وقتی دنبال اینجور عکسها میره که فکر میکنه من حواسم نیست. ) خودش میگه هدفی از این کارها نداره. میگه همه مردها اینجورین. میگه منظوری از توجه به دخترهای دیگه نداره و فقط من تو زندگی براش مهم هستم. میگه هرگز با هیچ دختری رابطه نداشته و... میدونم که راست میگه. ولی باز از این کارهاش بدم میاد و خودشم اینو خوب میدونه ولی چندان اهمیت نمیده.
و مسئله دیگه اینه که بیشتر وقتها وقتی من لباس تنم نیست زیاد بهم توجه نشون نمیده. مثلا رومو می کشه یا... ولی اگه به جای من یه فیلم یا یه عکس از یه دختر دیگه بدون لباس پیشش باشه حتما بدنش رو با دقت بر انداز می کنه. از نظر جنسی هم قبل از عروسی خیلی پر حرارت به نظر میرسید ولی بعدش اینطور به نظر میاد که رابطه جنسی زیاد براش مهم نیست و به من میگه که اشتهای زیادی برای این کار دارم وبه نظر خودش هفته ای یه بار کافیه.
گاهی فکر میکنم به جای اینکه شوهر کرده باشم، زن گرفتم. چون همش دوست داره بدنش رو نوازش کنم و اصلا فکر میکنه این وظیفه منه که هر وقت می شینم پیشش آلتشو لمس کنم و... ولی خودش کمتر این کار رو میکنه. چون ترشحات من با کوچکترین نوازشی از بدنم خارج میشن، چندشش میشه. البته من به ظاهر ونظافت خودم خیلی اهمیت میدم. اینو گفتم که یه وقت فکر نکنید شاید من اصلا به خودم نمیرسم. هر چند که تو دوران نامزدی از آرایشم تعریف میکرد ولی حالا میگه خوشش نمیاد آرایش کنم.
منو ببخشید که سرتون رو درد آوردم. اگه راهنماییم کنید، ممنون میشم.
مرسی.