1. زندگی براساس تردیدها عمل نمی کند. تردید باعث ترویج مشکل، آشفتگی و استرس می شود. تصمیم بگیر و بگذار تا زندگی براساس تو حرکت کند. به خودت اعتماد داشته باش.
2. شجاعت، توانایی و عمل؛ سه رأس مثلث زندگی هستند. برای خیلی از تصمیم گیری های زندگی شجاعت و عمل، و توانایی برای به سرانجام رساندن کارها نیاز است. سه رأس مثلث روابط موفق هم اهمیت دادن، توجه و ارتباط است. ارتباط، درهای بین ما را می گشاید؛ توجه، به ما اجازه می دهد تا تجربه کنیم و اهمیت دادن به یکدیگر، ما را متحد می سازد.
3. اگر گذر زمانی نباشد پس حقیقتی هم نخواهد بود. ما زمان را می گذرانیم تا حقیقت را بیابیم.
4. ذهن، از ناشناخته ها دوری می کند. به همین دلیل هم هست که ما به دنبال شناخت همه چیز در اطرفمان هستیم و عاقبت دانا می شویم. ابتکار، کلیدی است برای کشف تخیلات مثبت و متعالی.
5. همانطور که به دنبال خود آسمانیمان هستیم، آن را انکار می کنیم. عشق ورزی به خود، حقیقت وجودیت را آشکار میکند.
6. رها شدن به معنی تبدیل شدن به آنچه فکر می کنی باید باشی نیست. رها شدن یعنی همینکه به کسی که هستی عشق بورزی.
7. فکر کن دو اتاق یکی بسیار تاریک و دیگری بسیار روشن وجود دارد. دری این دو اتاق را به هم وصل می کند. اگر در را بگشایی چه اتفاقی می افتد؟ نور اتاق تاریک را روشن می کند. فکر های روشن و درخشان داشته باش.
8. ف.م.ن.خ – فکر منفی، نمود خارجی
9. هر چیزی از گذشته که غیرقابل حل مانده، الآن هم حل نشدنی است. زندگی در اکنون گذشته را حل خواهد کرد.
10. زندگی از درون به بیرون جریان دارد و نه بالعکس. اگر این را درک کنی، دیگر هرگز قربانی زندگی نیستی!
11. عشق جواب می دهد، ترس عکس العمل نشان می دهد. عشق متصل می کند، ترس پاره می کند. عشق متعالی می سازد، ترس خوار می کند. عشق خلق می کند، ترس نابود می کند.
12. چیزی به نام اشتباه نیست. بلکه تجربه است. چیزی به نام شکست نیست. بلکه مخالفت دیگران است. چیزی به نام پیروزی نیست. بلکه موافقت دیگران است. اجازه بده تا زندگی از تو جاری بشود.
13. درگیر پیراستن زندگیت نشو. اجازه بده زندگی تو را تغییر بدهد. پیرایش، یک روکش خارجی ظاهری است. تغییر، دگرگونی درونی آگاهانه است.
14. درد، مقیاسی برای سنجش تحملت در برابر تغییر است.
15. تصمیم بگیر که نقش تو در زندگی چیست. آیا می خواهی تنها، تماشاگر نمایش زندگی باشی یا بازیگر صحنه زندگی؟
16. با گوشهایت گوش می دهی اما با ذهنت می شنوی. با چشم هایت نگاه می کنی اما با قلبت می بینی.
17. ذهنت در لحظه نمی تواند زندگی کند. نمی توانی در لحظه فکر کنی، فقط از طریق آن می توانی تصمیم بگیری. یعنی اینکه ذهنت نمی تواند تو را آزاد کند. تنها آگاهی تو می تواند از اکنون آگاه باشد! آزادی واقعی یعنی آگاهی واقعی!
18. هر کدام از ما در دنیای خودش زندگی می کند .دنیایی که ما خودمان می سازیمش و به گونه ای خلق شده است که از عقاید و وجودمان ما محافظت کند. افکار ما وجود ما هستند. پس افکارت را مشاهده کن، بر موهبت هایی که داری تمرکز کن و اعتماد داشته باش. این چگونگی عضو بودن در زندگی است!
19. تمرین کن تا هر آنچه را که اطرافت هست، نمودی خارجی از خودت ببینی. از این طریق خیال باطل جدایی از دیگر انسانها و دیگر چیزها را در هم می شکنی.
20. ذهنت الآن فرق آنچه را که می خواهی و آنچه را که نمی خواهی نمی داند. تنها چیزی را می داند که روی آن تمرکز می کنی. خیلی از مردم روی آنچه که ندارند متمرکز می شوند، روی ناتوانی هایشان و بیماری هایشان.
21. اگر روی آنچه که داری تمرکز کنی، آن چیز افزایش می یابد. و اگر روی آنچه که نداری متمرکز شوی، آن چیز را حتی به مراتب کمتر در زندگیت خواهی یافت. اگر روی توانایی هایتان متمرکز شوید، آنها رشد می کنند. اگر روی سلامتی تان تمرکز کنید، رو به بهبودی می گذارد. (شکر نعمت نعمتت افزون کند. کفر، نعمت از کفت بیرون کند!)
22. ذهن شما فرق بین یک واقعیت ذهنی و یک واقعیت در حال اتفاق و فیزیکی را نمی داند. چرا؟ چون اصلاً فرقی نیست!
23. تنها زمانی مشکل داری که باور کنی واقعاً مشکل داری!
24. این اصول را در زندگیت وارد کن تا واقعیت را تمرین کنی. واقعیت را تمرین کن تا زمانی که بر خیالات باطل فائق بیایی. و آزاد نبودن تو در اکنون تنها یک خیال باطل است!
http://www.alquimista.blogfa.com
2. شجاعت، توانایی و عمل؛ سه رأس مثلث زندگی هستند. برای خیلی از تصمیم گیری های زندگی شجاعت و عمل، و توانایی برای به سرانجام رساندن کارها نیاز است. سه رأس مثلث روابط موفق هم اهمیت دادن، توجه و ارتباط است. ارتباط، درهای بین ما را می گشاید؛ توجه، به ما اجازه می دهد تا تجربه کنیم و اهمیت دادن به یکدیگر، ما را متحد می سازد.
3. اگر گذر زمانی نباشد پس حقیقتی هم نخواهد بود. ما زمان را می گذرانیم تا حقیقت را بیابیم.
4. ذهن، از ناشناخته ها دوری می کند. به همین دلیل هم هست که ما به دنبال شناخت همه چیز در اطرفمان هستیم و عاقبت دانا می شویم. ابتکار، کلیدی است برای کشف تخیلات مثبت و متعالی.
5. همانطور که به دنبال خود آسمانیمان هستیم، آن را انکار می کنیم. عشق ورزی به خود، حقیقت وجودیت را آشکار میکند.
6. رها شدن به معنی تبدیل شدن به آنچه فکر می کنی باید باشی نیست. رها شدن یعنی همینکه به کسی که هستی عشق بورزی.
7. فکر کن دو اتاق یکی بسیار تاریک و دیگری بسیار روشن وجود دارد. دری این دو اتاق را به هم وصل می کند. اگر در را بگشایی چه اتفاقی می افتد؟ نور اتاق تاریک را روشن می کند. فکر های روشن و درخشان داشته باش.
8. ف.م.ن.خ – فکر منفی، نمود خارجی
9. هر چیزی از گذشته که غیرقابل حل مانده، الآن هم حل نشدنی است. زندگی در اکنون گذشته را حل خواهد کرد.
10. زندگی از درون به بیرون جریان دارد و نه بالعکس. اگر این را درک کنی، دیگر هرگز قربانی زندگی نیستی!
11. عشق جواب می دهد، ترس عکس العمل نشان می دهد. عشق متصل می کند، ترس پاره می کند. عشق متعالی می سازد، ترس خوار می کند. عشق خلق می کند، ترس نابود می کند.
12. چیزی به نام اشتباه نیست. بلکه تجربه است. چیزی به نام شکست نیست. بلکه مخالفت دیگران است. چیزی به نام پیروزی نیست. بلکه موافقت دیگران است. اجازه بده تا زندگی از تو جاری بشود.
13. درگیر پیراستن زندگیت نشو. اجازه بده زندگی تو را تغییر بدهد. پیرایش، یک روکش خارجی ظاهری است. تغییر، دگرگونی درونی آگاهانه است.
14. درد، مقیاسی برای سنجش تحملت در برابر تغییر است.
15. تصمیم بگیر که نقش تو در زندگی چیست. آیا می خواهی تنها، تماشاگر نمایش زندگی باشی یا بازیگر صحنه زندگی؟
16. با گوشهایت گوش می دهی اما با ذهنت می شنوی. با چشم هایت نگاه می کنی اما با قلبت می بینی.
17. ذهنت در لحظه نمی تواند زندگی کند. نمی توانی در لحظه فکر کنی، فقط از طریق آن می توانی تصمیم بگیری. یعنی اینکه ذهنت نمی تواند تو را آزاد کند. تنها آگاهی تو می تواند از اکنون آگاه باشد! آزادی واقعی یعنی آگاهی واقعی!
18. هر کدام از ما در دنیای خودش زندگی می کند .دنیایی که ما خودمان می سازیمش و به گونه ای خلق شده است که از عقاید و وجودمان ما محافظت کند. افکار ما وجود ما هستند. پس افکارت را مشاهده کن، بر موهبت هایی که داری تمرکز کن و اعتماد داشته باش. این چگونگی عضو بودن در زندگی است!
19. تمرین کن تا هر آنچه را که اطرافت هست، نمودی خارجی از خودت ببینی. از این طریق خیال باطل جدایی از دیگر انسانها و دیگر چیزها را در هم می شکنی.
20. ذهنت الآن فرق آنچه را که می خواهی و آنچه را که نمی خواهی نمی داند. تنها چیزی را می داند که روی آن تمرکز می کنی. خیلی از مردم روی آنچه که ندارند متمرکز می شوند، روی ناتوانی هایشان و بیماری هایشان.
21. اگر روی آنچه که داری تمرکز کنی، آن چیز افزایش می یابد. و اگر روی آنچه که نداری متمرکز شوی، آن چیز را حتی به مراتب کمتر در زندگیت خواهی یافت. اگر روی توانایی هایتان متمرکز شوید، آنها رشد می کنند. اگر روی سلامتی تان تمرکز کنید، رو به بهبودی می گذارد. (شکر نعمت نعمتت افزون کند. کفر، نعمت از کفت بیرون کند!)
22. ذهن شما فرق بین یک واقعیت ذهنی و یک واقعیت در حال اتفاق و فیزیکی را نمی داند. چرا؟ چون اصلاً فرقی نیست!
23. تنها زمانی مشکل داری که باور کنی واقعاً مشکل داری!
24. این اصول را در زندگیت وارد کن تا واقعیت را تمرین کنی. واقعیت را تمرین کن تا زمانی که بر خیالات باطل فائق بیایی. و آزاد نبودن تو در اکنون تنها یک خیال باطل است!
http://www.alquimista.blogfa.com