شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

اوج عصبانیت در رابطه جنسی و...!

  1. ]از اینجا بگم که حدود 6 ماه پیش با دختری (نامزد کنونیم) تو دانشگاه آشنا شدم (هم سن خودم) که رابطه ی دوستی ما شروع شد که کم کم به عشق و عاشقی رسید
    متاسفانه بعد از گذشت چیزی حدود 3 ماه رابطه ی ما از بوسه ها به رابطه ی جنسی (بدون دخول) رسید
    از اونجایی که تنفر شدیدی دارم از رابطه ای که دختر بخواد با پسری داشته باشه نه با حس شهوت و... بلکه صرفآ جهت جلوگیری از جدایی یا دوست داشتن شخص مقابل و ... پس از یه دعوای منجر به جدایی تن به این رابطه (جنسی) داد که با قسم ها و... گفت که خودم خواستم و ترس از جدایی نبوده (که میدونم دروغ میگه)
    من رابطه ام رو شروع کردم با اون شخص که بنا به اضطراب هایی که داشت (طبق گفته ی خودش) نه تنها مسلمآ به ارضاع نمیرسید بلکه حس شهوتناکی هم نداشت ....
    تمام چیزهایی که ازش تنفر داشتم کم کم به سرم اومد ... مثل:
    رابطه جنسی به اجبار
    شهوتی نبودن در رابطه (همون بی احساسی)
    بدون میل انجام دادن خیلی از کارها
    دنبال کردن موضوع فقط بعد از خواست تو
    و....

    و حالا بعد از چند دقیقه از رابطه به اوج عصبانیت میرسم و دست میشکم ...
    دیگه نمیتونم حسمو بهش درست کنم ... هر چیزی که با رابطه ی جنسی بین ما ختم بشه با عصبانیت من رو به رو میشه
    میخواد حضوری باشه رابطه و یا میخواد تلفنی یا هر چیزی
    لازم به ذکره که ضمن اطلاع والدین قصد ازدواج در آینده رو داریم و اینم بگم جز این مشکلی در رابطمون نداریم
    خواهش میکنم فقط کمک کنید نه سرزنش یا هر چیزی
    چیکار کنم
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  2. با سلام

    به نظر من علت عصبانیت شما فقط و فقط میتونه این باشه که به مواردی که اشاره کردی زیاد فکر میکنی در واقع خیلی حساس هستی به این موردها و چه قبل از رابطه و چه در حین رابطه بهش فکر میکنی و این باعث عصبانیت شما میشه پس اگه میخوای رابطه ی خوبی داشته باشی باید از این فکرها بیرون بیای و اینکه میتونستی قبل از رابطه نامزتو قانع کنی که اگر هم در این مورد باهام همکاری نکنی شما ازش جدا نمیشید ودومین مورد یعنی شهوتی نبودن در رابطه خوب شاید مشکل از خود شما باشه از بس تو فکر این هستی که نکنه به خاطر جدایی تن به این کار داده  شاید وظایفتو به خوبی انجام نمیدی و مورد سوم باز میتونستی بهش بگی مجبور نیستی که خیلی از این کارها را انجام بدی و اینو طوری بهش میفهموندی که احساس نکنه اگه این کارا انجام نده شما را از دست میده و در اخر بهت اطمینان میدم که نامزدت همه ی این کارها را بر خلاف میلش انجام میده و فقط میخواد تو را از دست نده اگه قبل از اینکه کار به اینجا بکشه بهش فهمونده بودی که تحت هیچ شرایطی مخصوصا این مورد حاضر نیستی ازش جدا بشی اون با میل خودش این کارها را انجام میداد ولی الان فقط فکر اینکه شما ازش جدا نشی وبهتر همین الان هم این کار ا بکنی و باهاش منطقی بحرفی البته سعی کن دروغ نگی
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
  3. به نظر من شما در زمان رابطه یا بعد از آن دچار یه عذاب وجدان میشید که علتش هم همون حساسیت های خودتون هست.
    در این سن آدم ناخود آگاه وقتی کنار جنس مخالف قرار میگیره به سمت رابطه میره
    به هر حال سعی کنید دو طرف با کنترل خود از این موضوع فاصله بگیرید تا ایشالا در آینده مشکلی پیش نیاد
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  4. سلام

    از توضیحات شما اینگونه برداشت میشود که در برقرای رابطه مشکلاتی داشته اید

    و نامزدتان هم بلطبع از خود رفتارهای حساب شده ای بروز نداده برقراری رابطه جنسی زود هنگام

    تایید کننده این موضوع است اگر به همین منوال ادامه دهید ممکن است در آینده هم در  

    رابطه تان مشکل ایجاد شود و زندگی با کسی که دوستش داشته اید غیر ممکن شود

    در مورد روش برقراری درست رابطه با جنس مخالف بیشتر مطالعه

    کنید این پست نیز در همین رابطه است

    http://www.roham.ws/web/ftopict-10242.html#32812
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  5. reza_taheri نوشته است: ]از اینجا بگم که حدود 6 ماه پیش با دختری (نامزد کنونیم) تو دانشگاه آشنا شدم (هم سن خودم) که رابطه ی دوستی ما شروع شد که کم کم به عشق و عاشقی رسید
    متاسفانه بعد از گذشت چیزی حدود 3 ماه رابطه ی ما از بوسه ها به رابطه ی جنسی (بدون دخول) رسید
    از اونجایی که تنفر شدیدی دارم از رابطه ای که دختر بخواد با پسری داشته باشه نه با حس شهوت و... بلکه صرفآ جهت جلوگیری از جدایی یا دوست داشتن شخص مقابل و ... پس از یه دعوای منجر به جدایی تن به این رابطه (جنسی) داد که با قسم ها و... گفت که خودم خواستم و ترس از جدایی نبوده (که میدونم دروغ میگه)
    من رابطه ام رو شروع کردم با اون شخص که بنا به اضطراب هایی که داشت (طبق گفته ی خودش) نه تنها مسلمآ به ارضاع نمیرسید بلکه حس شهوتناکی هم نداشت ....
    تمام چیزهایی که ازش تنفر داشتم کم کم به سرم اومد ... مثل:
    رابطه جنسی به اجبار
    شهوتی نبودن در رابطه (همون بی احساسی)
    بدون میل انجام دادن خیلی از کارها
    دنبال کردن موضوع فقط بعد از خواست تو
    و....

    و حالا بعد از چند دقیقه از رابطه به اوج عصبانیت میرسم و دست میشکم ...
    دیگه نمیتونم حسمو بهش درست کنم ... هر چیزی که با رابطه ی جنسی بین ما ختم بشه با عصبانیت من رو به رو میشه
    میخواد حضوری باشه رابطه و یا میخواد تلفنی یا هر چیزی
    لازم به ذکره که ضمن اطلاع والدین قصد ازدواج در آینده رو داریم و اینم بگم جز این مشکلی در رابطمون نداریم
    خواهش میکنم فقط کمک کنید نه سرزنش یا هر چیزی
    چیکار کنم


    با سلام و خدمت شما دوست گرامی

    من نظرات دوستان رو نخوندم، ولی چندتا پیشنهاد دارم:
    1- وقتی اصولا حرف ازدواج پیش میاد به نظر من هر دو نفر باید از تمام جهات با هم مطابق(match) باشند، و در مواردی هم که تفاوت نظر دارند با حفظ احترام به حقوق همدیگر مشکل را حل و فصل کنند. و نباید به جایی برسد که یک طرفه رفتار شود...
    2- با عرض معذرت: حرف از یک عمر زندگیست، نه خرید و استفاده از یک کالا..، پس سعی کنید با هم روراست مسائلتان را حل کنید...
    3- یکی از بزرگان میگفت: "سعی کنید چیزی را که دوست دارید به دست آورید، وگرنه باید آنچه را که بدست میاورید دوست بدارید...". سعی کنید عشق رویاهایتان را در رابطه با نامزدتان پیدا کنید یا آن را بیافرینید...

    موفق و پیروز باشید...
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  6. دوست عزيز از لحضه اي كه اين جسارت رو به خودت دادي تا اين مضوع را براي ديگران مطرح كني درواقع برگ زريني در زندگيه شخصي خودت باز شد چون هم تجربه خوبي است براي ديگران وهم خودت به نقطه اي در زندگي رسيدي كه علاوه بر خودت انسان ديگري را هم به مسير درست زندگي هدايت ميكني از همين امروز كه به بيداري رسيدي پايه هاي زندگي اينده را با كمك رواني.فكري.    
    شخصيتي.ودادن اعتمادبنفس لازم به همسر آينده ات مستحكم كن ومطمئن باش ثمره ان رابرداشت خواهي كرد.
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  7. سلام
    دوست عزيز تو رابطه جنسي چيزي كه از همه مهمتر هست آمادگي رواني و ريلكس بودن هست ، مشكلي كه خيلي از زوج ها با هم دارن همينه كه از رابطه لذت نمي برن و همين مسئله هم ناخودآگاه روي روابط ديگشون اثر مي گذاره  .
    حالا شما چه انتظاري از دوستتون داريد ؟!! من كاملا بهشون حق مي دم . مطمئنا ايشون از خيلي از مسائل مي ترسن و همين مسئله باعث مي شه كه حتي دچار شهوت نشن چه برسه به ارضاء شدن !
    اينكه دختر مورد علاقتون صرفا براي از دست ندادتون ، تن به رابطه بده باعث ناراحتي شما مي شه ، دقيقا همون چيزي هست كه خودتون باعث شديد .
    به نظر من شما بايد اين اطمينان رو بهشون بديد كه ايشون رو به خاطر خودشون مي خوايد و فعلا به اين مسائل نپردازيد ، اونوقت خواهيد ديد كه خودشون در اين مسئله پيش قدم خواهند شد ، اينكه درحال حاضر ايشون نمي تونن مطابق سليقه و علايق شما رفتار كنن طبيعي هست ، ايشون يه دختره و ترس ايشون و علت اينكه در رابطه فعلي موفق نيستن به خاط همين مسئله و ترسهاست ! ترس از قطع شدن رابطه و بي آبرويي
    و اگر هم تن به مسئله بدن به خاطر عشق به شماست و اينكه شما رو از دست ندن !
    بهشون حق بديد و كمي صبوري پيشه كنيد ، همه چيز حل مي شه به شرطي كه عجول نباشيد .
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
  8. باور کنید بهش فکر نمیکنم - اصلا تو ذهنم نیست - بین رابطه کم کم ذهنم مختل میشه بعد عصبانی میشم - انگار بدم میاد دستم حتی بهش بخوره - میرسم به اوج عصبانیت و بعد که دست میکشم آروم میگیرم-.
    شاید علتش اینه که نمیخواد قبول کنه
    به خدا بهش گفتم - گفتم اگه تا آخر عمرم هم ما رابطه ی جنسی نداشته باشیم . من باز باهات میمونم و بهشم ثابت کردم
    باور کنید باور کنید از اینکه واقعآ آینده هم رابطه ی جنسی نباشه هیچ باکی ندارم چون دوسش دارم اما اون کوتاه نمیاد ... وقتی عصبیت منو میبینه از آینده میترسه
    متاسفانه تمام چیزای رمانتیک ذهنم تو رابطه ی چنسی تبدیل به خوی حیوانی شده
    یعنی یکی بخوابه و بعد اتمام کار پاشه بره - یعنی حالم از این رابطه بهم میخوره
    میگه استرس !!! آخه چقدر ؟
    بگذریم
    منکه حتی بهش فکرم نکنم باز نمیتونم
    مجددآ متاسفانه تو عصبانیت بهش گفتم که از رابطه ی جنسی با تو حالم بهم میخوره ... فقط با گریه میگه ببخش تقصییر من بود

    هیچی واسم کار ساز نیست .... با این روحیه من آینده ام چی میشه ؟!
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  9. reza_taheri نوشته است: باور کنید بهش فکر نمیکنم - اصلا تو ذهنم نیست - بین رابطه کم کم ذهنم مختل میشه بعد عصبانی میشم - انگار بدم میاد دستم حتی بهش بخوره - میرسم به اوج عصبانیت و بعد که دست میکشم آروم میگیرم-.
    شاید علتش اینه که نمیخواد قبول کنه
    به خدا بهش گفتم - گفتم اگه تا آخر عمرم هم ما رابطه ی جنسی نداشته باشیم . من باز باهات میمونم و بهشم ثابت کردم
    باور کنید باور کنید از اینکه واقعآ آینده هم رابطه ی جنسی نباشه هیچ باکی ندارم چون دوسش دارم اما اون کوتاه نمیاد ... وقتی عصبیت منو میبینه از آینده میترسه
    متاسفانه تمام چیزای رمانتیک ذهنم تو رابطه ی چنسی تبدیل به خوی حیوانی شده
    یعنی یکی بخوابه و بعد اتمام کار پاشه بره - یعنی حالم از این رابطه بهم میخوره
    میگه استرس !!! آخه چقدر ؟
    بگذریم
    منکه حتی بهش فکرم نکنم باز نمیتونم
    مجددآ متاسفانه تو عصبانیت بهش گفتم که از رابطه ی جنسی با تو حالم بهم میخوره ... فقط با گریه میگه ببخش تقصییر من بود

    هیچی واسم کار ساز نیست .... با این روحیه من آینده ام چی میشه ؟!



    دوست عزيز ببينيد اين روند عصبانيت شما به يك سيكل تبديل شده ! شما بايد اين حلقه رو بشكنيد و اجازه نديد روند رابطه به همون منوال قبل ادامه پيدا كنه . اولين كاري كه بايد انجام بديد اينه كه با خودتون مشخص كنيد كه يك رابطه ايده آل از ديد شما چي هست ؟ مرحله به مرحله اين روند رو بررسي كنيد  ، ببينيد از كجا اين عصبانيت شكل مي گيره و در واقع علت عصبانيت شما چيه ؟ چه چيزي هست كه برخلاف توقع شما داره پيش مي ره و منجر به عصبانيت شما مي شه ؟
    كاري كه بعد بايد انجام بديد رفتاري به غير از رفتاري باشه كه حين عصبانيت انجام مي ديد .
    مثلا اگه دچار عصبانيت شديد به جاي كه پاشيد بريد دنبال كارتون ! دوستتون رو در آغوش بگيريد و كنارش استراحت كنيد ، همديگرو ماساژ بدين . ازهم تعريف كنيد و بگيد كه نسبت به قبل پيشرفت كرديد و حس بهتري داريد (با توجه به اون حرف بدي كه بهشون زديد)حرفهاي ديگه بزنيد ، اصلا از دوستتون بپرسيد و ازش بخوايد (بدون ترس) انتظارتشو از شما بگه و بگه چه جوري دوست داره باهاش برخورد بشه و آيا شما درست باهاش برخورد كرديد ؟
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  10. با سلام

    من یه پیشنها د دارم حالا که کار به اینجاها کشیده به نظر من بهتره که یه مدت اصلا رابطه ی نزدیک با هم نداشته باشید اینجوری هم شما یه مدت خیالتون راحت هستش وهم نامزدتون شاید بعد از یه مدت کوتاهی خود نامزدتون بهت پیشنهاد بده ولی در کل شما خیلی زود این رابطه را برقرار کردین باید یه کم صبر میکردین تا نامزدتون باهاتون راحت تر باشه
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  11. سلام
    من صحبت تمامي دوستان رو خوندم.
    فكر ميكنم راهش اينه كه يك سري مسائل رو با نامزدتون در مينون بايد گذاشت.
    كاش ميشد به است سايت بيان و حرف بزنن تا راههايي كه ممكنه مفيد باشه رو پيشنهاد كنيم
    شما دچار يك فوبي رابطه جنسی شديد و از بيت بردن اين فوبي توسط نامزدتون ممكنه در مرحله بعد خودتون
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  12. sara_k_h



    کاربر نيمه فعال


    کاربر نيمه فعال
    سلام دوست عزیز
    من پیشنهاد می کنم تا مدتی غقط حس های رومانتیک رو در خودتون تقویت کنید
    و به بوسه و نوزش اکتفا کنید این باعث ایجاد گرایش شدید بین شما خواهد شد ام تحت هیچ شرایطی رابطهنداشته باشید تا زمانی که هر دو حتی به التماس نزدیکبشید
    اجازه ندید دوست داشتن از رابطه اثبات بشه
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  13. با سلام
    دوست گرامی ، با احترام و تایید اظهارات تمامی دوستان، بنظرم شما هنوز همدیگه رو بطور کامل نشناختید!! یعنی تاکنون به زوایای روحی و عاطفی هم آگاه نشدید!! لذا این احساس شما نشات گرفته از این عدم شناخت کافی و وافی از یکدیگر هست!! پس پیشنهاد میکنم حتماً تا انجام مراسم ازدواج بیشتر با کند و کاو از خصوصیات همدیگه به اخلاقیات هم آشنا بشید در غیر اینصورت در آینده قطعاً به مشکل برخواهید خورد.
    موفق باشید.
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  14. lili_b نوشته است: سلام
    من صحبت تمامي دوستان رو خوندم.
    فكر ميكنم راهش اينه كه يك سري مسائل رو با نامزدتون در مينون بايد گذاشت.
    كاش ميشد به است سايت بيان و حرف بزنن تا راههايي كه ممكنه مفيد باشه رو پيشنهاد كنيم
    شما دچار يك فوبي رابطه جنسی شديد و از بيت بردن اين فوبي توسط نامزدتون ممكنه در مرحله بعد خودتون



    در وحله ی اول تشکر مبکنم از شما عزیزان به خاطر راهنمایی های مفیدتان و....

    ++++

    lili_b جان میشه یه کم در مورد راهنمایی و توضیح کوتاهی که دادین در سمت فوبی و... بیشتر توضیح بدین
    من روز به روز حسم بدتر میشه ... به خدا دیگه کم اووردم ... باورش سخته اما همین دیشب باز وسط ارتباط ذهنم پرید انگار ... اصلا انگار ذهنم مختل میشه باز دست کشیدم ... اینبار بغض کردم ... چون دیگه داره خوره ی ذهنم میشه
    باز یاد گذشته افتادم باز یاد لحظه ی که میخواستم ببوسم سرشو میکشید کنار یا میخواستم لمسش کنم خودشو سفت میکرد .... و باز عصبانیت و حس لج .....
    چه دکتری باید برم .. شما دکتر خوب تو تهران سراغ دارین ؟!
    اگه رفتمو اثر نکرد ...
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  15. دوست عزیز رابطه داشتن با جنس مخالف حتما مستلزم داشتن رابطه جنسی نیست . شما بهتر است مدتی با همدیگر باشید بدون رابطه جنسی تا ببینید اصلا با هم تفاهم دارید یا خیر باهمدیگر گردش برید و اوقات فراغت را با هم دیگر باشید . شاید شما اصلا هیچ حسی به اون دختر نداشته باشید .
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 2
رفتن به صفحه 1   


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.44 ثانیه (99)