سلام
خیلی بحث جالبی بود. کلی از نظرات دوستان (مخصوصا خانمها) در این مورد دید گرفتم.
فقط یک سوالی برام پیش اومد. شما مطمئن هستید که علت اضطراب خانومتون رو میدونید؟
شما گفتید وقتی بهش نزدیک میشید، چشماش یه جوری میشه که انگار مضطرب هست.
شما گفتید همسر قبلیتون به خاطر سرد مزاج بودن شما ازتون طلاق گرفته.
شما گفتید مخصوصا شما رو تحریک میکنه، ولی هیچوقت به نتیجه نمیرسید.
شما گفتید دانشجو و تحصیل کرده هستند. قبلا هم که متاهل بودند. پس قطعا با شدت و نوع نیازهای یک مرد عادی آشنایی دارند. اگه هم نداشتند، دوستاشون روشنشون میکردن. با این حساب خیلی عجیبه که فقط بخواد شما رو تحریک کنه و بعد در اوج تحریک ولتون کنه!
در مورد مشکل آقای مرتضی چند سوال هم از روی کنجکاوی میپرسم. خوشحال میشم دوستان، خصوصا خانمها جواب بدهند.
1- بیشتر نظرات خانومها، ملاطفت بیشتر، صبر، و حداکثر، اشاره و کنایه به نیاز جنسی بود. حالا برعکس این توصیه ها عمل بشه خانم چه فکری میکنه؟ اگه شوهرش خودش رو مثل یک مرد واقعی با نیازهای واقعی معرفی کنه، بد میشه؟ اصلا گیرم که فقط به قصد ارضای مرد بخوان رابطه داشته باشند. نمیدونم چرا برداشت من از حرفهای خانومها این بود که میگویند مردی که زنانگی نشان دهد از مردی که مردانگی نشان دهد بهتر است! (نمیگم مردانگی یعنی وحشی بودن و بی مرام و بی توجه بودن. منظورم رو متوجه میشید حتما)
(توضیح: من خودم تا حالا با کسی رابطه نداشتم. انگار خیلیها پسر ایده آل رو مثل دختری تعریف میکنند که پول هم فراهم کنه. در حالی که دخترها عاشق دخترها نمیشوند. عاشق مردها میشوند. من اگه با کسی ارتباط برقرار کنم، سعی میکنم خودم رو و خواسته هام رو رک و واضح مطرح کنم. و البته به خواسته های اون هم احترام بگذارم. من اشتباه میکنم؟ )
2- اگه به خانومشون بگن یا بفهمونند که خود ارضایی میکنند چی میشه؟
3- آقای مرتضی چرا سر حرف رو رک باز نمیکنید. مثلا بهشون بگید که هروقت احساس آمادگی کرد، شما استقبال میکنید. بگید گاهی فکر میکنید که ایشون رابطه میخوان، و شما میخواهید بدونید که واقعا رابطه میخواد و منتظر شما هست، یا هنوز آمادگی نداره و شما اشتباه فکر کردید. نظر خودش رو چرا هیچوقت نپرسیدید؟ فکر میکنم شکسته شدن سد حرف نزدن، مرحله خیلی مهمی هست که احتمالا فقط شما باید انجامش بدید. میگویند "دنیایی از حرف زدن به هم میریزه، دنیایی از حرف نزدن!". شما حتی معلوم نیست که علت واقعی مشکل رو بدونید! حتی این مورد رو هم به پست قبلی من اضافه کنید که ممکنه ایشون بیماری یا مشکل یا نقصی داشته باشند که مورد سرزنش شوهر قبلیش بوده یا هر چیز دیگری. به هر حال، یک بحث منطقی و بدون تنش و واضح همیشه مفید هست. فقط حواستون باشه که همه حرفها واضح باشه. آخر صحبت هیچ حرفی تو ابهام باقی نمونه، که منظورش چی بود از فلان حرف! مطمئنا حتی ساده ترین جواب ایشون، از نظرات همه دوستان کارگشاتر خواهد بود. به همین سادگی!
به نظر من همسرتون از چیز دیگه ای تو رابطه می ترسه نه از شما !!!!
ببینید ، آدم اگر از چیزی خاطره ی خاصی داشته باشه ، به محض دیدن علائم اون خاطره
بدنش واکنش نشون می ده !!!
به نظر من بهتره از روانشناس همسرتون بخواید تا مستقیم البته نه از زبون شما ، با ایشون
صحبت کنه !!
دوست عزیز
غریزه ی جنسی مثل یه زودپز می مونه ، اگر سوپاپش رو شل نکنید ......
مواظب باشید کاسه ی صبرتون لبریز نشه تا خدایی نکرده بخاطر چنین مساله ای عشق پاکتون از بین بره !!!
someuuu نوشته است:
در مورد مشکل آقای مرتضی چند سوال هم از روی کنجکاوی میپرسم. خوشحال میشم دوستان، خصوصا خانمها جواب بدهند.
1- بیشتر نظرات خانومها، ملاطفت بیشتر، صبر، و حداکثر، اشاره و کنایه به نیاز جنسی بود. حالا برعکس این توصیه ها عمل بشه خانم چه فکری میکنه؟ اگه شوهرش خودش رو مثل یک مرد واقعی با نیازهای واقعی معرفی کنه، بد میشه؟ اصلا گیرم که فقط به قصد ارضای مرد بخوان رابطه داشته باشند. نمیدونم چرا برداشت من از حرفهای خانومها این بود که میگویند مردی که زنانگی نشان دهد از مردی که مردانگی نشان دهد بهتر است! (نمیگم مردانگی یعنی وحشی بودن و بی مرام و بی توجه بودن. منظورم رو متوجه میشید حتما)
(توضیح: من خودم تا حالا با کسی رابطه نداشتم. انگار خیلیها پسر ایده آل رو مثل دختری تعریف میکنند که پول هم فراهم کنه. در حالی که دخترها عاشق دخترها نمیشوند. عاشق مردها میشوند. من اگه با کسی ارتباط برقرار کنم، سعی میکنم خودم رو و خواسته هام رو رک و واضح مطرح کنم. و البته به خواسته های اون هم احترام بگذارم. من اشتباه میکنم؟ )
2- اگه به خانومشون بگن یا بفهمونند که خود ارضایی میکنند چی میشه؟
3- آقای مرتضی چرا سر حرف رو رک باز نمیکنید. مثلا بهشون بگید که هروقت احساس آمادگی کرد، شما استقبال میکنید. بگید گاهی فکر میکنید که ایشون رابطه میخوان، و شما میخواهید بدونید که واقعا رابطه میخواد و منتظر شما هست، یا هنوز آمادگی نداره و شما اشتباه فکر کردید. نظر خودش رو چرا هیچوقت نپرسیدید؟ فکر میکنم شکسته شدن سد حرف نزدن، مرحله خیلی مهمی هست که احتمالا فقط شما باید انجامش بدید. میگویند "دنیایی از حرف زدن به هم میریزه، دنیایی از حرف نزدن!". شما حتی معلوم نیست که علت واقعی مشکل رو بدونید! حتی این مورد رو هم به پست قبلی من اضافه کنید که ممکنه ایشون بیماری یا مشکل یا نقصی داشته باشند که مورد سرزنش شوهر قبلیش بوده یا هر چیز دیگری. به هر حال، یک بحث منطقی و بدون تنش و واضح همیشه مفید هست. فقط حواستون باشه که همه حرفها واضح باشه. آخر صحبت هیچ حرفی تو ابهام باقی نمونه، که منظورش چی بود از فلان حرف! مطمئنا حتی ساده ترین جواب ایشون، از نظرات همه دوستان کارگشاتر خواهد بود. به همین سادگی!
با سلام
دوست گرامی
در مورد سوال اولتون باید یه مثال بزنم ، به طور مثال اگر همسر شما بیاد بگه " یالا به من پول بده " راحتتر بهش پول می دین
یا اگر بیاد دست بندازه گردن شما و یه حال و احوال آنچنانی بپرسه بعد از این که لذت بردن تمام شد و بحث عوض شد ازتون
با ملاطفت مقداری پول بخواد ؟!!!!!!!!!!!
خوب قطعا اگر یه مرد بیاد رک و راست بگه من نیاز جنسی دارم ، هر خانومی یا بهتره بگم اکثر خانوم ها احساس می کنن
داره ازشون سوء استفاده می شه و اونا بی ارزشن
اما اگر تو یه شب رمانتیک و ..................
خوب کدوم بهتره ؟!!! هر کاری راهی داره !!!
در مورد سوال دو باید بگم ، اگر مردی به این عمل دست بزنه ، حداقل از نظر من بااااید رابطه ی جنسی رو با همسرش فراموش کنه !!!! چون این حرف دقیقا از طرف آقا برای یک خانوم ( حد اقل خود من ) یعنی این که
" تو به درد نخور ترین زن دنیایی " !!!!!!!!!!!
اما با مورد 3 تون موافقم ... چون خیلی چیزا با حرف زدن منطقی و آروم حل می شه و خیلی خواسته ها درست تفهیم می شن ، این پیشنهاد خوبیه برای آقا مرتضی
MORTEZZAA نوشته است:
ممنون از پيشنهاداتون
اينكه گفتين كه بزارم اون بدون رابطه ارضام كنه...اون اصلا هيچ تمايلي براي دراوردن لباساي خودشو من نداره . احتمالا از چيزايي كه ديدم متوجه شدم اصلا از ديدن بدن من ميترسه...
من تو اين شش ماه هيچ وقا كار يا حركتي نكردم كه فكر كنه من به فكر خودم و ارضاي نيازاي خودمم و خودشم خوب ميدونه كه من به تنها چيزي كه تو زندگيم اهميت ميدم آرامش اونه...ميدونه اگه من به فكر خودم بودم تو اين شش ماه يه جور ديگه اي رفتار ميكردم...البته بازم منظورم به زور نيست چن من بخوامم نميتونم در برابر ايشون عصبي و خشن باشم...ولي راه ديگه اي براي نرم كردنش بود كه اجازه بدم حال منو كاملا بفهمه و از رو دلسوزي و اين كه فكر ميكنه بهم مديونه بياد جلو . اين چيزي نيست كه منو راضي كنه....
من تا همين دو ماه پيش حتي به خودم اجازه ي اين فكرو نميدادم چون حالشو ميديدم و انقد درك دارم بفهمم تو اون شرايط فقط محبت ميخواد و آرامش و امنيت....ولي الان داره خودش سعي ميكنه منو به تب و تاب بندازه...چون الان حالش خيلي بهتره تقريبا برگشته به همون دختر شيطون و شلوغ پلوغ قبل و مطمئنم اونم نه به قدر من ولي به اندازه ي كافي نياز داره كه بدون اينكه فكر كنه من تو چه حاليم روز به روز تلاششو براي به جنون رسوندن من بيشتر ميكنه
اينكه گفتين با حرف برم جلو نه با عمل هزار بار اين كارو كردم و اتفاقا خيلي هم از اون حرفا و زمزمه ها و اطمينان دادنا لذت ميبره ولي بد بختيه من اينه كه منو به اندازه ي يه رابطه ي كامل تحريك ميكنه و بعد انتظار داره بيشتر از يه حدي جلو نرم. بعضي موقع ها فكر ميكنم شايد واقعا ميخواد كاري كنه من كنترلم از دستم خارج بشه شايدم فكر ميكنه من امكان نداره هر كاري اون بكنه كنترلم و از دست بدم...هميشه از من بي توجه بودن به دخترا رو ديده.يه شخصيت محكم ديده باورش نميشه من همچين نيازايي داشته باشم شايد به خاطر همين از بين اين همه خاستگارش منو انتخاب كرده .نميدونسته من به خاطر خودش از همه گريزون بودم نه اينكه اصلا حسو غريزه ندارم....اين صبور بودن من باعث شده همه فكر كنن مرتضي آدم نيست يه استثناست...هر چي ميكشم از دست خودم ميكشم
تا خالا خودش بارها امتحان كرده كه منو اگه با لباسا و حركاتش تحريك كنه از من خشونتي نميبينه فقط هيجان و اشتياق و محبت بيشتر ميبينه و فكر ميكنم ديدن هيجان و اشتياق شوهر همسرشو خوشحال ميكنه نه اينكه بترسونتش...اينم خوشش اومده با اين كاراش من ديوونه ميشم شبانه روز تكرارش ميكنه
خودمم بهش همون جور كه عرض كردين نشون دادم كه من رابطه ي كامل نميخوام...من فقط ميخوام يه كم جلو بريم حتي اگه تا يكي دوسالم رابطه ي كامل نداشته باشيم من همچين انتظاري ندارمو صد در صد اگه اجازه هم بده كه رابطمون كامل باشه من هيچ وقت يه دفعه شروع نميكنم...دلم ميخواد اوايل تا مدت ها بهش لذت قبل رابطه رو بچشونم كه خودش بي قرار بشه....
فقط ميتونم بگم گه شما راست ميگيد من الان خودم بيشتر از هر كس ديگه اي به روانپزشك و ارام بخش نياز دارم
در هر صورت از توجهتون تو اين چند روز ممنون
سلام دوست عزيز.من يه چيز كلي رو باتوجه به توضيحات كاملتون خدمتتون عرض كنم.اولا" دوباره صبر و پختگي شما رو تحسين ميكنم.شما نياز خاصي به روانپزشك نداريد.چون صددرصد آرامبخش بهتون ميده ولي بازم بد نيست يه ويزيت بشيد.ببينيد مشكل شما خيلي تازس يعني هنوز كهنه نشده و جووونه.بگذاريد يكم زمان بگذره.خانومتون مطمئن باشيد قصد آزار شما رو نداره.فقط ميترسه شما رو از دست بده.اينو رك گفتم.توصيه ميكنم كه محل زندگيتون رو عوض كنيد.حتما" يه مسافرت به يه ساحل خوب بريد و يكم وقت بگذاريد.شما مطمئن باشيد كه روانشناس همسرتون به كمك گذشت زمان همه چيزو درست ميكنه.بدم نيست يكبار بر ترسي كه تو چشاش ميبينيد غلبه كنيد و يخورده رابطه رو پيشتر ببربد.چونكه اينجوري خيلي تكراريه كاراتون.يكم هم در اين مورد صحبت كنيد و خواسته هاتونو بگيد .رك رك.بگيد من رابطه ميخوام.ببينيد اون چي ميگه نه اينكه تو چشاش چيه..اميدوارم كه هر چه زودتر آرامش و خوشبختي به خونتون برگرده و از الان بيشتر بشه و همين روندي رو كه ميگيد حال ايشون در حال بهتر شدن هست سريعتر بشه.در ضمن با هم بيشتر بيرون بريد.در پناه حق.
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید
.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریتو با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.