سلام
آقا سمی آفرین به منطق و اعتقاداتت ، من که کیف کردم
با اجازه برای کمک به دوستمون می خوام ازدواج خودمو که شبیه این خانم هست رو مثال بزنم :
تقریبا دو سال پیش ما بدون اینکه فکر حقوق هم باشیم عقد کردیم ما هم هر دو حقوق خوبی داریم البته با وجود هزار مشکل از طرف خانواده من و همسرم که بماند؛
سام ( همسرم ) اول به من گفته بود که سرمایه زیادی نداره ( توجه کن ) و من هم چون خیلی خیلی !!!! دوسش داشتم ( و دارم ) برام مضحک بود که چرا این داره از پول حرف می زنه ولی بعدا این طوری پیش نرفت
خلاصه من دقیقا 13 روز بعد ( به خاطر اینکه روز تولدم بود دقیق یادمه ) بلایی سر این بدبخت آوردم که نگو
نمی خوام قصه بگم حرفهای آقا سمی خیلی کامل و کافی بود
ولی برات می تونه خیلی خیلی مفید باشه لطفاً بخون
من عشقم به سام رو گذاشتم زیر پا و بدون توجه به پاکیش ، صداقتش و مهمتر از همه عشقش به من شروع به اذیتش کردم ، هر لحظه ، هر روز
با این عناوین:
تو چرا سرمایه و پول کافی برای زندگی نداری ( اینو به من گفته بود )
تو چرا قبل از من یکی دیگه رو دوست داشتی !!!!!!!!! ( مگه همچین چیزی ممکنه یعنی طرف باید آدم آهنی می بود دیگه
)
تو بخاط درامد و پول من با من ازدواج کردی
تو بخاطر ماشین من با من ازدواج کردی
و حتی گفتم تو بلد نیستی رابطه جنسی کنی این بدترین و نسنجیده ترین حرفی بود که بهش زدم و بخاط این حرف الان هم شرمنده هستم
و... و ... و ....
یکسال رو برش زهر کردم به خاطر سوء تفاهم ، به خاطر مطرح نکردن احساساتم ، با اینکه چند بار نشسته بود و باهام حرف زده بود
بگذریم
حالا به نظرت رابطه ما چطور شده ؟
خیلی با خودم درگیر بودم هم خودم تو عذاب بودم هم سام
فکر کردم خیلی چیزها رو فهمیدم :
1 - من با اینکه حقوقم رو می آرم و تماما می دم به سام ولی اون هیچوقت نه شمرده نه دست زده حقوق من می مونه خونه هر وقت هرمقدار خواستم بر می دارم و خرج می کنم
با این کار من خیلی خوشحال می شه با تاکید به اینکه ضروریات رو بخر ( این حرف منطقی و خوبیه ) در حالی که قبلا می گفت داد میزدم که :
من چرا اختیار حقوق خودم رو ندارم ، حالا می بینم داشتم و دارم فقط سام به من خوبی می کرده .
2- من حساب کردم تو این مدت بیشتر از درآمدم خرج کردم یعنی از حقوق سام هم استفاده کردم و این بی انصافی بوده که سام رو اذیت می کردم
و خیلی حرفا و مسائل دیگه
عزیز من حرف بزنم کتاب میشه هدفم رو بگم
من و تو و امثال ما خانمها ( مخصوصا شاغلین ) به خاطر
آموزه های غلطمون قربانی هستیم از اول به ما گفتن مرد باید پول بیاره ما راحت بادش بدیم
مرد باید کار کنه ما باید بخوریم
مرد باید .... مرد باید....
نه عزیزم این مردی رو که به ما گفتن بکشیدش ، (بلانسبت آقایون)سوارش بشید عزیز ماست ، دوست ماست ، یار و همدم ماست
عشق ماست
به نظر من ما با این اعتقادمون داریم غیر مستقیم سر بار بودن و بی ارداده گی مون رو و اینکه عرضه کار کردن و کمک کردن به همسرمون رو نداریم رو ثابت می کنیم این بی معنیه که ما زنها خلق شدیم ناز کنیم ، رابطه جنسی کنیم ، بچه بزرگ کنیم و چارچشمی مواظب مرد باشیم که نپره
این مسخره به نظر میاد
اونی که هر روز داره بهت می گه (شاید کسی رو نداری هی کوکت کنه ولی من متاسفانه داشتم ) چرا داری این کار رو می کنی ، آیا وقتی دلت می گیره پیشت هست ؟ وقتی مشکلی داری ، دردی داری مریضی و گرفتاری پیشت هست؟ نه نیست اون موقع ازت فرار می کنه
اگه تو بتونی درکش کنی ،اینو باید بخوای ، و تا
عاشقش نباشی نمی تونی
مطمن باش اون برات کم نمی زاره
مردا رو باید با تمام وجود درک کرد
من نه پیش مشاور رفتم نه کسی رو حکم کردم فقط با عقاید و معیارهای خودم که به خاطر لجبازی فراموش کرده بودم آشتی کردم
بد نیست تو هم به همسرت کمک کنی فرق نمی کنه مالی / فکری / روحی باشه ، ببین چی ازت می خواد
صد در صد خواسته مردها نیاز مردهاست
سعی کن خواسته مردت رو برآورده کنی ول کن دیگران چکار می کنن ، خودت رو متفاوت و خاص مرد خودت بدون و خواسته های مردت رو خاص خودت ، اونوقت می تونی با عشق و هیجان و
بدون توقعات بیجا زندگی کنی
شاید فکر کنی من اغراق می کنم ولی این عین واقعیته من با اینکه چند ماه اول سام رو اذیت کردم بدون اینکه بهش بگم ، خودش متوجه تغییر رفتارهای من شده ما الان هیچ مشکلی نداریم
نه اینکه بگم من فقط وضعیت رو بهبود دادم نه ، سام هم با گذشتش و مردانگیش خیلی کمک کرد
مردا خیلی صبر دارند ، و نمک نشناس نیستن
عزیزم زیاد بهش فشار نیار
هنوز اول راهین
یه کم مدارا کن خود بخود حل می شه
به قول آقا سمی صد در صد یه عشق و احساسی بین شما بوده به اون حس فکر کن و سعی کن تو خودت تقویتش کنی
اگه چند ماهی گذشت و احساست مثل حالا بود اون موقع به فکر یه راهکار جدی و بهتری باش
سخت نگیر
بهترن کار اینه که باهاش خیلی راحت ( نه خیلی رسمی ) و به وقتش حرف بزنی
همیشه شاد باشی