شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

رفتارهای شوهرم

  1. najmaa



    کاربر نيمه فعال


    کاربر نيمه فعال
    [با سلام من یک سال هست که ازدواج کردهام و شدیدا نسبت به رفتارهای شوهرم حساسیت پیدا کردم  طوری که زندگی بارها برامون جهنم شده احساس میکنم نیاز دارم بیشتر بهم توجه کنه با وجود اینکه از نظر خودش سعی خودشو میکنه من میدونم خیلی دوسم داره ولی حس مسکنم اون اهمیتی که من براش قائلم اون نیست و متاسفانه من بسیار زود رنج و حساسم و دلم میخواد وقتشو بیشتر با من سر کنه تا با ورزش و جاهای دیگه آخرین راهم اینه که یا باش بمونم خودخوری کنم یا اجبارا جدا بشیم و بزنم به بیخیالی که اصلا نمیتونم لطفا بگین چی کار کنم ]  
    با سپاس نجما
     
  2. najmaa نوشته است: [با سلام من یک سال هست که ازدواج کردهام و شدیدا نسبت به رفتارهای شوهرم حساسیت پیدا کردم  طوری که زندگی بارها برامون جهنم شده احساس میکنم نیاز دارم بیشتر بهم توجه کنه با وجود اینکه از نظر خودش سعی خودشو میکنه من میدونم خیلی دوسم داره ولی حس مسکنم اون اهمیتی که من براش قائلم اون نیست و متاسفانه من بسیار زود رنج و حساسم و دلم میخواد وقتشو بیشتر با من سر کنه تا با ورزش و جاهای دیگه آخرین راهم اینه که یا باش بمونم خودخوری کنم یا اجبارا جدا بشیم و بزنم به بیخیالی که اصلا نمیتونم لطفا بگین چی کار کنم ]  
    با سپاس نجما


    سلام

    ببین خانمه نجما اینجور مشکلهایی که شما مطرح کردی مولتی فاکتوریل هست و نمیشه براحتی گفت : مشکل اینجاست !
    از طرفی این حق مسلم شماست که شوهرتون بهتون توجه  داشته باشه و از طرفی شما باید بدونید هر کدوم از زوجین در عین تاهل می تونن یک قسمت خصوصی و شخصی هم داشته باشند مثل ورزش کردن
    یکسال هست بسلامتی ازدواج کردید و الان چنان میدان را وا دادید که راه حل هاتون منحصر شده به " تسلیم و رضا " یا " طلاق " همین به من می گه شما انسان زودرنجی هستید که حاضر نیستید برای بدست اوردن آنچه می خواهید بجنگید . منظورم از جنگ اون جارجنجالهایی که زوجهای جوان دارند نیست . جنگیدن به معنی خوبش . یعنی تلاش کردن سفت و سخت ( می مردم از اول می گفتم حاضر نیستید تلاش کنید ! )
    البته گاهی مشکلات دیگری هم توی زندگی هست که به دلایل خاص خیلی نمیشه روشون مانور داد اونوقت ما خودآگاه و ناخودآگاه یک مطلبی رو بعنوان مشکل انتخاب می کنیم و مدام مثل دارکوب به همین قسمت ضربه می زنیم و آخرش می گیم نه این درست بشو نیست من باید جدا بشم و ... خلاصه در وهله اول با خودتو صادق باشید . آیا تنها مشکل شما با همسرتون همین عدم توجه هست ؟! اگر بله اونوقت جدا شدن ببخشید بچگانه ترین کاریه که میشه کرد ولی اگر مشکلات  دیگری هم هست اونوقت باید دید چی هستند و چقدر قابل رفع و رجوع هستند و میشه ادامه داد یا باید جدا شد ؟ ( جدا شدن به وقتش و با دلایل معتبر اصلا هم بد نیست )
    حالا بذار یه چیزی بگم و برم چون انگشتم درد گرفته بعدا میام نظرات گوهربارمو تکمیل می کنم
    ببین ما مردها عمدتا کلی نگر هستیم و شما خانمها عمدتا جزئی نگر
    ما مردها عمدتا محبت رفتاری رو اول و آخر هر محبتی می دونیم و شما خانمها دنیای محبت رو هم از رفتار طرف ببینید آخرش دنبال اون جمله " دوستت دارم " هستید که از زبون آقاهه جاری بشه و نمی دونم چرا برای برخی از آقایون گفتن این کلمه از خالی کردن یک کامیون آجر هم سخت تره !
    مثال می زنم
    مرد پیش خودش می گه من اینهمه برای زندگیمون کار می کنم هروقتم خانمم چیز ازم خواسته انجام دادم پس باید بدونه چقدر دوستش دارم در همون لحظه خانمه پیش خودش می گه : تمام زندگیش کارشه ! فقط پول رو می شناسه . منم دیدم اینجوریه هر روز یه خرجی رو دستش می ذارم ( خدا آدمو گرفتار اینجور خانمها نکن . آمین )
    این وسط از نظر خانمها مردایی جذاب هستند که دید جزئی نگر هم دارند . جزئیات رو همی می بینن و لحاظ می کنن . تاریخ ها و سالگرد ها رو فراموش نکنه . یادش نره گاهی کم حرف شدن یک خانم یعنی " تو رو خدا بیا ناز منو بکش و لوسم کن و ... " ( مثال بارزش هم خودم هستم که خیلی موجود باحالی هستم ! )
    از نظر آقایون هم اون تیپی از خانمها جذاب هستند که یکم کلی نگر هستند و خیلی اسیر جزئیات نمی شن و مثل بختک روی تمام جزئیات زندگی مردشون نمی افتن و آزادیهای شرعی و عرفی یک مرد متاهل رو به رسمیت می شناسند ( در این مورد مثال بارز خواهر آنجلینا جولی هستند دنبال ربطش هم نگردید ! )
    الباقی عرایضم را بعدا مرقوم می فرمایم
    ادامه دارد ...
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  3. سلام
    این مشکلی که این خانم فرمودند رو هم اقایون با همسرانشون دارند تمام ازادی های فردی و شرعی همسرشون رو مورد بررسی و کندو کاو قرار میدن خانمها این مطلب رو بدونند که چقدر برای مرد عذاب اوره که بخواد برای هر کاری توضیح بده و تحت نظر باشه
     
  4. در ادامه

    شما زوجی رو می شناسید که اوائل زندگیشون هیچ درگیری باهم نداشته باشند ؟ من معتقدم که خوشبخترین نامزدها و زوجها وقتی باهم زیر یک سقف می روند خود بخود دجار یکسری مشکلات می شن که عموما نتیجه کنار رفتن تعارفات و ملاحظات دوره نامزدیه
    پس خیلی نگران این داستان نباشید که وای ما چرا داریم جنگ می کنیم ؟ وای چرا این موضوع پیش اومد و ...

    اینجا مسئله مهم اینه که واقعا همسرتون بی تفاوته ؟ یا توقع شما زیاده ؟
    از اونجایی که شما هم خودتون می گید هم زود از میدان در رفتنتون می گه ، کم طاقت و زودرنجید پس میشه نتیجه گرفت یکمم توقعتون زیاده
    کاش می گفتید مثلا چی کار می کنه که اذیت می شید ؟
    چه انتظاری ازش دارید که برآورده نمی کنه ؟

    ببین دوست من برای یک مرد خیلی عذاب آوره که خانمش مثل کوله پشتی بچسبه بهش و همه جا همراش بیاد . حضور فیزیکیش منظورم نیستا . کنترل هاش . کنجکاوی هاش
    گاهی دوستای متاهلم رو می بینم که بشدت به سفرهای مجردی و بدون همسرشون علاقه نشون می دن . باهاشونم که سفر می ری می بینی هیچ کار خلاف شرع و عرفی هم نمی کنن . فقط خوشحالن از اینکه دیگه یکی 24 ساعت فیزیکی و روحانی بهشون نچسبیده .
    ببین این پشت پرده زندگی مردهاست که دارم برات روو می کنما
    من اینا رو به چشم خودم دیدما
    دوست من حتی وقتی ما می رفتیم مثلا قدم بزنیم ( تابلوئه دیگه با دخترا ) همراه ما نمی اومد . یعنی انقدر به اصول پایبند بود اما خب دست خودشم نبود لذت می برد که یه مدتی دور از همسرش باشه . دلش هم تنگ می شدا . همه ش هم جاشو خالی می کرد . بابا دوستش داشت و داره اما این دختر انقدر مثل بختک به همه جای زندگی این پسر افتاده که طاقتش رو تاق یا طاق کرده .
    البته من منکر این نمی شم که مردایی هم هستند که اساسا بلد نیستند حسشون رو انتقال بدن . ولی من نه همسرتون رو می شناسم نه به ایشون دسترسی دارم که بخوام باهاشون صحبت کنم . باید با طرف حرف زد و دید مشکلش چیه
    بلد نیست ابراز علاقه کنه ؟ یا بلد بوده اما الان به دلایلی طفره میره ؟
    حالا واقعا از اول همینطور بود ؟

    خیلی پراکنده نوشتم و اصلا هم اونجوری که می خواستم نشد . ببخشید

    جمع بندی کنم

    باید بدی ها و خوبی های همسرت رو بذاری کنار هم . ببینی ارزشش رو داره بخاطرش بمونی و بجنگی برای رسیدن به شرایط بهتر ؟ بنظر من اگر تنها مشکل همینه پس حتما ارزشش رو داره که تلاش کنی و اگر مشکلات دیگری هم هست که ما بی خبریم خب دیگه نمیشه نظر داد ...
    توی زندگی گاهی باید دو قدم جلو رفت گاهی دو قدم عقب . انتظار نداشته باشید همه چیز عینا همونی باشه که توی رویاهاتون بوده . هیچکس کامل نیست ازجمله من و خود شما . پس اگر تنها مشکلت همینه
    سعی کن هم کمی به وجد بیاریش که مجبور بشه ابراز علاقه کنه و یخ بشکنه . بلکه یاد بگیره
    هیچوقتم بقیه مردا رو نکوب توی سرش که نتیجه عکس میده
    اگر هم اونی نشد که باید یکم توقعت رو کم کن . زندگی همه جاش مطابق رویای ما نیست

    در نهایت ببخشید اینو می گم
    اما فکر می کنم وقتی بحث طلاق پیش میاد که مشکل خیلی بیشتر از بی توجهی های مرسوم آقایان بخصوص آقایان ایرانی باشه .
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  5. najmaa نوشته است: [با سلام من یک سال هست که ازدواج کردهام و شدیدا نسبت به رفتارهای شوهرم حساسیت پیدا کردم  طوری که زندگی بارها برامون جهنم شده احساس میکنم نیاز دارم بیشتر بهم توجه کنه با وجود اینکه از نظر خودش سعی خودشو میکنه من میدونم خیلی دوسم داره ولی حس مسکنم اون اهمیتی که من براش قائلم اون نیست و متاسفانه من بسیار زود رنج و حساسم و دلم میخواد وقتشو بیشتر با من سر کنه تا با ورزش و جاهای دیگه آخرین راهم اینه که یا باش بمونم خودخوری کنم یا اجبارا جدا بشیم و بزنم به بیخیالی که اصلا نمیتونم لطفا بگین چی کار کنم ]  
    با سپاس نجما



    با سلام
    دوست عزیز فکر میکنم این حالت شما در یک سال اول ازدواج خیلی خیلی طبیعی است، اگر همسری دارید که تقریبا نسبت به اقایون دیگر کمتر ابراز علاقه میکند یا اینکه زیادی پای چاخانهای خانمهای نو عروس دیگه می نشینید که میگن همسراشون تو ابراز عشق کم نمیگذارند بدونید مشکل اونقدر هم که فکر میکنید حاد نیست
    میدونید این حرف شما که راه اخرتون را طلاق قرار دادید اصلا حرف قشنگی نیست و نیز حرف اشتباهی است باید به عنوان یک زن به شما بگویم که اخر رهایی خانمها در طلاق نیست و اصلا طلاق راه نیست فقط مرگ و نیستی است
    مخصوصا برای کسی که در ابتدای ازدواج هست و هنوز از خود تلاش انچنانی نشان نداده
    و نیز در شرایطی که بیان کردید مطمئنا مشکل شما میتونه از روی بی برنامه گی باشه
    باید خدمت شما عرض کنم که اینقدر سریع تصمیم گرفتن خیلی خوب نیست البته من به شما حق می دهم که نوعروسی با اوج عواطف هستید اما به نظر من تا زمانی که ما زنده هستیم باید بجنگیم زندگی نوعی مبارزه است جنگی بدون کشتن بدون خرابی جنگی درونی برای ساختن دنیای دلخواهمون
    میدونید یک زن یعنی زودپز احساسات که اگر سوپاپ اطمینان نداشته باشه با انفجارش ممکنه که معشوقشو نابود کنه پس سعی کنید همسرتون را دوست بدارید اما از عشق براش زندان نسازید سعی کنید این را بدانید که هیچ انسانی نمیتونه از گذشته از دوست و فامیل و ارتباطهای شخصی کاملا دست بکشه و باید بتونه بعد ازدواج اونها رو بگونه ایی دیگر سر و سامان بدهد
    ما زنها در عشق بازی معمولا دیدی خودخواهانه داریم اما خوبه اینو بدونیم که عشق برای مرد ورزش که تفریح سالمی است یا رفیق نمیشه و خوب است برای زمانی فرصتی بهشون بدیم تا از خودشون باشند همانطور که یک زن هم به این شرایط نیاز داره
    مطمئن باشید در چند سال دیگه چنین نیازی را شما در خودتون میبینید که دوست دارید زمانی خلوت خودتون را داشته باشید اما چون همسرتون را زندانی کردید خودتون هم نمیتونید از این حالت رها بشید
    پس بدونید که اگر همسر مهربونی دارید و از لحاط رفت و امدهاشون خیلی زیاده روی نمیکنند پس درکشون کنید و زمانی که ایشون در ورزش هستند شما هم دنبال ورزش برای زیبایی خودتون و زندگیتون باشید
    زمانی که ایشون با رفیقای مثبتشون هستند شما هم با دوستاتون جمع بشید تا روحیه و انرژی مثبت بگیرید
    و زمانی که در کنار هم هستید توقعات خود را براورده کنید
    میدونید توی این دنیا بزرگ هر جای جهان که باشی برای کسانی که مشکل حادی ندارند و هنوز انسانیت خودشون را از دست نداده اند طلاق یک راه حل بشمار نمیاد فقط یک چاه بزرگ پر از اتیش است
    از همین شروع ازدواجتون مدیریت زمان داشته باشید و زندگی زناشویی خودتون را برنامه ریزی کنید
    برای همه احساسات پاک هر دوتون اهمیت قائل بشوید و وقت بگذارید
    میدونید میگویند محدودیت پدر خلاقیت است اما من میگم در میان همسران محدودیت خونه خراب کن است چون اگر خیلی همسر را محدود کنی با رفیقاش نگرده رفیق باز میشه
    یا نگذاری به خودش برسه دردسر تازه شروع میشه و او یاد جوانی کردن می افته
    خلاصه سخت نگیرید و و با عشق پاهای هسرتون را نبندید چون مجبور میشید کولش بگیرید تا راه ببریدش
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  6. bluesea2008 نوشته است:
    najmaa نوشته است: [با سلام من یک سال هست که ازدواج کردهام و شدیدا نسبت به رفتارهای شوهرم حساسیت پیدا کردم  طوری که زندگی بارها برامون جهنم شده احساس میکنم نیاز دارم بیشتر بهم توجه کنه با وجود اینکه از نظر خودش سعی خودشو میکنه من میدونم خیلی دوسم داره ولی حس مسکنم اون اهمیتی که من براش قائلم اون نیست و متاسفانه من بسیار زود رنج و حساسم و دلم میخواد وقتشو بیشتر با من سر کنه تا با ورزش و جاهای دیگه آخرین راهم اینه که یا باش بمونم خودخوری کنم یا اجبارا جدا بشیم و بزنم به بیخیالی که اصلا نمیتونم لطفا بگین چی کار کنم ]  
    با سپاس نجما



    با سلام
    دوست عزیز فکر میکنم این حالت شما در یک سال اول ازدواج خیلی خیلی طبیعی است، اگر همسری دارید که تقریبا نسبت به اقایون دیگر کمتر ابراز علاقه میکند یا اینکه زیادی پای چاخانهای خانمهای نو عروس دیگه می نشینید که میگن همسراشون تو ابراز عشق کم نمیگذارند بدونید مشکل اونقدر هم که فکر میکنید حاد نیست
    میدونید این حرف شما که راه اخرتون را طلاق قرار دادید اصلا حرف قشنگی نیست و نیز حرف اشتباهی است باید به عنوان یک زن به شما بگویم که اخر رهایی خانمها در طلاق نیست و اصلا طلاق راه نیست فقط مرگ و نیستی است
    مخصوصا برای کسی که در ابتدای ازدواج هست و هنوز از خود تلاش انچنانی نشان نداده
    و نیز در شرایطی که بیان کردید مطمئنا مشکل شما میتونه از روی بی برنامه گی باشه
    باید خدمت شما عرض کنم که اینقدر سریع تصمیم گرفتن خیلی خوب نیست البته من به شما حق می دهم که نوعروسی با اوج عواطف هستید اما به نظر من تا زمانی که ما زنده هستیم باید بجنگیم زندگی نوعی مبارزه است جنگی بدون کشتن بدون خرابی جنگی درونی برای ساختن دنیای دلخواهمون
    میدونید یک زن یعنی زودپز احساسات که اگر سوپاپ اطمینان نداشته باشه با انفجارش ممکنه که معشوقشو نابود کنه پس سعی کنید همسرتون را دوست بدارید اما از عشق براش زندان نسازید سعی کنید این را بدانید که هیچ انسانی نمیتونه از گذشته از دوست و فامیل و ارتباطهای شخصی کاملا دست بکشه و باید بتونه بعد ازدواج اونها رو بگونه ایی دیگر سر و سامان بدهد
    ما زنها در عشق بازی معمولا دیدی خودخواهانه داریم اما خوبه اینو بدونیم که عشق برای مرد ورزش که تفریح سالمی است یا رفیق نمیشه و خوب است برای زمانی فرصتی بهشون بدیم تا از خودشون باشند همانطور که یک زن هم به این شرایط نیاز داره
    مطمئن باشید در چند سال دیگه چنین نیازی را شما در خودتون میبینید که دوست دارید زمانی خلوت خودتون را داشته باشید اما چون همسرتون را زندانی کردید خودتون هم نمیتونید از این حالت رها بشید
    پس بدونید که اگر همسر مهربونی دارید و از لحاط رفت و امدهاشون خیلی زیاده روی نمیکنند پس درکشون کنید و زمانی که ایشون در ورزش هستند شما هم دنبال ورزش برای زیبایی خودتون و زندگیتون باشید
    زمانی که ایشون با رفیقای مثبتشون هستند شما هم با دوستاتون جمع بشید تا روحیه و انرژی مثبت بگیرید
    و زمانی که در کنار هم هستید توقعات خود را براورده کنید
    میدونید توی این دنیا بزرگ هر جای جهان که باشی برای کسانی که مشکل حادی ندارند و هنوز انسانیت خودشون را از دست نداده اند طلاق یک راه حل بشمار نمیاد فقط یک چاه بزرگ پر از اتیش است
    از همین شروع ازدواجتون مدیریت زمان داشته باشید و زندگی زناشویی خودتون را برنامه ریزی کنید
    برای همه احساسات پاک هر دوتون اهمیت قائل بشوید و وقت بگذارید
    میدونید میگویند محدودیت پدر خلاقیت است اما من میگم در میان همسران محدودیت خونه خراب کن است چون اگر خیلی همسر را محدود کنی با رفیقاش نگرده رفیق باز میشه
    یا نگذاری به خودش برسه دردسر تازه شروع میشه و او یاد جوانی کردن می افته
    خلاصه سخت نگیرید و و با عشق پاهای هسرتون را نبندید چون مجبور میشید کولش بگیرید تا راه ببریدش


    سلام بلوسی . خوبید ؟
    کلیت حرفتون درسته ، اما با اون قسمت که درباره طلاق نوشتید اصلا موافق نیستم
    بله در مورد این خانم اگر - اگر - تنها مشکل همین بی اعتنایی یا تصور بی اعتنایی باشه حرف از طلاق درست نیست
    و اصولا طلاق اولین راه حل نیست و دقیقا آخرینه
    اما اصلا مرگ نیست . اصلا پایان زندگی نیست . اصلا وحشتناک و قبیح و لولو و اینچیزا نیست
    درست مثل ازدواج ، به موقع و فکر شده و منطقی اش خیلی هم خوب و مفیده
    بعضی از طلاقها خیلی شرف دارند به ازدواجهایی که ادامه می یابند اما زوجین تا آخرین ساعات زندگی درحال جنگ  و دعوا و دلخوری و کینه و خیانتهای ذهنی و عملی هستند .
    اصلا طلاق رو ترویج نمی کنم چون نیازی هم نیست ماشالا از هر 10 تا عروسی 6-7 تاش آخرش طلاقه
    اما موافق نیستم به چشم لولو بهش نگاه بشه
     
  7. sami28 نوشته است:
    bluesea2008 نوشته است:
    najmaa نوشته است: [با سلام من یک سال هست که ازدواج کردهام و شدیدا نسبت به رفتارهای شوهرم حساسیت پیدا کردم  طوری که زندگی بارها برامون جهنم شده احساس میکنم نیاز دارم بیشتر بهم توجه کنه با وجود اینکه از نظر خودش سعی خودشو میکنه من میدونم خیلی دوسم داره ولی حس مسکنم اون اهمیتی که من براش قائلم اون نیست و متاسفانه من بسیار زود رنج و حساسم و دلم میخواد وقتشو بیشتر با من سر کنه تا با ورزش و جاهای دیگه آخرین راهم اینه که یا باش بمونم خودخوری کنم یا اجبارا جدا بشیم و بزنم به بیخیالی که اصلا نمیتونم لطفا بگین چی کار کنم ]  
    با سپاس نجما



    با سلام
    دوست عزیز فکر میکنم این حالت شما در یک سال اول ازدواج خیلی خیلی طبیعی است، اگر همسری دارید که تقریبا نسبت به اقایون دیگر کمتر ابراز علاقه میکند یا اینکه زیادی پای چاخانهای خانمهای نو عروس دیگه می نشینید که میگن همسراشون تو ابراز عشق کم نمیگذارند بدونید مشکل اونقدر هم که فکر میکنید حاد نیست
    میدونید این حرف شما که راه اخرتون را طلاق قرار دادید اصلا حرف قشنگی نیست و نیز حرف اشتباهی است باید به عنوان یک زن به شما بگویم که اخر رهایی خانمها در طلاق نیست و اصلا طلاق راه نیست فقط مرگ و نیستی است
    مخصوصا برای کسی که در ابتدای ازدواج هست و هنوز از خود تلاش انچنانی نشان نداده
    و نیز در شرایطی که بیان کردید مطمئنا مشکل شما میتونه از روی بی برنامه گی باشه
    باید خدمت شما عرض کنم که اینقدر سریع تصمیم گرفتن خیلی خوب نیست البته من به شما حق می دهم که نوعروسی با اوج عواطف هستید اما به نظر من تا زمانی که ما زنده هستیم باید بجنگیم زندگی نوعی مبارزه است جنگی بدون کشتن بدون خرابی جنگی درونی برای ساختن دنیای دلخواهمون
    میدونید یک زن یعنی زودپز احساسات که اگر سوپاپ اطمینان نداشته باشه با انفجارش ممکنه که معشوقشو نابود کنه پس سعی کنید همسرتون را دوست بدارید اما از عشق براش زندان نسازید سعی کنید این را بدانید که هیچ انسانی نمیتونه از گذشته از دوست و فامیل و ارتباطهای شخصی کاملا دست بکشه و باید بتونه بعد ازدواج اونها رو بگونه ایی دیگر سر و سامان بدهد
    ما زنها در عشق بازی معمولا دیدی خودخواهانه داریم اما خوبه اینو بدونیم که عشق برای مرد ورزش که تفریح سالمی است یا رفیق نمیشه و خوب است برای زمانی فرصتی بهشون بدیم تا از خودشون باشند همانطور که یک زن هم به این شرایط نیاز داره
    مطمئن باشید در چند سال دیگه چنین نیازی را شما در خودتون میبینید که دوست دارید زمانی خلوت خودتون را داشته باشید اما چون همسرتون را زندانی کردید خودتون هم نمیتونید از این حالت رها بشید
    پس بدونید که اگر همسر مهربونی دارید و از لحاط رفت و امدهاشون خیلی زیاده روی نمیکنند پس درکشون کنید و زمانی که ایشون در ورزش هستند شما هم دنبال ورزش برای زیبایی خودتون و زندگیتون باشید
    زمانی که ایشون با رفیقای مثبتشون هستند شما هم با دوستاتون جمع بشید تا روحیه و انرژی مثبت بگیرید
    و زمانی که در کنار هم هستید توقعات خود را براورده کنید
    میدونید توی این دنیا بزرگ هر جای جهان که باشی برای کسانی که مشکل حادی ندارند و هنوز انسانیت خودشون را از دست نداده اند طلاق یک راه حل بشمار نمیاد فقط یک چاه بزرگ پر از اتیش است
    از همین شروع ازدواجتون مدیریت زمان داشته باشید و زندگی زناشویی خودتون را برنامه ریزی کنید
    برای همه احساسات پاک هر دوتون اهمیت قائل بشوید و وقت بگذارید
    میدونید میگویند محدودیت پدر خلاقیت است اما من میگم در میان همسران محدودیت خونه خراب کن است چون اگر خیلی همسر را محدود کنی با رفیقاش نگرده رفیق باز میشه
    یا نگذاری به خودش برسه دردسر تازه شروع میشه و او یاد جوانی کردن می افته
    خلاصه سخت نگیرید و و با عشق پاهای هسرتون را نبندید چون مجبور میشید کولش بگیرید تا راه ببریدش


    سلام بلوسی . خوبید ؟
    کلیت حرفتون درسته ، اما با اون قسمت که درباره طلاق نوشتید اصلا موافق نیستم
    بله در مورد این خانم اگر - اگر - تنها مشکل همین بی اعتنایی یا تصور بی اعتنایی باشه حرف از طلاق درست نیست
    و اصولا طلاق اولین راه حل نیست و دقیقا آخرینه
    اما اصلا مرگ نیست . اصلا پایان زندگی نیست . اصلا وحشتناک و قبیح و لولو و اینچیزا نیست
    درست مثل ازدواج ، به موقع و فکر شده و منطقی اش خیلی هم خوب و مفیده
    بعضی از طلاقها خیلی شرف دارند به ازدواجهایی که ادامه می یابند اما زوجین تا آخرین ساعات زندگی درحال جنگ  و دعوا و دلخوری و کینه و خیانتهای ذهنی و عملی هستند .
    اصلا طلاق رو ترویج نمی کنم چون نیازی هم نیست ماشالا از هر 10 تا عروسی 6-7 تاش آخرش طلاقه
    اما موافق نیستم به چشم لولو بهش نگاه بشه



    با سلام انشالله که خوب هستید؟
    اگر در پست من دقت کنید میبینید که من گفتم اگر در زندگی زناشویی رفتارها از حالت انسانی خارج نشده طلاق هرگز راه حل نیست
    من هم مثل شما طلاق را نه تایید میکنم  و نه تکذیب اما اگر به طلاق در حالتی که دو فرد از عقل و شعور خوبی برخوردار هستند به عنوان یک راه حل نگاه بشه اونوقت ناخود اگاه افراد از تلاش برای به ثمر رسوندن اهدافشون خود داری میکنند
    پس واقعا از نظر من تا زمانی که زندگی حالتی انسانی داره نه حیوانی و خودخواهانه باید برای خوشبختی جنگید چون هر چی باشه خصوصیات اقایان و خانمها در رنج جنسی خود مشابه هم است و اگر زن و مردی نتونند با هم خوشبخت بشوند خیلی سخت میتونند با کس دیگری خوشبخت بشوند چون باز یه این مشکل مشابه خواهند رسید مگر اینکه مشکل انها از حالت نرمال به یک پدیده خیلی خیلی پیچیده تبدیل شده باشه خلاصه اینکه الان وقت ندارم بیشتر توضیح بدهم لازم بود بعدا می فرمایم
    موفق باشید
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  8. سلام

    اصلا نیاز به توضیح دادن نیست
    من فقط نظرم رو نوشتم . چون بعد از خوندن اینجمله که " اصلا طلاق راه رهایی نیست و چیزی جز مرگ و نیستی نیست " حس کردم باید این جمله بیشتر پرداخته بشه و شما الان خوب تفسیرش کردید . بله واقعا طلاق رو نباید دم دست ترین راه حل دونست و در برخی فرهنگها با توجه به عواقبش اصلا نباید راه حل دونست اما در جای خودش دقیقا کار درستیه حتی درست تر از موندن و ساختن . همینجا توی این تالار خانمی مشکلی رو مطرح کرده که اگر خواهرمم بودن بهشون می گفتم طلاق بگیرید ! ولی خب توصیه کردن این راه حل از پشت اینترنت و بدون در نظرگرفتن و دونستن تمام ماجرا کار درستی نیست .

    تنها مطلبی که مطلب شما اضافه می کنم اینه که لزومی نداره فقط وقتی حالت یکی از طرفین از حالت انسانی خارج شد به طلاق فکر کنیم ! گاهی اختلاف نظر ها و اختلاف فرهنگ و عقیده و ... چنان جدی هست که جدا شدن تنها راه حله . لزوما به این معنی نیست که یکی از طرفین انسان نیست یا ... اینجا فقط بحث عدم تحمل یکدیگر هست که زندگی رو جهنم می کنه و در این موارد رفتن خیلی بهتر از موندن و لذت نبردن از زندگی و احیانا خیانتهای روحی و فیزیکی بهمدیگر هست .
     
  9. سلام به همگی
    منم با همسرم باز یه مشکلی پیدا کردم که اگه لطف کنید و راهنماییم کنید ممنون می شم. اگه یادتون باشه من چند ماه پیش که تازه ازدواج کرده بودم در مورد مشکلم باهاتون مشورت کردم و الان دوباره نیاز به کمکتون دارم. من شاغلم و درآمد خوبی دارم. همیشه فکر می کنم همسرم می خواد به نحوی از درآمد من هم استفاده کنه و سر این موضوع همیشه با هم بحث داریم. من از همون اول بهش گفتم که توی مخارج زندگی خیلی نمی تونم کمک کنم و این مرد هست که باید مسئول باشه. می گه قبول دارم اما هر چند وقت یه بار برای کاری ازم می خواد که کمکش کنم . مثلا الان گیر داده که ماشین را عوض کنیم و یه مدل بالاتر بخریم و از من می خواد که تقریبا نصف بیشتر پول رو بدم. اینکارو می تونم بکنم اما نمیدونم که صحیح هست یا نه! خانواده ام به شدت مخالف هستن و می گن نباید پو لهاتو خرج کنی. بذار هر وقت خودش پول داشت ماشین بهتر بگیره و این وظیفه تو نیست. موندم توی دو راهی و نمی تونم تصمیم درست بگیرم. یعنی تمام خانوم های متاهل شاغل مشکل منو دارن؟
     
  10. shamina نوشته است: سلام به همگی
    منم با همسرم باز یه مشکلی پیدا کردم که اگه لطف کنید و راهنماییم کنید ممنون می شم. اگه یادتون باشه من چند ماه پیش که تازه ازدواج کرده بودم در مورد مشکلم باهاتون مشورت کردم و الان دوباره نیاز به کمکتون دارم. من شاغلم و درآمد خوبی دارم. همیشه فکر می کنم همسرم می خواد به نحوی از درآمد من هم استفاده کنه و سر این موضوع همیشه با هم بحث داریم. من از همون اول بهش گفتم که توی مخارج زندگی خیلی نمی تونم کمک کنم و این مرد هست که باید مسئول باشه. می گه قبول دارم اما هر چند وقت یه بار برای کاری ازم می خواد که کمکش کنم . مثلا الان گیر داده که ماشین را عوض کنیم و یه مدل بالاتر بخریم و از من می خواد که تقریبا نصف بیشتر پول رو بدم. اینکارو می تونم بکنم اما نمیدونم که صحیح هست یا نه! خانواده ام به شدت مخالف هستن و می گن نباید پو لهاتو خرج کنی. بذار هر وقت خودش پول داشت ماشین بهتر بگیره و این وظیفه تو نیست. موندم توی دو راهی و نمی تونم تصمیم درست بگیرم. یعنی تمام خانوم های متاهل شاغل مشکل منو دارن؟


    سلام
    دوست عزیز شما با هر مرد ایرانی دیگری هم ازدواج می کردید به مشکل می خوردید
    چون ظاهرا معنی زندگی مشترک و ساختن یک زندگی دو نفره رو نمی دونید . این تعریفها که مرد باید کار بکنه و خرج بده تعریف بی اندازه بدوی هست که اگر شما یا خانواده بهش اعتقاد دارید باید طبق همین تعریف کار بیرون رو هم رها کنید و بشینید خونه و بچه داری کنید !
    این چه طرز فکریه آخه ؟
    البته شاید . یک درصدی شاید همسرتون واقعا کیسه هم دوخته باشه برای درآمد شما . کسی نمی تونه نظری در اینباره بده اما من از حرفهای خودتون به این نتیجه می رسم که حتی اگر کیسه ای هم دوخته نشده باشه بازهم شما از یکطرف تابع قوانین متمدنانه هستید که زن هم می تونه کار کنه و مستقل باشه و از یکطرف مثل مادربزرگا معتقدید که مرد باید خرجی بده !!!!

    شما با این وضعیت همسر و زندگی مشترک نمی خواستید ، شما توی این زندگی فقط در حد اتاق خواب شریک هستید و الباقی زندگی رو باید مرد بسازه ! و در نهایت اینهمه تاثیر پذیر بودنتون از سمت خانواده واقعا غیرقابل درکه . کاش لااقل می گفتید خودم حس می کنم که شوهرم برام کیسه دوخته . خودم حس می کنم که من نباید خرج کنم ... شما فقط می گید خانواده ام بهم می گن !


    ببخشید کمی لحنم تند بود اما حس می کنم باید یکی به شما یه تلنگری بزنه قبل از اینکه با این دهن بینی ها و افکار 1000 سال پیش زندگی تون رو الکی الکی از دست بدید . شما فکر می کنید مرد در مقابل همسری که حاضر نیست در هیچکدوم از پیشرفتها یا مشکلات زندگی همراه باشه چه احساسی خواهد داشت ؟ هیچوقت به عاقبت این عدم همسری و عدم همراهی فکر کردید ؟

    بگذریم
    باز هم بابت لحن تندم عذر می خوام و تنها راه حلی که می تونم بدم اینه که لااقل در این دنیای حسابگرانه تان ، با همسرتان مثل یک شریک تجاری هم شده همراهی کنید . کمک مالی در ازاء سهمی که می گیرید
    من پول می دم ولی ماشین رو به اسمم کن یا درصدی از ماشین به اسم من باشه ... البته اگر روزی ازدواج کنم و همسرم این حرف رو به من بزنه همون موقع حس می کنم خیلی چیزا بین ما تموم شده اما ظاهرا شما عادت دارید به چانه زنی در باب مسائل مالی
    فکر می کنم این مدلی همراهیشون کنید هم مشکل ایشون حل میشه هم شما خیالت از بابت سرمایه گذاری و اسکونت پول راحت میشه

    یکبار دیگه بابت لحنم عذر می خوام اما شما انقدر درگیر حرفهای این و اون شدید که تا یکی خوب تکونتون نده از خواب بیدار نمی شید . امیدوارم زندگیتون رو به این دلایل عجیب و غریب از دست ندید چون اونوقت متوجه می شید همین خاله خانباجی هایی که این مدل پیشنهاد ها را کردند چقدر همراهیتون می کنن ( در واقع نمی کنن )
    موفق باشید
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  11. سلام آقا سامی. قبول دارم یه خورده زیادی تحت تاثیر خانواده ام هستم و در مورد کمک مالی سخت گیری می کنم. اما فکر بد نکنید . به خدا شریک خوبی برای همسرم هستم و خیلی وقتها از خواسته هام به خاطرش می گذرم. از خیلی چیزها چشم پوشی می کنم اما این یکی که کمک مالی هست برام خیلی سخته . فقط به خاطر اینکه دوست دارم مرد روی پای خودش باشه . تا حالا هم توی خرید خیلی چیزها کمک کردم. مثل خرید خونه و وسایل خونه. به خاطر این الان مردد شده ام که فکر می کنم همین کمکها باعث یه جور زیاده خواهی از طرف همسرم شده و چون می دونه من یه پس اندازی دارم می خواد زود خرج بشه. چون واقعا نیاز به عوض کردن ماشین نداریم . من ترجیح می دم که یه سرمایه گذاری کنیم. به هر حال از راهنمایی خوبتون مثل همیشه ممنونم. لطف دارید که وقت می ذارید. پیشاپیش سال نو رو بهتون تبریک می گم.
     
  12. سلام دوست عزیز

    من اصلا درباره شما فکر بد نکردم ، اتفاقا همینکه مشکلت رو مطرح کردی یعنی در برزخ هستی که کمک بکنی یا نه ؟ و اگر به این نتیجه برسی که کمک کردنت درسته دریغ نخواهی کرد . اصلا قضاوت درباره افراد به عهده ما نیست و اگر از حرفهام ناراحت شدید عذر می خوام

    در مورد شما و همسرتون نمیشه چیزی رو به قطع گفت
    شاید واقعا ما با مردی روبرو هستیم که سیاست مالی جالبی نداره و به صرف اینکه همسرش درآمد داره می خواد بخشی از این درآمد رو برای تعویض بی دلیل ماشین حروم کنه
    و با درصدی بسیار پایین شایدم هم واقعا روی درآمد شما حساب کرده ( به معنی بدش البته نه به معنی حساب کردن روی شریک زندگی )

    تنها چیزی که قطعیت داره اینه که شما بی اندازه تحت تاثیرحرفهای خانواده هستید . حرفهای کسانی که بعید می دونم با این فرمولهاشون خودشون هم زندگی موفقی داشته باشند . من می گم آدم یکبار زندگی می کنه ، پس بهتره اونجوری زندگی کنه که دلش می خواد
    حرفهای دیگران رو بشنوید اما آخرش هر تصمیمی می گیرید تصمیم خودتون باشه  . آدم ته چاه هم میره با پاهای خودش بره نه اینکه دیگران هلش بدن

    سعی کنید کانون زندگی رو گرم نگه دارید . حس همراهی و همسری رو به همسرتون بدید و به حرفهای کسانی که در زندگی خودشون وامانده اند گوش ندید . مهم اینه که شما احساس خوشبختی کنید اجازه ندید دیگران تعیین کنند که شما آیا خوشبخت هستید یا نه ؟
    وقتی همسرت رو دوست داری همراهش باش و بذار زندگی گرم دونفره تون پیش بره . حرفهای بقیه مال خودشون ...

    البته خوبه که حواست به پس اندازی برای خودت هم باشه اما لازم نیست در مقابل هر خرجی جبهه بگیری . حالا ماشین خریدن شاید واقعا غیرضروریه ( کی می دونه ؟ ) اما اگر روزی حس کردی ضروریه خودت پیش قدم شو و بگو ماشین رو بفروش پولش رو بده به من ، من ماشین بهتری می خرم و به اسم خودتون بخرید ( 1- بعید می دونم همسرتون در صورت پیش قدم شدن شما مخالف باشه ولی الان اگر بگید باشه پول می دم اما باید به اسم من بخری ، خیلی شبیه شریک تجاری می شید . 2- البته ماشین سرمایه گذاری خوبی نیست ولی در مورد تعویض خونه یا خرید ملک می تونید اینکار رو بکنید )

    بازهم بابت لحنم در پست قبلی معذرت می خوام
    ولی اگر از همسرتون راضی هستید . اگر مرد خوبیه . اگر قدردان هست . اگر قابل اعتماد هست . اگر ... اگر ...  اونوقت شما رو به خدا بخاطر حرفهای دیگران و احساسات فمنیستی ایرانیزه شده شون که چیزی جز مردستیزی نیست و هیچ دستاوردی برای زن ندارد ، زندگی تون رو خراب نکنید . مرد خوب انقدرها هم راحت گیر نمیاد دختر خوب

    موفق باشی
     
  13. سلام به دوستان
    shamina ي عزيز ، به نظر من هستند همسران قدرشناسي كه معني زندگي مشترك رو درك ميكنن وقتي خانم شاغل اونها در زندگي (وراي وظيفه اش) از درآمد شخصي اش هزينه ميكنه،اگر به زبان هم حرفي نميزنند لااقل حقوق خانم رو محترم ميشمرن(چه در صلح و صفا ،چه خداي نخواسته در زمان بروز اختلاف) ، ولي هستند آقايوني هم كه اصلا ً قصدشون از ازدواج با خانم شاغل سركيسه كردن و سوء استفاده مالي است و در اين دوره و زمانه نميشه گفت تعداد كدوم دسته بيشتره! به همين دليل نظر من اينه كه:

    1- خيلي اجازه ندين اظهار نظر ديگران فكرتون رو بهم بريزه و مبناي تصميم گيريتون باشه ، بلكه مبنا شناخت كلي شما از شخصيت همسرتون (وتا حدودي خانواده اش ) باشه.

    2- در شرايط و با جملات مناسب ، به همسرتون پيشنهاد كنيد كه حاضر به سرمايه گذاري در پروژه هاي ! مالي خانواده هستيد ولي مايليد كه در مالكيت هم مشترك باشيد (‌انتخاب زمان و جملات با خودتونه) و عكس العمل شوهرتون رو بررسي كنيد.
    اگه از پيشنهادتون استقبال كنه (كه در اينصورت او هم در زمره مردان روشنفكر هست) و يا كمي ناراحت بشه ولي كليت موضوع رو بپذيره ، خوب ميشه گفت كه مسئله حل شده و شايد شما لازم نباشه در موارد بعدي حساس باشين.
    واگه اين پيشنهاد موجب ازكوره دررفتن و عكس العمل شديد و يا انصراف ايشون از كليت موضوع بشه ، به نظر من ترديد شما كاملا ً بجاست و بايد محتاطانه عمل كنيد.
    3- پيشنهاد ديگه من اينه كه : قبل از اينكه او براي پول شما برنامه ريزي كنه خودتون اين كارو بكنين و او رو هم در جريان برنامه هاتون بذارين و براي اينكه احساس نكنه شما يكه تاز و خود مختار ! شدين ، نشون بدين كه از نظرات و پيشنهادات مفيد او هم در برنامه هاتون استفاده ميكنين.
    اين باعث ميشه همسرتون احساس لياقت و كفايت كنه و برنامه هاي مالي شما موجب احساس جدايي و غريبگي بينتون نشه.

    (به نظرات مخالف و موافق دوستان احترام ميذارم. )
                                                                كامروا باشي
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  14. بازم سلام.. یه دنیا ممنون از راهنماییهاتون... سامی و نوا جان مرسی
    آقا سامی من اصلا از حرفهاتون ناراحت نشدم . شاید باور نکنید که حرفهاتونو بیشتر از 3 4 بار خوندم. البته یه اشتباهی کردم و دیروز قبل از دیدن جواب شما از همسرم پرسیدم که ماشین باز به اسم من می شه؟ آخه این یکی به اسم من هست. دیدم ناراحت شد و گفت اصلا نیازی نیست که تو بگی و حتما به اسم تو هست چون خودم دوست دارم. کلی خجالت کشیدم )-: . می خوام بهش کمک کنم که ماشینو عوض کنه هرچند کار غیر ضروریه ولی می خوام بدونه چون اون دوست داره و فقط به خاطر اون اینکارو می کنم.
    یه خواهشی ازتون دارم . می شه منو راهنمایی کنید که چطوری یه سرمایه گذاری کوچک داشته باشم؟ شما جای خاصی رو سراغ ندارین ؟ نمی دونم چرا چیزی به ذهنم نمی رسه . به قول نوا جان اگه بتونم از پول راکد یه استفاده ای کنم برای هر 2 تامون بهتره. اگه بتونید سایت یا ایده ای رو بهم بدید ممنون می شم.
    بازم مرسی.
     
  15. shamina نوشته است: بازم سلام.. یه دنیا ممنون از راهنماییهاتون... سامی و نوا جان مرسی
    آقا سامی من اصلا از حرفهاتون ناراحت نشدم . شاید باور نکنید که حرفهاتونو بیشتر از 3 4 بار خوندم. البته یه اشتباهی کردم و دیروز قبل از دیدن جواب شما از همسرم پرسیدم که ماشین باز به اسم من می شه؟ آخه این یکی به اسم من هست. دیدم ناراحت شد و گفت اصلا نیازی نیست که تو بگی و حتما به اسم تو هست چون خودم دوست دارم. کلی خجالت کشیدم )-: . می خوام بهش کمک کنم که ماشینو عوض کنه هرچند کار غیر ضروریه ولی می خوام بدونه چون اون دوست داره و فقط به خاطر اون اینکارو می کنم.
    یه خواهشی ازتون دارم . می شه منو راهنمایی کنید که چطوری یه سرمایه گذاری کوچک داشته باشم؟ شما جای خاصی رو سراغ ندارین ؟ نمی دونم چرا چیزی به ذهنم نمی رسه . به قول نوا جان اگه بتونم از پول راکد یه استفاده ای کنم برای هر 2 تامون بهتره. اگه بتونید سایت یا ایده ای رو بهم بدید ممنون می شم.
    بازم مرسی.


    خوشحالم که ناراحت نشدید و بعد از خوندن نوشته اخیرتون باید بگم خیلی حیفه این مرد رو اذیت کنید . مردای این مدلی کم رخ می دهند ! البته حتما شما هم به خوبی خودشون هستید . قدر همون بدونید
    برای سرمایه گزاری هم ترجیحا سراغ هیچ منبع اینترنتی نرید . در این مملکت هیچ سرمایه گذاری مثل خرید زمین safe نیست . می تونید از طریق تعاونی ها یک واحد آپارتمان تهیه کنید . مطمئن باشید انقدر گاه و بی گاه ازتون پول می گیرن که دیگه هیچ پول اضافه ای دستتون نمی مونه ولی آخرش پشیمون نمی شید .
     
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 2
رفتن به صفحه 1   


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.32 ثانیه (99)