داشتن موقعیت موجه اجتماعی، موفقیت در کار یا تحصیل و برخوردار بودن از موقعیت مالى مناسب فاکتورهای هستند که فرد را در برابر بسیارى از بیماریها ایمن مىکنند.
”استرس بیماریزاست“ این جملهاى است كه این روزها زیاد به گوش مىخورد، اما برخلاف آنچه به نظر مىرسد نظریه تازهاى نیست. این جمله بر روى پاپیروس سههزارو پانصد سالهاى كه از پزشكى مصر باستان باقى مانده نوشته شده است.
پروفسور ولفگانگ هرزوگ (Wolfgang Herzog) استاد دانشگاه هایدلبرگ آلمان و مدیر كلنیك رواندرمانى این دانشگاه مىگوید:” از آن زمان به بعد ما شاهد دگرگونى در علم پزشكى هستیم كه بسیار سودمند است. به دلیل اینكه مىتوان علل بروز بیماریهاى مختلف را با در نظر گرفتن وضعیت روحى بیمار بررسى كرد. دست كم عواملى كه در حال حاضر در مورد آنها مطلع هستیم و مىدانیم چطور موجب بروز بیمارى مىشوند و یا اینكه چطور مىتوان آنها را هرچند اندك تحت تاثیر قرار داد. اما بخش بزرگى از این علم كهن از میان رفته است. بخش مهمى كه مربوط به ارتباط روح و جسم مىشود.“
محدود كردن دایره دانش پزشكى تنها به جسم، نه تنها گستره این علم را كوچك مىكند بلكه یافتن علت بروز برخى از بیماریها را با مشكل مواجه مىكند. گذشته از آنچه از پزشكى باستان بر جا مانده پزشكى نوین هم ثابت كرده است كه بسیارى از بیماریها مانند آسم، آلرژى و اگزما ریشه روانى دارند. اما تأثیر وضعیت روحى به این چند بیمارى محدود نمىشود. مثلأ در بیماریهاى مانند سكته قلبى و یا دیابت كه هر دو در دسته بیماریهاى شایع قرار دارند وضعیت روحى بیمار نقش مهمى بازى مىكند.
تقریبأ در تمامى موارد، درمان با در نظر گرفتن شرایط روحى بیمار نه تنها موثرتر است بلكه سریعتر نیز پاسخ مىدهد. اما در نظر گرفتن شرایط روحى بیمار و پرداختن به مشكلات روانى او نیازمند برنامه ریزى طولانى مدت و بهرمند بودن از اطلاعات كافى در این زمینه است. آنچه كه معمولأ از بیمار دریغ مىشود. نكته مهم دیگر بالا بودن هزینه درمان همراه با روانكاوى است. هرزوگ ادامه مىدهد:” واقعیت این است كه در بسیارى از زمینههاى پزشكى قسمت عمده پروسه درمان زمانی آغاز مىشود كه بیمارى پیشرفت کرده و یا کهنه شده است و به همین جهت پیشگیرى و یا احتیاط و یا رواندرمانى دیگر اهمیت چندانی ندارد.“
شاید بتوان در تعریف استرس چنین گفت: استرس عبارت است از واکنشهای فیزیکی، ذهنی و عاطفی که در نتیجه تغییرات و نیازهای زندگی فرد، تجربه میشوند. تغییرات میتوانند بزرگ یا کوچک باشند. پاسخ افراد به تغییرات زندگی متفاوت است.
نتیجه یک تحقیق جامع كه توسط دانشگاه هایدلبرگ در آلمان صورت گرفته نشان مىدهد عوامل اجتماعى مانند نداشتن تحصیلات و یا بیکاری زمینه بروز بیماری را فراهم مىکنند. نداشتن شغل فرد را از دایره فعالیتهای اجتماعی خارج مىکند و فرد خارج شد ازاین دایره از ارزش اجتماعی کمتری در مقایسه با سایرین برخوردار است. پروفسور هادولا (Hadulla) یكى افراد تیم تحقیقاتى دانشگاه هایدلبرگ مىگوید:” به نتایج جالبی رسیدهایم كه دقیقاً نشان مىدهند: داشتن موقعیت موجه اجتماعی، موفقیت در کار یا تحصیل و برخوردار بودن از موقعیت مالى مناسب فاکتورهای هستند که فرد را در برابر بسیارى از بیماریها ایمن مىکنند.“
اما براى حفظ این موقعیت اجتماعی فرد درگیر شرایطى مىشود كه زمان كمترى برای زندگی خصوصی، دوستان و خانواده باقى مىگذارد. از سوى دیگر تنها در چند دهه گذشته زندگی سنتی تبدیل به زندگی مدرن و صنعتی شده است. ارزشهای اجتماعی كه ریشه در آداب و رسوم یك جامعه دارند، به علت ظهور تکنولوژی کم رنگ شدهاند. نتیجه این دگرگونى افزایش بیسابقه بیماریهای روحی و روانی است. این تغییرات مرزهای ساختار طبیعی روح و جسم را برهم مىزنند.
پروفسور گونتا تمبروک( (Günter Tembrock) استاد رفتارشناسی دانشگاه آزادی برلین مىگوید:” هر نسل جدیدى با کمی تغییر نسبت به نسل قبلى پا به عرصه مىگذارد. اما این تغییرات وقتى خطرناك مىشوند كه زیر ساخت و ثبات جامعه را از بین مىبرند. ببینید همیشه اینطور بوده که نسل جدید تا حداكثر تا بیستوپنج درصد با نسل قدیمى فرق داشته اما باقی ارزشها و عادات و رسوم و فرم زندگی همانگونه که بوده باقی میماند. اگر تغییر بیش از این مقدار باشد از کنترل خارج مىشود.“
”استرس بیماریزاست“ این جملهاى است كه این روزها زیاد به گوش مىخورد، اما برخلاف آنچه به نظر مىرسد نظریه تازهاى نیست. این جمله بر روى پاپیروس سههزارو پانصد سالهاى كه از پزشكى مصر باستان باقى مانده نوشته شده است.
پروفسور ولفگانگ هرزوگ (Wolfgang Herzog) استاد دانشگاه هایدلبرگ آلمان و مدیر كلنیك رواندرمانى این دانشگاه مىگوید:” از آن زمان به بعد ما شاهد دگرگونى در علم پزشكى هستیم كه بسیار سودمند است. به دلیل اینكه مىتوان علل بروز بیماریهاى مختلف را با در نظر گرفتن وضعیت روحى بیمار بررسى كرد. دست كم عواملى كه در حال حاضر در مورد آنها مطلع هستیم و مىدانیم چطور موجب بروز بیمارى مىشوند و یا اینكه چطور مىتوان آنها را هرچند اندك تحت تاثیر قرار داد. اما بخش بزرگى از این علم كهن از میان رفته است. بخش مهمى كه مربوط به ارتباط روح و جسم مىشود.“
محدود كردن دایره دانش پزشكى تنها به جسم، نه تنها گستره این علم را كوچك مىكند بلكه یافتن علت بروز برخى از بیماریها را با مشكل مواجه مىكند. گذشته از آنچه از پزشكى باستان بر جا مانده پزشكى نوین هم ثابت كرده است كه بسیارى از بیماریها مانند آسم، آلرژى و اگزما ریشه روانى دارند. اما تأثیر وضعیت روحى به این چند بیمارى محدود نمىشود. مثلأ در بیماریهاى مانند سكته قلبى و یا دیابت كه هر دو در دسته بیماریهاى شایع قرار دارند وضعیت روحى بیمار نقش مهمى بازى مىكند.
تقریبأ در تمامى موارد، درمان با در نظر گرفتن شرایط روحى بیمار نه تنها موثرتر است بلكه سریعتر نیز پاسخ مىدهد. اما در نظر گرفتن شرایط روحى بیمار و پرداختن به مشكلات روانى او نیازمند برنامه ریزى طولانى مدت و بهرمند بودن از اطلاعات كافى در این زمینه است. آنچه كه معمولأ از بیمار دریغ مىشود. نكته مهم دیگر بالا بودن هزینه درمان همراه با روانكاوى است. هرزوگ ادامه مىدهد:” واقعیت این است كه در بسیارى از زمینههاى پزشكى قسمت عمده پروسه درمان زمانی آغاز مىشود كه بیمارى پیشرفت کرده و یا کهنه شده است و به همین جهت پیشگیرى و یا احتیاط و یا رواندرمانى دیگر اهمیت چندانی ندارد.“
شاید بتوان در تعریف استرس چنین گفت: استرس عبارت است از واکنشهای فیزیکی، ذهنی و عاطفی که در نتیجه تغییرات و نیازهای زندگی فرد، تجربه میشوند. تغییرات میتوانند بزرگ یا کوچک باشند. پاسخ افراد به تغییرات زندگی متفاوت است.
نتیجه یک تحقیق جامع كه توسط دانشگاه هایدلبرگ در آلمان صورت گرفته نشان مىدهد عوامل اجتماعى مانند نداشتن تحصیلات و یا بیکاری زمینه بروز بیماری را فراهم مىکنند. نداشتن شغل فرد را از دایره فعالیتهای اجتماعی خارج مىکند و فرد خارج شد ازاین دایره از ارزش اجتماعی کمتری در مقایسه با سایرین برخوردار است. پروفسور هادولا (Hadulla) یكى افراد تیم تحقیقاتى دانشگاه هایدلبرگ مىگوید:” به نتایج جالبی رسیدهایم كه دقیقاً نشان مىدهند: داشتن موقعیت موجه اجتماعی، موفقیت در کار یا تحصیل و برخوردار بودن از موقعیت مالى مناسب فاکتورهای هستند که فرد را در برابر بسیارى از بیماریها ایمن مىکنند.“
اما براى حفظ این موقعیت اجتماعی فرد درگیر شرایطى مىشود كه زمان كمترى برای زندگی خصوصی، دوستان و خانواده باقى مىگذارد. از سوى دیگر تنها در چند دهه گذشته زندگی سنتی تبدیل به زندگی مدرن و صنعتی شده است. ارزشهای اجتماعی كه ریشه در آداب و رسوم یك جامعه دارند، به علت ظهور تکنولوژی کم رنگ شدهاند. نتیجه این دگرگونى افزایش بیسابقه بیماریهای روحی و روانی است. این تغییرات مرزهای ساختار طبیعی روح و جسم را برهم مىزنند.
پروفسور گونتا تمبروک( (Günter Tembrock) استاد رفتارشناسی دانشگاه آزادی برلین مىگوید:” هر نسل جدیدى با کمی تغییر نسبت به نسل قبلى پا به عرصه مىگذارد. اما این تغییرات وقتى خطرناك مىشوند كه زیر ساخت و ثبات جامعه را از بین مىبرند. ببینید همیشه اینطور بوده که نسل جدید تا حداكثر تا بیستوپنج درصد با نسل قدیمى فرق داشته اما باقی ارزشها و عادات و رسوم و فرم زندگی همانگونه که بوده باقی میماند. اگر تغییر بیش از این مقدار باشد از کنترل خارج مىشود.“
منبع :