عشق نیز مانند تمام چیزهای دیگر این جهان بدون دست کم مقداری شیمی و فیزیک نمیتواند ....
عشق نيز مانند تمام چيزهاي ديگر اين جهان بدون دست کم مقداري شيمي و فيزيک نميتواند وجود داشته باشد. همانطور که يک بار دانشمندي با بد گماني گفته بود، پيکان هاي کيوپيد، خداي عشق، چنانچه ابتدا به ماده شيميايي با نام غيررومانتيک و نه چندان خيال انگيز فنيل اتيل آمين آغشته نمي شد، هرگز موثر واقع نمي شد.
بدون اکسي توسين نيز واکنش هاي بدن انسان هرگز به خلق تراژدي هايي همچون رمئو وژوليت نمي انجاميد.
البته هورمون هاي استروئيدي نظير استروژن ( estrogen ) و تستوسترون ( testosterone ) در رانه جنسي نقشي حياتي ايفا مي کنند و بدون آنها شايد هرگز وارد قلمرو پرخطر عشق واقعي نمي شديم. اما مشهورترين ماده شيميايي مربوط به عشق همان فنيل اتيل آمين
( phenylethylamine ) يا PEA است، نوعي آمين که به طور طبيعي در مغز توليد مي شود. PEA يک آمفتامين طبيعي، شبيه داروهاي موجود در بازار است و ميتواند موجب تحريکات مشابهي شود. اين همان ماده اي است که احساساتي همچون پرواز کردن در آسمان و بر فراز جهان بودن ناشي از کشش به سوي معشوق را در شما پديد مي آورد و همان که انرژي لازم براي بيدار ماندن تا صبح و مغازله هاي تلفني را تامين مي کند.
اين ماده که در اصطلاح مولکول عشق نيز ناميده مي شود در نتيجه يک سري اعمال ساده فريبنده همچون تلاقي دو نگاه يا تماس دو دست از مغز ترشح مي شود. هيجانات سرگيجه آور، ضربان تند قلب و نفس زدن هاي بريده بريده و همه اينها متاسفانه چيزي جز نشانه هاي باليني مصرف بيش از حد اين ماده شيميايي در بدن فرد عاشق نيستند.
ممکن است کساني به اين مولکول عشق معتاد شوند. آنها به مقادير زياد مواد آمفتامين مانند دوپامين، نور اپي نفرين ( norepinephrine ) و فنيل اتيل آمين نياز دارند. از آنجا که بدن نسبت به اين مواد شيمايي مقاومت پيدا مي کند، براي رسيدن به همان درجه از حال، مقدار مصرف اين افراد رفته رفته افزايش پيدا مي کند. از اين رو براي برآوردن نياز خود ناگزير ند روابطشان را مداوم تجديد کنند.
از انجام بعضي فعاليت هاي پرتنش نظير سقوط آزاد از هواپيما پيش از بازکردن چتر نجات يا با خوردن شکلات نيز مي توان مقداري PEA دريافت کرد. شايد به همين دليل باشد که شکلات هديه مناسبي براي روز والنتاين ( روز عشاق ) به شمار مي آيد. يکي از موادي که همراه PEA آزاد ميشود ماده شيميايي عصبي دوپامين ( dopamine ) است.
پژوهشي که چندي پيش در دانشگاه ايموري انجام شد نشان مي دهد که ول هاي ماده ( نوعي جونده کوچک ) در پاسخ به ازاد شدن دوپامين در مغزشان جفت خويش را انتخاب مي کنند. وقتي در حضور يک ول نر به آنها دوپامين تزريق مي شود، بعدا در ميان جمعي از نرها فقط او را انتخاب خواهد کرد.
جديدترين کشف، آرايش مولکول ها دراين ترکيب شيميايي است و اين تمام جهان را هيجان زده کرده زيرا اکنون همچون جادوگران زمان قديم، ما هم ميتوانيم معجون عشق بسازيم. به عبارت ديگر انسان اکنون در ابتداي راه جداسازي اين ترکيب شيميايي و ساخت داروهايي است که ميتواند موجب اين واکنش ها در ما شوند. يعني دارو را مصرف ميکنيد و بعد عاشق اولين کسي مي شويد که مي بينيد. تصور کنيد جهان با چه افتضاحي روبه رو خواهد شد.
اما دانشمندان مي گويند در حال حاضر از اين کشف ميتوان در تنظيم بعضي واکنش هاي شيميايي ديگر يا درمان بيماري ها يا پژوهش هاي سودمند تر ديگر استفاده کرد. با اين همه چه چيزي سودمندتر از آنکه بتوانيد با خوردن يک دارو کسي که دوستش داريد را عاشق خود کنيد ؟ اما در حال حاضر پژوهش هايي که روي مولکول فنيل اتيل آمين صورت مي گيرد، مي تواند در ازمون مواد شيميائي وابسته به بيماري هاي ذهني از جمله بيماري پارکينسون فوق العالده موثر باشد.
آنچه در باره عشق مي دانيم هنوز عمدتا خارج از کنترل ماست. براي مثال شيفتگي ظاهرا نخستين مرحله عاشق شدن است، کششي اجتناب ناپذير به سوي معشوق. اين جذبه موجب ترشح انفجاري مواد شيميايي عصبي بسيار شبيه به آدرنالين مي شود. با کمک فنيل اتيل آمين ( که سرعت جران تبادل اطلاعات ميان سلولها را افزايش مي دهد )،
دوپامين ( که ما را برافروخته مي سازد و باعث ميشود در نتيجه گرماي محبت احساس خوبي داشته باشيم ) و نور اپي نفرين ( که موجب توليد ادرنالين مي شود )، کاري مي کند که جهان به کام ما باشد، چشم هايمان آکنده از برق عشق شود و قلبمان تندتر بتپد.
پس از آن تمام هستي ما وابسته به ديدار يار است، همان که در حضورش تمام اين واکنش ها در بدن ما به راه مي افتد و هرچه اعتياد ما به اين مواد شيميايي قوي تر مي شود، کشش ما بسوي او نيز شديدتر مي شود. در اين مرحله مرتکب اشتباهات احمقانه بسيار مي شويم. داستان هاي عشقي پر از اين اشتباهات است.
در واقع آنچه شيفتگي مي ناميم تمام آن کارهايي است که اين سه ماده شيميايي با ما مي کنند. احساس مي کنيم سرشار از انرژي هستيم، روي ابرها سير مي کنيم و ميتوانيم بدون خستگي ساعت ها حرف بزنيم.
به گفته فيشر (H.Fisher )، انسان شناس دانشگاه راتجرز و معروف ترين پژوهشگر عشق زمان ما، دوپامين و نوراپي نفرين ( که ساختاري بسيار مشابه آدرنالين دارد ) روي هم رفته موجب شادي، انرژي زياد، بي خوابي، اشتياق، بي اشتهايي و تمرکز مي شوند. او مي گويد « وقتي شرايط خاص فراهم شود، بدن انسان معجوني از شور عشق توليد مي کند و … مردان آسان تر از زنان اين کار را مي کنند و اين به خاطر طبيعت ديداري تر آنها است. »
مقادير زياد دوپامين به ترشح نور اپي نفرين بيشتر مي انجامد که تمرکز، حافظه کوتاه مدت، بيش فعالي، بيخوابي و رفتار جهت دار را تقويت مي کند. به عبارت ديگر دو طرف در اين مرحله از عشق، به شدت روي رابطه خويش تمرکز دارند و به اغلب چيزهاي ديگر توجهي نمي کنند.
تبيين محتمل ديگر براي اين تمرکز شديد و نگاه دلخواه که در مرحله جذبه ديده مي شود، توسط پژوهشگران يونيورستي کالج لندن ارائه شده است. آنها کشف کرده اند که افراد عاشق، سروتونين ( cerotonin ) کمتري دارند و ديگر اينکه مدارهاي عصبي مرتبط با ارزيابي ديگران در آنها سرکوب شده است. اين مقدار اندک سروتونين همان چيزي است که در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکري - عملي ديده مي شود و اين احتمالا تبيين مي کند که چرا عاشق در باره معشوق خويش اين همه وسواس فکري دارد.
دوپامين به نوبه خود توليد اکسي توسين ( oxytocin ) را تحريک ميکند که گاهي « ماده شيميايي آغوش » ناميده مي شود. اکسي توسين بيش از همه به نقشي که در ايجاد انقباض حين زايمان و کمک به شيردهي نوزاد دارد شناخته مي شود. دانشمندان اکنون بر اين باورند که هر دوجنس هنگام آغوش و نوازش اين هورمون پرورشي را ترشح مي کنند و ميزان آن در زمان ارگاسم ( اوج لذت جنسي ) به اوج مي رسد.
اکسي توسين نياز به در آغوش گرفتن را در عشاق بوجود مي آورد و سبب مي شود که تماس نزديک با جفت افزايش يابد.
به گفته پژوهشگران دانشگاه کاليفرنيا در سان فرانسيسکو، هورمون اکسي توسين « در ارتباط با توانايي حفظ روابط سالم بين اشخاص و مرز بندي هاي روان شناختي سالم با افراد ديگر است. » وقتي در هنگام ارگاسم ترشح مي شود، به تدريج يک پيوند عاطفي ايجاد مي کند. هرچه رابطه جنسي بيشتر شود، اين پيوند هم قوي تر مي شود.
به اين ترتيب دو طرف به هم عادت مي کنند. به همين دليل است که جدا شدن اين قدر کار دشواري است. حتي وقتي واقعا ديگر علاقه اي به طرف مقابل نداريد و ميدانيد که بايد اورا ترک کنيد، اغلب احساس مي کنيد که « نميتوانيد ». چرا؟ زيرا به او اعتياد شيميايي پيدا کرده ايد. ترک اکسي توسين وقتي که شما را به فرد نامناسبي قلاب کرده باشد، ميتواند حتي از ترک هروئين هم دشوارتر باشد. در واقع مسکن اکسي کانتين ( oxycontin ) که ساختاري مشابه اکسي توسين دارد، يکي از اعتياد آور ترين داروها به شمار مي آيد.
در دنياي پيام هاي شيميايي، انسان به لحاظ علمي يک گونه تک همسر( monogamus ) به شمار نمي آيد؛
ما در ميان آن ? درصد از گونه هايي که تک همسراند جايي نداريم. گونه هايي که تا آخر با همسرشان مي مانند معمولا داراي مقدار زيادي از يک ماده شيميايي ديگر به نام وازوپرسين ( vasopressin ) هستند که در اصطلاح هورمون تک همسري ناميده مي شود.
در آزمايش هايي که در آنها اين هورمون به مردان تزريق شده تمام شواهد مورد نياز به دست آمده است. جدا کردن مردان پيش از آميزش نشان داد که پيش از آميزش نسبت به تمام زنان بي تفاوت بودند. در حالي که ?? ساعت پس از آن ورق بر مي گردد و حسادت هاي شوهرانه نيز آغاز مي شود.
به اين ترتيب وازوپروسين که درواقع يک هورمون ضد اداراي است، با تشکيل رابطه تک همسري بلند مدت در ارتباط است. دکتر فيشر معتقد است که اکسي توسين و وازوپروسين با مسيرهاي دوپامين و نور اپي نفرين در مغز تداخل مي کنند. شايد به همين دليل باشد که با افزايش دلبستگي عشق شور انگيز کمرنگ مي شود.
دانشمندان مي گويند که پس از دوره معيني که بين يک سال و نيم تا چهار سال طول مي کشد، بدن فرد به محرک هاي عشقي عادت مي کند.
پس از ايجا مقاومت در برابر مواد انگيزاننده اي همچون PEA، عشق شورانگيز به سردي مي گرايد و تبديل به چيزي مي شود که هلن فيشر در کتاب « آناتومي عشق » دلبستگي مي نامد. در اين مرحله مغز شما شروع به توليد اندورفين ( Endorphin ) مي کند. اين افيون مغز بيشتر شبيه مورفين هستند تا آمفتامين و بيشتر مخدر هستند تا محرک. فيشر مي گويد: « برخلاف PEA، اندورفين ها ذهن را ساکت مي کنند و به تدريج مي کشند.» از اين رو آنچه گاهي « اضطراب جدايي » ناميده مي شود در عمل ممکن است نوعي کنار گذاشتن مخدر باشد.
نرخ طلاق در سالهاي چهارم ازدواج به اوج خود مي رسد.
در اين زمان شالوده هايي شيميايي عشق شورانگيز فرو مي ريزد. شايد نام فيلم کلاسيک مريلين مونرو، « خارش هفت ساله » را بايد « خارش چهارساله » مي گذاشتند. ناگهان ايرداهاي همسرتان را مي بينيد. تعجب ميکنيد که چرا عوض شده است. در واقع همسر شما احتمالا به هيچ وجه تغيير نکرده است؛ موضوع فقط اين است که اکنون مي توانيد اورا بي پرده ببينيد نه از پشت شيشه رنگي هورمون ها.
در اين مرحله رابطه يا آنقدر قوي است که ادامه يابد يا به همين جا ختم مي شود. براي مثال اندورفين ها هنوز مي توانند به فرد احساس خوشبختي و امنيت بدهند. علاوه بر اين اکسي توسين نيز هنوز در هنگام رابطه جنسي آزاد مي شود و احساس رضايت و تعلق ايجاد ميکند. وازوپروسين نيز به کمکتان مي آيد و همچنان در ايجاد وابستگي نقش بازي مي کند. غم ناشي از مرگ همسر نيز کار اندورفين هاست که در شخص اشتياق با هم بودن به وجود مي آورند.
در پايان بايد گفت که حتي دانشمندان سرسخت نيز مي پذيرند که شيمي همه چيز نيست. فرهنگ، شرايط، شخصيت و دهها متغيير ديگر کمک مي کنند تصميم بگيريم به چه کسي توجه کنيم و در چه زماني بي تفاوت بمانيم. پس تلاش نکنيد که احساس عاشقانه را در زير زمين آزمايشگاه شيمي خلق کنيد، بلکه تمام تلاشتان را بکنيد تا از فرصتي که زندگي به شما مي دهد به بهترين شکل استفاده کنيد.
منبع : بانک اطلاعات پزشکی ایران
عشق نيز مانند تمام چيزهاي ديگر اين جهان بدون دست کم مقداري شيمي و فيزيک نميتواند وجود داشته باشد. همانطور که يک بار دانشمندي با بد گماني گفته بود، پيکان هاي کيوپيد، خداي عشق، چنانچه ابتدا به ماده شيميايي با نام غيررومانتيک و نه چندان خيال انگيز فنيل اتيل آمين آغشته نمي شد، هرگز موثر واقع نمي شد.
بدون اکسي توسين نيز واکنش هاي بدن انسان هرگز به خلق تراژدي هايي همچون رمئو وژوليت نمي انجاميد.
البته هورمون هاي استروئيدي نظير استروژن ( estrogen ) و تستوسترون ( testosterone ) در رانه جنسي نقشي حياتي ايفا مي کنند و بدون آنها شايد هرگز وارد قلمرو پرخطر عشق واقعي نمي شديم. اما مشهورترين ماده شيميايي مربوط به عشق همان فنيل اتيل آمين
( phenylethylamine ) يا PEA است، نوعي آمين که به طور طبيعي در مغز توليد مي شود. PEA يک آمفتامين طبيعي، شبيه داروهاي موجود در بازار است و ميتواند موجب تحريکات مشابهي شود. اين همان ماده اي است که احساساتي همچون پرواز کردن در آسمان و بر فراز جهان بودن ناشي از کشش به سوي معشوق را در شما پديد مي آورد و همان که انرژي لازم براي بيدار ماندن تا صبح و مغازله هاي تلفني را تامين مي کند.
اين ماده که در اصطلاح مولکول عشق نيز ناميده مي شود در نتيجه يک سري اعمال ساده فريبنده همچون تلاقي دو نگاه يا تماس دو دست از مغز ترشح مي شود. هيجانات سرگيجه آور، ضربان تند قلب و نفس زدن هاي بريده بريده و همه اينها متاسفانه چيزي جز نشانه هاي باليني مصرف بيش از حد اين ماده شيميايي در بدن فرد عاشق نيستند.
ممکن است کساني به اين مولکول عشق معتاد شوند. آنها به مقادير زياد مواد آمفتامين مانند دوپامين، نور اپي نفرين ( norepinephrine ) و فنيل اتيل آمين نياز دارند. از آنجا که بدن نسبت به اين مواد شيمايي مقاومت پيدا مي کند، براي رسيدن به همان درجه از حال، مقدار مصرف اين افراد رفته رفته افزايش پيدا مي کند. از اين رو براي برآوردن نياز خود ناگزير ند روابطشان را مداوم تجديد کنند.
از انجام بعضي فعاليت هاي پرتنش نظير سقوط آزاد از هواپيما پيش از بازکردن چتر نجات يا با خوردن شکلات نيز مي توان مقداري PEA دريافت کرد. شايد به همين دليل باشد که شکلات هديه مناسبي براي روز والنتاين ( روز عشاق ) به شمار مي آيد. يکي از موادي که همراه PEA آزاد ميشود ماده شيميايي عصبي دوپامين ( dopamine ) است.
پژوهشي که چندي پيش در دانشگاه ايموري انجام شد نشان مي دهد که ول هاي ماده ( نوعي جونده کوچک ) در پاسخ به ازاد شدن دوپامين در مغزشان جفت خويش را انتخاب مي کنند. وقتي در حضور يک ول نر به آنها دوپامين تزريق مي شود، بعدا در ميان جمعي از نرها فقط او را انتخاب خواهد کرد.
جديدترين کشف، آرايش مولکول ها دراين ترکيب شيميايي است و اين تمام جهان را هيجان زده کرده زيرا اکنون همچون جادوگران زمان قديم، ما هم ميتوانيم معجون عشق بسازيم. به عبارت ديگر انسان اکنون در ابتداي راه جداسازي اين ترکيب شيميايي و ساخت داروهايي است که ميتواند موجب اين واکنش ها در ما شوند. يعني دارو را مصرف ميکنيد و بعد عاشق اولين کسي مي شويد که مي بينيد. تصور کنيد جهان با چه افتضاحي روبه رو خواهد شد.
اما دانشمندان مي گويند در حال حاضر از اين کشف ميتوان در تنظيم بعضي واکنش هاي شيميايي ديگر يا درمان بيماري ها يا پژوهش هاي سودمند تر ديگر استفاده کرد. با اين همه چه چيزي سودمندتر از آنکه بتوانيد با خوردن يک دارو کسي که دوستش داريد را عاشق خود کنيد ؟ اما در حال حاضر پژوهش هايي که روي مولکول فنيل اتيل آمين صورت مي گيرد، مي تواند در ازمون مواد شيميائي وابسته به بيماري هاي ذهني از جمله بيماري پارکينسون فوق العالده موثر باشد.
آنچه در باره عشق مي دانيم هنوز عمدتا خارج از کنترل ماست. براي مثال شيفتگي ظاهرا نخستين مرحله عاشق شدن است، کششي اجتناب ناپذير به سوي معشوق. اين جذبه موجب ترشح انفجاري مواد شيميايي عصبي بسيار شبيه به آدرنالين مي شود. با کمک فنيل اتيل آمين ( که سرعت جران تبادل اطلاعات ميان سلولها را افزايش مي دهد )،
دوپامين ( که ما را برافروخته مي سازد و باعث ميشود در نتيجه گرماي محبت احساس خوبي داشته باشيم ) و نور اپي نفرين ( که موجب توليد ادرنالين مي شود )، کاري مي کند که جهان به کام ما باشد، چشم هايمان آکنده از برق عشق شود و قلبمان تندتر بتپد.
پس از آن تمام هستي ما وابسته به ديدار يار است، همان که در حضورش تمام اين واکنش ها در بدن ما به راه مي افتد و هرچه اعتياد ما به اين مواد شيميايي قوي تر مي شود، کشش ما بسوي او نيز شديدتر مي شود. در اين مرحله مرتکب اشتباهات احمقانه بسيار مي شويم. داستان هاي عشقي پر از اين اشتباهات است.
در واقع آنچه شيفتگي مي ناميم تمام آن کارهايي است که اين سه ماده شيميايي با ما مي کنند. احساس مي کنيم سرشار از انرژي هستيم، روي ابرها سير مي کنيم و ميتوانيم بدون خستگي ساعت ها حرف بزنيم.
به گفته فيشر (H.Fisher )، انسان شناس دانشگاه راتجرز و معروف ترين پژوهشگر عشق زمان ما، دوپامين و نوراپي نفرين ( که ساختاري بسيار مشابه آدرنالين دارد ) روي هم رفته موجب شادي، انرژي زياد، بي خوابي، اشتياق، بي اشتهايي و تمرکز مي شوند. او مي گويد « وقتي شرايط خاص فراهم شود، بدن انسان معجوني از شور عشق توليد مي کند و … مردان آسان تر از زنان اين کار را مي کنند و اين به خاطر طبيعت ديداري تر آنها است. »
مقادير زياد دوپامين به ترشح نور اپي نفرين بيشتر مي انجامد که تمرکز، حافظه کوتاه مدت، بيش فعالي، بيخوابي و رفتار جهت دار را تقويت مي کند. به عبارت ديگر دو طرف در اين مرحله از عشق، به شدت روي رابطه خويش تمرکز دارند و به اغلب چيزهاي ديگر توجهي نمي کنند.
تبيين محتمل ديگر براي اين تمرکز شديد و نگاه دلخواه که در مرحله جذبه ديده مي شود، توسط پژوهشگران يونيورستي کالج لندن ارائه شده است. آنها کشف کرده اند که افراد عاشق، سروتونين ( cerotonin ) کمتري دارند و ديگر اينکه مدارهاي عصبي مرتبط با ارزيابي ديگران در آنها سرکوب شده است. اين مقدار اندک سروتونين همان چيزي است که در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکري - عملي ديده مي شود و اين احتمالا تبيين مي کند که چرا عاشق در باره معشوق خويش اين همه وسواس فکري دارد.
دوپامين به نوبه خود توليد اکسي توسين ( oxytocin ) را تحريک ميکند که گاهي « ماده شيميايي آغوش » ناميده مي شود. اکسي توسين بيش از همه به نقشي که در ايجاد انقباض حين زايمان و کمک به شيردهي نوزاد دارد شناخته مي شود. دانشمندان اکنون بر اين باورند که هر دوجنس هنگام آغوش و نوازش اين هورمون پرورشي را ترشح مي کنند و ميزان آن در زمان ارگاسم ( اوج لذت جنسي ) به اوج مي رسد.
اکسي توسين نياز به در آغوش گرفتن را در عشاق بوجود مي آورد و سبب مي شود که تماس نزديک با جفت افزايش يابد.
به گفته پژوهشگران دانشگاه کاليفرنيا در سان فرانسيسکو، هورمون اکسي توسين « در ارتباط با توانايي حفظ روابط سالم بين اشخاص و مرز بندي هاي روان شناختي سالم با افراد ديگر است. » وقتي در هنگام ارگاسم ترشح مي شود، به تدريج يک پيوند عاطفي ايجاد مي کند. هرچه رابطه جنسي بيشتر شود، اين پيوند هم قوي تر مي شود.
به اين ترتيب دو طرف به هم عادت مي کنند. به همين دليل است که جدا شدن اين قدر کار دشواري است. حتي وقتي واقعا ديگر علاقه اي به طرف مقابل نداريد و ميدانيد که بايد اورا ترک کنيد، اغلب احساس مي کنيد که « نميتوانيد ». چرا؟ زيرا به او اعتياد شيميايي پيدا کرده ايد. ترک اکسي توسين وقتي که شما را به فرد نامناسبي قلاب کرده باشد، ميتواند حتي از ترک هروئين هم دشوارتر باشد. در واقع مسکن اکسي کانتين ( oxycontin ) که ساختاري مشابه اکسي توسين دارد، يکي از اعتياد آور ترين داروها به شمار مي آيد.
در دنياي پيام هاي شيميايي، انسان به لحاظ علمي يک گونه تک همسر( monogamus ) به شمار نمي آيد؛
ما در ميان آن ? درصد از گونه هايي که تک همسراند جايي نداريم. گونه هايي که تا آخر با همسرشان مي مانند معمولا داراي مقدار زيادي از يک ماده شيميايي ديگر به نام وازوپرسين ( vasopressin ) هستند که در اصطلاح هورمون تک همسري ناميده مي شود.
در آزمايش هايي که در آنها اين هورمون به مردان تزريق شده تمام شواهد مورد نياز به دست آمده است. جدا کردن مردان پيش از آميزش نشان داد که پيش از آميزش نسبت به تمام زنان بي تفاوت بودند. در حالي که ?? ساعت پس از آن ورق بر مي گردد و حسادت هاي شوهرانه نيز آغاز مي شود.
به اين ترتيب وازوپروسين که درواقع يک هورمون ضد اداراي است، با تشکيل رابطه تک همسري بلند مدت در ارتباط است. دکتر فيشر معتقد است که اکسي توسين و وازوپروسين با مسيرهاي دوپامين و نور اپي نفرين در مغز تداخل مي کنند. شايد به همين دليل باشد که با افزايش دلبستگي عشق شور انگيز کمرنگ مي شود.
دانشمندان مي گويند که پس از دوره معيني که بين يک سال و نيم تا چهار سال طول مي کشد، بدن فرد به محرک هاي عشقي عادت مي کند.
پس از ايجا مقاومت در برابر مواد انگيزاننده اي همچون PEA، عشق شورانگيز به سردي مي گرايد و تبديل به چيزي مي شود که هلن فيشر در کتاب « آناتومي عشق » دلبستگي مي نامد. در اين مرحله مغز شما شروع به توليد اندورفين ( Endorphin ) مي کند. اين افيون مغز بيشتر شبيه مورفين هستند تا آمفتامين و بيشتر مخدر هستند تا محرک. فيشر مي گويد: « برخلاف PEA، اندورفين ها ذهن را ساکت مي کنند و به تدريج مي کشند.» از اين رو آنچه گاهي « اضطراب جدايي » ناميده مي شود در عمل ممکن است نوعي کنار گذاشتن مخدر باشد.
نرخ طلاق در سالهاي چهارم ازدواج به اوج خود مي رسد.
در اين زمان شالوده هايي شيميايي عشق شورانگيز فرو مي ريزد. شايد نام فيلم کلاسيک مريلين مونرو، « خارش هفت ساله » را بايد « خارش چهارساله » مي گذاشتند. ناگهان ايرداهاي همسرتان را مي بينيد. تعجب ميکنيد که چرا عوض شده است. در واقع همسر شما احتمالا به هيچ وجه تغيير نکرده است؛ موضوع فقط اين است که اکنون مي توانيد اورا بي پرده ببينيد نه از پشت شيشه رنگي هورمون ها.
در اين مرحله رابطه يا آنقدر قوي است که ادامه يابد يا به همين جا ختم مي شود. براي مثال اندورفين ها هنوز مي توانند به فرد احساس خوشبختي و امنيت بدهند. علاوه بر اين اکسي توسين نيز هنوز در هنگام رابطه جنسي آزاد مي شود و احساس رضايت و تعلق ايجاد ميکند. وازوپروسين نيز به کمکتان مي آيد و همچنان در ايجاد وابستگي نقش بازي مي کند. غم ناشي از مرگ همسر نيز کار اندورفين هاست که در شخص اشتياق با هم بودن به وجود مي آورند.
در پايان بايد گفت که حتي دانشمندان سرسخت نيز مي پذيرند که شيمي همه چيز نيست. فرهنگ، شرايط، شخصيت و دهها متغيير ديگر کمک مي کنند تصميم بگيريم به چه کسي توجه کنيم و در چه زماني بي تفاوت بمانيم. پس تلاش نکنيد که احساس عاشقانه را در زير زمين آزمايشگاه شيمي خلق کنيد، بلکه تمام تلاشتان را بکنيد تا از فرصتي که زندگي به شما مي دهد به بهترين شکل استفاده کنيد.
منبع : بانک اطلاعات پزشکی ایران