شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

چيكار كنم واسه فراموشي ؟؟؟

  1. با سلام :
                 راستش من شخصي رو به مدت 3سال عاشقانه دوست داشتم ( يعني مي پرستيدم) اما اون تو تمام اين مدت هر نامردي و بدي رو كه ميتونست در حق من كرد به صورتي كه الان هر كدوم از دوستام در مورد بدي طرفشون كه  ميگن موردي نيست كه من ياد رفتار ناپسند اون نيوفتم،سرانجام هم بينمون مشكله بزرگي رخ داد كه حاصلش جايي شد  الان 7 ماه  همه چيز تموم شده با اين كه ميدونم ادامه رابطه ما هيچ سودي نداشت و ما اصلا از تمام جهات با هم  متفاوت بوديم ولي من نمي دونم چرا نمي تونم فراموشش كنم ؟هر  كاري ميكنم نا خوداگاه يادش ميفتم با تمامه بدهايي كه در حق من كرد هنوز ذرهاي حس ميكنم دوسش دارم، و بعد اين مدت نتونستم با زندگي بدون اون كنار بيام!دوسته صميميم ميگه من يا ديوانم يا دارم ديونه ميشم. راستش ديگه خودم هم دارم به تعادل روحيم شك ميكنم!!!
      حالا من نمي دونم چيكار بيايد بكنم تا اونو واسه هميشه فراموش كنم؟ چي كار كنم كه ديگه بهش فكر نكنم؟ واقعا دارم عذاب ميكشم و در اوج جونيم احساس پيري مي كنم ! اميدوارم هر كي راهي به ذهنش ميرسه  منو راهنمايي كنه! پيشاپيش از پاسختون ممنون.
     
  2. سلام
    وجود چنین حالتی نشان دهنده عشق شدید شماست ( در نظر عاشق هر چیز از طرف معشوق حتی اگر به ضررش هم باشه خوشاینده )
    به نظر من و تجربه شخصی خودم یک مسافرت می تونه خیلی بهتون کمک کنه من خودم به مشهد رفتم و همچنین خودتون رو با یک کار جدید و مورد سلیقه خودتون سرگرم کنید مطمئنا یک مدت زمان میبره تا افکار و حالات شما تغییر و به حالت اولیه برگرده من خودم بعد از اتفاقاتی که برایم پیش آمد دیگر دور عاشقی را خط کشیدم و هر وقت یاد اون طرف و کارهاش می  افتم جز نفرت چیزی دیگری را حس نمی کنم
    امیدوارم از این برزخی که حس عاشقی برایتان درست کرده بتونید خارج بشین و دوباره با شادی زندگی کنید
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  3. دوست عزیزشما خیلی احساساتی هستید و این باعث میشه که خیلی توی زندگیتون اذیت بشید من نمیتونم اسم این وضعیت شما رو بذارم عاشقی چون گاهی آدم فقط به کسی وابسته شده یا عادت کرده ولی فکر میکنه که عاشقه! اگر یه مدتی تحمل کنید و تمام تلاشتون رو بکنید که فکرتون رو به جاهای دیگه مشغول کنید تا به ایشون فکر نکنید مطمئنم یه روزی به جایی می رسید که خندتون می گیره از این یه زمانی این همه بی احترامی رو تحمل کردید و عاشق کسی بودید که واقعا لیاقت عشق شما رو نداشته پس سعی کنید به خودتون بیاید و هیچ وقت به رابطتون بر نگردید.
    در ضمن سعی کنید که اصلا به خودتون تلقین نکنید که به خاطر کسی که لیاقتتون رو نداشته دارید تعادل روحیتون رو از دست میدید! و به نظرم در صورتی که به یه مشاور مراجعه کنید که بی رو در بایستی تمام حرفاتون رو بهش بزنید خیلی بتونه کمکتون کنه.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  4. سلام

    وقتی آدما با یک بحران روحی - عاطفی مثل شکست عشقی یا خدایی نکرده از دست دادن عزیزان ، روبرو می شن ، غرق شدن در این بحران و بریدن از زندگی همونقدر اشتباه هست که تعجیل برای بیرون اومدن از این وضعیت

    من معتقدم باید به خودتون زمان بدید و بگذارید دوره ی سوگواری تکمیل بشه . سوگواری هم می تونه خدایی نکرده برای یک عزیز از دست رفته باشه ، هم می تونه برای خودتون و احساساتتون و فرصتهایی که از دست دادید باشه .

    از یکطرف نگذارید همه زندگی شما فکر کردن به این داستان و غصه خوردن بشه
    و از طرفی که اگر شما بعد از یک بحران احساسی هیچ واکنش منفی از خودتون بروز ندید ، طبیعی نیست

    مطلب دیگه اینکه وقتی ما آدما به پایان یک رابطه احساسی می رسیم و رابطه قطع میشه
    تازه یادمون می افته که کلی حرف داریم که باید به گوش طرف برسه و مثکه تا نرسه آروم نمی شیم
    تازه یادمون می افته در این رابطه کلی سوال بی جواب وجود داشته که اینبار تا به جواب نرسیم آروم نمی شیم

    من نمی خوام در مورد اون آقا قضاوت کنم چون معتقدم باید حرفهای دوطرف رو شنید اما همینکه شما می فرمایید یا فکر می کنید ایشون مجموع همه بدی های عالم بودند به من می گه که نمی تونید و نباید بشینید سر یک میز و حرفاتون رو بزنید و آروم بشید و خلاص
    پس بهترین راه اینه که ایشون رو بابت همه بدی هاشون ببخشید
    و مطمئن باشید تا روزی که نبخشیدید این آقا و خاطراتش همراهتون میان و سد راهتون میشن
    ظاهر قضیه اینه که ایشون و خاطراتشون شما رو رها نمی کنن
    اما واقعیت اینه که این آقا الان مشغول یک دختر دیگه هست احتمالا و این شما هستی که خاطراتش رو دو دستی چسبیدی
    رهاش کن
    آزادش کن
    ببخشش
    اینجوری به خودت کمک می کنی ...

    و باور کن هرکسی سرنوشتی داره و دیر یا زود یک پسر دیگه سر راه شما قرار می گیره که دلت رو می لرزونه و دوباره بدبختی آغاز میشه ( شوخی کردم ) اما این قانون زندگیه
    اینبار فقط حواست رو جمع کن
    که برای کی داری احساس خرج می کنی
    از قدیم گفتن : عشق یکسره مایه دردسره
    شما سعی کن روابط بعدیت مثل اتوبان دو طرفه باشه و در ازاء چیزهایی که به طرف می دی چیزهایی هم بگیری . هیچ لطفی در روابطی که مثل خیابون یکطرفه هستند وجود نداره

    و یک چیزی که خیلی سریع بهش اشاره می کنم و رد می شم اینه که
    ما گاهی خودمونو ناخودآگاه اسیر یکسری عادتها و آشنایی ها می کنیم . یعنی چی ؟
    دیدی خانمه شوهر اولش دست بزن داشته و ازش جدا شده اما شوهر دومش هم همونطوری دسته بزن داره ؟
    دیدی طرف از شوهر معتادش طلاق گرفته اما رفته با یه معتاد دوست شده !!!
    این وسط بقول ما اساتید مشاوره ( خودمو داخل اساتید کردم ) انسانها اسیر رفتار آشنا می شن
    مثلا شمسی خانم تابحال فقط اصغر آقا رو تجربه کرده که حالا بدلیل فرضا بی ادبی و پرخاشگری و کتک زدن ازش جدا شده
    تا اینجا مشکلی نیست
    اما از اینجا به بعد شمسی خانم مثل هر زن - انسان - دیگری نوستالوژیک میشه
    ما در بدترین روابط هم یکسری خاطره دوست داشتنی واسه گریه کردن و افسوس خوردن داریم
    اینجا شمسی خانم با دیدن یک مرد بداخلاق جدید ، یاد اصغر آقا می افته
    این رفتارها رو می شناسه اصلا فقط همین رفتارها رو از مرد ها دیده
    اونوقت حس نزدیکی می کنه با این آدم و این دیگه واقعا اول بدبختیه
    می بینه طرف مثل همون مورد اول پرخاشگره ، نمک نشناسه . دروغگوئه و ...
    اما این رفتارهای آشنا و نوستالوژیک ناخودآگاه جذبش می کنه
    اگر روم می شد می گفتم خرش می کنه و شروع می کنه به توجیه
    نه این مثل اون نیست
    همه آدما اخلاقای بد و خوب دارن
    و ....
    و دوباره روز از نو روزی از نو
    ( چقدرم سریع ازش رد شدم )

    خلاصه مراقب باش دوباره اون مدلی انتخاب نکنی
    الان دوره زمونه ای هست که باید برای کسی تب کنی که واست می میره !!!!
    بذار رها باشی از خاطرات و رفتار آشنا
    نذاز یکوقت دوباره اسیر یک رابطه یکطرفه یا آدم بدی مثل همین آقا بشی ( می گم بد چون شما گفتی ها والا قضاوتی راجع به ایشون ندارم )
    و
    انسانهای جدید رو با رعایت حریم تجربه کن

    نگران نباش
    کم کم حال و هوات عوض میشه
    الان بهاره . دپرس شدن توی بهار زیاد عجیب نیست
    در پایان این شعر رو هم براتون می نویسم که اگرچه خودم هیچی ازش نفهمیدم اما فکر کنم معنی خوبی داره !

    اگر از پايان گرفتن غم هايت
    نا اميد شده اي،
    به خاطر بياور...
    زيباترين صبحي كه تا به حال
    تجربه كرده اي،
    مديون صبرت در برابر
    سياه ترين شبي هستي،
    كه هيچ دليلي براي تمام شدنش نمي ديد!
                 ( شاعر : فکر کنم میلاد تهرانی )
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  5. دوست عزیز صحبتهای و راهنماییهای دوستان کامل بود
    امیدوارم گذر زمان و تلاش وسرگرمی که خودت برای خودت ایجاد میکنی کمکت کنه زودتر به روال عادی برگردی مطمئن باش این حالت پیش میاد گاهی بعد از یک ماه دیگه هیچ ناراحتی و احساسی در وجودت نیست و فقط یه خاطره برات میمونه فقط به این شرط که خودت هم بخوای و تلاش کنی
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  6. فریبای عزیزم....این اتفاقیه که برای همه تا حالا پیش اومده...من هم توی زندگیم روزهایی بوده که حتی انگیزه بیدار شدن و خرید رفتن رو نداشتم...اما فریبا اولین قدم اینه که واقعا بخای ...بخای که نمی  گم فراموش...اما لا اقل بخای که کم رنگش کنی...و ابنو به خودت بقبولونی که مشکلات بزرگتر از عشق هم وجود داره.....میدونم سخته اما واقعا غیر ممکن نیست ....سعی کن خودتو مشغول کنی...و به خاطر تنهایی سعی نکن سریعا با یکی دیگه که مناسب نیست دوست بشی.....فقط هرروز که پا میشی با خودت فکر کن که تو میتونی یه زندگیو جدیدو شروع کنی و من بهت قول میدم که میتونی....
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.24 ثانیه (60)