• ختنه دختران با چه اهدافى در كشور هاى آفریقایی انجام مى شود؟
اهداف غلط آن را بدين صورت مى توان جمع بندى كرد:
۱- براساس ادعاى مسلمانان آفريقايى طبق دستور اسلام
۲- مفيد بودن از لحاظ بهداشتى !!!
۳- نگهدارى از باكرگى دختران جوان تا زمان ازدواج
۴- كنترل تمايلات جنسى دختران تا قبل از ازدواج براساس سنت قديمى آفريقايى _ آسيايى
۵- اطمينان دادن به شوهر آينده از جنبه پاك بودن دختر !
۶- پيدا كردن روح پاك
طبق آخرين آمارگيرى سازمان جهانى بهداشت تقريباً بيش از صد و شصت ميليون نفر از زنان (اعم از كودك، نوجوان و جوان) در بيش از سى كشور آفريقايى و آسيايى ختنه شده اند.
به جرات مى توان گفت روزانه تعداد زيادى از دختربچه هاى بى گناه بين سنين ۴ تا ۱۰ ساله در كشور هاى ذكر شده ختنه مى شوند. در آفريقا اين سنت قديمى توسط افراد مسن و مذهبى در روستا ها يا نقاط دورافتاده از شهر ها انجام مى گيرد.
طبق گزارش ها گاهى توسط پرستاران، ماما ها و حتى پزشكان با مخارج بالاتر و بهداشتى تر به طور غيرقانونى انجام مى شود. چندين مورد در كلينيك هاى خصوصى در كشور انگلستان توسط پزشكان سودانى و سوماليايى گزارش شده كه تحت تعقيب پليس هستند.
بيش از ۷۹ درصد دختران در كشور هاى آفريقايى و ۱۲ درصد در كشور هاى آسيايى قربانى اين مسئله مى شوند.
اين در حالى است كه در تعدادى از كشور ها نظير سودان و سومالى بيش از ۹۸ درصد است.طبق آخرين آمار در گامبيا به ۸۹ درصد رسيده است. اين عمل در ۹۱ درصد موارد بر روى دختران سنين ۴ تا ۱۰ ساله انجام مى گيرد.
در بين يهوديان و مسيحيان اين عمل نادر است، به طورى كه در دو قبيله در كشور اتيوپى و دو قبيله در كشور نيجريه به سازمان جهانى بهداشت گزارش شده است كه در يك قبيله نيجريه اى ختنه زنان قبل از ازدواج انجام مى شود و در قبيله ديگر در همين كشور ختنه به پس از زايمان اول موكول مى شود.
قابل ذكر است تحقيقات گسترده و جامعى توسط محققين و متخصصين اطفال، زنان و زايمان، روان شناسان به خصوص استادان اديان مختلف (اعم از مسيحى، يهودى و مسلمان) پيرامون مسئله ختنه زنان از طرف سازمان جهانى بهداشت صورت گرفته است. طبق اين بررسى ها در هيچ يك از آ يات قرآن و قسمت هاى مختلف كتاب انجيل و يا ساير كتاب هاى آسمانى ختنه زنان توصيه نشده است. هر كسى كه دستور اسلام را منبع انجام اين عمل وحشيانه قرار مى دهد با عدم اطلاع از دستورات مذهبى، عوام فريبى و يا عقايد شخصى و سنت عقب افتاده آنها مرتبط است. سازمان جهانى بهداشت سنتى بودن قضيه را تنها دليل اين عمل ذكر مى كند و آگاهى كامل از غيرمذهبى بودن انجام اين عمل را به تمام كشور هاى عضو سازمان ملل ابراز داشته است.
• ختنه زنان چه عوارض و خطراتى را به دنبال دارد؟
۱- اين عمل در بيش از ۳۰ كشور جهان انجام مى شود و در ۷۰ تا ۸۰ درصد موارد با وسايل آلوده و غيربهداشتى بدون استفاده از هيچ داروى موضعى انجام مى شود در نتيجه خطر مرگ و شوك وجود دارد.
۲- خونريزى هاى شديد و گاهى غير قابل كنترل كه منجر به مرگ مى شود
۳- عفونت هاى موضعى و عمومى بدن كه اغلب به درمان هاى پزشكى احتياج دارند
۴- درگيرى ها و بيمارى هاى روانى حاصل از اين امر
۵- ايجاد جوش گاه (اسكار) در قسمت بريدگى ها با طول و گستردگى زياد
۶- عفونت هاى حاد و مزمن دستگاه تناسلى و ادرارى
۷- احساس درد هاى غيرقابل تحمل در صورت قادر بودن به رابطه جنسى
۸- مشكلات نازايى، خطرات و مشكلات ناشى از حاملگى و به خصوص زمان زايمان
اين عمل از طريق روش هاى مختلفى انجام مى شود. با توجه به نوع انجام اين عمل شدت عوارض متفاوت است. وحشيانه ترين روش در كشور هاى سومالى، سودان و همچنين اتيوپى به كار مى رود.
5/۷۸ درصد زنان در كشور هاى مذكور به علت برش هاى طولانى و عميق و جوش گاه هاى (اسكار هاى) زخمى حتى قادر به رابطه جنسى با شوهران خود نيستند و تا پايان عمر رابطه جنسى ندارند و يا در صورت انجام اين امر و حامله شدن قادر به زايمان طبيعى نخواهند بود. در اين صورت زايمان آنها با جراحى انجام شده و يا در نقاط دورافتاده به علت خطرات ناشى از زايمان طبيعى خود و نوزادانشان فوت مى كنند. آمار مرگ ومير اين زنان و نوزادان آنها نزديك به يك ميليون در سال تخمين زده شده است.
• در مقام مقايسه ختنه پسران با ختنه دختران چه ارجحيت هايى دارد؟
ختنه پسران در تمام ملل مسلمان و نيز بين يهوديان رايج است. براساس آمار هاى اخير در ده سال گذشته مسيحيان نيز با ختنه پسران خود موافقت كرده و اقدام به انجام اين عمل مى كنند.
* از جمله مزاياى ختنه پسران بنابر تحقيقات علمى مى توان به اين ها اشاره كرد:
۱- پسران ختنه شده از بهداشت بالاترى برخوردارند.
۲- از عفونت هاى ادرارى و كليوى پيشگيرى مى كند.
۳- از بيمار هاى مقاربتى و احتمالاً سرايت فورى HIV جلوگيرى مى كند.
۴- سرطان دستگاه تناسلى در مردان ختنه شده كمتر از سرطان در مردان بدون ختنه است.
۵- زنانى كه شوهرانشان ختنه شده اند كمتر در معرض ابتلا به سرطان دهانه رحم هستند.
۶- لذت بردن بيشتر از رابطه جنسى.
* در كشور آمريكا كه يك كشور مسيحى است در هر بيست و شش ثانيه يك نوزاد پسر اعم از مسيحى، يهودى و مسلمان ختنه مى شوند.
آخرين آمار ساليانه نشان داده است در سال گذشته در آمريكا تعداد يك ميليون و دويست و پنجاه هزار نوزاد پسر ختنه شده اند كه ۷۴ درصد توسط متخصصين زنان و زايمان انجام شده است.
* طبق آمار ها در كانادا حداقل بيست درصد و در استراليا پانزده درصد از نوزادان پسر ختنه مى شوند. ختنه زنان از طرف سازمان ملل و سازمان جهانى بهداشت و طبق قوانين تمام كشور هاى اروپايى، آمريكايى و اغلب كشور هاى آسيايى غيرقانونى است. در اين كشور ها افرادى كه به اين كار مبادرت مى ورزند توسط دولت مورد تعقيب قرار مى گيرند.
تجربه نشان داده است هرگز شخصى يا اشخاصى كه در اين كشور ها به اين كار دست مى زنند مورد تعقيب قانونى قرار نگرفته اند.
* محققان سازمان جهانى بهداشت در معنى لغاتى نظير ختنه دختران يا قطع عضو در دختران فرقى نمى گذارند و آن را يك عمل با دو معنى مشابه تلقى مى كنند و اين عمل را از جمله سنت هاى بسيار عقب ا فتاده و خطرناك مى دانند.
* محققان از هر زن يا مردى در هر كجاى دنيا خواسته اند كه:
۱- به غيرقانونى بودن اين عمل حتى در كشور هايى كه اين عمل انجام مى شود توجه كنند.
۲- صد درصد آن را با حق و حقوق در سلامتى اطفال، دختران و زنان مغاير بدانند.
۳- انجام اين عمل مغايرت كامل با حقوق بشر، در هر نقطه از دنيا دارد.
توصيه سازمان جهانى بهداشت اين است كه افراد با هر وسيله ممكن ابراز تنفر خود را در انجام اين عمل به گوش مسئولان و سياستمداران و هر انسان ديگر در هر كشورى كه زندگى مى كنند برسانند و براى عدم انجام آن از هر راهى مبارزه كنند.
خاطرات «واریس دیری» در کتاب«گل صحرا»، همان است که جنوب شرقی ایران تکرار میشود. او متولد افریقاست اما سرگذشت او همان است که در ایران مرور میشود.
نماینده سازمان ملل
برای مقابله با ختنه دختران:
ختنه ام کردند
و من هرگز فراموش
نمی کنم
6 هزار دختربچه هر روز ختنه میشوند
«واریس دیری» شاید زیباترین و درعین حال غمگین ترین دیپلمات مستقر در سازمان ملل در نیویورک باشد. از صحراهای سومالی آمده است. کتابی خاطراتی دارد به نام «گل صحرا». دراین کتاب فاجعهای را شرح میدهد که قربانیان آن دختران کم سن و سال اند. آنها که در این سن و سال ختنه میشوند، چند سال بعد به خانه بختی که برای آنها جز شوربختی نیست فرستاده میشوند.
5 ساله بود که ختنه اش کردند و 13 ساله بود که مرد 60 سالهای خواستگارش شد. تن به این ازدواج نداد و از خانه گریخت. نمی خواست هم سرنوشت خواهرش شود. ختنه او را به چشم دیده بود وخود قربانی این توحش و سلاخی بود.
«واریس دیری» بعدها خود را به لندن رساند و مدل شد. دراین حرفه موفق بود، اما شهرت امروزی او نه به دلیل مدل بودن، بلکه به دلیل سمتی است که در سازمان ملل متحد دارد. او سفیر سازمان ملل برای مبارزه با ختنه زنان در سراسر جهان است. جنایتی که طبق آمار منتشره سازمان ملل، هر روزه روی 6000 دختر بچه عرب و افریقایی و برخی کشورهای آسیائی دیگر انجام میشود.
کتاب خاطرات او را با نام «گل صحرا» شهلا فیلسوفی و خورشید نجفی ترجمه کرده اند و نشر چشمه در تهران، درپاییز 1383 آن را منتشر ساخته است.
«...آن شب، هیجان زده بیدار ماندم. ناگهان مادرم را دیدم که بالای سرم ایستاده است.هوا هنوز تاریک بود، قبل از سحر، زمانیکه تاریکی کم کم جای خود را به روشنایی می داد و سیاهی آسمان به خاکستری میگرایید. او با اشاره به من فهماند که ساکت باشم و دستش را بگیرم. من پتوی کوچکم را پس زدم و خواب آلود، تلو خوران، به دنبال او راه افتادم. حالا میدانم چرا دختران را صبح زود با خود میبرند. میخواستند قبل از آنکه کسی بیدار شود، آنها را ببرند تا صدای فریادشان شنیده نشود. در آن لحظه، هر چند گیج بودم و به سادگی آنچه میگفتند انجام می دادم.
ما از محلی که زندگی میکردیم دور شدیم و به سمت دشت رفتیم. مادرم گفت: «اینجا منتظر میمانیم»، و ما بر روی زمین سرد به انتظار نشستیم. آسمان کم کم روشن میشد؛ به سختی اشیاء را می شد تشخیص داد. خیلی زود صدای لخ و لخ صندلهای زن کولی را شنیدم. مادرم نامش را صدا کرد و گفت:«خودت هستی؟»
« بله اینجایم»
هنوز هیچ چیز نمی دیدم، فقط صدایش را شنیدم. بدون اینکه نزدیک شدنش را بینم، ناگهان او را در کنار خود حس کردم. او به سنگ صاف و بزرگی اشاره کرد و گفت:«آنجا بنشین».
نگفت چه اتفاقی میخواهد بیفتد. نگفت بسیار دردناک است، فقط گفت: تو باید دختر شجاعی باشی. کارش را مثل یک جلاد شروع کرد.
مادرم پشت سرم نشست و سرم را به سینه اش چسباند. پاهایش را دور بدن من احاطه کرد. ریشه درختی را که در دست داشت بین دندانهای من گذاشت.
گفت:«گازبزن».
از ترس خشک شده بودم...
من به میان پاهایم خیره شدم و دیدم زن کولی -شبیه بقیه پیرزنان سومالیایی بود- با یک روسری رنگی که دور سرش پیچیده بود، همراه با یک پیراهن سبک پنبه ای- با این تفاوت که هیچ لبخندی بر لب نداشت. نگاهش ماننده نگاه مردهای بود که هنوز چشمهایش را نبسته باشند.
دستهایش داخل کیف دستی اش که از جنس گلیمهائی بود که روی آن میخوابیدیم در جستجو بود. چشمانم روی کیف دستی میخکوب شده بود. میخواستم بدانم با چه چیزی میخواهد مرا ببُرد. یک چاقوی بزرگ را تجسم میکردم، ولی او از داخل آن کیف، یک کیف کوچک نخی بیرون آورد. با انگشتان بلندش داخل آن را گشت و بالاخره یک تیغ ریش تراشی شکسته بیرون کشید. به سرعت تیغ را از این رو به آن رو چرخاند و امتحان کرد. خورشید به سختی بالا آمده بود. نور به اندازهای بود که رنگها را ببینم ولی نه با جزئیات. خون خشک شدهای را روی لبه دندانه دار تیغ دیدم. روی تیغ تف کرد و با لباسش آن را پاک کرد. همچنان که آن را به لباسش میسابید، دنیای من ناگهان تاریک شد. مادرم دستمالی را روی چشمانم انداخت.
چیزی که بعد از آن حس کردم بریده شدن گوشتم، آلت تناسلیم، بود. صدای گنگ جلو و عقب رفتن اره وار را بر روی پوستم میشنیدم.
وقتی به گذشته فکر می کنم، نمی توانم باور کنم که چنین اتفاقی برایم افتاده است. همیشه فکر میکنم درباره کس دیگری سخن میگویم. نمی دانم چگونه احساسم را بیان کنم تا بتوانید آن را روی بدن خود حس کنید. مثل این بود که کسی گوشت ران شما را برش بدهد یا بازویتان را قطع کند. با این تفاوت که این قسمت حساس ترین بخش بدن است.
من حتی کوچکتری حرکتی نکردم، زیرا «امان» [ خواهرم] را به یاد داشتم و میدانستم هیچ راه فراری وجود ندارد. فکر میکردم اگرتکان بخورم درد بیشتر میشود. فقط پاهایم بدون اراده شروع به لرزیدن کرد. از حال رفتم...
وقتی بیدار شدم گمان میکردم تمام شده است، ولی بدتر از زمان شروع بود. چشم بندم کنار رفته بود و من زن جلاد را دیدم که یک مقداری خار درخت اقاقیا را کپه کرده بود. او از آنها برای ایجاد سوراخهایی در پوستم استفاده کرد. سپس نخ سفید محکمی از سوراخها رد کرد تا مرا بدوزد. پاهایم کاملا بیحس شده بود، ولی درد بین آنها آنچنان شدید بود که آرزو میکردم بمیرم. مادرم مرا در بازوانش گرفته بود- برای آنکه آرام بگیرم به او تماشا میکردم...
چشمانم را باز کردم. آن زن رفته بود. مرا حرکت داده بودند و بر روی زمین نزدیک صخره خوابانده بودند. پاهایم از مچ تا ران با نوارهایی از پارچه به هم بسته شده بود، به طوریکه نمی توانستم حرکت کنم. من اطراف را به دنبال مادرم نگاه کردم، ولی او رفته بود. سنگی را نگاه کردم که مرا روی آن خوابانده بودند. از خون من خیس بود. مثل اینکه مرغی را در آنجا سر بریده باشند. تکههایی از گوشت تنم، آلت تناسلیم، آنجا افتاده بود، دست نخورده، زیر آفتاب در حال خشک شدن بود.
دراز کشیدم، به خورشید که حالا دیگر بالای سرم ایستاده بود نگاه کردم. هیچ سایهای اطراف من نبود و موجی از گرما به صورتم سیلی میزد. تا اینکه مادرم همراه با خواهرم برگشت. مرا به سایه یک بوته کشاندند. این یک سنت بود. یک سر پناه کوچک زیر یک درخت آماده کرده بودند، جایی که من تا زمان بهبودی استراحت کنم. چند هفته، تنهای تنها، تا کاملا خوب شوم.
فکر کردم عذاب تمام شده، اما هر بار که خواستم ادرار کنم درد شروع میشد. حالا میفهمیدم چرا مادرم میگفت زیاد آب و شیر ننوش. مادرم اخطار کرده بود که راه نروم. بنابراین نمی توانستم طنابهایم را باز کنم. چون اگر زخمها از هم باز میشد، کار دوخت و دوز باید دوباره انجام میگرفت.
اولین قطره ادراری که از من خارج شد، انگار اسید پوستم را میخورد. وقتی زن کولی مرا دوخت، فقط سوراخی به اندازه سر چوب کبریت برای ادرار و خون- در زمان پریدی- باز گذاشته بود. این استراتژی خردمندانه، تضمینی بود برای اینکه تا قبل از ازدواج هیچ رابطه جنسی نداشته باشم و شوهرم مطمئن باشد یک باکره تحویل گرفته است.
هر هفته مادرم معاینه ام میکرد تا ببیند کاملا بهبود یافته ام. وقتی بندهایم را از پاهایم گشودم، توانستم برای اولین بار به خود نگاهی بیندازم. یک تکه پوست کاملا هموار کشف کردم که فقط یک جای زخم در وسط آن بود. مانند یک زیپ، که آن زیپ کاملا بسته شده بود. آلت تناسلیم مثل یک دیوار آجری مهر و موم شده بود تا هیچ مردی توانایی دخول تا شب عروسیم را نداشته باشد...زمانی که شوهرم با یک چاقو یا فشار، آن را از هم میدرید
منابع:http://circumcise.persianblog.com/
http://www.ashena.com
اهداف غلط آن را بدين صورت مى توان جمع بندى كرد:
۱- براساس ادعاى مسلمانان آفريقايى طبق دستور اسلام
۲- مفيد بودن از لحاظ بهداشتى !!!
۳- نگهدارى از باكرگى دختران جوان تا زمان ازدواج
۴- كنترل تمايلات جنسى دختران تا قبل از ازدواج براساس سنت قديمى آفريقايى _ آسيايى
۵- اطمينان دادن به شوهر آينده از جنبه پاك بودن دختر !
۶- پيدا كردن روح پاك
طبق آخرين آمارگيرى سازمان جهانى بهداشت تقريباً بيش از صد و شصت ميليون نفر از زنان (اعم از كودك، نوجوان و جوان) در بيش از سى كشور آفريقايى و آسيايى ختنه شده اند.
به جرات مى توان گفت روزانه تعداد زيادى از دختربچه هاى بى گناه بين سنين ۴ تا ۱۰ ساله در كشور هاى ذكر شده ختنه مى شوند. در آفريقا اين سنت قديمى توسط افراد مسن و مذهبى در روستا ها يا نقاط دورافتاده از شهر ها انجام مى گيرد.
طبق گزارش ها گاهى توسط پرستاران، ماما ها و حتى پزشكان با مخارج بالاتر و بهداشتى تر به طور غيرقانونى انجام مى شود. چندين مورد در كلينيك هاى خصوصى در كشور انگلستان توسط پزشكان سودانى و سوماليايى گزارش شده كه تحت تعقيب پليس هستند.
بيش از ۷۹ درصد دختران در كشور هاى آفريقايى و ۱۲ درصد در كشور هاى آسيايى قربانى اين مسئله مى شوند.
اين در حالى است كه در تعدادى از كشور ها نظير سودان و سومالى بيش از ۹۸ درصد است.طبق آخرين آمار در گامبيا به ۸۹ درصد رسيده است. اين عمل در ۹۱ درصد موارد بر روى دختران سنين ۴ تا ۱۰ ساله انجام مى گيرد.
در بين يهوديان و مسيحيان اين عمل نادر است، به طورى كه در دو قبيله در كشور اتيوپى و دو قبيله در كشور نيجريه به سازمان جهانى بهداشت گزارش شده است كه در يك قبيله نيجريه اى ختنه زنان قبل از ازدواج انجام مى شود و در قبيله ديگر در همين كشور ختنه به پس از زايمان اول موكول مى شود.
قابل ذكر است تحقيقات گسترده و جامعى توسط محققين و متخصصين اطفال، زنان و زايمان، روان شناسان به خصوص استادان اديان مختلف (اعم از مسيحى، يهودى و مسلمان) پيرامون مسئله ختنه زنان از طرف سازمان جهانى بهداشت صورت گرفته است. طبق اين بررسى ها در هيچ يك از آ يات قرآن و قسمت هاى مختلف كتاب انجيل و يا ساير كتاب هاى آسمانى ختنه زنان توصيه نشده است. هر كسى كه دستور اسلام را منبع انجام اين عمل وحشيانه قرار مى دهد با عدم اطلاع از دستورات مذهبى، عوام فريبى و يا عقايد شخصى و سنت عقب افتاده آنها مرتبط است. سازمان جهانى بهداشت سنتى بودن قضيه را تنها دليل اين عمل ذكر مى كند و آگاهى كامل از غيرمذهبى بودن انجام اين عمل را به تمام كشور هاى عضو سازمان ملل ابراز داشته است.
• ختنه زنان چه عوارض و خطراتى را به دنبال دارد؟
۱- اين عمل در بيش از ۳۰ كشور جهان انجام مى شود و در ۷۰ تا ۸۰ درصد موارد با وسايل آلوده و غيربهداشتى بدون استفاده از هيچ داروى موضعى انجام مى شود در نتيجه خطر مرگ و شوك وجود دارد.
۲- خونريزى هاى شديد و گاهى غير قابل كنترل كه منجر به مرگ مى شود
۳- عفونت هاى موضعى و عمومى بدن كه اغلب به درمان هاى پزشكى احتياج دارند
۴- درگيرى ها و بيمارى هاى روانى حاصل از اين امر
۵- ايجاد جوش گاه (اسكار) در قسمت بريدگى ها با طول و گستردگى زياد
۶- عفونت هاى حاد و مزمن دستگاه تناسلى و ادرارى
۷- احساس درد هاى غيرقابل تحمل در صورت قادر بودن به رابطه جنسى
۸- مشكلات نازايى، خطرات و مشكلات ناشى از حاملگى و به خصوص زمان زايمان
اين عمل از طريق روش هاى مختلفى انجام مى شود. با توجه به نوع انجام اين عمل شدت عوارض متفاوت است. وحشيانه ترين روش در كشور هاى سومالى، سودان و همچنين اتيوپى به كار مى رود.
5/۷۸ درصد زنان در كشور هاى مذكور به علت برش هاى طولانى و عميق و جوش گاه هاى (اسكار هاى) زخمى حتى قادر به رابطه جنسى با شوهران خود نيستند و تا پايان عمر رابطه جنسى ندارند و يا در صورت انجام اين امر و حامله شدن قادر به زايمان طبيعى نخواهند بود. در اين صورت زايمان آنها با جراحى انجام شده و يا در نقاط دورافتاده به علت خطرات ناشى از زايمان طبيعى خود و نوزادانشان فوت مى كنند. آمار مرگ ومير اين زنان و نوزادان آنها نزديك به يك ميليون در سال تخمين زده شده است.
• در مقام مقايسه ختنه پسران با ختنه دختران چه ارجحيت هايى دارد؟
ختنه پسران در تمام ملل مسلمان و نيز بين يهوديان رايج است. براساس آمار هاى اخير در ده سال گذشته مسيحيان نيز با ختنه پسران خود موافقت كرده و اقدام به انجام اين عمل مى كنند.
* از جمله مزاياى ختنه پسران بنابر تحقيقات علمى مى توان به اين ها اشاره كرد:
۱- پسران ختنه شده از بهداشت بالاترى برخوردارند.
۲- از عفونت هاى ادرارى و كليوى پيشگيرى مى كند.
۳- از بيمار هاى مقاربتى و احتمالاً سرايت فورى HIV جلوگيرى مى كند.
۴- سرطان دستگاه تناسلى در مردان ختنه شده كمتر از سرطان در مردان بدون ختنه است.
۵- زنانى كه شوهرانشان ختنه شده اند كمتر در معرض ابتلا به سرطان دهانه رحم هستند.
۶- لذت بردن بيشتر از رابطه جنسى.
* در كشور آمريكا كه يك كشور مسيحى است در هر بيست و شش ثانيه يك نوزاد پسر اعم از مسيحى، يهودى و مسلمان ختنه مى شوند.
آخرين آمار ساليانه نشان داده است در سال گذشته در آمريكا تعداد يك ميليون و دويست و پنجاه هزار نوزاد پسر ختنه شده اند كه ۷۴ درصد توسط متخصصين زنان و زايمان انجام شده است.
* طبق آمار ها در كانادا حداقل بيست درصد و در استراليا پانزده درصد از نوزادان پسر ختنه مى شوند. ختنه زنان از طرف سازمان ملل و سازمان جهانى بهداشت و طبق قوانين تمام كشور هاى اروپايى، آمريكايى و اغلب كشور هاى آسيايى غيرقانونى است. در اين كشور ها افرادى كه به اين كار مبادرت مى ورزند توسط دولت مورد تعقيب قرار مى گيرند.
تجربه نشان داده است هرگز شخصى يا اشخاصى كه در اين كشور ها به اين كار دست مى زنند مورد تعقيب قانونى قرار نگرفته اند.
* محققان سازمان جهانى بهداشت در معنى لغاتى نظير ختنه دختران يا قطع عضو در دختران فرقى نمى گذارند و آن را يك عمل با دو معنى مشابه تلقى مى كنند و اين عمل را از جمله سنت هاى بسيار عقب ا فتاده و خطرناك مى دانند.
* محققان از هر زن يا مردى در هر كجاى دنيا خواسته اند كه:
۱- به غيرقانونى بودن اين عمل حتى در كشور هايى كه اين عمل انجام مى شود توجه كنند.
۲- صد درصد آن را با حق و حقوق در سلامتى اطفال، دختران و زنان مغاير بدانند.
۳- انجام اين عمل مغايرت كامل با حقوق بشر، در هر نقطه از دنيا دارد.
توصيه سازمان جهانى بهداشت اين است كه افراد با هر وسيله ممكن ابراز تنفر خود را در انجام اين عمل به گوش مسئولان و سياستمداران و هر انسان ديگر در هر كشورى كه زندگى مى كنند برسانند و براى عدم انجام آن از هر راهى مبارزه كنند.
خاطرات «واریس دیری» در کتاب«گل صحرا»، همان است که جنوب شرقی ایران تکرار میشود. او متولد افریقاست اما سرگذشت او همان است که در ایران مرور میشود.
نماینده سازمان ملل
برای مقابله با ختنه دختران:
ختنه ام کردند
و من هرگز فراموش
نمی کنم
6 هزار دختربچه هر روز ختنه میشوند
«واریس دیری» شاید زیباترین و درعین حال غمگین ترین دیپلمات مستقر در سازمان ملل در نیویورک باشد. از صحراهای سومالی آمده است. کتابی خاطراتی دارد به نام «گل صحرا». دراین کتاب فاجعهای را شرح میدهد که قربانیان آن دختران کم سن و سال اند. آنها که در این سن و سال ختنه میشوند، چند سال بعد به خانه بختی که برای آنها جز شوربختی نیست فرستاده میشوند.
5 ساله بود که ختنه اش کردند و 13 ساله بود که مرد 60 سالهای خواستگارش شد. تن به این ازدواج نداد و از خانه گریخت. نمی خواست هم سرنوشت خواهرش شود. ختنه او را به چشم دیده بود وخود قربانی این توحش و سلاخی بود.
«واریس دیری» بعدها خود را به لندن رساند و مدل شد. دراین حرفه موفق بود، اما شهرت امروزی او نه به دلیل مدل بودن، بلکه به دلیل سمتی است که در سازمان ملل متحد دارد. او سفیر سازمان ملل برای مبارزه با ختنه زنان در سراسر جهان است. جنایتی که طبق آمار منتشره سازمان ملل، هر روزه روی 6000 دختر بچه عرب و افریقایی و برخی کشورهای آسیائی دیگر انجام میشود.
کتاب خاطرات او را با نام «گل صحرا» شهلا فیلسوفی و خورشید نجفی ترجمه کرده اند و نشر چشمه در تهران، درپاییز 1383 آن را منتشر ساخته است.
«...آن شب، هیجان زده بیدار ماندم. ناگهان مادرم را دیدم که بالای سرم ایستاده است.هوا هنوز تاریک بود، قبل از سحر، زمانیکه تاریکی کم کم جای خود را به روشنایی می داد و سیاهی آسمان به خاکستری میگرایید. او با اشاره به من فهماند که ساکت باشم و دستش را بگیرم. من پتوی کوچکم را پس زدم و خواب آلود، تلو خوران، به دنبال او راه افتادم. حالا میدانم چرا دختران را صبح زود با خود میبرند. میخواستند قبل از آنکه کسی بیدار شود، آنها را ببرند تا صدای فریادشان شنیده نشود. در آن لحظه، هر چند گیج بودم و به سادگی آنچه میگفتند انجام می دادم.
ما از محلی که زندگی میکردیم دور شدیم و به سمت دشت رفتیم. مادرم گفت: «اینجا منتظر میمانیم»، و ما بر روی زمین سرد به انتظار نشستیم. آسمان کم کم روشن میشد؛ به سختی اشیاء را می شد تشخیص داد. خیلی زود صدای لخ و لخ صندلهای زن کولی را شنیدم. مادرم نامش را صدا کرد و گفت:«خودت هستی؟»
« بله اینجایم»
هنوز هیچ چیز نمی دیدم، فقط صدایش را شنیدم. بدون اینکه نزدیک شدنش را بینم، ناگهان او را در کنار خود حس کردم. او به سنگ صاف و بزرگی اشاره کرد و گفت:«آنجا بنشین».
نگفت چه اتفاقی میخواهد بیفتد. نگفت بسیار دردناک است، فقط گفت: تو باید دختر شجاعی باشی. کارش را مثل یک جلاد شروع کرد.
مادرم پشت سرم نشست و سرم را به سینه اش چسباند. پاهایش را دور بدن من احاطه کرد. ریشه درختی را که در دست داشت بین دندانهای من گذاشت.
گفت:«گازبزن».
از ترس خشک شده بودم...
من به میان پاهایم خیره شدم و دیدم زن کولی -شبیه بقیه پیرزنان سومالیایی بود- با یک روسری رنگی که دور سرش پیچیده بود، همراه با یک پیراهن سبک پنبه ای- با این تفاوت که هیچ لبخندی بر لب نداشت. نگاهش ماننده نگاه مردهای بود که هنوز چشمهایش را نبسته باشند.
دستهایش داخل کیف دستی اش که از جنس گلیمهائی بود که روی آن میخوابیدیم در جستجو بود. چشمانم روی کیف دستی میخکوب شده بود. میخواستم بدانم با چه چیزی میخواهد مرا ببُرد. یک چاقوی بزرگ را تجسم میکردم، ولی او از داخل آن کیف، یک کیف کوچک نخی بیرون آورد. با انگشتان بلندش داخل آن را گشت و بالاخره یک تیغ ریش تراشی شکسته بیرون کشید. به سرعت تیغ را از این رو به آن رو چرخاند و امتحان کرد. خورشید به سختی بالا آمده بود. نور به اندازهای بود که رنگها را ببینم ولی نه با جزئیات. خون خشک شدهای را روی لبه دندانه دار تیغ دیدم. روی تیغ تف کرد و با لباسش آن را پاک کرد. همچنان که آن را به لباسش میسابید، دنیای من ناگهان تاریک شد. مادرم دستمالی را روی چشمانم انداخت.
چیزی که بعد از آن حس کردم بریده شدن گوشتم، آلت تناسلیم، بود. صدای گنگ جلو و عقب رفتن اره وار را بر روی پوستم میشنیدم.
وقتی به گذشته فکر می کنم، نمی توانم باور کنم که چنین اتفاقی برایم افتاده است. همیشه فکر میکنم درباره کس دیگری سخن میگویم. نمی دانم چگونه احساسم را بیان کنم تا بتوانید آن را روی بدن خود حس کنید. مثل این بود که کسی گوشت ران شما را برش بدهد یا بازویتان را قطع کند. با این تفاوت که این قسمت حساس ترین بخش بدن است.
من حتی کوچکتری حرکتی نکردم، زیرا «امان» [ خواهرم] را به یاد داشتم و میدانستم هیچ راه فراری وجود ندارد. فکر میکردم اگرتکان بخورم درد بیشتر میشود. فقط پاهایم بدون اراده شروع به لرزیدن کرد. از حال رفتم...
وقتی بیدار شدم گمان میکردم تمام شده است، ولی بدتر از زمان شروع بود. چشم بندم کنار رفته بود و من زن جلاد را دیدم که یک مقداری خار درخت اقاقیا را کپه کرده بود. او از آنها برای ایجاد سوراخهایی در پوستم استفاده کرد. سپس نخ سفید محکمی از سوراخها رد کرد تا مرا بدوزد. پاهایم کاملا بیحس شده بود، ولی درد بین آنها آنچنان شدید بود که آرزو میکردم بمیرم. مادرم مرا در بازوانش گرفته بود- برای آنکه آرام بگیرم به او تماشا میکردم...
چشمانم را باز کردم. آن زن رفته بود. مرا حرکت داده بودند و بر روی زمین نزدیک صخره خوابانده بودند. پاهایم از مچ تا ران با نوارهایی از پارچه به هم بسته شده بود، به طوریکه نمی توانستم حرکت کنم. من اطراف را به دنبال مادرم نگاه کردم، ولی او رفته بود. سنگی را نگاه کردم که مرا روی آن خوابانده بودند. از خون من خیس بود. مثل اینکه مرغی را در آنجا سر بریده باشند. تکههایی از گوشت تنم، آلت تناسلیم، آنجا افتاده بود، دست نخورده، زیر آفتاب در حال خشک شدن بود.
دراز کشیدم، به خورشید که حالا دیگر بالای سرم ایستاده بود نگاه کردم. هیچ سایهای اطراف من نبود و موجی از گرما به صورتم سیلی میزد. تا اینکه مادرم همراه با خواهرم برگشت. مرا به سایه یک بوته کشاندند. این یک سنت بود. یک سر پناه کوچک زیر یک درخت آماده کرده بودند، جایی که من تا زمان بهبودی استراحت کنم. چند هفته، تنهای تنها، تا کاملا خوب شوم.
فکر کردم عذاب تمام شده، اما هر بار که خواستم ادرار کنم درد شروع میشد. حالا میفهمیدم چرا مادرم میگفت زیاد آب و شیر ننوش. مادرم اخطار کرده بود که راه نروم. بنابراین نمی توانستم طنابهایم را باز کنم. چون اگر زخمها از هم باز میشد، کار دوخت و دوز باید دوباره انجام میگرفت.
اولین قطره ادراری که از من خارج شد، انگار اسید پوستم را میخورد. وقتی زن کولی مرا دوخت، فقط سوراخی به اندازه سر چوب کبریت برای ادرار و خون- در زمان پریدی- باز گذاشته بود. این استراتژی خردمندانه، تضمینی بود برای اینکه تا قبل از ازدواج هیچ رابطه جنسی نداشته باشم و شوهرم مطمئن باشد یک باکره تحویل گرفته است.
هر هفته مادرم معاینه ام میکرد تا ببیند کاملا بهبود یافته ام. وقتی بندهایم را از پاهایم گشودم، توانستم برای اولین بار به خود نگاهی بیندازم. یک تکه پوست کاملا هموار کشف کردم که فقط یک جای زخم در وسط آن بود. مانند یک زیپ، که آن زیپ کاملا بسته شده بود. آلت تناسلیم مثل یک دیوار آجری مهر و موم شده بود تا هیچ مردی توانایی دخول تا شب عروسیم را نداشته باشد...زمانی که شوهرم با یک چاقو یا فشار، آن را از هم میدرید
منابع:http://circumcise.persianblog.com/
http://www.ashena.com