برای آنکه احساس کنیم شایسته ی زندگی و سعادت هستیم باید بتوانیم بر زندگی خود مسلط باشیم و به اختیار برسیم و لازمه ی این مهمّ تمایل به قبول مسئولیت در قبال رفتار و دستیابی به هدفهاست. قبول مسئولیت در قبال خود برای رسیدن به عزّتنفس ضرورت دارد.
قبول مسئولیت در قبال خود مستلزم تحقّق موارد زیر است:
- مسئول تحقق خواستههایم هستم.
- مسئول انتخابها و اعمال خود هستم.
- مسئول میزان آگاهی هستم که در کارم وارد میکنم.
- مسئول میزان آگاهی هستم که به روابطم با دیگران میآورم.
- مسئول روابط خود با دیگران هستم- همکاران، مشتریان ، همسر، فرزندان، دوستان .
- مسئول تعیین اولویتهای زندگی خود هستم.
- مسئول کیفیت ارتباطات خود با دیگران هستم.
- مسئول خوشبختی خود هستم.
- مسئول بالا بردن عزّتنفس خود هستم.
مسئولیت در قبال تحقّق خواسته : جز من هیچ کس مسئولیتی در قبال تحقق امیال و خواستههای من ندارد. اگر خواستهای دارم مسئولیت تحقق این خواسته صرفاً بر دوش من است. وظیفه ی من است که برنامه ی اقدامی برای تحقق خواستههایم تدوین کنم.
اگر تحقّق خواستههای من نیازمند مشارکت دیگران باشد، مسئولیت من است که بدانم آنها متقابلاً از من چه انتظاری دارند، باید به علائق و منافع دیگران احترام بگذارم و بدانم که اگر همکاری و کمک آنها را میخواهم باید متقابلاً خواستهها و منافع آنها را رعایت کنم.
کسی برای تحقّق خواستههایم به من مدیون نیست.
اگر من نخواهم که برای تحقّق خواستههایم کاری صورت دهم ، باید بدانم که اینها به راستی خواستههای من نیستند.
مسئولیت در قبال انتخابها و اقدامات: در قبال گزینهها و اقدامات و رفتارم مسئول هستم اگر من انتخاب کننده هستم بدون تردید مسئولیت خوب و بد انتخابهایم نیز بر عهده ی من است. باید به این حقیقت توجّه داشته باشم.
مسئولیت در قبال آگاهی در کار: کسی جز من در قبال آوردن آگاهی به فعالیتهای روزانهام مسئولیت ندارد. میتوانم با آگاهی تمام و یا بدون آگاهی و یا جایی در حد فاصل این دو نهایت کار کنم.
مسئولیت در قبال رفتار با دیگران.: همکاران، معاشرین، مشتریان، همسر، فرزندان و دوستان. من مسئول هستم که چگونه حرف میزنم و چگونه گوش میدهم. مسئولیت پایبندی یا عدم پایبندی به قول و قرارهایم با من است. مسئولیت منطقی بودن یا نبودن رفتارم با دیگران برعهده ی من است. وقتی دیگران را مسئول اقدامات خود معرّفی میکنیم در واقع از واقعیت فرار میکنیم: «او مرا دیوانه میکند»، « سربه سرم میگذارد» «در صورتی رفتارم عقلایی میشود که او ...»
مسئولیت در قبال اولویتبندی زمان: این که آیا انتخابهای من به سود من یا به زیان من است، موضوعی است که به من مربوط میشود. اینکه نیرو و زمان خود را صرف انجام دادن چه کارهایی بکنم موضوعی مربوط به خود من است. این که اوقاتم را صرف خانوادهام بکنم یا آن را با دوستانم بگذرانم، موضوعی است که به خود من مربوط میشود.
مسئولیت در قبال کیفیت ارتباط با دیگران: من مسئول ارتباط خود با دیگران هستم. مسئولیت این که آیا مستمع یا مستمعین حرفم را درک کردهاند بر عهده ی من است. مسئولیت به اندازه کافی بلند و شمرده حرف زدنم بر عهده من است.
مسئولیت در قبال سعادت خود: باور اشتباهی است اگر گمان کنیم که سعادت و خوشبختی ما به دست دیگران است. اشتباه است اگر گمان کنیم که تنها در صورتی میتوانیم خود را دوست بداریم که دیگران ما را دوست بدارند. اشتباه است اگر گمان کنیم تنها در صورتی میتوانیم خشنود باشیم که دیگران برایمان کاری صورت دهند.
قبول مسئولیت در قبال خوشبختی، خود نیرو دهنده است.عنان زندگی ما را به دست خودمان میدهد.
مسئولیت در قبال انتخاب ارزشها:تصمیم اینکه کدام ارزش را برای زندگی خود انتخاب کنیم برعهده ی ماست، همانطور که مسئولیت تجدیدنظر در ارزشهایی که تاکنون پذیرفتهایم با خود ماست.
مسئولیت در قبال بالا بردن عزّتنفس:عزّتنفس هدیهای نیست که آن را از دیگران قبول کنیم، عزّتنفس از درون انسان نشأت میگیرد. انتظار اینکه حادثهای روی دهد و عزّت نفس مرا بالا ببرد، انتظاری بیهوده است.
یک نکته مهمّ :
وقتی تاکید میکنیم مسئولیت زندگی و سعادتمان بر عهده ی خود ماست. هرگز منظورم این نیست که عوامل خارجی و حوادث و اتفاقات نمیتوانند در این میان نقشی داشته باشند. این را هم نمیگویم که هر شخصی بهطور کامل مسئول اتفاقاتی است که برای او میافتد.
من موافق این گفته نیستم که مسئول همه ی اتفاقاتی که برای شخص میافتد خود اوست. بسیاری از امور هستند که بر آن کنترلی نداریم. اگر خود را در قبال کارهایی که بر آن اختیاری نداریم مقصّر بدانیم، عزّتنفس خود را به مخاطره میاندازیم. وظیفه ی ماست که بدانیم چه اموراتی مربوط به من است و چه اموراتی مربوط به من نیست.
http://www.tebyan.net
قبول مسئولیت در قبال خود مستلزم تحقّق موارد زیر است:
- مسئول تحقق خواستههایم هستم.
- مسئول انتخابها و اعمال خود هستم.
- مسئول میزان آگاهی هستم که در کارم وارد میکنم.
- مسئول میزان آگاهی هستم که به روابطم با دیگران میآورم.
- مسئول روابط خود با دیگران هستم- همکاران، مشتریان ، همسر، فرزندان، دوستان .
- مسئول تعیین اولویتهای زندگی خود هستم.
- مسئول کیفیت ارتباطات خود با دیگران هستم.
- مسئول خوشبختی خود هستم.
- مسئول بالا بردن عزّتنفس خود هستم.
مسئولیت در قبال تحقّق خواسته : جز من هیچ کس مسئولیتی در قبال تحقق امیال و خواستههای من ندارد. اگر خواستهای دارم مسئولیت تحقق این خواسته صرفاً بر دوش من است. وظیفه ی من است که برنامه ی اقدامی برای تحقق خواستههایم تدوین کنم.
اگر تحقّق خواستههای من نیازمند مشارکت دیگران باشد، مسئولیت من است که بدانم آنها متقابلاً از من چه انتظاری دارند، باید به علائق و منافع دیگران احترام بگذارم و بدانم که اگر همکاری و کمک آنها را میخواهم باید متقابلاً خواستهها و منافع آنها را رعایت کنم.
کسی برای تحقّق خواستههایم به من مدیون نیست.
اگر من نخواهم که برای تحقّق خواستههایم کاری صورت دهم ، باید بدانم که اینها به راستی خواستههای من نیستند.
مسئولیت در قبال انتخابها و اقدامات: در قبال گزینهها و اقدامات و رفتارم مسئول هستم اگر من انتخاب کننده هستم بدون تردید مسئولیت خوب و بد انتخابهایم نیز بر عهده ی من است. باید به این حقیقت توجّه داشته باشم.
مسئولیت در قبال آگاهی در کار: کسی جز من در قبال آوردن آگاهی به فعالیتهای روزانهام مسئولیت ندارد. میتوانم با آگاهی تمام و یا بدون آگاهی و یا جایی در حد فاصل این دو نهایت کار کنم.
مسئولیت در قبال رفتار با دیگران.: همکاران، معاشرین، مشتریان، همسر، فرزندان و دوستان. من مسئول هستم که چگونه حرف میزنم و چگونه گوش میدهم. مسئولیت پایبندی یا عدم پایبندی به قول و قرارهایم با من است. مسئولیت منطقی بودن یا نبودن رفتارم با دیگران برعهده ی من است. وقتی دیگران را مسئول اقدامات خود معرّفی میکنیم در واقع از واقعیت فرار میکنیم: «او مرا دیوانه میکند»، « سربه سرم میگذارد» «در صورتی رفتارم عقلایی میشود که او ...»
مسئولیت در قبال اولویتبندی زمان: این که آیا انتخابهای من به سود من یا به زیان من است، موضوعی است که به من مربوط میشود. اینکه نیرو و زمان خود را صرف انجام دادن چه کارهایی بکنم موضوعی مربوط به خود من است. این که اوقاتم را صرف خانوادهام بکنم یا آن را با دوستانم بگذرانم، موضوعی است که به خود من مربوط میشود.
مسئولیت در قبال کیفیت ارتباط با دیگران: من مسئول ارتباط خود با دیگران هستم. مسئولیت این که آیا مستمع یا مستمعین حرفم را درک کردهاند بر عهده ی من است. مسئولیت به اندازه کافی بلند و شمرده حرف زدنم بر عهده من است.
مسئولیت در قبال سعادت خود: باور اشتباهی است اگر گمان کنیم که سعادت و خوشبختی ما به دست دیگران است. اشتباه است اگر گمان کنیم که تنها در صورتی میتوانیم خود را دوست بداریم که دیگران ما را دوست بدارند. اشتباه است اگر گمان کنیم تنها در صورتی میتوانیم خشنود باشیم که دیگران برایمان کاری صورت دهند.
قبول مسئولیت در قبال خوشبختی، خود نیرو دهنده است.عنان زندگی ما را به دست خودمان میدهد.
مسئولیت در قبال انتخاب ارزشها:تصمیم اینکه کدام ارزش را برای زندگی خود انتخاب کنیم برعهده ی ماست، همانطور که مسئولیت تجدیدنظر در ارزشهایی که تاکنون پذیرفتهایم با خود ماست.
مسئولیت در قبال بالا بردن عزّتنفس:عزّتنفس هدیهای نیست که آن را از دیگران قبول کنیم، عزّتنفس از درون انسان نشأت میگیرد. انتظار اینکه حادثهای روی دهد و عزّت نفس مرا بالا ببرد، انتظاری بیهوده است.
یک نکته مهمّ :
وقتی تاکید میکنیم مسئولیت زندگی و سعادتمان بر عهده ی خود ماست. هرگز منظورم این نیست که عوامل خارجی و حوادث و اتفاقات نمیتوانند در این میان نقشی داشته باشند. این را هم نمیگویم که هر شخصی بهطور کامل مسئول اتفاقاتی است که برای او میافتد.
من موافق این گفته نیستم که مسئول همه ی اتفاقاتی که برای شخص میافتد خود اوست. بسیاری از امور هستند که بر آن کنترلی نداریم. اگر خود را در قبال کارهایی که بر آن اختیاری نداریم مقصّر بدانیم، عزّتنفس خود را به مخاطره میاندازیم. وظیفه ی ماست که بدانیم چه اموراتی مربوط به من است و چه اموراتی مربوط به من نیست.
http://www.tebyan.net