جراحی پرده بكارت , خودفریبی یا دیگر فریبی
چندی پیش در خبرها آمدهبود كه آمار جراحی ترمیم پردهی بكارت در میان دختران عرب متولد فرانسه و یا بزرگشده در آنجا بالا رفتهاست. اما در ایران وضع چگونه است؟ دخترهای ایران چه وضعیتی دارند؟
این عمل تا چه حد در ایران زیاد شده و آیا دخترها خودشان با میل و رغبت دست به این عمل میزنند یا تحت فشار خانوادهها و احتمالا تحت فشار همسر آیندهشان؟
*************
دوست داشتم گزارشم را با یك تصویر شروع كنم، تصویر دختری كه با ترس و لرز در مطب یك دكتر زنان نشسته و مدام دور و برش را نگاه میكند تا مبادا آشنایی او را آنجا ببیند. منتظر است نوبت به او برسد تا با یك نخ و سوزن، پردهای روی تمام گذشتهاش بكشد و آن را برای همیشه از حالش جدا كند. اما هیچكدام از دخترانی كه میتوانستند این تصویر را به من بدهند حاضر نشدند با من صحبت كنند. حق هم دارند، آنها با گذشتهشان خداحافظی كردهاند و حالا پخش صدای آنها از رادیو و یا نشر خاطراتشان در اینترنت میتواند آن گذشته را دوباره بیدار كند.
رفتم سراغ دختری كه خودش این كار رانكرده و اعتقادی هم به این كار ندارد، اما در خوابگاه دانشجویی او، پر بودهاند از دخترانی كه دنبال این نخ و سوزن جادویی تمام تهران را زیر پاگذاشتهاند.
به نظر مینا اكثر این دخترها خودشان به این كار اعتقادی ندارند و فقط به خاطر خانواده یا فرد مقابلشان است كه دست به این كار میزنند: «خوب اعتقاد را نمیدانم چگونه میشود گفت. كسی كه بخواهد ترمیم كند در واقع خودش میشود گفت آن شجاعت یا جرأت را ندارد كه حالا بگوید من قبلا رابطهای داشتم و یا اینكه به هر حال اكثرا موضوع این است كه بعدا برای ازدواج، فرد مقابل و خانواده او چه فكر میكنند. حالا این كه خود دختر چه فكر میكند معمولا خیلی نقش ندارد».
مینا میگوید خیلی از پسرها هم به این كار اعتقاد ندارند اما به خاطر خانواده از همسر آیندهشان میخواهند كه پردهی بكارتش را ترمیم كند تا كسی متوجه نشود كه این دختر قبلا طبیعیترین خواستش را از یك راه نامشروع و غیرمعمول از نظر جامعهی ایران، ارضا كرده است: «شاید پسری اطلاع داشته باشد از رابطه قبلی دختر، ولی به خاطر اینكه خانودهخودش متوجه نشوند از دختر میخواهد كه این كار را بكند».
ولی مگر خانوادهی پسر از این موضوع خبردار میشوند؟ اصلا مگر این مسئله یك چیز خصوصی بین دختر و پسر نیست؟
یك تصویر دیگر جلوی چشمم ظاهر میشود: تصویر اتاقی آراسته با گل و روبان و كاغذرنگی و لحافی سرخ و احتمالا یك پارچ آب خوردن و بوی اسپند و خیل زنانی كه پشت در این اتاق منتظر نشستهاند تا خبر فتح داماد را بشنوند و با افتخار به باكره بودن عروس و پرقدرت بودن داماد، كلكشان جشن هفتروزهی عروسی را تمام كنند.
ولی ذهنم میگوید این تصویر حداقل متعلق به ۳۰ سال قبل است. لااقل در شهرهای بزرگ ۲۰-۳۰ سالی میشود كه از این خبرها نیست. اما یك پزشك زنان مرا به دنیای واقعیت پرتاب میكند: «حتی افراد تحصیلكرده هم قبل از ازدواج، دخترها را میآورند برای معاینه پرده بكارت. خانوادهی پسر به اضافه افراد خانوادهی دختر، میآیند برای گرفتن گواهی صحت پرده بكارت».
و مینا هم حرف این خانم دكتر را تأیید میكند: «متاسفانه هنوز خانوادهها انتظار دارند كه عروسی كه میآورند باكره باشد و تمام آن چیزهای سنتی و افكار سنتی همچنان وجود دارد. البته مسلما از قبل كم رنگ تر شده، در این شكی نیست، مخصوصا در شهرهای بزرگی مثل تهران ولی باز هم من نمیتوانم بگویم كه از بین رفته. نه از بین نرفته، شما هنوز نمیتوانید مطمئن باشید كه كسی كه در آینده میخواهد شریك شما باشد، خانودهاش چطوری است، فرهنگش چطوری است. در نتیجه اكثر دخترها، این مسئله را خودشان شخصا با مراجعه به پزشك حل میكنند».
دكتر مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددكاران اجتماعی ایران اما معتقد است كه پسرها خودشان با این قضیه مشكل دارند و این كه میگویند به خاطر خانوادهمان از دختر میخواهیم این كار را انجام دهد، حرف بیربطی است: «به خاطر خانواده حرف بی خودی است، برای اینكه الان دیگر در ایران شاید ۱۰ یا ۱۵ درصد كسانی كه ازدواج میكنند قبل از ازدواج دحتر را به دكتر میبرند و معاینه میكنند. بیش از ۸۰ درصد اصلا دیگر معاینه نمیكنند. خود پسرها هستند كه غر میزنند و ایراد میگیرند و آنها هستند كه بعدا میگویند تو دختر نبودی و تا آخر عمر میخواهند به سر زن سركوفت بزنند و یا اینكه بعدا از این قضیه استفاده كنند و دختر را طلاق بدهند. اصلا این حرفی كه آقایان میزنند حرف غلطی است و خانواده خود آن فرد است. هیچوقت پدر و مادر نمیگویند كه همسر تو دختر بود یا نبود، خود پسر است كه میگوید».
مینا اما معتقد است كه دخترها و پسرها اعتقادی به این كار ندارند و فقط به خاطر خانواده و اجتماع است كه دست به این عمل میزنند. او میگوید: «این موضوع واقعا موضوع خندهداری است یعنی این كه حالا یك نفر رابطهای داشته و حالا برای پنهان كردنش میرود دكتر خرج میكند و یك عملی انجام میدهد كه واقعا مضحك است و متاسفانه حالا به خاطر فرهنگ جامعه ما ممكن است نه دختر نه پسر هیچكدام چنین عقیدهای نداشته باشند ولی به خاطر خانواده، به خاطر جامعه، به خاطر فامیل مجبورند كه این كار را بكنند».
قضیه وقتی جالبتر میشود كه میفهمیم اصلا پردهی بكارت از نظر پزشكی قابل ترمیم نیست و بعد از این عمل، یك پزشك ماهر یا متخصص پزشكی قانونی میتواند تشخیص دهد كه این پرده ترمیمشدهاست. بنابراین انجام این عمل میتواند فقط یك «خودگول زنك» باشد: «پرده بكارت قابل ترمیم نیست چون عروق ندارد، یك بافت مخاطی است. وقتی پاره میشود دوباره نمیتواند به شكل اولش برگردد. ما كاری كه میكنیم این پرده بكارت را یك مقدار تنگ میكنیم تا در نزدیكی بعدی خونریزی داشته باشد و خیلی از پردههایی هم كه ترمیم شدهاند در معاینه بعدی معلوم میشود. پزشك قانونی كه حتما میفهمد و گواهی نمیدهند و پزشكهای دیگر هم اگر دقت كنند معمولا جای ترمیم معلوم است. فقط مریض به این دل خوش میكند كه با ازدواج بعدیش خونریزی داشته باشد، چون تنگ میشود و همان محلی كه دوخته شده دوباره پاره میشود و خونریزی ایجاد میكند».
مهدی جوان دیگری است كه صادقانه به من میگوید حتی اگر قضیه باكره نبودن همسر آیندهاش برای خانوادهی او مهم نباشد برای خودش خیلی مهم است. او میگوید بالاخره سنتی كه او به آن احترام هم میگذارد، نمیتواند این مسئله را بپذیرد. بنابراین خود مهدی هم نمیتواند بپذیرد كه همسرش باكره نباشد: «برای من یكی صددرصد این قضیه مهم است. حالا شاید این بین كشورهای دنیا مرسوم نباشد ولی خوب این چیزی كه من میدانم در ایران و در شهر ما اصفهان به عنوان یك ایرانی اصفهانی و آن چیزی كه ازلحاظ خانوادگی و سنت به من میگوید برایم خیلی مهم است كه آن دختری كه میخواهم با او ازدواج كنم قبل از من با كسی رابطه نداشته باشد».
از مهدی میپرسم برای دختری كه میخواهد با تو ازدواج كند چطور؟ آیا او هم حق دارد كه دربارهی گذشتهی تو بداند؟ چطور میتواند مطمئن شود كه تو قبل از او با دختر دیگری رابطه نداشتی؟ مهدی میگوید: «من كه این عقیده را دارم چون كه میدانم خودم با كسی رابطه نخواهم داشت پس دوست دارم كه همسر آینده ام هم با كسی رابطه نداشته باشد».
اما دكتر اقلیما معتقد است كه تمام مردان ایرانی قبل از ازدواج حداقل یك بار رابطه جنسی را تجربه كردهاند، بنابراین نباید از همسر آیندهشان انتظار داشتهباشند كه دستنخورده و باكره باشد: «مردی نیست در ایران تا موقعی كه میخواهد ازدواج كند ارتباطی با زنی نداشته باشد. حالا موقعی كه ازدواج میكند چگونه دلش میخواهد كه آن خانم اصلا با هیچكس رابطه نداشته باشد؟ پس خودش چطور با خانمها رابطه داشته؟ اینجا مشكل، مردها، تفكر مردها و عقب ماندگی تفكر مرد ایرانی در این زمینه و خودخواهی آن مرد است».
دكتر اقلیما به مردان ایرانی كه سالها خارج از كشور بوده و انواع و اقسام رابطه را تجربه كردهاند اشاره كرده و میگوید همین مرد وقتی به ایران برمیگردد و میخواهد ازدواج كند، انتظار دارد همسرش «آفتاب مهتابندیده» باشد. به نظر دكتر اقلیما مشكل اصلی، در این میان مردهای ایرانی هستند نه دخترها و نه خانوادهها: «بزرگترین مشكل در جامعه ما مردان هستند. این مردان ما در ایران اگر در خارج از كشور باشند برایشان هیچ فرقی نمیكند كه با چه كسی ازدواج كنند اما وقتی وارد ایران میشوند همان آقایی كه ده تا دوست زن داشته یا هزارتا كار خلاف كرده از دختر میخواهد كه دختر باشد. مشكل، تربیت و فرهنگ ایرانی است و آن مرد ایرانی، مردانی كه خودشان باعث میشوند پرده دختری از بین برود موقعی كه ازدواج میكنند میخواهند یك دختری باكره باشد».
دكتر اقلیما میگوید این مشكل به شكل دیگری در مورد پسرهایی كه در ایران زندگی میكنند هم وجود دارد. به نظر او پسرهای داخل ایران هم خیلی كم پیش میآید كه با دوست دخترشان ازدواج كنند: «شاید نود درصد جوانهای ما وقتی با دختری دوست میشوند دو سال سه سال رابطه دارند و بعد كه میخواهد ازدواج كنند، هیچوقت دختری را كه با او دوست بودهاند نمیگیرند، میروند خواستگاری دختری كه نمیشناسند. چون نمیشناسند و دوستشان نبوده میگویند خوب پس این خوب است. اما آنهایی كه خودشان با آنها دوست بودهاند، رابطه داشتهاند آنها رانمیگیرند. پس این بر میگردد به تفكرات ما. نیاز به این هست كه یك مرحله دیگر طی شود، یعنی ۲۰ سال ۳۰ سال دیگر بگذرد تا این تفكر و تربیتی كه در فكر جوانهای ما هست عوض بشود. این دوران گذر است».
یك تصویر دیگر جلوی چشمانم ظاهر میشود. «تیم» پسر ۲۷ سالهی آلمانی، فارغالتحصیل رشتهی علوم سیاسی و از یك خانوادهی متوسط كه طبق تعاریف ما از ردهبندی اجتماعی در طبقه «بافرهنگ» جا میگیرند. تیم تا ۱۶ سالگی اجازه نداشته شب بیشتر از ساعت ۱۰ بیرون از خانه بماند و اجازه نوشیدن مشروبات الكلی را هم تا ۱۸ سالگی نداشته. تا این سن، نه شب به خانهی دوست دخترش رفته و نه او را به خانه آورده.
وقتی قضیه پرده بكارت و اهمیت حیاتی آن را در ایران برای تیم توضیح میدهم، با تعجب مرا نگاه میكند وتنها یك جمله میگوید: «به هیچ وجه حاضر نیستم با یك دختر باكره ازدواج كنم چون او هیچ چیز از رابطهی جنسی نمیداند. بنابراین یا من مجبور میشوم به او یاد بدهم كه اصلا برایم خوشایند نیست و یا او مجبور میشود مرا موش آزمایشگاهی خودش كند. به این ترتیب بخش مهمی از زندگیمان خراب میشود».
http://www.zananegi.mihanblog.com/post/95