چند سالی است که به علتی که نمی دانم، کف دستم یا پاها و حتی زیر بغل خیلی عرق میکنه و البته در هوای گرم و بخصوص در شرایط اضطراب زا خیلی بیشتر میشه و این منو خیلی اذیت میکنه. بیماری خاصی ندارم فقط کمی بنیه ام ضعیفه و سالی یکی دوبار هم سرماخوردگی که با آمپول پنیسیلین درمان میشه به سراغم میاد.
من احمد.24 ساله.مجرد.وزن 53.قد 175.
تست خون شامل:
تیروئید که مشکلی نداشت- انگل که موردی وجود نداشت – فقط دو مورد زیر:
Platelets: 149000 که در آزمایش دوم بهتر شده بود.
NEUT%: 39.9%
چند وقت پیش به یک پزشک مراجعه کردم و پس از صحبت راجع به مشکل خودم، وقتی در پاسخ به سوال او در مورد اضطراب جواب مثبت دادم، ایشان قرص نورتریپتیلین 25 را به همراه ویتامین های E تجویز کردند که هرشب قبل از خواب نصف قرص فوق و هنگام صبح نیز ویتامین E را مصرف می کنم. با مصرف این قرص ها که فکر می کنم بیشتر داروی ضد افسردگی باشند تا ضد اضطراب (جستجو در اینترنت) به نظرم کمی بهتر شده ام ولی بهبود صد در صدی حاصل نشده است. امروز ظهر از ساعت 1 تا 5.30 غروب دستها و پاهایم کمی لرزش داشتند و بدنم تا حدی سست شده بود و خواب ناآرامی داشتم. نمی دانم به خاطر مصرف قرص هاست یا نه.
اتفاق جالبی که امروز افتاد وقتی بود که یکی از دوستان قدیمی ام تلفن زد. هنگامی که مادرم مرا صدا زد می دانستم دردسر شروع شده و زمانی که تلفن تمام شد متوجه شدم بدنم و لباسهایم تماماً خیس عرق شده. اصولاً نسبت به تلفن حساسیت دارم. این تلفن جرقه ای در ذهنم زد که راجع به فوبیا و انواع آن جستجو کنم. در بسیاری از آن سایت ها، رفتاردرمانی به همراه تجویز نوعی از قرص های ضد اضطراب را به عنوان روال عادی درمان معرفی کرده بودند.
وقتی از دکتر راجع به LDH پرسیدم پاسخ دادند که ارتباطی ندارد و مربوط به برخی بیماری های خاص می شود و آزمایش گرانی است.نظر شما راجع به همه موارد بالا چیست؟ اصولا من افسردگی ندارم ولی کم حرف هستم و بیشتر تنهایی و با خود بودن را دوست دارم که لابد از نظر طب جدید نوعی خفیف از افسردگی باشد. به هر حال ترک این عادت برایم مشکل است و ریشه در دوران تربیت دارد.
نقل از سایت: "فوبیای اجتماعی نوعی ترس از شرمساری زیاد در مقابل دیگران است.شایعترین فوبیای اجتماعی ترس از صحبت در جمع است. بسیاری از علائم جسمی که با حمله هراس هستند – مثل تعریق،تپش قلب،ولرزش – با فوبیا هم رخ می دهند.فرد اضطراب زیادی را در مواجهه با یک شیء یا موقعیت تجربه می کند. در می یابد که ترس وی زیاد یا بی دلیل است و می فهمد که کارهای معمول ،فعالیت های اجتماعی ،یا روابط او بطور قابل ملاحظه در نتیجه این ترسها مختل می شوند." البته مورد من شدید نیست و گاهی اوقات خیلی جسور و سرحال هستم ولی خیلی اوقات شخصیت منفعلی دارم.
با تشکر.
من احمد.24 ساله.مجرد.وزن 53.قد 175.
تست خون شامل:
تیروئید که مشکلی نداشت- انگل که موردی وجود نداشت – فقط دو مورد زیر:
Platelets: 149000 که در آزمایش دوم بهتر شده بود.
NEUT%: 39.9%
چند وقت پیش به یک پزشک مراجعه کردم و پس از صحبت راجع به مشکل خودم، وقتی در پاسخ به سوال او در مورد اضطراب جواب مثبت دادم، ایشان قرص نورتریپتیلین 25 را به همراه ویتامین های E تجویز کردند که هرشب قبل از خواب نصف قرص فوق و هنگام صبح نیز ویتامین E را مصرف می کنم. با مصرف این قرص ها که فکر می کنم بیشتر داروی ضد افسردگی باشند تا ضد اضطراب (جستجو در اینترنت) به نظرم کمی بهتر شده ام ولی بهبود صد در صدی حاصل نشده است. امروز ظهر از ساعت 1 تا 5.30 غروب دستها و پاهایم کمی لرزش داشتند و بدنم تا حدی سست شده بود و خواب ناآرامی داشتم. نمی دانم به خاطر مصرف قرص هاست یا نه.
اتفاق جالبی که امروز افتاد وقتی بود که یکی از دوستان قدیمی ام تلفن زد. هنگامی که مادرم مرا صدا زد می دانستم دردسر شروع شده و زمانی که تلفن تمام شد متوجه شدم بدنم و لباسهایم تماماً خیس عرق شده. اصولاً نسبت به تلفن حساسیت دارم. این تلفن جرقه ای در ذهنم زد که راجع به فوبیا و انواع آن جستجو کنم. در بسیاری از آن سایت ها، رفتاردرمانی به همراه تجویز نوعی از قرص های ضد اضطراب را به عنوان روال عادی درمان معرفی کرده بودند.
وقتی از دکتر راجع به LDH پرسیدم پاسخ دادند که ارتباطی ندارد و مربوط به برخی بیماری های خاص می شود و آزمایش گرانی است.نظر شما راجع به همه موارد بالا چیست؟ اصولا من افسردگی ندارم ولی کم حرف هستم و بیشتر تنهایی و با خود بودن را دوست دارم که لابد از نظر طب جدید نوعی خفیف از افسردگی باشد. به هر حال ترک این عادت برایم مشکل است و ریشه در دوران تربیت دارد.
نقل از سایت: "فوبیای اجتماعی نوعی ترس از شرمساری زیاد در مقابل دیگران است.شایعترین فوبیای اجتماعی ترس از صحبت در جمع است. بسیاری از علائم جسمی که با حمله هراس هستند – مثل تعریق،تپش قلب،ولرزش – با فوبیا هم رخ می دهند.فرد اضطراب زیادی را در مواجهه با یک شیء یا موقعیت تجربه می کند. در می یابد که ترس وی زیاد یا بی دلیل است و می فهمد که کارهای معمول ،فعالیت های اجتماعی ،یا روابط او بطور قابل ملاحظه در نتیجه این ترسها مختل می شوند." البته مورد من شدید نیست و گاهی اوقات خیلی جسور و سرحال هستم ولی خیلی اوقات شخصیت منفعلی دارم.
با تشکر.