سلام دو ستان
این بار یک سوال در باره شوهرم دارم فرزند ارشد خانواده است و تک پسراست .در خانواده اش مادر سالاری حاکم بوده و پدرش به دیلیل نوع شغلش دائما در سفر بوده . با این حال که فرزند ارشد و تک است محبت و احترام خاصی که انتظار می رود وجود ندارد .با اینکه با مادرش ظاهرا صمیمی است ولی بسیار از مادرش وحشت دارد و پدرش هم از مادرش می ترسد . وقتی چشمش به مادرش .پدرش و خواهرانش می افتد دیگر برای حرفها ی من ارزشی قائل نیست و تصمیم گیرنده نهائی آنها می شنوند و این موضوع حسابی مرا بهم میریزدو این در حالی هست که در زمانی که تنها هستیم تصمیم گیرنده خودم هستم و هیچ دخالتی در تصمیم گیریهای من ندارد ولی من دوست دارم شوهرم مقتدر باشد و در تصمیم گیریها دخالت داشته باشد بگوئید چکارکنم .
این بار یک سوال در باره شوهرم دارم فرزند ارشد خانواده است و تک پسراست .در خانواده اش مادر سالاری حاکم بوده و پدرش به دیلیل نوع شغلش دائما در سفر بوده . با این حال که فرزند ارشد و تک است محبت و احترام خاصی که انتظار می رود وجود ندارد .با اینکه با مادرش ظاهرا صمیمی است ولی بسیار از مادرش وحشت دارد و پدرش هم از مادرش می ترسد . وقتی چشمش به مادرش .پدرش و خواهرانش می افتد دیگر برای حرفها ی من ارزشی قائل نیست و تصمیم گیرنده نهائی آنها می شنوند و این موضوع حسابی مرا بهم میریزدو این در حالی هست که در زمانی که تنها هستیم تصمیم گیرنده خودم هستم و هیچ دخالتی در تصمیم گیریهای من ندارد ولی من دوست دارم شوهرم مقتدر باشد و در تصمیم گیریها دخالت داشته باشد بگوئید چکارکنم .