با سلام و تشکر از آقای دکتر رهام و سایت بسیار مفیدشون و سلام به سایر عزیزان
اخیرا مشکلی توی خونه ی ما به وجود امده که فکر و ذهن هممون رو مختل کرده من توی خونواده ای هستم که سه تا خواهر هستیم و یک برادر . مشکل ما در مورد داداشم هست.حدود 1/5 سالی هست با دختری آشنا شده.اوایل نگران بودیم که این دوستی عمیق شه ولی هر وقت این مورد رو بهش گوشزد میکردیم میگفت نگران نباشید اینطور نیست فقط یه رابطه معمولیه ولی اون دختر جدی گرفته بود این رابطه رو و همه خواستگاراش رو اینجور که به داداشم گفته رد میکرده و توی ذهن خودش به پای دادشه من نشسته .....این رابطه همچنان ادامه داشت تا حدود 2 هفته پیش که داداشم با مامانم صحبت میکنه که من این دختره رو می خوام!!!و این در صورتیه که داداشم تک پسر خونه ست و مادر و پدرم واسه ازدواجش خیلی حساس و نگران هستند داداشم دانشجوی ارشده عمرانه 22 سالشه و دختره دانشجوی حقوق 21 سالشه....داداشم نه شغلی داره نه آینده ای تازه دانشجو هست سربازی نرفته خلاصه اینکه هیچ وضعیتی نداره ما خیلی مخالف این قضیه نبودیم اما زمانی که شنیدیم دختره قبل از داداشم 3 تا دوست پسر دیگه هم داشته اصلا نمی تونیم تصور کنیم که بیاد و عروس خونه ما شه ما حتی این ماجرا رو به بابام نگفتیم چون فشار خون داره میترسیم با این دسته گل پسرش پس بیوفته...خلاصه اینکه بد مخمصه ای گیر کردیم ...داداشم زیر بار نمیره میگه بیاید ببینیدش اونوقت نظر بدید و واسه مخالفتتون من رو قانع کنید ولی مامانم قبول نمیکنه می گه محاله کسی که از همین اول پروندش سیاه هست برم ببینمش.داداشم میگه عجله ای واسه ازدواج ندارم میخوام موقعیتم محیا شه اونوقت ولی میخواد از الان جای پاشو واسه آینده سفت کنه!! داداشم خیلی ساده ست و مهربون خیلی زود گول می خوره ولی در عوض اینجور که متوجه شدیم دختره مکارو سرو زبون داره.ما احساس میکنیم که اون داره از سادگی داداشم سو استفاده میکنه......
ببخشید زیاد شد خواهش میکنم ما رو راهنمایی کنید خیلی اعصابمون خورده نمیدونیم چیکار کنیم.
اخیرا مشکلی توی خونه ی ما به وجود امده که فکر و ذهن هممون رو مختل کرده من توی خونواده ای هستم که سه تا خواهر هستیم و یک برادر . مشکل ما در مورد داداشم هست.حدود 1/5 سالی هست با دختری آشنا شده.اوایل نگران بودیم که این دوستی عمیق شه ولی هر وقت این مورد رو بهش گوشزد میکردیم میگفت نگران نباشید اینطور نیست فقط یه رابطه معمولیه ولی اون دختر جدی گرفته بود این رابطه رو و همه خواستگاراش رو اینجور که به داداشم گفته رد میکرده و توی ذهن خودش به پای دادشه من نشسته .....این رابطه همچنان ادامه داشت تا حدود 2 هفته پیش که داداشم با مامانم صحبت میکنه که من این دختره رو می خوام!!!و این در صورتیه که داداشم تک پسر خونه ست و مادر و پدرم واسه ازدواجش خیلی حساس و نگران هستند داداشم دانشجوی ارشده عمرانه 22 سالشه و دختره دانشجوی حقوق 21 سالشه....داداشم نه شغلی داره نه آینده ای تازه دانشجو هست سربازی نرفته خلاصه اینکه هیچ وضعیتی نداره ما خیلی مخالف این قضیه نبودیم اما زمانی که شنیدیم دختره قبل از داداشم 3 تا دوست پسر دیگه هم داشته اصلا نمی تونیم تصور کنیم که بیاد و عروس خونه ما شه ما حتی این ماجرا رو به بابام نگفتیم چون فشار خون داره میترسیم با این دسته گل پسرش پس بیوفته...خلاصه اینکه بد مخمصه ای گیر کردیم ...داداشم زیر بار نمیره میگه بیاید ببینیدش اونوقت نظر بدید و واسه مخالفتتون من رو قانع کنید ولی مامانم قبول نمیکنه می گه محاله کسی که از همین اول پروندش سیاه هست برم ببینمش.داداشم میگه عجله ای واسه ازدواج ندارم میخوام موقعیتم محیا شه اونوقت ولی میخواد از الان جای پاشو واسه آینده سفت کنه!! داداشم خیلی ساده ست و مهربون خیلی زود گول می خوره ولی در عوض اینجور که متوجه شدیم دختره مکارو سرو زبون داره.ما احساس میکنیم که اون داره از سادگی داداشم سو استفاده میکنه......
ببخشید زیاد شد خواهش میکنم ما رو راهنمایی کنید خیلی اعصابمون خورده نمیدونیم چیکار کنیم.