مقدمهازدواج یکی از مراحل مهم در زندگی انسان به شمار میرود. نتایجاطلاعات متعددی که در مورد ازدواج انجام شده بر اهمیت آن در سلامت جسمانیو روان شناختی تأکیده کردهاند. در دهههای اخیر توجه بسیاری از پژوهشگرانو متخصصان بالینی و خانوادهبه کیفیت روابط زناشویی ، رضایت زوجین و تأثیر آن در سلامت خانواده جلبشده است. بطور کلی آنچه در مباحث روانشناسی ازدواج مورد توجه است بررسیعوامل مؤثر بر ازدواج و عوامل ارتقاء دهنده شرایط کیفی ازدواج است کهمباحثی چون نقش عوامل مادی ، فرهنگی ، روانی ، شخصیتی را بر تصمیم گیریازدواج و رضایت ازدواج را در بر میگیرد.
تاریخچه روانشناسی ازدواجازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم مرحله انتقال به بزرگسالیمقولهای بسیار پیچیده است. شروع مطالعه علمی و دقیق در این مورد به سال1930 بر میگردد، که بطور گستردهتر در سال 1950 تغییراتی عمیق درپروژهشهای مربوط به آن صورت گرفت. اولین تحقیق منتشر شده در موردروانشناسی ازدواج اثر ترمن و همکارانش بود. آنها تلاش کردند به این سؤال پاسخ دهند که چه تفاوتهایی میتواند بین ازدواج موفق و ناموفق داشته باشد.
مباحث روانشناسی ازدواجبطور کلی میتوان گفت در روانشناسی ازدواج دو دسته مبحث کلی موردتوجه است. یک دسته مباحثی است که به شرایط قبل از ازدواج و در واقع بهمرحله تصمیم گیری برای ازدواج میشود، در دسته دیگر مطالبی را شامل میشودکه به مراحل حین ازدواج و بعد از ازدواج مربوط هستند. در زیر به برخی ازآنها میپردازیم.
تصمیم گیری برای ازدواجدر این مرحله تلاش میشود سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که یکفرد چگونه میتواند زوج مناسبی برای خود انتخاب کند؟ در انتخاب زوج چهاولویتهایی را مد نظر قرار دهد؟ آیا شرایط مادی مهمتر هستند یا شرایطخانوادگی و فرهنگی؟ عوامل شخصیتی تا چه اندازه میتواند ازدواج موفقی راپیش بینی کند؟ آیا تناسب و همانندی در صفات شخصیتی مهمتر است یا مکمل بودناین خصوصیات؟ چگونه میتوان فهمید دو نفر از لحاظ شخصیتی چقدر با یکدیگرتناسب دارند و غیره. روانشناسی ازدواج تلاش کرده با انجام تحقیقاتی بهسؤالات فوق پاسخهای مناسب ارائه داده و نتایج یافتههای خود را در فرآیند مشاوره ازدواج در اختیار افراد قرار دهد.
آنچه در فرآیند مشاوره ازدواج در این مرحله مورد توجه است، رعایت اصل تناسب و اصل اولویت بندیاست. بر اساس اصل تناسب گفته میشود هر اندازه افراد از لحاظ شرایط مادی ،فرهنگی و شخصتی ، تحصیلی متناسب با یکدیگر باشند ازدواج موفقتری خواهندداشت. به همان اندازه که ازدواج یک فرد از طبقه اقتصادی بسیار بالا بافردی از طبقه اقتصادی پایین عدم هماهنگی و در نتیجه احتمال عدم موفقیت رابه همراه خواهد داشت، عدم تناسب ویژگیهای شخصیتی نیز (حتی بیشتر) مشکلاتعمیق را بروز خواهد داد.
تصور کنید ازدواج یک فرد با ویژگی شخصیتی برونگرایی با فردی با ویژگی شخصیتی درونگرایی را. با توجه به اینکه افراد برونگرا تمایلات شدید به شرایط بیرونی مثل برقراری روابط اجتماعی، حضور در جمع و غیره دارند و افراد درونگرا برعکس تنهایی را بیشترمیپسندند، به نظر شما ازدواج موفقی خواهند داشت. بر اساس اصل الویت بندیگفته میشود چون در عمل ، امکان ازدواج با فردی که از تمام جنبهها مطابقبا شرایط و مدارکهای فرد باشد پایین است، بنابراین توصیه میشود با اولویتبندی و امتیاز دهی به هر یک از جنبههای مورد ملاک ، تصمیم گیری را آسانترانجام دهند. این نوع اولویت بندی در کلیه تصمیم گیریها مورد نظر است.
شروع و تداوم ازدواجدر این مرحله مسائلی مورد بررسی قرار میگیرند که آغاز یک ازدواجموفق و تداوم آنرا تحت تأثیر قرار میدهند. با توجه به اینکه دو فردی کهبا امر ازدواج تصمیم میگیرند زندگی مشترکی را زیر یک سقف آغاز کنند،تفاوتهای عمیقی دارند که بخشی از آن به تفاوتهای زن و مردو بخش دیگر به تفاوتهای اقتصادی ، فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی و ... بازمیگردد. رسیدن به یک خط تعادلی مشترک به نظر ، کلی مشکل میرسد. البته دراوایل زندگی با توجه به ویژگی آرمانگرایی که هر دو طرفین دارند، اینمشکلات هر چند وجود دارند اما شاید کمتر به چشم بخورند.
در هر حال لازم است افراد در شرف ازدواج و زوجهای جوان مطالبی را کهمعمولا به عنوان عوامل آسیب رسان به رابطه همسران شناخته میشوند بشناسندو در مواردی که به استحکام روابط آنها کمک میکنند آموزش بینند. روانشناسی ازدواج در این مرحله آشنایی با تفاوتهای زن و مرد ، روند حل مسأله ،مواجهه با تغییرات اساسی ، شیوه تعاملات مناسب را آموزش میدهد.
چه عواملی تأثیر منفی بر ازدواج میگذارند؟عوامل زیر در عدم موفق ازدواج تأثیرات اساسی دارند:
تاریخچه روانشناسی ازدواجازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم مرحله انتقال به بزرگسالیمقولهای بسیار پیچیده است. شروع مطالعه علمی و دقیق در این مورد به سال1930 بر میگردد، که بطور گستردهتر در سال 1950 تغییراتی عمیق درپروژهشهای مربوط به آن صورت گرفت. اولین تحقیق منتشر شده در موردروانشناسی ازدواج اثر ترمن و همکارانش بود. آنها تلاش کردند به این سؤال پاسخ دهند که چه تفاوتهایی میتواند بین ازدواج موفق و ناموفق داشته باشد.
مباحث روانشناسی ازدواجبطور کلی میتوان گفت در روانشناسی ازدواج دو دسته مبحث کلی موردتوجه است. یک دسته مباحثی است که به شرایط قبل از ازدواج و در واقع بهمرحله تصمیم گیری برای ازدواج میشود، در دسته دیگر مطالبی را شامل میشودکه به مراحل حین ازدواج و بعد از ازدواج مربوط هستند. در زیر به برخی ازآنها میپردازیم.
تصمیم گیری برای ازدواجدر این مرحله تلاش میشود سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که یکفرد چگونه میتواند زوج مناسبی برای خود انتخاب کند؟ در انتخاب زوج چهاولویتهایی را مد نظر قرار دهد؟ آیا شرایط مادی مهمتر هستند یا شرایطخانوادگی و فرهنگی؟ عوامل شخصیتی تا چه اندازه میتواند ازدواج موفقی راپیش بینی کند؟ آیا تناسب و همانندی در صفات شخصیتی مهمتر است یا مکمل بودناین خصوصیات؟ چگونه میتوان فهمید دو نفر از لحاظ شخصیتی چقدر با یکدیگرتناسب دارند و غیره. روانشناسی ازدواج تلاش کرده با انجام تحقیقاتی بهسؤالات فوق پاسخهای مناسب ارائه داده و نتایج یافتههای خود را در فرآیند مشاوره ازدواج در اختیار افراد قرار دهد.
آنچه در فرآیند مشاوره ازدواج در این مرحله مورد توجه است، رعایت اصل تناسب و اصل اولویت بندیاست. بر اساس اصل تناسب گفته میشود هر اندازه افراد از لحاظ شرایط مادی ،فرهنگی و شخصتی ، تحصیلی متناسب با یکدیگر باشند ازدواج موفقتری خواهندداشت. به همان اندازه که ازدواج یک فرد از طبقه اقتصادی بسیار بالا بافردی از طبقه اقتصادی پایین عدم هماهنگی و در نتیجه احتمال عدم موفقیت رابه همراه خواهد داشت، عدم تناسب ویژگیهای شخصیتی نیز (حتی بیشتر) مشکلاتعمیق را بروز خواهد داد.
تصور کنید ازدواج یک فرد با ویژگی شخصیتی برونگرایی با فردی با ویژگی شخصیتی درونگرایی را. با توجه به اینکه افراد برونگرا تمایلات شدید به شرایط بیرونی مثل برقراری روابط اجتماعی، حضور در جمع و غیره دارند و افراد درونگرا برعکس تنهایی را بیشترمیپسندند، به نظر شما ازدواج موفقی خواهند داشت. بر اساس اصل الویت بندیگفته میشود چون در عمل ، امکان ازدواج با فردی که از تمام جنبهها مطابقبا شرایط و مدارکهای فرد باشد پایین است، بنابراین توصیه میشود با اولویتبندی و امتیاز دهی به هر یک از جنبههای مورد ملاک ، تصمیم گیری را آسانترانجام دهند. این نوع اولویت بندی در کلیه تصمیم گیریها مورد نظر است.
شروع و تداوم ازدواجدر این مرحله مسائلی مورد بررسی قرار میگیرند که آغاز یک ازدواجموفق و تداوم آنرا تحت تأثیر قرار میدهند. با توجه به اینکه دو فردی کهبا امر ازدواج تصمیم میگیرند زندگی مشترکی را زیر یک سقف آغاز کنند،تفاوتهای عمیقی دارند که بخشی از آن به تفاوتهای زن و مردو بخش دیگر به تفاوتهای اقتصادی ، فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی و ... بازمیگردد. رسیدن به یک خط تعادلی مشترک به نظر ، کلی مشکل میرسد. البته دراوایل زندگی با توجه به ویژگی آرمانگرایی که هر دو طرفین دارند، اینمشکلات هر چند وجود دارند اما شاید کمتر به چشم بخورند.
در هر حال لازم است افراد در شرف ازدواج و زوجهای جوان مطالبی را کهمعمولا به عنوان عوامل آسیب رسان به رابطه همسران شناخته میشوند بشناسندو در مواردی که به استحکام روابط آنها کمک میکنند آموزش بینند. روانشناسی ازدواج در این مرحله آشنایی با تفاوتهای زن و مرد ، روند حل مسأله ،مواجهه با تغییرات اساسی ، شیوه تعاملات مناسب را آموزش میدهد.
چه عواملی تأثیر منفی بر ازدواج میگذارند؟عوامل زیر در عدم موفق ازدواج تأثیرات اساسی دارند:
- عدم تناسب فرهنگی ، اجتماعی ، شخصیتی و اقتصادی
- عدم آشنایی زوجها با برقراری ارتباط مناسب و تعاملات سازنده:زوجهایی که روابط متعادلتری برقرار میکنند، معمولا موفقتر هستند. زوجهایناموفق افرادی بودهاند که یک یا هر دو آنها توان برقراری رابطه مثبت رانداشتهاند یا بیش از حد به این روابط بها دادهاند، بطوری که به نوعیوابستگی کشانده شدهاند. به عبارتی به همان اندازه که سردی در روابط عمدتامشکل آفرین است، علاقمندی مفرط و خارج از حد که به صورت وابستگی و چسبندگیظاهر میشود مشکل آفرین خواهد بود.
- عدم آشنایی زوجها با فرآیندهای حل مسأله و مواجهه با تغییرات اساسی زندگی:با توجه به اینکه هر فردی در طول زندگی خود با مسائل و مشکلاتی مواجهمیشود، برای حل این مسائل فنونی را بکار میبرد. برخی از این فنون منفی وبرخی دیگر مثبت هستند. هر چه زوجها توان حل مشکلات را به شیوه مثبت داشتهباشند و مثلا بجای قهر ، داد و بیداد و غیره که شیوههای منفی هستند، بهشیوه مؤثرتری مثل بحث و گفتگوی آرام و ... مسائل ما بین خود را حل و فصلکنند، موفقتر خواهند بود.
- ازدواج قبل از 20 سالگی و یا پس از 30 سالگی
- زوجین بعد از یک اتفاق یا حادثه ناراحت کننده ازدواج کرده باشند.
- یک یا هر دو شریک زندگی در صدد فاصله گرفتن از خانواده اصلی خود باشند، یا یکی یا هر دو آنها به خانواده خود وابسته باشند.
- زوجین دارای منظومهای از برادران و خواهران ناسازگار باشند.
- زوجین در محلی بسیار نزدیک یا بسیار دور از هر یک از خانوادههای اصلی خود سکونت داشته باشند.
- زوجین از نظر مالی ، فیزیکی و یا عاطفی به خانواده خود وابسته باشند.
- زوجین قبل از یک دوره آشنایی 6 ماهه و یا پس از دوره نامزدی سه ساله ازدواج کرده باشند.
- جشن ازدواج بدون حضور اعضاء خانواده یا دوستان برگزار شده باشد.
- زن پیش از ، یا در طول اولین سال ازدواج باردار شده باشد.
- هر یک از زوجین با برادران ، خواهران و یا والدین خود رابطه ضعیفی داشته باشد.
- هر یک از زوجین دوران کودکی یا نوجوانی خود را دوران ناخوشایند تلقی میکنند.
- الگوها در هر یک از خانوادههای زوجین بیثبات باشد.