زوجهاي خوشبخت چگونه با اختلافات كنار ميآيند؟
همه ي ما با اختلاف و كشمكش با افراد، آشنا هستيم و حتماً مواقعي وجود داشته كه ديگران به شدت ما را عصباني و آزرده كردهاند. چنين شرايطي در اثر تعارضات بين فردي ايجاد ميشود كه ميتوان گفت هنگامي به وجود ميآيند كه اعمال يك فرد با فرد ديگر مغايرت پيدا ميكند.
اختلاف در روابط بين فردي اجتنابناپذير است و همينطور كه دو نفر بيشتر به يكديگر وابسته ميشوند، احتمال وقوع كمشكش ميان آنها بيشتر ميشود.
هر چه رابطه صميمانهتر باشد، انتظار وقوع اختلاف و درگيري در آن بيشتر خواهد بود.
اختلافات معمولا ميان دوستان، همسايگان، همكاران، والدين و فرزندان و... روي ميدهد، اما بيشتر تحقيقات در زمينه ي اختلاف ميان زن و شوهر انجام شده است، شايد به اين علت كه زندگي آنها چنان با هم پيوند ميخورد كه موقعيتهاي بسيار زيادي براي بروز ناسازگاري بهوجود ميآيد. كمشكشها به دلايل مختلفي اتفاق ميافتند. همسران ممكن است بر سر هر چيزي جر و بحث كنند. اختلاف بر سر پول، حسادت يا انجام كارهاي روزمره ي خانه، همگي ميتوانند رابطه ي ميان زن و شوهر را تيره و تار كنند. بنابراين شناخت عوامل اصلي اختلاف و نحوه ي صحيح كنار آمدن با آن از اهميت بسيار زيادي برخوردار است.
چرا اختلاف ايجاد ميشود؟
برخي روانشناسان عوامل اصلي ايجاد درگيري بين افراد را به سه گروه تقسيم ميكنند:
1- اختلاف بر سر رفتارهاي خاص: «تو هيچ وقت پاهايت را نميشويي؛ روز تولدم برايم چيزي نخريدي، باز هم دير كردي».
2- اختلاف بر سر اصول و نقشها: «بايد در اين مورد از من حمايت كني.»
3- اختلاف بر سر خلق و خوي شخصي: «تو تنبل و بيملاحظهاي»، و «تو آدم ولخرجي هستي».
زوجهاي خوشبخت چه كار ميكنند؟
زوجهاي خوشبخت يك تفاوت اساسي با بقيه دارند: آنها رفتار همسرشان را مثبت تلقي ميكنند! طرز تلقي ما از رفتار آزاردهنده ي طرف مقابل- يا حتي رفتار مثبت او- تاثير بسياري بر چگونگي حل و فصل اختلافات دارد.
مثلا تصور كنيد آقاي خانه فراموش ميكند در راه بازگشت به خانه نان بخرد؛ اگر اين زوج جزء گروه «زوجهاي خوشبخت» باشند، همسر او اين اتفاق را كم اهميت تلقي ميكند كه به علت شرايط خاصي روي داده است، مثلا او با خود ميگويد كه حتما ذهن همسرش به چيز ديگري مشغول بوده و فراموش كرده نان بخرد. اما در مورد زوجي ديگر ممكن است اين مساله به اين سادگي بر طرف نشود. يعني خانم خانه اين كار همسرش را به عنوان جنبه ي منفي، بسيار جديتري از شخصيت او تلقي كند؛ مثلا اينكه او شخصي بيوجدان، خودخواه ، بيملاحظه و تنبل است. به همين صورت رفتارهاي مثبت مثل هديه دادن نيز ممكن است به شكلي منفي تعبير شوند (حتماً از من چيزي ميخواهد!) و يا با ديد مثبتي نگريسته شوند (او خيلي با احساس است). تعدادي از محققان، نوع برداشت زوجهاي راضي و ناراضي از رفتار همسرانشان را مورد بررسي قرار دادند. آنها به اين نتيجه رسيدند كه تفاوت شگرفي در نحوه ي توصيف انگيزههاي رفتار طرف مقابل در اين دو گروه وجود دارد. در واقع زوجهاي ناراضي معمولا ديدي كاملا منفي نسبت به رفتار همسرشان دارند، حتي وقتي رفتار او طوري است كه معمولا آن را ميپسندند (مثلا وقتي از آنها تعريف ميكنند)، و تعجبي هم ندارد كه اين نوع نگرش باعث وخامت اوضاع ونارضايتي هر چه بيشتر در آنها ميشود. در مقابل، زوجهاي راضي ديد مثبتي نسبت به رفتار همسر خود دارند، حتي وقتي به طور معمول چنين رفتاري را نميپسندند، و اين مساله باعث بهبود رابطه و رضايت هر چه بيشتر آنها ميشود.
زوجهاي ناراضي هر رفتار ناپسند همسرشان را:
از خصوصيات شخصيتي او ميدانند (دروني).
طولاني مدت ميدانند (پايدار).
رفتاري ميدانند كه در زمينههاي ديگر رابطه نيز وجود خواهد داشت (كلي).
و رفتار پسنديده همسرشان از ديد آنها:
وابسته به شرايط است (بيروني).
جزء رفتار معمول و هميشگي او نيست (ناپاپدار).
فقط در همان مورد خاص وجود دارد (جزيي).
اين در حالي است كه زوجهاي راضي واكنشي كاملا بر عكس نشان ميدهند؛ يعني زوجهاي راضي هر رفتار ناپسند همسرشان را:
وابسته به شرايط ميدانند (بيروني).
جزء رفتار معمول و هميشگي او نميدانند (ناپاپدار).
رفتاري ميدانند كه در زمينههاي ديگر رابطه وجود نخواهد داشت (جزئي).
و رفتار پسنديده ي همسران از ديد آنها:
از خصوصيات شخصيتي اوست (دروني).
تكرارپذير است (پايدار)
و احتمال دارد در ديگر موارد نيز روي دهد (كلي).
با يك مثال اين مساله روشنتر ميشود: فرض ميكنيم خانم خانه ظرفها را نشسته است. اين رفتار ناپسند از ديد يك زوج ناراضي به اين صورت توصيف ميشود: او به من توجه ندارد (دروني)، در اين مدت اين سومين بار است كه كارش را انجام نميدهد (پايدار)، وظايف ديگرش را هم درست انجام نميدهد (كلي).
اما يك زوج راضي ميگويد: حتما مشغلهاش زياد است (بيروني). بيشتر وقتها كارش را سرموقع انجام ميدهد (ناپايدار)، وظايف ديگرش را هم خوب انجام ميدهد (جزيي).
در مورد رفتار مثبت و پسنديده نيز قضيه به همين صورت است. تصور كنيد آقاي خانه يك جعبه شكلات براي همسرش خريده است ،زوج ناراضي ميگويد: حتماً مادرش به او گفته بخرد (بيروني)، اين اولين و آخرين بارش خواهد بود (ناپايدار)، ميخواسته چاپلوسي بكند تا بتواند با دوستانش تا ديروقت بيرون بماند (جزيي)، اما نظر زوج راضي اينگونه نيست: خيلي سخاوتمند است (دروني)، هميشه هديههاي غيرمنتظره به من ميدهد (پايدار)، مثل دفعه پيش كه يك شام رمانتيك تدارك ديده بود (كلي).
نتيجه اين است كه اين نوع نگرشها باعث بهبود و ارتقاي كيفيت هر چه بيشتر رابطه زوجهاي راضي، و تخريب رابطه و ايجاد درگيري بيشتر در زوجهاي ناراضي ميشود.
اين بررسي نشان ميدهد كه هنگام حل اختلافات، نه تنها بايد نحوه نگرش خود به شرايط موجود و رفتار طرف مقابل را اصلاح كنيم، بلكه بايد بدانيم آيا اين نوع نگرش در حال تخريب رابطه است و يا به بهبود آن ميانجامد. با شناخت نحوه برداشت خود و اصلاح آن در واقع ميتوانيم به بهبود رابطه، صميميت و رضايت هر چه بيشتر خود كمك كنيم.
اختلاف مثبت
افراد معمولا وجود اختلافات را جنبهاي منفي از روابط بين همسران ميدانند، اما بايد دانست كه اختلافات ميتوانند نقش مثبت و سازندهاي داشته باشند، در صورتي كه فرصت شفافسازي تفاوتها و گفتوگو در مورد نقشهاي هر يك از طرفين در يك رابطه را فراهم آورند. زوجهايي كه در همان سالهاي اول و مراحل ابتدايي رابطه، اين مسايل جدالانگيز را حل و فصل كرده و پشت سر ميگذارند، در مراحل بعدي كمتر دچار مشكلات و درگيريهاي جدي خواهند شد. پس اگر صحبت در مورد اختلافات و اقدام براي حل و فصل آنها هر چه زودتر انجام شود، احتمال اينكه «كار به جاهاي باريك بكشد» كمتر ميشود. تنها كاري كه بايد كرد اين است كه از وجود اختلافات و بيان آنها نهراسيم، آنها را بپذيريم و بعد راهحلي براي كنار آمدن با آنها پيدا كنيم. به طوري كه «نه سيخ بسوزد و نه كباب»!
منبع : aryabooks
همه ي ما با اختلاف و كشمكش با افراد، آشنا هستيم و حتماً مواقعي وجود داشته كه ديگران به شدت ما را عصباني و آزرده كردهاند. چنين شرايطي در اثر تعارضات بين فردي ايجاد ميشود كه ميتوان گفت هنگامي به وجود ميآيند كه اعمال يك فرد با فرد ديگر مغايرت پيدا ميكند.
اختلاف در روابط بين فردي اجتنابناپذير است و همينطور كه دو نفر بيشتر به يكديگر وابسته ميشوند، احتمال وقوع كمشكش ميان آنها بيشتر ميشود.
هر چه رابطه صميمانهتر باشد، انتظار وقوع اختلاف و درگيري در آن بيشتر خواهد بود.
اختلافات معمولا ميان دوستان، همسايگان، همكاران، والدين و فرزندان و... روي ميدهد، اما بيشتر تحقيقات در زمينه ي اختلاف ميان زن و شوهر انجام شده است، شايد به اين علت كه زندگي آنها چنان با هم پيوند ميخورد كه موقعيتهاي بسيار زيادي براي بروز ناسازگاري بهوجود ميآيد. كمشكشها به دلايل مختلفي اتفاق ميافتند. همسران ممكن است بر سر هر چيزي جر و بحث كنند. اختلاف بر سر پول، حسادت يا انجام كارهاي روزمره ي خانه، همگي ميتوانند رابطه ي ميان زن و شوهر را تيره و تار كنند. بنابراين شناخت عوامل اصلي اختلاف و نحوه ي صحيح كنار آمدن با آن از اهميت بسيار زيادي برخوردار است.
چرا اختلاف ايجاد ميشود؟
برخي روانشناسان عوامل اصلي ايجاد درگيري بين افراد را به سه گروه تقسيم ميكنند:
1- اختلاف بر سر رفتارهاي خاص: «تو هيچ وقت پاهايت را نميشويي؛ روز تولدم برايم چيزي نخريدي، باز هم دير كردي».
2- اختلاف بر سر اصول و نقشها: «بايد در اين مورد از من حمايت كني.»
3- اختلاف بر سر خلق و خوي شخصي: «تو تنبل و بيملاحظهاي»، و «تو آدم ولخرجي هستي».
زوجهاي خوشبخت چه كار ميكنند؟
زوجهاي خوشبخت يك تفاوت اساسي با بقيه دارند: آنها رفتار همسرشان را مثبت تلقي ميكنند! طرز تلقي ما از رفتار آزاردهنده ي طرف مقابل- يا حتي رفتار مثبت او- تاثير بسياري بر چگونگي حل و فصل اختلافات دارد.
مثلا تصور كنيد آقاي خانه فراموش ميكند در راه بازگشت به خانه نان بخرد؛ اگر اين زوج جزء گروه «زوجهاي خوشبخت» باشند، همسر او اين اتفاق را كم اهميت تلقي ميكند كه به علت شرايط خاصي روي داده است، مثلا او با خود ميگويد كه حتما ذهن همسرش به چيز ديگري مشغول بوده و فراموش كرده نان بخرد. اما در مورد زوجي ديگر ممكن است اين مساله به اين سادگي بر طرف نشود. يعني خانم خانه اين كار همسرش را به عنوان جنبه ي منفي، بسيار جديتري از شخصيت او تلقي كند؛ مثلا اينكه او شخصي بيوجدان، خودخواه ، بيملاحظه و تنبل است. به همين صورت رفتارهاي مثبت مثل هديه دادن نيز ممكن است به شكلي منفي تعبير شوند (حتماً از من چيزي ميخواهد!) و يا با ديد مثبتي نگريسته شوند (او خيلي با احساس است). تعدادي از محققان، نوع برداشت زوجهاي راضي و ناراضي از رفتار همسرانشان را مورد بررسي قرار دادند. آنها به اين نتيجه رسيدند كه تفاوت شگرفي در نحوه ي توصيف انگيزههاي رفتار طرف مقابل در اين دو گروه وجود دارد. در واقع زوجهاي ناراضي معمولا ديدي كاملا منفي نسبت به رفتار همسرشان دارند، حتي وقتي رفتار او طوري است كه معمولا آن را ميپسندند (مثلا وقتي از آنها تعريف ميكنند)، و تعجبي هم ندارد كه اين نوع نگرش باعث وخامت اوضاع ونارضايتي هر چه بيشتر در آنها ميشود. در مقابل، زوجهاي راضي ديد مثبتي نسبت به رفتار همسر خود دارند، حتي وقتي به طور معمول چنين رفتاري را نميپسندند، و اين مساله باعث بهبود رابطه و رضايت هر چه بيشتر آنها ميشود.
زوجهاي ناراضي هر رفتار ناپسند همسرشان را:
از خصوصيات شخصيتي او ميدانند (دروني).
طولاني مدت ميدانند (پايدار).
رفتاري ميدانند كه در زمينههاي ديگر رابطه نيز وجود خواهد داشت (كلي).
و رفتار پسنديده همسرشان از ديد آنها:
وابسته به شرايط است (بيروني).
جزء رفتار معمول و هميشگي او نيست (ناپاپدار).
فقط در همان مورد خاص وجود دارد (جزيي).
اين در حالي است كه زوجهاي راضي واكنشي كاملا بر عكس نشان ميدهند؛ يعني زوجهاي راضي هر رفتار ناپسند همسرشان را:
وابسته به شرايط ميدانند (بيروني).
جزء رفتار معمول و هميشگي او نميدانند (ناپاپدار).
رفتاري ميدانند كه در زمينههاي ديگر رابطه وجود نخواهد داشت (جزئي).
و رفتار پسنديده ي همسران از ديد آنها:
از خصوصيات شخصيتي اوست (دروني).
تكرارپذير است (پايدار)
و احتمال دارد در ديگر موارد نيز روي دهد (كلي).
با يك مثال اين مساله روشنتر ميشود: فرض ميكنيم خانم خانه ظرفها را نشسته است. اين رفتار ناپسند از ديد يك زوج ناراضي به اين صورت توصيف ميشود: او به من توجه ندارد (دروني)، در اين مدت اين سومين بار است كه كارش را انجام نميدهد (پايدار)، وظايف ديگرش را هم درست انجام نميدهد (كلي).
اما يك زوج راضي ميگويد: حتما مشغلهاش زياد است (بيروني). بيشتر وقتها كارش را سرموقع انجام ميدهد (ناپايدار)، وظايف ديگرش را هم خوب انجام ميدهد (جزيي).
در مورد رفتار مثبت و پسنديده نيز قضيه به همين صورت است. تصور كنيد آقاي خانه يك جعبه شكلات براي همسرش خريده است ،زوج ناراضي ميگويد: حتماً مادرش به او گفته بخرد (بيروني)، اين اولين و آخرين بارش خواهد بود (ناپايدار)، ميخواسته چاپلوسي بكند تا بتواند با دوستانش تا ديروقت بيرون بماند (جزيي)، اما نظر زوج راضي اينگونه نيست: خيلي سخاوتمند است (دروني)، هميشه هديههاي غيرمنتظره به من ميدهد (پايدار)، مثل دفعه پيش كه يك شام رمانتيك تدارك ديده بود (كلي).
نتيجه اين است كه اين نوع نگرشها باعث بهبود و ارتقاي كيفيت هر چه بيشتر رابطه زوجهاي راضي، و تخريب رابطه و ايجاد درگيري بيشتر در زوجهاي ناراضي ميشود.
اين بررسي نشان ميدهد كه هنگام حل اختلافات، نه تنها بايد نحوه نگرش خود به شرايط موجود و رفتار طرف مقابل را اصلاح كنيم، بلكه بايد بدانيم آيا اين نوع نگرش در حال تخريب رابطه است و يا به بهبود آن ميانجامد. با شناخت نحوه برداشت خود و اصلاح آن در واقع ميتوانيم به بهبود رابطه، صميميت و رضايت هر چه بيشتر خود كمك كنيم.
اختلاف مثبت
افراد معمولا وجود اختلافات را جنبهاي منفي از روابط بين همسران ميدانند، اما بايد دانست كه اختلافات ميتوانند نقش مثبت و سازندهاي داشته باشند، در صورتي كه فرصت شفافسازي تفاوتها و گفتوگو در مورد نقشهاي هر يك از طرفين در يك رابطه را فراهم آورند. زوجهايي كه در همان سالهاي اول و مراحل ابتدايي رابطه، اين مسايل جدالانگيز را حل و فصل كرده و پشت سر ميگذارند، در مراحل بعدي كمتر دچار مشكلات و درگيريهاي جدي خواهند شد. پس اگر صحبت در مورد اختلافات و اقدام براي حل و فصل آنها هر چه زودتر انجام شود، احتمال اينكه «كار به جاهاي باريك بكشد» كمتر ميشود. تنها كاري كه بايد كرد اين است كه از وجود اختلافات و بيان آنها نهراسيم، آنها را بپذيريم و بعد راهحلي براي كنار آمدن با آنها پيدا كنيم. به طوري كه «نه سيخ بسوزد و نه كباب»!
منبع : aryabooks