همسری که مورد آزاد جنسی قرار گرفته یا به آزار جنسی دست میزند(1)
در این مقاله، پشت درهای بسته می رویم و واقعیت دردناک آزار جنسی را نمایان می کنیم.
مطلب را با یک مثال شروع می کنیم:
شرح زندگی یک مراجعه کننده به یک روانپزشک
" من و خانمم 15 سال است که با هم ازدواج کرده ایم و زندگی نسبتاً خوبی داشته ایم. اون یه زن خوب و یه مادر خوبه اما مشکلی در زندگی ما وجود دارد که هرگز نتوانسته ایم حلش کنیم. زن من تقریباً هیچ علاقه ای به رابطه جنسی نداره. در واقع او در مقابل هر میل جنسی ای که نشون می دم مقاومت می کنه. اون می گه که از داشتن رابطه ی جنسی احساس راحتی نمی کنه . اون اجازه نمی ده بهش دست بزنم . آیا این یک عادته؟"
برای دکتر واضح بود که شوهر این خانم عمیقاً رنجیده است. وی با پرسش بعدی به قلب مسئله زده و می پرسد: "آیا او در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته؟" مرد جواب می دهد: "بله. چندین سال پیش. اون اینو به من گفت و با مشورت روحانیون، دعا خواندیم و من فکر می کنم که اون کسی که این کار را با وی کرده را بخشید. بعد از اون دیگه زیاد درباره اش حرف نزدیم". آن مرد و همسرش، از بقایای دردناک بدرفتاری و آزار جنسی کودکان رنج می بردند. متأسفانه هزاران زوج در سرتاسر جهان همین مشکل را دارند. کودکانی که مورد آزار جنسی قرار می گیرند، سرانجام روزی بزرگ می شوند. بسیاری از آنها ازدواج می کنند و در می یابند که زمان، زخم های آنان را التیام نبخشیده است.
دو واقعیت دردناک
1- درد زندگی با همسری که در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته.
2- درد این کشف که همسرتان در آینده ممکن است کودکانتان را مورد آزار جنسی قرار دهد.
اغلب اوقات یأس و نومیدی بر فرد غالب می شود. حس رابطه با جنس مخالف، امری طبیعیست و وقتی در کودکی مخدوش و منحرف شود، نظام های ریشه ای روابط ما در بزرگسالی را مسموم می کند.
آیا "زیستن با واقعیت"، می تواند کلاف های به هم پیچیده هویت جنسی ما را از هم باز کند و به ما کمک کند تا در زندگی زناشویی به نزدیکی و صمیمت با همسر دست یابیم؟ من معتقدم که پاسخ این پرسش مثبت است، امّا این روندی است که زمان، صبر و اغلب اوقات کمک یک مشاور حرفه ای را می طلبد. زیستن با واقعیت با این تأکید آغاز می شود که آزار جنسی به لحاظ اخلاقی نادرست است و آثار عاطفی و جسمانی ویران کننده ای بر کسی دارد که مورد آزار واقع شده است. منظور من از آزار جنسی هر نوع فعالیت جنسی، کلامی یا جسمی است که بر خلاف میل و رضایت فرد دیگر به او تحمیل شود، به طوری که از وی به عنوان وسیله ای جهت رفع نیازهای جنسی دیگری استفاده شود. چنانچه چنین عملی بارها در مورد یک کودک صورت بگیرد باعث بروز یک رشته واکنش های عاطفی و جسمی می شود که تأثیر زیان باری بر فرآیند بلوغ جنسی عادی کودک خواهد شد.
این تحریف جنسیت، کودک را تا دوران بلوغ و بزرگسالی تعقیب می کند و اغلب اوقات در روابط زناشویی او مشکلاتی به وجود می آورد. این قربانیان اغلب اوقات از روابط جنسی سالم با همسر را بی نهایت دشوار می یابند. بسیاری از آنها آکنده از احساس شرم، گناه، ترس، خشم، و اغلب اوقات نفرت از رابطه جنسی هستند. این عواطف عمیق اغلب با ناتوانی از لذت بردن از بوسه، تماس جنسی همراهند و گاه موجب انزجار از نگاه کردن به بدن عریان انسان، از جمله بدن خود شخص نیز می شوند. شخص دوست ندارد چنین عواطف منفی نسبت به مسائل جنسی داشته باشد اما تغییر احساساتش را غیر ممکن می داند. بنابراین، وی با مانعی بی نهایت جدّی برای نزدیکی در ازدواج مواجه است.
عواقب آزار جنسی:
احساسات این فرد در مورد رابطه جنسی مغشوش است
اغلب اوقات اذیت و آزار جنسی دوران کودکی از سوی شخص کاملاً مخفی نگاه داشته می شود. در واقع، زن یا شوهر فردی که مورد آزار جنسی قرار گرفته، به هیچ عنوان تصور همچین چیزی را نمی کند. این قربانیان همواره افسرده هستند و رنج می برند و در نتیجه نه تنها از رابطه جنسی، بلکه از خود زندگی هم کناره گیری می کنند. آنها در بزرگسالی احساس مبهمی در مورد رابطه جنسی دارند. گاهی حس می کنند که تنها راه کسب محبت این است که از نظر جنسی فعال باشند. اما در سایر اوقات از رابطه جنسی رو بر می گردانند و نمی خواهند هیچ کاری با آن داشته باشند. در زندگی زناشویی، این گیجی وابهام می تواند بسیار ناراحت کننده باشد. چنین فردی یک روز حرف هایی می زند که همسرش فکر می کند او می خواهد رابطه ی جنسی داشته باشد. او حتی ممکن است بسیار رابطه جنسیی باشد و در حرکات اولیه آن را نشان دهد، اما وقتی همسرش به وی نزدیک شود، مثل سنگ می شود. آنها با احساس گناه سالها را سر کرده اند، در حالی که این اتفاق تقصیر آنها نبوده و تنها چیزی که برای وی باقی مانده، عواطف مغشوش و عقاید کذب است. ناخودآگاه به طرد آدمها می پردازد و تحت اسارت این حالات، سلامت جسم و روح خود را به خطر می اندازد.
در بخش دوم مقاله راههای برخورد با چنین همسری را عنوان خواهیم کرد.
منبع : مردمان
در این مقاله، پشت درهای بسته می رویم و واقعیت دردناک آزار جنسی را نمایان می کنیم.
مطلب را با یک مثال شروع می کنیم:
شرح زندگی یک مراجعه کننده به یک روانپزشک
" من و خانمم 15 سال است که با هم ازدواج کرده ایم و زندگی نسبتاً خوبی داشته ایم. اون یه زن خوب و یه مادر خوبه اما مشکلی در زندگی ما وجود دارد که هرگز نتوانسته ایم حلش کنیم. زن من تقریباً هیچ علاقه ای به رابطه جنسی نداره. در واقع او در مقابل هر میل جنسی ای که نشون می دم مقاومت می کنه. اون می گه که از داشتن رابطه ی جنسی احساس راحتی نمی کنه . اون اجازه نمی ده بهش دست بزنم . آیا این یک عادته؟"
برای دکتر واضح بود که شوهر این خانم عمیقاً رنجیده است. وی با پرسش بعدی به قلب مسئله زده و می پرسد: "آیا او در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته؟" مرد جواب می دهد: "بله. چندین سال پیش. اون اینو به من گفت و با مشورت روحانیون، دعا خواندیم و من فکر می کنم که اون کسی که این کار را با وی کرده را بخشید. بعد از اون دیگه زیاد درباره اش حرف نزدیم". آن مرد و همسرش، از بقایای دردناک بدرفتاری و آزار جنسی کودکان رنج می بردند. متأسفانه هزاران زوج در سرتاسر جهان همین مشکل را دارند. کودکانی که مورد آزار جنسی قرار می گیرند، سرانجام روزی بزرگ می شوند. بسیاری از آنها ازدواج می کنند و در می یابند که زمان، زخم های آنان را التیام نبخشیده است.
دو واقعیت دردناک
1- درد زندگی با همسری که در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته.
2- درد این کشف که همسرتان در آینده ممکن است کودکانتان را مورد آزار جنسی قرار دهد.
اغلب اوقات یأس و نومیدی بر فرد غالب می شود. حس رابطه با جنس مخالف، امری طبیعیست و وقتی در کودکی مخدوش و منحرف شود، نظام های ریشه ای روابط ما در بزرگسالی را مسموم می کند.
آیا "زیستن با واقعیت"، می تواند کلاف های به هم پیچیده هویت جنسی ما را از هم باز کند و به ما کمک کند تا در زندگی زناشویی به نزدیکی و صمیمت با همسر دست یابیم؟ من معتقدم که پاسخ این پرسش مثبت است، امّا این روندی است که زمان، صبر و اغلب اوقات کمک یک مشاور حرفه ای را می طلبد. زیستن با واقعیت با این تأکید آغاز می شود که آزار جنسی به لحاظ اخلاقی نادرست است و آثار عاطفی و جسمانی ویران کننده ای بر کسی دارد که مورد آزار واقع شده است. منظور من از آزار جنسی هر نوع فعالیت جنسی، کلامی یا جسمی است که بر خلاف میل و رضایت فرد دیگر به او تحمیل شود، به طوری که از وی به عنوان وسیله ای جهت رفع نیازهای جنسی دیگری استفاده شود. چنانچه چنین عملی بارها در مورد یک کودک صورت بگیرد باعث بروز یک رشته واکنش های عاطفی و جسمی می شود که تأثیر زیان باری بر فرآیند بلوغ جنسی عادی کودک خواهد شد.
این تحریف جنسیت، کودک را تا دوران بلوغ و بزرگسالی تعقیب می کند و اغلب اوقات در روابط زناشویی او مشکلاتی به وجود می آورد. این قربانیان اغلب اوقات از روابط جنسی سالم با همسر را بی نهایت دشوار می یابند. بسیاری از آنها آکنده از احساس شرم، گناه، ترس، خشم، و اغلب اوقات نفرت از رابطه جنسی هستند. این عواطف عمیق اغلب با ناتوانی از لذت بردن از بوسه، تماس جنسی همراهند و گاه موجب انزجار از نگاه کردن به بدن عریان انسان، از جمله بدن خود شخص نیز می شوند. شخص دوست ندارد چنین عواطف منفی نسبت به مسائل جنسی داشته باشد اما تغییر احساساتش را غیر ممکن می داند. بنابراین، وی با مانعی بی نهایت جدّی برای نزدیکی در ازدواج مواجه است.
عواقب آزار جنسی:
احساسات این فرد در مورد رابطه جنسی مغشوش است
اغلب اوقات اذیت و آزار جنسی دوران کودکی از سوی شخص کاملاً مخفی نگاه داشته می شود. در واقع، زن یا شوهر فردی که مورد آزار جنسی قرار گرفته، به هیچ عنوان تصور همچین چیزی را نمی کند. این قربانیان همواره افسرده هستند و رنج می برند و در نتیجه نه تنها از رابطه جنسی، بلکه از خود زندگی هم کناره گیری می کنند. آنها در بزرگسالی احساس مبهمی در مورد رابطه جنسی دارند. گاهی حس می کنند که تنها راه کسب محبت این است که از نظر جنسی فعال باشند. اما در سایر اوقات از رابطه جنسی رو بر می گردانند و نمی خواهند هیچ کاری با آن داشته باشند. در زندگی زناشویی، این گیجی وابهام می تواند بسیار ناراحت کننده باشد. چنین فردی یک روز حرف هایی می زند که همسرش فکر می کند او می خواهد رابطه ی جنسی داشته باشد. او حتی ممکن است بسیار رابطه جنسیی باشد و در حرکات اولیه آن را نشان دهد، اما وقتی همسرش به وی نزدیک شود، مثل سنگ می شود. آنها با احساس گناه سالها را سر کرده اند، در حالی که این اتفاق تقصیر آنها نبوده و تنها چیزی که برای وی باقی مانده، عواطف مغشوش و عقاید کذب است. ناخودآگاه به طرد آدمها می پردازد و تحت اسارت این حالات، سلامت جسم و روح خود را به خطر می اندازد.
در بخش دوم مقاله راههای برخورد با چنین همسری را عنوان خواهیم کرد.
منبع : مردمان