شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

هیچگاه اولین عشق را فراموش نمی کنیم.....

  1. هیچگاه اولین عشق را فراموش نمی کنیم.....

    فکر می کنید اولین عشقم را هنوز به یاد دارم؟ معلومه که دارم، انگار همین دیروز بود اما ۲۳ سال از آن روز می گذره..!

    اولین عشق من؟......یادش که می افتم همیشه چشمام پر از اشک میشه...!

    هیچ روزی نیست که به او فکر نکنم و نگران نباشم که آیا حالش خوب است و یا مشکلی نداشته باشد.
    فکر می کنید اولین عشقم را هنوز به یاد دارم؟ معلومه که دارم، انگار همین دیروز بود اما ۲۳ سال از آن روز می گذره..!

    آیا شما اولین عشقتان را به یاد می آورید؟ البته سوال احمقانه ای است! مطمئناً همه ما هنوز با شور و هیجان و البته کمی هم با ناراحتی، به یادمان مانده است. چه او هنوز در کنارتان باشد و چه فقط خاطره ای باشد که یادآوری آن ناراحتتان می کند، اما اولین عشق ها همیشه مثل گنجینه ای گرانبها در دل افراد باقی می ماند. اینجا حرفهای شما را درمورد مردی که برای اولین بار قلب و احساس شما را متحول کرد، گرد آورده ایم.

    ● هنوز هم یادش داغم را تازه می کند!
    حتی با گذشت سالها، فکر کردن درمورد عشق اولمان لرزشی در قلبمان ایجاد می کند. چه چیز باعث می شود که حتی با گذشت پنج، ده یا حتی بیست سال، اولین عشق ها همیشه فکرمان را به خود مشغول کند؟ دلیلش هرچه باشد و آن فرد هر کس که بوده باشد، عشق اول همیشه جزئی از وجود ما می شود. نمی توانیم آن را فراموش کنیم و تصور نمی کنم کسی واقعاً بخواهد فراموش کند.

    شیرین می گوید: بله، به یاد می آورم...انگار همین دیروز بود. سالهای سال گذشته است، اما هنوز به خاطر دارم او چه شکلی بود و چقدر دوستش داشتم. حدود هشت سال با هم اختلاف سنی داشتیم من ۲۰ ساله بودم و او ۲۸ سال داشت همیشه می ترسید مبادا والدینم با این مسئله مخالفت کنند. این روزها وقتی کمی ناراحت و غمگین می شوم، یاد و خاطره ی او به سراغم می آید. خیلی جالب است، همین روزها ۴۲ ساله می شوم.

    لیدا اینگونه به خاطر می آورد: در همه ی کارهایمان احساساتی بودیم و با شور و هیجان رفتار می کردیم در دوست داشتن هایمان، دعواهایمان، حتی زمانی که میخواستیم همدیگر را اذیت بکینم هم با شور و احساس عمل می کردیم. با اینکه شوهرم را بسیار دوست دارم و کاملاً خوشبخت هستم، هنوز هم خیلی وقتها به او فکر می کنم. چند هفته پیش او را دیدم، همراه همسر و بچه اش بود. نگاهش کردم، او هم نگاهم کرد، و همه چیز در یک لحظه بسیار زیبا بود. خیلی وقت بود که ندیده بودمش. خوشحالم که او نیز خوشبخت شده است.

    الناز در مورد رابطه دوران دانشگاهش اینطور می گوید: ما به هیچ وجه برای هم ساخته نشده بودیم. خانواده و دوستانم نمی توانستند او را تحمل کنند. همیشه با هم دعوا داشتیم و بیشمار به هم زده و دوباره آشتی کرده بودیم. ولی مجذوب هم بودیم. پس از آخرین دعوا که دیگر تصمیم گرفتیم برای همیشه از هم جدا شویم، احساس می کردم قلبم را پاره پاره کرده اند. هنوز نوارها و نامه های عاشقانه اش را پشت گنجه ی اتاقم پنهان می کنم. ۱۰ سال از آن ماجرا می گذرد.

    فرنوش عشق راستین خود را وقتی هجده سال بیشتر نداشت ملاقات کرد. اما پنج سال طول کشید تا رابطه اش را با او آغاز کرد. او در این باره می گوید: در یک مهمانی با هم آشنا شدیم و با هم صحبت كردیم. دو سال دوران دانشگاه را با هم بودیم. او در شیراز زندگی می کرد و همین راه دراز باعث برهم خوردن روابطمان شد. هنوز هم در شیراز زندگی می کند و ازدواج کرده است. اما من هنوز مجردم و در تهران زندگی می کنم. با اینکه رفته است اما همیشه اولین عشق من باقی می ماند.


    ● وقتی دوباره او را می بینیم...
    ممکن است هر از چندگاهی اولین عشقمان را جایی ببینیم. دیدارهایمان ممکن است کوتاه یا طولانی باشد، اما دیدارهایی تلخ و شیرین است. آیا کسی پیدا می شود که تا به حال به دیدار دوباره ی اولین عشقش فکر نکرده باشد؟

    سارا با اینکه قرار مدار ازدواج با اولین عشقش را هم گذاشته بود، ولی با مرد دیگری ازدواج کرد. ۲۰ سال پس از آخرین ملاقاتشان ، او را در مجلس ترحیم مادرش دید. اما حتی با گذشت این همه سال، شعله ی عشق مثل همان روزهای نوجوانی در قلبش زبانه کشید : درمورد عشقی که به هم داشتیم صحبت کردیم. می گفت که چقدر دلش شکسته بود وقتی ترکش کردم و با کس دیگری ازدواج کردم...خیلی وقت ها به او و پاکی عشقمان فکر می کنم. هیچوقت فراتر از یک رابطه سالم با همدیگر نرفتیم، اما هیچگاه اولین عشقم را فراموش نمیکنم.

    رویا نیز به تازگی اولین عشقش را ملاقات کرده است: بعد از ۲۹ سال دوباره اورا دیدم من و او هر دو هنوز تشکیل زندگی نداده بودیم. وقتی برای اولین بار همدیگر را در دانشگاه دیدیم ۱۹ سال داشتیم. عشقی واقعی بود...اگر چنین چیزی در آن سن وجود داشته باشد. و حالا پس از گذشت اینهمه سال باز عاشق هم شده ایم. اما اینبار عشقمان کاملاً با قبل متفاوت است. گذشته ای با هم داشته ایم و حال را باهم می گذرانیم. امیدوارم در آینده نیز کنار هم باشیم.

    تجدید دیدار سحر در اینترنت اتفاق افتاده است:
    در ماه خرداد بود که آنلاین شده بودم. البته زیاد به کامپیوتر وارد نیستم. داشتم یکسری کارهای تحقیقاتی انجام می دادم که کسی بهم پیغام داد. بله خودش بود. شوهرم داشت از جلوی در رد می شد و پسرم وارد اتاق شد. باید توضیح می دادم که او کیست. درمورد همه چیز به همسرم توضیح دادم و اما به صلاح زندگیم است که رابطه ای با او نداشته باشم چون همسر و فرزند خوبی دارم و او جریی از گذشته ام است و من صلاح نمیبینم که حال را فدای گذشته کنم.

    ● او اولین و تنها عشق من بوده است !
    بعضی از ما آنقدر خوش شانس بوده ایم که همان دفعه ی اول آنکه می خواستیم را به دست آورده ام. و وقتی برای اولین بار ملاقاتش کردیم، دیگر نگذاشتیم از دستمان برود!

    سیمین می گوید: اولین عشقم تنها کسی بود که باعث شد قلبم تندتر بزند و از خود بیخود شوم. اما چیزی که باعث شد عاشقش شوم قلب طلایی بود که در سینه پنهان کرده بود. او تنها کسی بود که توانست قلبم را تصرف کند. هشت سال است که با هم هستیم و شش سال است که ازدواج کرده ایم. صاحب پسری دوست داشتنی شده ایم. اینطور بود که اولین عشق من به تنها عشق زندگیم تبدیل شد.

    منیر اعتراف می کند که: من فقط یک عشق واقعی داشته ام و با او ازدواج کردم. سالهای آخر دبیرستان بود که با هم آشنا شدیم و شش سال بعد ازدواج کردیم. از همان ابتدا می دانستم که او همان است که من می خواهم. ما واقعاً برای هم ساخته شده ای.

    عسل می گوید: داستان اولین عشق من کمی عجیب است. باور کنید.
    بعد از چندین ماه دوستی اینترنتی، عسل و دوست اینترنتیش پارسال همدیگر را ملاقات کردند. بعد از ملاقات، کوچکترین تردیدها برای برقراری ارتباط هم از بین رفت. هنوز هم عاشق هم هستیم و برای ازدواج نقشه می کشیم.

    ● عاقل تر و پخته ترم کرد !
    گاهی اوقات اولین عشق چیزهایی به ما می آموزد البته این درس ها معمولاً آن چیزی نیست که دوست داشتیم یاد بگیریم.

    ندا می گوید:او به من احساس شگفت انگیزی می داد. ۱۳ ماهی که با هم گذراندیم، شادترین روزهای زندگی من بودند تا اینکه از من جدا شد. اصلاً نمی دانستم که به من خیانت می کند. خیلی ترسیده بودم و او هیچ کمکی به من نمی کرد. در آخر همه چیز را برای مادرم تعریف کردم و این بهترین و عاقلانه ترین تصمیمی بود که در کل زندگی گرفته ام.

    نتیجه گیری:
    مطمئنا هر فردی که تجربه ای در این زمینه داشته به این مساله فکر میکند که این تجربه چه تاثیری در زندگی آینده او خواهد داشت . عشق و شکست عشقی باعث پخته تر شدن انسان میشود و میتواند باعث رشد و تعالی انسان شود اما همیشه به وصل منجر نمیشود بنابراین باید عد از گذراندن دوره نقاهت آن به سوی زندگی واقعی بازگشت و با آن به گونه ای رفتار شود که یک گذشته خوب و یک نقطه روشن در زندگی مان وجود داشته و مسیر زندگی و تفکر و برخورد ما را تغییر داده .

    به تمام زوجهایی که در گذشته چنین روابطی داشته اند یا به تمام مجردهایی که به خاطر شکست عشقی تنها مانده اند تو صیه میکنیم که گذشته را فدای حال و زندگی فعلی نکنید و با نگاهی روشن به آینده پیش روید.

    به امید موفقیت

    منبع : aryabooks
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.18 ثانیه (39)