شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

کمی با من صمیمی باش!

  1. صمیمی شدن  یك مهارت ارتباطی است كه بعضی‏ها آن را خوب بلدند و می‏دانند که از آن چطور و در چه موقعیت‏هایی استفاده کنند.

    کمی با من صمیمی باش!
    بعضی‏ها از صمیمی شدن می‏ترسند‏، می‏‏ترسند وقتی در یك رابطه صمیمی قرار گرفتند از آنها سوءاستفاده عاطفی شود یا در بازی ای بیفتند كه قواعدش را بلد نیستند. بعضی ها از صمیمیت نمی ترسند اما كلا شخصیتی «
    نجوش
    » دارند؛ آنها در طول زندگیشان به این باور رسیده‏اند كه «صمیمی نشدن منفعت های بیشتری دارد تا صمیمی شدن ».
    بعضی‏ها هم زیادی صمیمی می‏شوند و به قول معروف «چای نخورده پسرخاله می‏شوند». هیچ كدام از این سبك‏های صمیمیت سبك های سالمی نیستند و در دراز مدت به ضرر فرد تمام می شوند. در این مقاله می خواهیم، هم علت صمیمی یا غیرصمیمی شدن آدم ها را بررسی كنیم و هم راهكار هایی برای تجربه یك صمیمیت سالم در یك رابطه سالم ارائه كنیم.
    انگار صمیمیت در سرشت بعضی‏ها هست و در سرشت بعضی‏ها نیست اما اگر«
    سرشت
    » را به معنی یك ویژگی مادرزادی در نظر بگیریم، این فقط نیمی از ماجراست.
    درست است كه در همان شیرخوارگی بچه ها، نشانه هایی از صمیمی یا غیرصمیمی بودن آنها در نحوه رابطه چشمی یا جوابی كه به لبخند آدمیزاد می‏دهند دیده می شود اما عمده ماجرا در سال‏های بعد شكل می‏گیرد. دلیل‏های زیر را می توان برای صمیمی بودن یا غیرصمیمی بودن افراد در نظر گرفت:

    1 - سیستم صمیمیت در خانواده
    در همین صفحه بارها گفته ایم كه خانواده‏ها را می توان براساس مرزهایی كه بین افرادشان وجود دارند، تقسیم‏بندی كرد. در خانواده‏هایی كه مرزهای بازی دارند، یعنی همه در كار هم دخالت می‏كنند، همه لباس هم را می‏پوشند، در تمام اتاق‏ها در همه مواقع شبانه روز باز است و آدم‏های خانواده چیزی به نام تنهایی و استقلال ندارند، آدم‏هایی شكل می گیرند كه به نحوی افراطی صمیمی هستند.
    برعكس، خانواده‏هایی كه مرزهای بسته‏ای دارند، یعنی خانواده بیشتر به یك اداره یا یك پادگان شبیه است تا یك خانواده و هر كس به فكر خودش است، معمولا آدم های نجوشی بار می آورند. آدم‏هایی كه صمیمیت سالمی دارند معمولا در خانواده‏های نوع سوم پرورش یافته اند؛ درخانواده هایی كه با وجود مرزهای تعریف شده بین اعضای خانواده، انعطاف پذیری مرزها را هم به رسمیت می‏‏شناسند. در این خانواده‏ها به استقلال همه اعضای خانواده احترام گذاشته می شود و هر كسی از وسایل شخصی‏اش استفاده می‏کند اما اگر خانواده در موقعیت فشارزایی قرار گرفت، موقتا این مرزها جای خودشان را عوض می كنند و مثلا پدر اختیارات بیشتری پیدا می كند. در این خانواده ها احترام و صمیمیت با هم آموخته می شوند.

    2 - سبك فرزندپروری
    درست مثل تعداد مرزها، سبك ‏های فرزندپروری والدین هم 3تاست. والدینی كه از سبك فرزندپروری دیكتاتورمآبانه استفاده می‏كنند، یعنی قانون‏های خشكی را در خانواده حاكم می‏كنند و هر عمل خلاف این قوانین را به شدت تنبیه می كنند، معمولا فرزندان نجوشی تحویل جامعه می‏دهند.  برعكس، والدینی كه خیلی «
    باز و آزادانه
    » رفتار می كنند و اصلا بی خیال تربیت كردن بچه‏اند، بچه ‏های «
    چایی نخورده، پسرخاله شو
    »را به وجود می آورند. والدین دموكرات، یعنی والدینی كه به استقلال بچه احترام می گذارند اما در عین حال قوانین خودشان را دارند، بچه هایی با صمیمیت سالم تحویل جامعه می‏دهند.
    البته بعضی وقت ‏ها سبك والدین یكی از والدین-  معمولا مادر-  طوری است كه بچه را فقط در سیستم خانواده صمیمی می خواهد و در ذهن بچه، تمام غریبه ها را به «
    لولو
    » تبدیل می كند. این خانواده ها می توانند ترس از صمیمیت را پرورش دهند.

    3 - فرهنگ و تجربه
    بعضی از فرهنگ‏ها «صمیمی بودن» را یك ارزش محسوب می‏كنند و حتی آدم هایی را كه بیش از حد صمیمی می شوند تشویق می كنند.  كشور ما تا حدودی در این دسته جای می گیرد. كلا در این كشور ها  «
    من جمعی
    » قوی تر از«
    من فردی
    » است.  برعكس در كشورهای فردگرا تر، فرهنگ برای استقلال آدم ها ارزش بیشتری قائل است و صمیمی نبودن را هم به رسمیت می شناسد. این ارزش ها معمولا نسل به نسل منتقل می شوند و البته ممكن است تغییراتی تدریجی در طول نسل های مختلف پیدا كنند. همین كه صمیمیت همسایه ها را در زمان فعلی كشورمان با مثلا 100سال پیش مقایسه كنید، دستتان می آید این تغییرها یعنی چه. غیر از فرهنگ كه یك موضوع كاملا جمعی است،
    تجربه های زندگی شخصی فرد كه یك موضوع كاملا فردی است هم می توانند بر زندگی اش موثر باشند.  آدم هایی كه از رابطه صمیمی با دیگران ضربه خورده‏اند، به ویژه اگر این ضربه ها در دوره شكل گیری شخصیتشان یعنی قبل از 18 سالگی باشد، ممكن است برای مدت ها از رابطه صمیمی اجتناب كنند.


    چطور سالم صمیمی شویم؟



    البته واقعا تبدیل یك آدم‏ «نجوش» یا یك آدم «صمیمیت ترس» به یك آدم  «صمیمی» به همین راحتی ها هم نیست.  وقتی كه صمیمی نبودن مخصوصا در دوران جوانی در تمام جوانب زندگی تاثیر می گذارد و حتی مانع ازدواج می شود باید با یك روان شناس مشورت و مشكل را اصولی حل كرد. توصیه‏های زیر را فقط برای این ارائه می دهیم كه دغدغه بیشتری به این مساله مهم زندگی داشته باشید:

    1 - ته و توی مشكل‏تان را در بیاورید.
    بخش اول مطلب را بخوانید و ببینید كه واقعا صمیمی نبودن یا زیادی صمیمی بودن شما به كجا بر می‏‏گردد؟ تربیت والدینتان؟ نوع خانواده‏ای كه در آن زندگی كرده‏اید؟ تجربه‏هایی كه در طول زندگی داشته‏اید؟ فرهنگی كه در آن بزرگ شده‏اید؟ همه اینها یا هیچ كدام از آنها؟ وقتی كه مشكل ریشه‏ا‏ی تر باشد و مثلا به نوع خانواده برگردد، بهتر است آن را با یك روان شناس در میان بگذارید اما مواقعی كه پای تجربه در میان است می توانید از راهكارهای بعدی استفاده كنید.

    2 - در ارتباط با دیگران ماهر شوید.
    بعضی وقت‏ها شما مجبورید كاستی‏‏هایی را كه در طول تربیت خانوادگی یا تحصیلی تان داشته اید، خودتان جبران كنید.  بعضی از اولیا و مربیان در خودشان این مسوولیت را احساس نمی‏کنند که فرزند یا شاگردشان را با مهارت‏های ارتباطی آشنا كنند. مهارت‏هایی مثل گوش دادن، دانستن زبان بدن، همدلی، شوخ طبعی، نه گفتن و از این قبیل. اما اگر می خواهید اساسی و در عمل این مهارت‏ها را یاد بگیرید، به مراكز مشاوره معتبر یا فرهنگ‏سراهایی كه معمولا كارگا ه‏های مهارت‏های زندگی را برگزار می‏كنند، مراجعه كنید.  نشانی مراكز مشاوره معتبر را می‏توانید در سایت «سازمان نظام روان شناسی و مشاوره» پیدا كنید.

    3 - خود افشایی كنید.
    بعضی وقت‏ها شما در یك رابطه قرار گرفته‏اید كه حس می كنید راكد مانده است و دوست دارید رابطه تان با طرف مقابل‏تان به سطح عمیق ‏تری از صمیمیت برسد. در این موارد، افشای بعضی از رازهای شخصی می تواند در طرف مقابلتان احساس صمیمیت را بیدار كند.  معمولا هر چه آدم‏ها صمیمی تر شوند رازهای بیشتری را درباره همدیگر می دانند و هرچه رازهای بیشتری درباره هم بدانند صمیمی تر می شوند. البته قبل از رازافشایی یادتان باشد كه اعتماد كامل به دهن لق نبودن طرف مقابل داشته باشید و یادتان باشد كه در افشای رازتان، پای آدم های دیگر یا خانواده در میان نباشد.

    4- صمیمیت را با بی احترامی قاتی نكنید.
    بعضی‏ها فكر می كنند كه اگر با یك نفر صمیمی شدند دیگر می توانند با ركیك ترین الفاظ او را صدا بزنند و اگر طرف مقابل این بی احترامی‏ها را قبول نكرد او را «بی جنبه» حساب می كنند.  شعار آنها این است؛ «من و فلانی كه این چیزها را با هم نداریم ». اما اگر رابطه صمیمانه محترمانه باشد، هم عمق بیشتری دارد و باعث می شود كه عزت نفس 2نفر بالاتر برود و هم معمولا طولانی مدت‏تر است.


    منبع : تبیان
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.14 ثانیه (39)