میدانيد چند ساله هستيد؟ اسم معلم كلاس دوم دبستانتان چه بود؟ و يا سهشنبه هفته پيش ساعت يازده چه مىكرديد؟
براى پاسخ دادن به سوال اول بىترديد نيازى به فكر كردن نداريد. اما سوال دوم و سوم كمى سخت به نظر مىرسند. براى پاسخ دادن به آنها بايد به بايگانى مغزتان رجوع كنيد و اطلاعات مورد نظر را پيدا كنيد. اين احتمال وجود دارد كه در بايگانى مغزتان يا همان حافظه، اطلاعات مورد نياز براى پاسخ دادن به اين دو سئوال ضبط نشده باشد. ميزان اطلاعات ضبط شده در حافظه بستگى به اهميت و نقش اين اطلاعات دارد.
اما اين اطلاعات چگونه و بر اساس چه معيارهاى در حافظه هر فرد بايگانى مىشوند؟ كدام مكانيسم براى ذخيره اين اطلاعات تصميم مىگيرد؟ و تا چه مدت اين اطلاعات در مغز باقى مىمانند؟
ذخيره اطلاعات در حافظه توسط مكانيسم پيچيدهاى در سلولهاى مغزى صورت مىگيرد. براى حفظ و بايگانى هر كدام از دادههاى اطلاعاتى يك مدار كوچك در مغز تشكيل مىشود. اين مدار از سلولهاى عصبى تشكيل شده است كه با يكديگر ارتباط برقرار مىكنند. سلولهاى اين مدار به هم نچسبيدهاند و فاصله يك سلول تا سلول ديگر يك فضاى خالى كوچك است كه سيناپس ناميده مىشود. براى به خاطر سپردن يك مطلب بايد يك مدار تشكيل شود و براى تشكيل يك مدار بايد بين سلولهاى حافظه ارتباط سيناپسى برقرار شود. در محل سيناپس پيام الكتريكى از يك سلول به سلول بعد منتقل مىشود. به عنوان مثال وقتى تصميم مىگيريد يك شماره تلفن را به خاطر بسپاريد، آن را چند بار پشت سر هم تكرار مىكنيد. اطلاعات كه همان شماره تلفن است به بخش حافظه منتقل مىشوند و يك مدار كوچك مخصوص اين شماره تلفن تشكيل مىشود. با هر بار تكرار اين پيام، شماره تلفن براى ذخيره شدن از همان سلولهاى قبلى و همان سيناپسها و مدار اولى عبور مىكند. هر بار كه مدار تكرار مىشود برقرارى ارتباط ميان سلولها سريعتر و يادآورى اطلاعات سادهتر مىشود. پس از مدتى مدارى تشكيل مىشود كه مىتواند در حافظه طولانى مدت براى هميشه باقى بماند. هر بار كه تصميم مىگيريد شماره را به ياد آوريد اين سلولهاى با يكديگر ارتباط برقرار مىكنند و شما مىتوانيد شماره را به خاطر آوريد.
نكته قابل توجه اين جاست كه احساساتى مانند خشم، عصبانيت، عشق يا نفرت نقش بزرگى در به خاطر سپردن اطلاعات بر عهده دارند. اين احساسات سبب مىشوند كه خاطرات دقيقتر ضبط شوند زيرا همراه اين احساسات سلولهاى مغزى بيشترى در تشكيل يك مدار حافظه شركت كنند. مثلأ اگر معلم كلاس دوم دبستان يكبار بىجهت شما را از كلاس بيرون كرده باشد اسم او را بيست سال بعد راحتتر از اسم همكلاسى ساكت و بىسرصداى آخر كلاس به خاطر مىآوريد.
از ميان احساسات نام برده شده، احساس ترس نقش بزرگترى در به خاطر سپردن و يادآورى يك اتفاق برعهده دارد. بخشى از اين احساس در نتيجه تجربيات تلخ يا دردناك بدست آمده است، مثل ترس هنگام لمس ظرفى كه داغ به نظر مىرسد. اين ترس به علت يادآورى خاطره سوختن دست است كه شايد يكبار در زمان كودكى تجربه كردهايد. اين ترس، ترس آموختنى ناميده مىشوند. اما بخش بزرگى از احساس ترس، ترس ناخودآگاه است كه مربوط به حافظه ناخود آگاه مىشود و از زمان تولد با يك فرد همراه است.
چندى پيش دانشمندان امريكانى ژنى را در انسان كشف كردهاند كه ميزان ترس را كنترل مىكند. اين ژن كه محققان آن را neuroD2 نامگذارى كردهاند، معمولأ به صورت چند كپى در ژنوم انسانى وجود دارد. مدير اين پروژه تحقيقاتى James Olson و همكاران او نتيجه كارشان در كتاب سالانه آكادمى امريكا منتشر كرده و نام اين ژن را به ثبت رساندهاند. اين دانشمندان توانستهاند ثابت كنند افرادى كه تنها يك كپى از اين ژن را به ارث بردهاند بيشتر از افرادى كه چند كپى از اين ژن را در ژنوم خود دارند، اهل ريسك هستند و ترس كمترى در زمان تصميمگيرى از خود نشان مىدهند. اين مسئله به علت آنست اين افراد به سختى مىتوانند خاطرات تلخ و يا دردناكى را كه يكبار تجربه كردهاند به ياد آورند. به همين علت بار بعد سريعتر و با ترس كمترى تصميم مىگيرند.
اين تحقيق ثابت مىكند احساس ترس ناخودآگاه از يك نسل به نسل بعد به ارث مىرسد و در حافظه يا ضمير ناخودآگاه ضبط شده است. اين احساس نتيجه تجربياتى است كه در طول تاريخ تكامل به انسانها آموخته است براى بقا و ادامه حيات چه زمانى بايد احساس خطر كنند، چگونه فرار و يا در چه شرايطى خود را مخفى كنند.
براى پاسخ دادن به سوال اول بىترديد نيازى به فكر كردن نداريد. اما سوال دوم و سوم كمى سخت به نظر مىرسند. براى پاسخ دادن به آنها بايد به بايگانى مغزتان رجوع كنيد و اطلاعات مورد نظر را پيدا كنيد. اين احتمال وجود دارد كه در بايگانى مغزتان يا همان حافظه، اطلاعات مورد نياز براى پاسخ دادن به اين دو سئوال ضبط نشده باشد. ميزان اطلاعات ضبط شده در حافظه بستگى به اهميت و نقش اين اطلاعات دارد.
اما اين اطلاعات چگونه و بر اساس چه معيارهاى در حافظه هر فرد بايگانى مىشوند؟ كدام مكانيسم براى ذخيره اين اطلاعات تصميم مىگيرد؟ و تا چه مدت اين اطلاعات در مغز باقى مىمانند؟
ذخيره اطلاعات در حافظه توسط مكانيسم پيچيدهاى در سلولهاى مغزى صورت مىگيرد. براى حفظ و بايگانى هر كدام از دادههاى اطلاعاتى يك مدار كوچك در مغز تشكيل مىشود. اين مدار از سلولهاى عصبى تشكيل شده است كه با يكديگر ارتباط برقرار مىكنند. سلولهاى اين مدار به هم نچسبيدهاند و فاصله يك سلول تا سلول ديگر يك فضاى خالى كوچك است كه سيناپس ناميده مىشود. براى به خاطر سپردن يك مطلب بايد يك مدار تشكيل شود و براى تشكيل يك مدار بايد بين سلولهاى حافظه ارتباط سيناپسى برقرار شود. در محل سيناپس پيام الكتريكى از يك سلول به سلول بعد منتقل مىشود. به عنوان مثال وقتى تصميم مىگيريد يك شماره تلفن را به خاطر بسپاريد، آن را چند بار پشت سر هم تكرار مىكنيد. اطلاعات كه همان شماره تلفن است به بخش حافظه منتقل مىشوند و يك مدار كوچك مخصوص اين شماره تلفن تشكيل مىشود. با هر بار تكرار اين پيام، شماره تلفن براى ذخيره شدن از همان سلولهاى قبلى و همان سيناپسها و مدار اولى عبور مىكند. هر بار كه مدار تكرار مىشود برقرارى ارتباط ميان سلولها سريعتر و يادآورى اطلاعات سادهتر مىشود. پس از مدتى مدارى تشكيل مىشود كه مىتواند در حافظه طولانى مدت براى هميشه باقى بماند. هر بار كه تصميم مىگيريد شماره را به ياد آوريد اين سلولهاى با يكديگر ارتباط برقرار مىكنند و شما مىتوانيد شماره را به خاطر آوريد.
نكته قابل توجه اين جاست كه احساساتى مانند خشم، عصبانيت، عشق يا نفرت نقش بزرگى در به خاطر سپردن اطلاعات بر عهده دارند. اين احساسات سبب مىشوند كه خاطرات دقيقتر ضبط شوند زيرا همراه اين احساسات سلولهاى مغزى بيشترى در تشكيل يك مدار حافظه شركت كنند. مثلأ اگر معلم كلاس دوم دبستان يكبار بىجهت شما را از كلاس بيرون كرده باشد اسم او را بيست سال بعد راحتتر از اسم همكلاسى ساكت و بىسرصداى آخر كلاس به خاطر مىآوريد.
از ميان احساسات نام برده شده، احساس ترس نقش بزرگترى در به خاطر سپردن و يادآورى يك اتفاق برعهده دارد. بخشى از اين احساس در نتيجه تجربيات تلخ يا دردناك بدست آمده است، مثل ترس هنگام لمس ظرفى كه داغ به نظر مىرسد. اين ترس به علت يادآورى خاطره سوختن دست است كه شايد يكبار در زمان كودكى تجربه كردهايد. اين ترس، ترس آموختنى ناميده مىشوند. اما بخش بزرگى از احساس ترس، ترس ناخودآگاه است كه مربوط به حافظه ناخود آگاه مىشود و از زمان تولد با يك فرد همراه است.
چندى پيش دانشمندان امريكانى ژنى را در انسان كشف كردهاند كه ميزان ترس را كنترل مىكند. اين ژن كه محققان آن را neuroD2 نامگذارى كردهاند، معمولأ به صورت چند كپى در ژنوم انسانى وجود دارد. مدير اين پروژه تحقيقاتى James Olson و همكاران او نتيجه كارشان در كتاب سالانه آكادمى امريكا منتشر كرده و نام اين ژن را به ثبت رساندهاند. اين دانشمندان توانستهاند ثابت كنند افرادى كه تنها يك كپى از اين ژن را به ارث بردهاند بيشتر از افرادى كه چند كپى از اين ژن را در ژنوم خود دارند، اهل ريسك هستند و ترس كمترى در زمان تصميمگيرى از خود نشان مىدهند. اين مسئله به علت آنست اين افراد به سختى مىتوانند خاطرات تلخ و يا دردناكى را كه يكبار تجربه كردهاند به ياد آورند. به همين علت بار بعد سريعتر و با ترس كمترى تصميم مىگيرند.
اين تحقيق ثابت مىكند احساس ترس ناخودآگاه از يك نسل به نسل بعد به ارث مىرسد و در حافظه يا ضمير ناخودآگاه ضبط شده است. اين احساس نتيجه تجربياتى است كه در طول تاريخ تكامل به انسانها آموخته است براى بقا و ادامه حيات چه زمانى بايد احساس خطر كنند، چگونه فرار و يا در چه شرايطى خود را مخفى كنند.
منبع : Deutsche Welle