مقدمه
--------------------------------------------------------------------------------
یکی از سؤالهای اساسی اکثر مردم چه افراد عادی و چه افراد تحصیل کرده این است که روان شناسی و روان پزشکی چه فرقی با یکدیگر دارند. به عبارت دیگر چه تفاوتی بین روان شناس و روان پزشک وجود دارد. در این مقاله سعی می شود که این تفاوتها به زبان ساده و روشن برای خوانندگان مشخص شود. زیرا عدم شناخت این تفاوت بسیاری از افراد و خانواده ها را به بیراهه کشانده است. حتی مشاهده می شود که در بعضی از فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی این اصطلاحات به غلط توسط کارگردانها استفاده می­شود. و یا در سالهای دورتر برای تیم ملی فوتبال از یک روان پزشک (دکتر حسن عشایری) به عنوان روان شناس ورزشی تیم ملی فوتبال استفاده شده بود.؟! نمونه های اینگونه اشتباهات حتی در صدا و سیمای ایران هم مشاهده می شود که از یک روان پزشک سؤالهایی پرسیده می شود که باید از یک روان شناس بپرسند یا در آن برنامه ها می بایست از یک روان شناس دعوت شود. با این مقدمه برمی­گردیم به سؤال اول که فرق روان شناسی با روان پزشکی چیست؟ پس این مقاله را با دقت مطالعه کنید تا خدای نکرده به بیراهه نروید...
--------------------------------------------------------------------------------
روان شناسی یک رشته علمی و جزو علوم انسانی است که از سابقه پیدایش علمی آن یک قرن و اندی می­گذرد. هدف علم روان شناسی مطالعه رفتار انسان است. و برخی گفته اند که هدف علم روان شناسی مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی است. روان شناسی با عمر کوتاهی که نسبت به سایر رشته های علمی دارد، رشد بسیار شگرفی داشته است، طوریکه اکنون بیش از 20 رشته مستقل روان شناسی را شامل می شود، مثل روان شناسی کودک، روان شناسی مدیریت، روان شناسی صنعتی و سازمانی ، روان شناسی اجتماعی، روان شناسی آزمایشی، روان شناسی کودکان استثنایی،روان شناسی ورزش و ..... بالاخره روان شناسی بالینی.
مشاهده رشته های گوناگون روان شناسی نشانگر آن است که روان شناس فقط رفتارهای غیر عادی را مطالعه نمی کند و مطالعه رفتارهای غیرعادی یا مرضی بخش کمی از مطالعات روان شناسی را شامل می­شود که عمدتاً در رشته روان شناسی بالینی مطرح می شود و لذا کلمه روان شناسی نباید بیماری یا جنون را به ذهن تداعی کند. حتی بیماریهاییکه در روان­شناسی بالینی قابل درمان است، شامل بیماریهای روانی شدید که اصطلاحاٌ روان پریشی یا سایکوز (psychose) و به اصطلاح عامه جنون یا دیوانگی خوانده می­شود را شامل نمی­گردد و روان شناس نقش چندانی در درمان اینگونه اختلالات مثل بیماری اسکیزوفرن را ایفا نمی­کند. روان­شناسان بیشترین نقش درمانی را در بیماریهای روان نژندی دارند که بیمار از آن رنج می برد و خود به دنبال درمان آن است مثل بیماریهای وسواس، افسردگی، اضطراب و مثل آن. در اینگونه بیماریها، بیمار از بیماری خود آگاهی دارد و به دنبال درمان آن برمی آید. اما در بیماری سایکوز، بیمار، بیماری خود را قبول ندارد و برای درمان مقاومت می کند و معمولاً به اجبار آنها را در بیمارستانهای روانی بستری می کنند و بعد از بستری شدن در صدد پیدا کردن فرصتی برای فرار از بیمارستان است. بیماران اسکیزوفرن، مانیک و مانیک- دپرسیو (شیدایی- افسردگی) نمونه ای از اختلالات روانی شدید یا جنون است که با هذیان و توهم و رفتارهای غیر عادی و عجیب و غریب همراه است. اینگونه بیماران عمدتاً توسط روان پزشک مورد درمان قرار می گیرند نه روان شناس. حال روان پزشک کیست و وظیفه او چیست؟
روان پزشک فردی است که در رشته پزشکی تحصیل کرده است و بعد از گدراندن دوره پزشکی عمومی و اخذ دکترای حرفه ای در پزشکی عمومی، دوره تخصصی خود را در روان پزشکی و یا به قول امروزیها "اعصاب و روان "گذرانده است. او یک پزشک است و کار یک پزشک مثل همه رشته های پزشکی تجویز دارو برای درمان بیماری است. مشخص است که روان پزشک برعکس روان شناس، فقط با بیمار و بیماری سروکار دارد.دیدگاه او مثل هر پزشک دیگر در سایر رشته های پزشکی در مورد علت بیماریها یک دیدگاه بیولوژیک است. یعنی در پیدایش بیماریها عوامل ارث و هورمونها و میانجیهای عصبی یا نروترانسمیترها مثل دوپامین و سروتونین و ... را علت اساسی بیماری میدانند و روی عوامل روانی و یادگیری( اکثرا )تاکید چندانی ندارند . با این مفروضه ها او با استفاده از روشهای پزشکی مثل دارو درمانی و الکترو شوک درمانی (e.c.t) به درمان بیماریهای روانی می پردازد . بیماران شدید روانی مثل اسکیزوفرن و مانیک – دپرسیو باید برای درمان به روان پزشک مراجعه کنند و در مواردی بیماران روان نژند مثل افراد افسرده و وسواسی نیز نیاز به دارو درمانی دارند اما در عین حال باید توسط روان شناس بالینی تحت روان درمانی قرار بگیرند. روانشناسان در خصوص اثر داروها در برخی از بیماریهای روانی نظر مثبتی دارند . اینجانب بیمارانی که تشخیص دهم (مثل بیماران وسواسی در حالت وسواس بالا ) نیاز به دارو درمانی دارند را به روانپزشک ارجاع میدهم و تا کنون صدها بار این کار را کردم . ولی متاسفانه این همکاری از سوی روانپزشکان در اکثر قریب به اتفاق انها وجود ندارد که بیماران نیازمند به روان درمانی را به روان شناس ارجاع دهند و معمولا این کار را یا خودشان انجام میدهند که چندان در تخصص انها نیست (چون در دوره تخصصی روانپزشکی واحدهای درسی چندانی به صورت تئوری و عملی در زمینه رواندرمانی ندارند و اگر روان پزشکی کار رواندرمانی انجام میدهد بیشتر از روی علاقه شخصی است.به همین منوال روانشناس نیز حق تجویز دارو را ندارد حتی اگر اطلاعات زیادی در این زمینه داشته باشد .) و یا به یک روانشناس لیسانس و بعضا فوق لیسانس که در مطب خودشان به کار مشغول شده است ارجاع میدهند.
روان شناس علاوه بر درمان بیماریهای روان نژند، کار مشاوره ای نیز انجام می دهد مثل مشاوره در امور خانواده و ازدواج و این کار روان پزشک نیست فردی که برای مشاوره ازدواج یا خانواده مراجعه می کند، بیمار محسوب نمی شود بلکه برای یک تصمیم گیری درست مراجعه می کند. متأسفانه بارها مشاهده کردم که برخی افراد از روی نا اگاهی برای مشاوره ازدواج و یا خانواده و یا مشاوره های تحصیلی و شغلی، به روان پزشک یا متخصص اعصاب و روان مراجعه می کنند!؟.
روان شناس با استفاده از تئوریها و تکنیکهای روان درمانی سعی در تغییر فکر و رفتار شما را دارد. او از دارو استفاده نمی کند و حق این کار را نیز ندارد ُ بلکه به شما یاد می دهد که چگونه بهتر خود را بشناسید و با انجام مصاحبه و اجرای تستهای شخصیت و یا هوش ویژگی شخصیتی شما را به شما می شناساند و راههای کنار آمدن با مشکلات را برای شما روشن می کند. فرض اساسی در روان شناسی و روان درمانی این است که هر اندازه انسان از شخصیت خود آگاهی بیشتری پیدا کند، سلامت روانی او بیشتر است(البته اکثر مردم به غلط فکر مکنند که خود را خیلی می شناسند در حالی که اینگونه نیست ). فروید پایه گذار روان درمانی، هدف روان درمانی یا روان کاوی را ایجاد بینش (insight) می داند. البته روان درمانی رشته ها و رویکردهای زیادی دارد که برای توضیح آن نیاز به نوشتن یک کتاب با حجم زیاد است.در ضمن میتوانید به دو مقاله قبلی من در خصوص رواندرمانی در ارشیو های قبلی در این وبلاگ مراجعه فر مایید .
برخی سؤال می کنند که فرق روان شناس با روان کاو چیست؟ یا روان کاوی و روان شناسی چه تفاوتی دارند؟. روان کاوی یکی از رویکردهای علم روان شناسی است که توسط فروید پایه گذاری شد . در واقع روان کاو یک روان شناس است که برای درمان رویکرد روان کاوی را انتخاب کرده است. در رویکرد روان کاوی فرض بر این است که ریشه بیماریها مثل افسردگی، اضطراب، وسواس و اختلالات اضطرابی مثل حمله های وحشت و...در تجربیات دوران کودکی نهفته است که به صورت ناخودآگاه در آمده و به شکل بیماریهای فوق الذکر خود را نشان می دهد. روانکاوان معتقدند که عمده رفتارهای انسان از روی نا هشیاری یا ناخود اگاهی است .روان کاو با روشهایی مثل تداعی آزاد یا تعبیر رؤیاها و روابط بین فردی بیمار، سعی در شناسایی عناصر ناخود آگاه را دارد تا با شناساندن آن به بیمار و افزایش بینش و بصیرت او، این ناراحتی ها را از بین ببرد. امروزه روان کاوی به شکل سنتی ان کمتر مورد استفاده قرار می گیرد و شاید برای بیماران خاصی کاربرد داشته باشد. ضمنا درمانهای روان کاوی طولانی مدت است و سالها به طول می کشد .
منبع :http://drdarabi.blogfa.com/
--------------------------------------------------------------------------------
یکی از سؤالهای اساسی اکثر مردم چه افراد عادی و چه افراد تحصیل کرده این است که روان شناسی و روان پزشکی چه فرقی با یکدیگر دارند. به عبارت دیگر چه تفاوتی بین روان شناس و روان پزشک وجود دارد. در این مقاله سعی می شود که این تفاوتها به زبان ساده و روشن برای خوانندگان مشخص شود. زیرا عدم شناخت این تفاوت بسیاری از افراد و خانواده ها را به بیراهه کشانده است. حتی مشاهده می شود که در بعضی از فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی این اصطلاحات به غلط توسط کارگردانها استفاده می­شود. و یا در سالهای دورتر برای تیم ملی فوتبال از یک روان پزشک (دکتر حسن عشایری) به عنوان روان شناس ورزشی تیم ملی فوتبال استفاده شده بود.؟! نمونه های اینگونه اشتباهات حتی در صدا و سیمای ایران هم مشاهده می شود که از یک روان پزشک سؤالهایی پرسیده می شود که باید از یک روان شناس بپرسند یا در آن برنامه ها می بایست از یک روان شناس دعوت شود. با این مقدمه برمی­گردیم به سؤال اول که فرق روان شناسی با روان پزشکی چیست؟ پس این مقاله را با دقت مطالعه کنید تا خدای نکرده به بیراهه نروید...
--------------------------------------------------------------------------------
روان شناسی یک رشته علمی و جزو علوم انسانی است که از سابقه پیدایش علمی آن یک قرن و اندی می­گذرد. هدف علم روان شناسی مطالعه رفتار انسان است. و برخی گفته اند که هدف علم روان شناسی مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی است. روان شناسی با عمر کوتاهی که نسبت به سایر رشته های علمی دارد، رشد بسیار شگرفی داشته است، طوریکه اکنون بیش از 20 رشته مستقل روان شناسی را شامل می شود، مثل روان شناسی کودک، روان شناسی مدیریت، روان شناسی صنعتی و سازمانی ، روان شناسی اجتماعی، روان شناسی آزمایشی، روان شناسی کودکان استثنایی،روان شناسی ورزش و ..... بالاخره روان شناسی بالینی.
مشاهده رشته های گوناگون روان شناسی نشانگر آن است که روان شناس فقط رفتارهای غیر عادی را مطالعه نمی کند و مطالعه رفتارهای غیرعادی یا مرضی بخش کمی از مطالعات روان شناسی را شامل می­شود که عمدتاً در رشته روان شناسی بالینی مطرح می شود و لذا کلمه روان شناسی نباید بیماری یا جنون را به ذهن تداعی کند. حتی بیماریهاییکه در روان­شناسی بالینی قابل درمان است، شامل بیماریهای روانی شدید که اصطلاحاٌ روان پریشی یا سایکوز (psychose) و به اصطلاح عامه جنون یا دیوانگی خوانده می­شود را شامل نمی­گردد و روان شناس نقش چندانی در درمان اینگونه اختلالات مثل بیماری اسکیزوفرن را ایفا نمی­کند. روان­شناسان بیشترین نقش درمانی را در بیماریهای روان نژندی دارند که بیمار از آن رنج می برد و خود به دنبال درمان آن است مثل بیماریهای وسواس، افسردگی، اضطراب و مثل آن. در اینگونه بیماریها، بیمار از بیماری خود آگاهی دارد و به دنبال درمان آن برمی آید. اما در بیماری سایکوز، بیمار، بیماری خود را قبول ندارد و برای درمان مقاومت می کند و معمولاً به اجبار آنها را در بیمارستانهای روانی بستری می کنند و بعد از بستری شدن در صدد پیدا کردن فرصتی برای فرار از بیمارستان است. بیماران اسکیزوفرن، مانیک و مانیک- دپرسیو (شیدایی- افسردگی) نمونه ای از اختلالات روانی شدید یا جنون است که با هذیان و توهم و رفتارهای غیر عادی و عجیب و غریب همراه است. اینگونه بیماران عمدتاً توسط روان پزشک مورد درمان قرار می گیرند نه روان شناس. حال روان پزشک کیست و وظیفه او چیست؟
روان پزشک فردی است که در رشته پزشکی تحصیل کرده است و بعد از گدراندن دوره پزشکی عمومی و اخذ دکترای حرفه ای در پزشکی عمومی، دوره تخصصی خود را در روان پزشکی و یا به قول امروزیها "اعصاب و روان "گذرانده است. او یک پزشک است و کار یک پزشک مثل همه رشته های پزشکی تجویز دارو برای درمان بیماری است. مشخص است که روان پزشک برعکس روان شناس، فقط با بیمار و بیماری سروکار دارد.دیدگاه او مثل هر پزشک دیگر در سایر رشته های پزشکی در مورد علت بیماریها یک دیدگاه بیولوژیک است. یعنی در پیدایش بیماریها عوامل ارث و هورمونها و میانجیهای عصبی یا نروترانسمیترها مثل دوپامین و سروتونین و ... را علت اساسی بیماری میدانند و روی عوامل روانی و یادگیری( اکثرا )تاکید چندانی ندارند . با این مفروضه ها او با استفاده از روشهای پزشکی مثل دارو درمانی و الکترو شوک درمانی (e.c.t) به درمان بیماریهای روانی می پردازد . بیماران شدید روانی مثل اسکیزوفرن و مانیک – دپرسیو باید برای درمان به روان پزشک مراجعه کنند و در مواردی بیماران روان نژند مثل افراد افسرده و وسواسی نیز نیاز به دارو درمانی دارند اما در عین حال باید توسط روان شناس بالینی تحت روان درمانی قرار بگیرند. روانشناسان در خصوص اثر داروها در برخی از بیماریهای روانی نظر مثبتی دارند . اینجانب بیمارانی که تشخیص دهم (مثل بیماران وسواسی در حالت وسواس بالا ) نیاز به دارو درمانی دارند را به روانپزشک ارجاع میدهم و تا کنون صدها بار این کار را کردم . ولی متاسفانه این همکاری از سوی روانپزشکان در اکثر قریب به اتفاق انها وجود ندارد که بیماران نیازمند به روان درمانی را به روان شناس ارجاع دهند و معمولا این کار را یا خودشان انجام میدهند که چندان در تخصص انها نیست (چون در دوره تخصصی روانپزشکی واحدهای درسی چندانی به صورت تئوری و عملی در زمینه رواندرمانی ندارند و اگر روان پزشکی کار رواندرمانی انجام میدهد بیشتر از روی علاقه شخصی است.به همین منوال روانشناس نیز حق تجویز دارو را ندارد حتی اگر اطلاعات زیادی در این زمینه داشته باشد .) و یا به یک روانشناس لیسانس و بعضا فوق لیسانس که در مطب خودشان به کار مشغول شده است ارجاع میدهند.
روان شناس علاوه بر درمان بیماریهای روان نژند، کار مشاوره ای نیز انجام می دهد مثل مشاوره در امور خانواده و ازدواج و این کار روان پزشک نیست فردی که برای مشاوره ازدواج یا خانواده مراجعه می کند، بیمار محسوب نمی شود بلکه برای یک تصمیم گیری درست مراجعه می کند. متأسفانه بارها مشاهده کردم که برخی افراد از روی نا اگاهی برای مشاوره ازدواج و یا خانواده و یا مشاوره های تحصیلی و شغلی، به روان پزشک یا متخصص اعصاب و روان مراجعه می کنند!؟.
روان شناس با استفاده از تئوریها و تکنیکهای روان درمانی سعی در تغییر فکر و رفتار شما را دارد. او از دارو استفاده نمی کند و حق این کار را نیز ندارد ُ بلکه به شما یاد می دهد که چگونه بهتر خود را بشناسید و با انجام مصاحبه و اجرای تستهای شخصیت و یا هوش ویژگی شخصیتی شما را به شما می شناساند و راههای کنار آمدن با مشکلات را برای شما روشن می کند. فرض اساسی در روان شناسی و روان درمانی این است که هر اندازه انسان از شخصیت خود آگاهی بیشتری پیدا کند، سلامت روانی او بیشتر است(البته اکثر مردم به غلط فکر مکنند که خود را خیلی می شناسند در حالی که اینگونه نیست ). فروید پایه گذار روان درمانی، هدف روان درمانی یا روان کاوی را ایجاد بینش (insight) می داند. البته روان درمانی رشته ها و رویکردهای زیادی دارد که برای توضیح آن نیاز به نوشتن یک کتاب با حجم زیاد است.در ضمن میتوانید به دو مقاله قبلی من در خصوص رواندرمانی در ارشیو های قبلی در این وبلاگ مراجعه فر مایید .
برخی سؤال می کنند که فرق روان شناس با روان کاو چیست؟ یا روان کاوی و روان شناسی چه تفاوتی دارند؟. روان کاوی یکی از رویکردهای علم روان شناسی است که توسط فروید پایه گذاری شد . در واقع روان کاو یک روان شناس است که برای درمان رویکرد روان کاوی را انتخاب کرده است. در رویکرد روان کاوی فرض بر این است که ریشه بیماریها مثل افسردگی، اضطراب، وسواس و اختلالات اضطرابی مثل حمله های وحشت و...در تجربیات دوران کودکی نهفته است که به صورت ناخودآگاه در آمده و به شکل بیماریهای فوق الذکر خود را نشان می دهد. روانکاوان معتقدند که عمده رفتارهای انسان از روی نا هشیاری یا ناخود اگاهی است .روان کاو با روشهایی مثل تداعی آزاد یا تعبیر رؤیاها و روابط بین فردی بیمار، سعی در شناسایی عناصر ناخود آگاه را دارد تا با شناساندن آن به بیمار و افزایش بینش و بصیرت او، این ناراحتی ها را از بین ببرد. امروزه روان کاوی به شکل سنتی ان کمتر مورد استفاده قرار می گیرد و شاید برای بیماران خاصی کاربرد داشته باشد. ضمنا درمانهای روان کاوی طولانی مدت است و سالها به طول می کشد .
منبع :http://drdarabi.blogfa.com/