خستگی بیش از اندازه

سلام آقای دکتر
19 سالمه و حدود 6 ماهه ازدواج کردم شوهرم و بیش از اندازه دوست دارم و طی دخالتهایی که توسط مادر شوهرم پیش می آمد باشو هرم اختلاف پیدا کردم ولی شوهرم به خاطر من با اونا درگیر شد و از حمایت های مالی که توسط اونها می شد کناره کشید من خودم سر کار میام مشکل من این هست که باز هم با برخورد های شدید من باز مادر شوهرم برای من مشکل ایجاد می کنه و همه جا پشت سر من بدگویی می کنه
ا مهربونی باهاشون رفتار می کنم و در مقابل حرفاشون سکوت می کنم مگه یه آدم چقدر تحمل می تونه بکنه
راهنماییم کنین که چه ج.ری باهاشون رفتار کنم در حال حاضر باز شوهرم حق به جانب اونا هست      

سلام عزیزم
مشکل عروس و مادرشوهرقرنهاست که وجود داره و هیچ وقت هم تموم نمیشه.تو نباید در مقابل حرفایی که بهت زده میشه سکوت کنی و هم نباید بی احترامی کنی میتونی خیلی محترمانه و رک حرف خودت و بزنی و از خودت دفاع کنی چون در بعضی از مواقع سکوت راه حل مناسب نیست و طرف مقابل تو رو ضعیف می بینه.تو با رفتارهای عاقلانه ای که از خودت نشون میدی میتونی نظر اطرافیان و نسبت به خودت عوض کنی و اونها با دیدن رفتارت پی به وجود باطنی تو میبرن و دیگه بدگوییهای مادر شوهرت اثری نخواهد داشت.به نظر من تو باید خیلی سرو سنگین ومحترمانه باهاشون رفتار کنی و باهاشون رسمی باشی تا نتونن دخالتی تو زندگیت کنن در ضمن شاید اونا قصد نصیحت دارن تا دخالت. شاید به خاطر سنت هستش که این اجازه رو به خودشون میدن که دخالت کنن.می تونی از نظراشون استفاده کنی ولی تصمیم اخرو تو و شوهرت بگیری ولی در ظاهر نشون بده که نظر اونا برات مهم بوده.خوشحالم که شوهرت پشتیبانت بوده و تو رو تنها نذاشته.به اونانشون بدید که خودتون میتونید برای زندگیتون تصمیم بگیرید.موفق باشی.