احساس استرس یا اضطراب بی دلیل

سلام

من آدم استرسی و مضطربی نیستم. مثلا سر امتحان هیچوقت استرس نداشته ام. اما از چند سال پیش یک حالت عجیبی برام ایجاد شده و الان خیلی هم بدتر شده. بیخودی یک حسی مثل استرس و اضطراب دارم. چیزی شبیه همون وقتی که میگویند "توی دلم خالی شد". عجیب اینجاست که من در شرایط واقعا استرسزا خیلی خونسردم. اما الان، مثلا وقتی دارم فکر میکنم که "ساعت چنده" یا "امروز چند شنبه است" یا "الان چی کار کنم" یا "جای پارک برای ماشین کجاست"، توی دلم خالی میشه.گاهی هم اصلا یادم نیست چی از ذهنم گذشته ولی اینجوری میشم. این حس دیگه داره شبیه یک دل درد دائمی میشه. تقریبا محل معده و اطراف اون یک حالتی میگیره که دیگه کلافم کرده.

فکر نمیکنم مشکلم به روانشناسی مربوط بشه، چون واقعا در مواجه با مشکلات جدی خونسردم! فکر هم نکنم مشکل از معده باشه. آدم وسواسی و حساسی هم نیستم.

ممکنه غده ای که این هورمون رو درست میکنه، در اثر یک جور اختلال پر کار شده باشه؟
این رو هم بگم که من یک درد مبهم و مزمن در قسمت پایین سمت راست شکمم هست. اول مشکوک به فتق بودم و چندین دکتر رفتم. ولی توی سی تی اسکن و سونوگرافی چیزی معلوم نشد. آزمایش خون هم داده بودم که چیزی توش نبود و در نهایت دکتر گفت هیچیم نیست. اما دردش چندین سال هست که وجود داره. و اینکه الان چند ماه هست که کلومافین و اچ سی جی (پروگنیل) (clomiphene and HCG) و همچنین فینستراید (finpecia) و ماینوکسیدیل مصرف میکنم. البته این مشکل رو قبل از این داروها هم داشتم ولی الان شدید شده. شاید کمی افسردگی هم داشته باشم.

الان اصلا هیچ ایده ای ندارم که باید چی کار کنم!!!

با سلام
دوست عزیز در طول روز برای ما هم این اتفاق زیاد میوفته که در حین خونسردی کامل یهو دلشوره بیاد سراغمون این بر میگرده به گذشته که احتما منشایی داشته باید بگردید و اون رو پیدا کنید  و وقتی خودتون حس میکنید که افسردگی دارید حتما باید به یک روانشناس مراجعه کنید تا این مسئله ریشه یابی بشه و مشکلتون بر طرف بشه
موفق باشید

سلام دوست عزیز به نظر میاد شما دچار افسردگی خفیفی شدین و معمولا افسردگی همراه با یک نوع اختلال دیگربروز میکنه مثل اظطراب و...( البته اظطرابی که خود آدم نمیتونه براش منطقی پیدا کنه )واز حرفهاتون مشخص میشه که بر اثر افسردگی افکارتون رو نمیتونین یه جا جمع کنین یعنی یکم تمرکزتون رو در رابطه با افکار واعمالتون از دست دادین که این خودش از علائم افسردگی هست داروهایی که ذکر کردین رو حتما تحت نظر پزشک مصرف کنین وتحت نظر ایشون هم قطع کنین ممکنه بر اثر مصرف این داروها نوساناتی تو عملکرد هورمونهاتون پیش اومده و همراه با عوامل محیطی باعث افسردگی در شما شده بهتره هر چه زودتر به روانپزشک مراجعه کنین چون هر چه درمان زودتر انجام شود بهتر وزودتر تاثیر خواهد داشت وبا گذشت زمان ممکنه افسردگیتون پیشرفت کنه وواقعا براتون مشکل ساز بشه اول سعی کنین به خودتون مسلط باشید وبعد راجع به حالاتی که براتون پیش میاد وبراتون ناراحت کنندهاست فکر کرده ویکم بررسی کنید تا بتونین از کلافگی یکم در بیاین اینطوری وقتی پیش روانپزشک هم که رفتین حضور ذهن هم خواهین داشت راجع به درد زیر شکم تون هم که تمام تحلیلها انجام شده وسالم هست ممکنه نفخ و اظطرابی که خودتون از اون بی اطلاعین باعث این درد مزمن شده باشه بهر حال موفق وسلامت باشید.

سلام ابتدا تقویم دیواری تهیه و روز ها را چک کنید همه این مشکل را دارند راه این موضوع برنامه ریزی  در زمان در استرس ویا کلافه بودن خود را ارام سازید من در زمینه عادات سلایق و دغدغه های شما اطلایی ندارم پس به مشاور مراجعا منید به امید بهتر بودن همیشه شاد و موفق باشید

دوست عزيز سلام
من حدود 4 ماه پيش دچار همين حالت شما شدم يعني بدون هيچ علتي ناگهان دچار ترس استرس و نگراني آزاردهنده اي مي شدم و به اصطلاح توي دلم خالي مي شد . فكر كردم شايد دليل خاصي ندارد و به آن بي توجهي مي كردم تا اينكه سوزش قلب بدان افزوده شد طوري كه شبها از سوزش قلب بي خواب مي شدم و بي قراري مي كردم.بلاخره به پزشك متخصص قلب مراجعه كردم و تمامي آزمايشها منجمله نوار قلب و تست ورزش را انجام دادم و پزشك پس از بررسي تمامي موارد در كمال تعجب به من گفت مشكل شما به معده مربوط مي شود حال آنكه من هيچ ناراحتي و دردي در اين قسمت نداشتم .به من امي پرازول براي صبح ها و كلروديازوپوكسايد براي شب ها داد و پس از مصرف 1 دوره دارو من كاملا" خوب شدم.اميدوارم اين تجربه برايتان مفيد باشد
شاد و سلامت باشيد

someuuu نوشته است: سلام

من آدم استرسی و مضطربی نیستم. مثلا سر امتحان هیچوقت استرس نداشته ام. اما از چند سال پیش یک حالت عجیبی برام ایجاد شده و الان خیلی هم بدتر شده. بیخودی یک حسی مثل استرس و اضطراب دارم. چیزی شبیه همون وقتی که میگویند "توی دلم خالی شد". عجیب اینجاست که من در شرایط واقعا استرسزا خیلی خونسردم. اما الان، مثلا وقتی دارم فکر میکنم که "ساعت چنده" یا "امروز چند شنبه است" یا "الان چی کار کنم" یا "جای پارک برای ماشین کجاست"، توی دلم خالی میشه.گاهی هم اصلا یادم نیست چی از ذهنم گذشته ولی اینجوری میشم. این حس دیگه داره شبیه یک دل درد دائمی میشه. تقریبا محل معده و اطراف اون یک حالتی میگیره که دیگه کلافم کرده.

فکر نمیکنم مشکلم به روانشناسی مربوط بشه، چون واقعا در مواجه با مشکلات جدی خونسردم! فکر هم نکنم مشکل از معده باشه. آدم وسواسی و حساسی هم نیستم.

ممکنه غده ای که این هورمون رو درست میکنه، در اثر یک جور اختلال پر کار شده باشه؟
این رو هم بگم که من یک درد مبهم و مزمن در قسمت پایین سمت راست شکمم هست. اول مشکوک به فتق بودم و چندین دکتر رفتم. ولی توی سی تی اسکن و سونوگرافی چیزی معلوم نشد. آزمایش خون هم داده بودم که چیزی توش نبود و در نهایت دکتر گفت هیچیم نیست. اما دردش چندین سال هست که وجود داره. و اینکه الان چند ماه هست که کلومافین و اچ سی جی (پروگنیل) (clomiphene and HCG) و همچنین فینستراید (finpecia) و ماینوکسیدیل مصرف میکنم. البته این مشکل رو قبل از این داروها هم داشتم ولی الان شدید شده. شاید کمی افسردگی هم داشته باشم.

الان اصلا هیچ ایده ای ندارم که باید چی کار کنم!!!

با سلام
دوست عزیز،خواهر بنده هم اینگونه بود!! که با مراجعه به دکتر مغز و اعصاب و استفاده یکدوره دارو،همه چیز برگشت به حالت اولیه اش!! لذا پیشنهاد میکنم اگر از معده اتون نبود،به متخصص مغز و اعصاب هم سری بزنید!انشالله معضلتون بزودی حل میشه
موفق باشید.

سلام به دوستان!منم دقیقا همین مشکلو دارم بعضی وقتا انقدراسترس میگیرم که میخواد داغونم کنه نمیدونم باید چکار کنم احساس میکنم مشکل عصبی و افسردگی هم پیداکرده باشم اخه تو این سه ماه اخیر خیلی مسائل استرس زا و عصبی واسم بوجود اومد که حتی اخرش میخواستم خودکشی کنم واقعا خسته شدم به نظرتون من باید چکار کنم تورو خدا کمکم کنید دارم دیوانه میشم

VORUJAKjoon نوشته است: سلام به دوستان!منم دقیقا همین مشکلو دارم بعضی وقتا انقدراسترس میگیرم که میخواد داغونم کنه نمیدونم باید چکار کنم احساس میکنم مشکل عصبی و افسردگی هم پیداکرده باشم اخه تو این سه ماه اخیر خیلی مسائل استرس زا و عصبی واسم بوجود اومد که حتی اخرش میخواستم خودکشی کنم واقعا خسته شدم به نظرتون من باید چکار کنم تورو خدا کمکم کنید دارم دیوانه میشم

یا سلام
دوست عزیز،با کمی دقت و مطالعه پستهای قبلی،پیشنهادات خوبی ارائه شده که میتونید به فراخور حالتون از اونا استفاده کنید! معذالک پیشنهادم مراجعه به پزشک متخصص مغز و اعصابه! ضمناً انشالله که خوب شدید، از ایجاد استرسهای بی مورد در خودتون جداً حذر کنید!
موفق و سلامت باشید.

سلام
خیلی خوشحالم که دوستم اینجا رو به من معرفی کرد!
مشکلی که من دارم اینه که نامزدم وقتی چند تا کار حتی کارای کوچیک بهش محول میشه استرس نتیجه کارا تمام برنامه های دیگشو مختل می کنه ، بی حوصله میشه خودشم از این قضیه ناراحته می ترسم بعد ها این قضیه رو زندگیمون تاثیر بدی بذاره نمی دونیم چطوری می تونیم با این قصیه کنار بیایم یا اینکه این مساله رو حل کنیم.

atefeh-ziba نوشته است: سلام
خیلی خوشحالم که دوستم اینجا رو به من معرفی کرد!
مشکلی که من دارم اینه که نامزدم وقتی چند تا کار حتی کارای کوچیک بهش محول میشه استرس نتیجه کارا تمام برنامه های دیگشو مختل می کنه ، بی حوصله میشه خودشم از این قضیه ناراحته می ترسم بعد ها این قضیه رو زندگیمون تاثیر بدی بذاره نمی دونیم چطوری می تونیم با این قصیه کنار بیایم یا اینکه این مساله رو حل کنیم.

سلام
ببینید دوست من این استرس میتونه ناشی از بی نظمی در کار و برنامه باشه. اگه نامزدتون برای تمام کارها و برنامه هایی که بهشون محول میشه به دقت برنامه ریزی کنن و تمام جوانب و نتایج رو بسنجند مشکل حل میشه.
به هر حال اگه این مسئله خیلی حاده میتونید از مشاور هم کمک بگیرید.
موفق باشید...

باتشکر از راهنماییتون اما متاسفانه به دلیل یه سری مسائل اصلا به پژشک نمیتونم مراجعه کنم!الان حدود دوهفتس که مشکلاتی برام پیش اومده که به شدت عصبیم میکنه استرس برام ایجاد میکنه که الان حدود سه چهار روزه سردردای بسیار شدیدی دارم که پیشونیم میخواد بترکه نمیدونم باید چکار کنم!بخاطر این سردردم بعد از کنکورم به دکتر مراجعه کردم خوب شدم تا دوباره الان دوباره عود کرده اون موقع دکتر بهم گفت به میگرن مشکوکی اما الان نمیدونم باید چکار کنم از سر درد دارم داغون میشم نمیتونم بعضی وقتا از شدتش به کارای روزمرم بپردازم یادمه اونموقع دکتر بهم گفت بخاطر کم خوابی و استرس و این چیزاس الانم دقیقا با این مشکلاتی که این اخیر داشتم استرس های شدیدی داشتم که الان نمیدونم چکار کنم ممنون از راهنمایتون

VORUJAKjoon نوشته است: باتشکر از راهنماییتون اما متاسفانه به دلیل یه سری مسائل اصلا به پژشک نمیتونم مراجعه کنم!الان حدود دوهفتس که مشکلاتی برام پیش اومده که به شدت عصبیم میکنه استرس برام ایجاد میکنه که الان حدود سه چهار روزه سردردای بسیار شدیدی دارم که پیشونیم میخواد بترکه نمیدونم باید چکار کنم!بخاطر این سردردم بعد از کنکورم به دکتر مراجعه کردم خوب شدم تا دوباره الان دوباره عود کرده اون موقع دکتر بهم گفت به میگرن مشکوکی اما الان نمیدونم باید چکار کنم از سر درد دارم داغون میشم نمیتونم بعضی وقتا از شدتش به کارای روزمرم بپردازم یادمه اونموقع دکتر بهم گفت بخاطر کم خوابی و استرس و این چیزاس الانم دقیقا با این مشکلاتی که این اخیر داشتم استرس های شدیدی داشتم که الان نمیدونم چکار کنم ممنون از راهنمایتون

با سلام
دوست عزیز،سردردها عوامل مختلفی همچون:
1- میگرن!
2- نوسانات فشار خون !!
3- عدم انجام  وظیفه درسته اعضای هضم غذا!! همانند معده و روده!! و بهتر بگم ببخشید داشتن یبوسیت!!
4- داشتن استرس و هیجانات ذهنی!!
5- پریود های سنگین!!
6- کم خونی!!
7- نور،صدا و مواردی از این قبیل!!
8- ضعیفی چشم!!
9- گرسنگی بیش از اندازه!!
10- در معرض هوای بسته بودن به مدت طولانی!!
11- گاهاً نشستن . یا خوابیدن بطور نامناسب!!
12- کار کردن بیش از حد!! یا بهتر بگم خستگی مفرط!!
13- سفرهای طولانی مدت!!منظورم راه نوردی مسافتهای طولانی!!
14- مطالعه بیش از اندازه!!
15- استفاده از خوراکیهای تند!!
16- استفاده از کلاه به مدت طولانی!!
و.....
به هرصورت میتونید در این مواقع از قرص ژلو فن 400 هم استفاده کنید تا سردردتون بهتر بشه!ولی بازم پیشنهادم بر اینه که حتماً به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کنید!
موفق باشید.

مرسی از راهنمایت نمیدونم واقعا دلیلش چیه ولی مال استرسش از همه بیشتره البته من عینک هم میزنم نمیدونم کمکی میکنه یا نه!از دیشب خوب شدم الان دوباره داره کمکم دردش شروع میشه و طوریه که پیشانیم درد میگیره وقسمت بالای جمجمم میخواد داغون بشه کارای روزمرمو مختل کرده دیشب از شدت درد ساعت 7شب خوابیدم بلکه ساکت بشه واقعا نمیدونم چکار کنم!البته اگه یه استامینوفن بخورم خوب میشم اما متاسفانه سیستم بدنم بهش عادت میکنه تا دوتا بخورم انقدر درد میکشم تا بازم بخورم یه جورایی بهش معتاد میشم منم حاضرم درد بکشم ولی اونو نخورم!اخه بعد از چند روز از مصرف استامینوفن احساس میکنم الزایمر میگیرم اینو جدی میگم خیلی ازچیزا رو فراموش میکنم  واقعا قاطی کردم

درضمن یادم رفت بگم!من چون رشتم معماریه خیلی کارامون شدیده البته هنوز خیلی سنگین نشده اما وقتی کارامون سنگین بشه من شب نخوابیای سنگینی رو بایدتحمل کنم!حالا نمیدونم الان تو این سه ماهه اخیرم خیلی کم میخوابیدم شاید درشبانه روز سه ساعت!اما الان یه هفتس خیلی میخوابم یعنی مثل یه ادم عادی!سه سری پشت سرهمم پریودای خیلی بدی داشتم خیلی بد که اخریش ماه شهریوربود طوری که دیگه رفتم دکتر چون واقعا دلدرد شدیدی داشتم اما با مصرف دارو ماه مهر خیلی راحت پریود شدم اصلا نفهمیدم که پریودم خواستم ایناروبگم شاید کمکی بکنه بازم ممنون